parivash
مـدیـر ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Feb 1, 2014
- ارسالیها
- 1,664
- پسندها
- 1,287
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- شیــــــــراز
- دل نوشته
- فقط یه ابــــانی میتونـــه با وجود قلـب شکستش، همه ی قلبای شکستــه رو آروم کنه...
اعتبار :
شک کرده بودم کسی بین ماست ...
اما فهمیدم من بین دو نفر بودم
ميدوني قشنگترين حس دنيا چيه ؟
اينکه بدوني همون بلايي که سرت آورده..
سرش آوردن ...!
سردش بود دلم را برایش سوزاندم!!!
گرمش که شد با خاکستر قلبم نوشت:
خـداحـافـظ ...
سریعترین نقاشی بود که دیده بودم
در یک چشم بهم زدن روزگارم را سیاه کرد
اي کــاش دلـيـل شـب بيــداري هايـم
بودنت بــود
نــه نبودنـت
بهم میگفت با دنیا عوضم نمیکنه !
راست میگفت با دنیا نه ،
با یکی دیگه عوضم کرد !
نقـاشــی اش خــــوب نبــود!
امـــا…
خــوب راهـش را کشیــــد و رفـــــت … !
تــلخي قصــه آنــجاست...
وقــتي دلم "سوخــت"
دلــش "خــنک" شد!
هَرکســــــــ یا " شبـــ" میمیرد یا " روز "
امــــــــا منــــــــ ...
" شبــــــانهــــ روز "
کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم تو را نمیخواهم؛
برعکس …
برای این که میخواهمت ؛ تنهایم …!!!
خدایـــــــــــااااا …
من دلـــم را صــابــون زدم به عـشـــق او
چـــرا چشـمانـم می سـوزنــــد؟ …
زانوهایم را در آغوش گرفته بودم ،
وقتی ...
تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی
دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش
بـــاران همیشه می بارد، اما مردم ستـاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن
چـند ساعتی با هم بودیم
مـــــن به تـــــو نگاه میکردم…
و تــو به ساعتت
تـو قــرار داشتی و من بـــی قراری …
اما فهمیدم من بین دو نفر بودم
ميدوني قشنگترين حس دنيا چيه ؟
اينکه بدوني همون بلايي که سرت آورده..
سرش آوردن ...!
سردش بود دلم را برایش سوزاندم!!!
گرمش که شد با خاکستر قلبم نوشت:
خـداحـافـظ ...
سریعترین نقاشی بود که دیده بودم
در یک چشم بهم زدن روزگارم را سیاه کرد
اي کــاش دلـيـل شـب بيــداري هايـم
بودنت بــود
نــه نبودنـت
بهم میگفت با دنیا عوضم نمیکنه !
راست میگفت با دنیا نه ،
با یکی دیگه عوضم کرد !
نقـاشــی اش خــــوب نبــود!
امـــا…
خــوب راهـش را کشیــــد و رفـــــت … !
تــلخي قصــه آنــجاست...
وقــتي دلم "سوخــت"
دلــش "خــنک" شد!
هَرکســــــــ یا " شبـــ" میمیرد یا " روز "
امــــــــا منــــــــ ...
" شبــــــانهــــ روز "
کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم تو را نمیخواهم؛
برعکس …
برای این که میخواهمت ؛ تنهایم …!!!
خدایـــــــــــااااا …
من دلـــم را صــابــون زدم به عـشـــق او
چـــرا چشـمانـم می سـوزنــــد؟ …
زانوهایم را در آغوش گرفته بودم ،
وقتی ...
تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی
دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش
بـــاران همیشه می بارد، اما مردم ستـاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن
چـند ساعتی با هم بودیم
مـــــن به تـــــو نگاه میکردم…
و تــو به ساعتت
تـو قــرار داشتی و من بـــی قراری …