هرسال ،سال نو می شود
اما دل من کهنه تر زپیش...
با این چراغ خاموش خانه مان
مغموم تر ز پیش...
نوشد دوباره سال و خاطرات تلخ
نزدیک تر ز پیش...
یادم می آید آن روزِ پر ز شب شده!
تاریکیه قیر گونه ای در ذهن یخ زده
بابا کلام مانده در گلوی من
این واژه ی پر از زیبایی وغصه برای من
من این تلخ ترین شیرین قصه...