Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

معرفي شاعران نامدار ايراني( قديم، معاصر)

  • نویسنده موضوع nahal
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı زندگينامه شاعران و نويسندگان
Konu Başlığı معرفي شاعران نامدار ايراني( قديم، معاصر)
نویسنده موضوع nahal
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan nahal

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

اين هم ليستي از شاعران ايراني :


پروين اعتصامي
بيدل دهلوي
ايرج ميرزا
خواجوي كرماني
خاقاني
جهان ملك خاتون
اميرخسرو دهلوي
دقيقي
خواجه عبدالله انصاري
صائب تبريزي
شبستري
سعدي
عطار
عبيد زاكاني
صباي كاشاني
فرخي يزدي
فراهاني
عنصري
لاهوتي
كسائي
قاآني
نظامي گنجوي
نشاط اصفهاني
ملك الشعراي بهار
هاتف اصفهاني
وصال شيرازي
نيما يوشيج
انوري
اميري فيروزكوهي
ابن يمين
حافظ
جامي
باباطاهر
رودكي
دهخدا
خيام
سهراب
سنايي
سروش اصفهاني
عشقي
عارف
شهريار
فروغي بسطامي
فروغ فرخزاد
فردوسي
محتشم كاشاني
مجمر اصفهاني
كليم همداني
مولوي
منوچهري
مشتاق اصفهاني
يغماي جندقي
وحشي بافقي
ناصرخسرو

و
قيصر امين پور
عبدالجبار كاكايي و ....
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

پروین اعتصامی،
پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش تواناییهای ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده اند؛ ناچیز می نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.
رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علیرغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی که در خورد او بود رسانید.
پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی (اعتصام الملک) پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.
اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.



زندگینامه
رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند و سخندان خود که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود، به رشد پرداخت.
در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.
در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.
او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.
"پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."
خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند.
پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می نمود شرکت می کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می پرداخت.
این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.
پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.
بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.
در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستانسرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

ویژگی سخن
او در قصایدش پیرو سبک متقدمین بویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوهء را که شیوهء شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی .
چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .
***
نمونه اثر
این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب چروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است

قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.

ثبت سالروز تولد پروين اعتصا مي در تقويم رسمي كشور

بيست وپنجم اسفندماه همزمان است با سال روز تولد پروين اعتصامي، كه اين روز پس از تصويب در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، در تقويم رسمي كشور، به نام اين شاعر نام گذاري خواهد شد.
عبدالحسين زرين كوب درباره شيوه شاعري پروين اعتصامي معتقد بود: نشان اصالت در شيوه شاعري او پيداست. تنوع قالب ها و مضمون هاي ماخوذ از حيات هر روزي و شيوه مناظره پردازي بين اشياي بي جان، مختصات عمده شعر او را رنگ تازه اي مي دهد و اين همه در كلام او از جوش فكر و از تازگي و اصالت راستين حاكي است.

پروين اعتصامي در كودكي با خانواده خود به تهران آمد.

پدر پروين، يوسف اعتصا مي معروف به اعتصام الملك، آشنا به علم و ادب و فرهنگ ايران و فرانسه بود. پروين زير نظر پدر خود زبان فارسي و عربي را فراگرفت. اعتصام الملك، پروين را از همان دوران خردسالي و نوجواني در جلسه هاي شعر و ادب فارسي شركت مي داد.

پروين زير نظر پدرش بزرگ شد. به مدرسه آمريكايي ها رفت و در سال 1303 دوره تحصيلات خود را به پايان رساند.
در همان مدرسه به تدريس و تعليم پرداخت. در سال 1313 با پسرعموي پدرش ازدواج كرد و پس از چهارماه با همسرش به كرمانشاه رفت. پروين در اين ازدواج ناموفق بود، و سه ماه پس از زندگي مشترك به خانه پدرش بازگشت.
پروين اعتصا مي شانزدهم فروردين ماه دار فاني را وداع گفت و در شهر قم در آرامگاه خانوادگي به خاك سپرده شد.
کوتاه سخن آنکه به قول دانای ایرانی ارد بزرگ ، مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند . پروین نیز هزاران سختی کشید به خاطر ایران و ایرانی ، خرد و دانایی و نصیحت و حکمت ، عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد.
سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است .

آیا پروین اعتصامی معاون کتابخانه دانش سرای عالی را می بینید ؟
در سمت چپ دکتر عیسی صدیق -محمد رضا پهلوی ، پشت سرش هم محمد مدنی دفتردار و دکتر زنگنه رییس دبیرخانه دانشگاه ديده مي شوند.
یادش گرامی باد .
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

سهراب سپهری
شاعر، نقاش
تولد ۱۵ مهر ۱۳۰۷، کاشان.
درگذشت ۳ اردیبهشت ۱۳۵۹، تهران.

اهل کاشانم.
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم، بهتر از برگ درخت.
دوستانی، بهتر از آب روان.

سهراب سپهری پس از طی تحصیلات شش ساله ابتدایی در دبستان خیام کاشان ( ۱۳۱۹ ) و متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان ( خرداد ۱۳۲۲ ) و به پایان رساندن دوره ی دو ساله ی دانشسرای مقدماتی پسران ( خرداد ۱۳۲۴ )، در آذز ۱۳۲۵ به استخدام اداره ی فرهنگ کاشان در آمد. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره ی دبیرستان خود را دریافت نمود. سپس به تهران آمد و در دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران در آمد که پس از هشت ماه کار استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه ی شعر نیمایی خود را به نام « مرگ رنگ » انتشار داد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و به دریافت نشان درجه ی اول علمی نیز نایل آمد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعه ی اشعار خود را با عنوان « زندگی خواب ها » منتشر کرد. آنگاه به تاسیس کارگاه نقاشی همت گماشت. در آذر ۱۳۳۳ در اداره ی کل هنرهای زیبا ( فرهنگ و هنر ) در قسمت موزه ها شروع به کار کرد و در ضمن در هنرستان های هنرهای زیبا نیز به تدریس می پرداخت. در مهر ۱۳۳۴ ترجمه ی اشعار ژاپنی از وی در مجله ی « سخن » به چاپ رسید. در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسه ی هنرهای زیبای پاریس در رشته ی لیتوگرافی نام نویسی نمود. وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه ها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاه های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. وی سفرهای دیگری به کشورهای جهان نمود. از آن جمله است:
- سفر به ایتالیا ( وی از پاریس به ایتالیا می رود )؛
- سفر به ژاپن ( توکیو در مرداد ۱۳۳۹ ) برای آموختن فنون حکاکی روی چوب که موفق به بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن نیز می شود؛
- سفر به هندوستان ( ۱۳۴۰ )؛
- سفر مجدد به هندوستان ( ۱۳۴۲، بازدید از بمبئی، بنارس، دهلی، اگره، غارهای آجانتا، کشمیر )؛
- سفر به پاکستان ( ۱۳۴۲، تماشای لاهور و پیشاور )؛
- سفر به افغانستان ( ۱۳۴۲، اقامت در کابل)؛
- سفر به اروپا ( ۱۳۴۴، مونیخ و لندن )؛
- سفر به اروپا ( ۱۳۴۵، فرانسه، اسپانیا، هلند، ایتالیا، اتریش )؛
- سفر به امریکا و اقامت در لانگ آیلند ( ۱۳۴۹ و شرکت در یک نمایشگاه گروهی و سپس سفر به نیویورک )؛
- سفر به پاریس و اقامت در « کوی بین المللی هنرها » ( ۱۳۵۲ )؛
- سفر به یونان و مصر ( ۱۳۵۳ ).
سهراب سپری مدتی در اداره ی کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۷۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدرسی هنرکده ی هنرهای تزئینی تهران نمود. در اسفند همین سال بود که از کلیه ی مشاغل دولتی به کلی کناره گیری کرد.
از جمله نمایشگاه های نقاشی که یا سهراب سپهری در آن ها حضور داشت، یا نمایشگاه انفرادی وی بودند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- اولین دوسالانه ی تهران ( فروردین ۱۳۳۷ )؛
- دوسالانه ی ونیز ( خرداد ۱۳۳۷ )؛
- دو سالانه ی دوم تهران ( فروردین ۱۳۳۹، برنده ی جایزه ی اول هنرهای زیبا )؛
- نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران ( اردیبهشت ۱۳۴۰ )؛
- نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران ( خرداد ۱۳۴۱، دی ۱۳۴۱ )؛
- نمایشگاه گروهی در گالری گیل گمش ( تهران، ۱۳۴۲ )؛
- نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان ( تهران، تیر ۱۳۴۲ )؛
- دوسالانه ی سان پاولو ( برزیل، ۱۳۴۲ )؛
- نمایشگاه گروهی هنرهای معاصر ایران ( موزه بندر لوهار، فرانسه، ۱۳۴۲ )؛
- نمایشگاه گروهی در گالری نیالا ( تهران، ۱۳۴۲ )؛
- نمایشگاه انفرادی در گالری صبا ( تهران، ۱۳۴۲ )؛
- نمایشگاه گروهی در گالری بورگز ( تهران، ۱۳۴۴ )؛
- نمایشگاه انفرادی در گالری بورگز ( تهران، ۱۳۴۴ )؛
- نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون ( تهران، بهمن ۱۳۴۶ )؛
- نمایشگاه گروهی در گالری مس تهران (۱۳۴۷ )؛
- نمایشگاه جشنواره ی روایان ( فرانسه، ۱۳۴۷ )؛
- نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ موسسه گوته ( تهران، خرداد ۱۳۴۷ )؛
- نمایشگاه دانشگاه شیراز ( شهریور ۱۳۴۷ )؛
- جشنواره ی بین المللی نقاشی در فرانسه ( اخذ امتیاز مخصوص، ۱۳۴۸ )؛
- نمایشگاه گروهی در بریج همپتن امریکا ( ۱۳۴۹ )؛
- نمایشگاه انفرادی در گالری بنسن نیویورک ( ۱۳۵۰ )؛
- نمایشگاهانفرادی در گالری لیتو ( تهران، ۱۳۵۰ )؛
- نمایشگاه انفرادی در گالری سیروس ( پاریس، ۱۳۵۱ )؛
- نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون تهران ( ۱۳۵۱ )؛
- اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران ( دی ۱۳۵۳ )؛
- نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون تهران ( ۱۳۵۴ )؛
- نمایشگاه هنر معاصر ایران در « بازار هنر » ( بال، سوییس، خرداد ۱۳۵۵ )؛
- نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون تهران ( ۱۳۵۷ ).
سهراب در آغاز کار شاعری تحت تاثیر شعرهای نیما بود و این تاثیر در « مرگ رنگ » به خوبی مشهود است و در آثار بعدی او کم کم کارش شکل می گیرد و شعرش با دیگر شاعران هم دوره ی خویش متمایز می گردد. از جمله مجموعه شعرهای دیگر سهراب سپهری می توان به این عنوان ها اشاره نمود:
- آوار آفتاب ( ۱۳۴۰ )؛
- شرق اندوه ( ۱۳۴۰ )؛
- حجم سبز ( ۱۳۴۶ )؛
- هشت کتاب ( ۱۳۵۶ ).
برخی از اشعار وی در سال های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ در فصلنامه ی « آرش » به چاپ رسید.

سهراب سپهری در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در بیمارستان پارس تهران به علت مبتلا بودن به بیماری سرطان درگذشت. طبق وصیت خودش، پیکر وی در صحن شرقی امامزاده علیمحمد باقر (ع) در قریه ی مشهد اردهال در کاشان ( این صحن معروف به صحن سردار است. ) به خاک سپرده شد.

منابع:
- سخنوران نامی معاصر ایران، جلد سوم / سید محمد باقر برقعی، ص. ۱۸۲۷ - ۱۸۲۶.
- فرهنگ شاعران زبان پارسی از آغاز تا امروز / عبد الرفیع حقیقت ( رفیع )، ص. ۲۶۸.
- یادمان سهراب سپهری / زیر نظر محمد رضا لاهوتی و به کوشش ناصر بزرگمهر و یاری محمد وجدانی، چاپ اول.
- چشمه ی روشن، دیداری با شاعران / دکتر غلامحسین یوسفی، چاپ سوم، ص. ۵۵۸ - ۵۶۷.
- خلوت انس / مشفق کاشانی ( عباس کی منش )، چاپ اول، ص. ۲۰۵ - ۲۱۳.
- سهراب سپهری، رضا مافی / گردآوری و تنظیم: مرکز هنرهای تجسمی.
- آثار آل قلم، منتخب یازده قرن نظم و نثر فارسی / حمید گروگان، چاپ اول، ص. ۳۱۶.
- مولفین کتب چاپی فارسی و عربی / خانبابا مشار، جلد سوم، ص. ۳۷۱ - ۳۷۲.
- سهراب سپهری و نمایشگاه آثار او / اکبر تجویدی، سخن، دوره ی ۱۳، ش. ۲ ( خرداد ۱۳۴۱ )، ص. ۲۴۳ - ۲۵۰.
- شعر معاصر ایران از بهار تا شهریار، جلد دوم / حسنعلی محمدی، ص. ۵۹۹ - ۶۰۵
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

سید محمد حسین بهجت تبریزی ( شهریار )




زندگینامه
محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار در سال 1285 هجری شمسی در روستای زیبای « خوشکناب » آذربایجان متولد شده است.



او در خانواده ای متدین ، کریم الطبع واهل فضل پا بر عرصه وجود نهاد. پدرش حاجی میر آقای خوشکنابی از وکلای مبرز و فاضل وعارف روزگار خود بود که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا مشهور حدود خود گشته بود.
شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب در کنارکوه افسونگر « حیدر بابا » گذرانده بود همچون تصویر برداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را در میان مردم مهربان و پاک طینت روستا و در حریم آن کوه سحرانگیز به ذهن سپرد.
او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود . بی شک سرایش این شعر کودکانه ، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.
شهریار شرح حال دوران کودکی خود را در اشعار آذربایجانیش بسیار زیبا،تاثیر گذار و روان به تصویر کشیده است.
طبع توانای شهریارتوانست در ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی اثر بدیع و عظیم« حید ربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند .
او در این منظومه بی همتا در خصوص دوران شیرین کودکی و بازیگوشی خود در روستای خشکناب سروده است:
قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده ،
( شب هنگام که مادر بزرگ قصه می گفت، )
کولک قالخیب قاپ باجانی دویه نده،
(بوران بر می خاست و در و پنجره خانه را می کوبید،)
قورد کئچی نین شنگیله سین ییه نده،
( هنگامی که گرگ شنگول و منگول ننه بز را می خورد،)
من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم!
(ای کاش من می توانستم بر گردم و بار دیگر کودکی شوم !)
شهریار دوران کودکی خود را درمیان روستائیان پاکدل آذربایجانی گذراند. اما هنگامی که به تبریز آمد مفتون این شهر جذاب و تاریخ ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده ، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و کتابت السنه ترکی ، فارسی و عربی آشنا شد.
شهریار بعدا به تهران آمد و در دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسه ی طب تحـصیل کردو در چـند مریض خانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذراند ولی د رسال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیش آمدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شد و با وجود مجاهـدتهـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود؛ چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال 1315 به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد .
شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده، که ثـمره این وصلت دودخـتر به نامهای شهـرزاد و مریم است.
از دوستان شهـریار مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه وزاهدی رامی تـوان اسم بـرد.
وی ابتدا در اشعارش بهجت تخلص می کرد. ولی بعدا دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و یک بار مصراع:
«که چرخ این سکه ی دولت به نام شهریاران زد»
و بار دیگر
«روم به شهر خود و شهریار خود باشم»
آمد از این رو تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد.
اشعار نخستین شهریار عمدتا بزبان فارسی سروده شده است.
شهریار خود می گوید وقتی که اشعارم را برای مادرم می خواندم وی به طعنه می گفت:
"پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!"
این قبیل سفارشها از جانب مادر گرامیش و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار طبع خود را در زبان مادریش نیزبیازماید و یکی از بدیعترین منظومه های مردمی جهان سروده شود.

سیری در آثار
شهـرت شهـریار تـقـریـباً بی سابقه است، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند.
منظومه «حیدر بابا سلام» در سال 1322 منتشر شد واز لحظه نشر مورد استقبال قرار گرفت.
"حـیـدر بابا" نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.
این منظومه از آثار جاویدان شهریار و نخستین شعری است که وی به زبان مادری خود سروده است.
شهریار در سرودن این منظومه از ادبیات ملی آذربایجان الهام گرفته است.
منظومه حیدربابا تجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم آذربایجان است ، این منظومه از جمله بهترین آثار ادبی در زبان ترکی آذری است، و در اکثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده‌آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاک آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته است.

اشعار ولایی
عمق تعلقات دینی و توجهات مذهبی خانواده و نیز شخص استاد شهریار به حدی است که عشق به ائمه اطهار علیه‌السلام در بسیاری از اشعارش عینا هویداست.
او در نعت حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می فرماید:
ستون عرش خدا قائم ازقیام محمد------- ببین که سر بکجا می کشد مقام محمد
بجز فرشته عرش آسمان وحی الهی------- پرنده پر نتوان زد به بام محمد
به کارنامه منشور آسمانی قرآ ن-------- که نقش مهر نبوت بود بنام محمد...
شهریار در شعر یا علی علیه‌السلام در مورد حضرت امیر المومنین علیه‌السلام می فرماید:
مستمندم بسته زنجیروزندان یاعلی------- دستگیر ای دستگیر مستمندان یا علی
بندی زندان روباهانم ای شیر خدا--------- می جوم زنجیر زندان را به دندان یا علی
اشعار شهریار در ستایش امام اول شیعیان جهان سرآمد سلسله مداحان اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام است.
علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا-------- که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین------- به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن-------- که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را ...
شهریار جانسوزترین اشعار خود را تقدیم حضرت سید الشهداء علیه‌السلام و حماسه ابدی او کرده است:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین --------- روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
ازحریم کعبه جدش به اشکی شست دست ------مروه پشت سرنهاداماصفا دارد حسین... .

ویژگی سخن
شهریار روح بسیار حساسی دارد. او سنگ صبور غمهای نوع انسان است.اشعار شهریار تجلی دردهای بشری است.
او همچنین مقوله عشق را در اشعار خویش نابتر از هر شعری عرضه داشته است.
در ایام جوانی و تحصیل گرفتار عشق نا فرجام ، پر شرری می گردد. عشق شهریار به حدیست که او در آستانه فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی ،درس و بحث را رها می کند و دل در گرو عشقی نا فرجام می گذارد :
دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
اما این عشق زمینی بال پرواز او را بسوی عشق نامحدود آسمانی می گشاید.
قفسم ساخته و بال و پرم سوخته اند
مرغ را بین که هنوزش هوس پرواز است!
سالها شمع دل افروخته و سوخته ام ------------- تا زپروانه کمی عاشقی آموخته ام
عجبا که این عشق مسیر زندگی شهریار را تغییر دادو تاثیری تکان دهنده بر روح و جان شهریار نهاد و جهان روان او را از هم پاشید.
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند----------- درشگفتم من چرا ازهم نمی پاشد جهان
این عشق نافرجام بحدی در روح و روان او ماندگار شد که حتی هنگام بازگشت معشوق، عاشق به وصل تن نداد .
آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا ------------ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا!؟
شهریارهمانگونه که به سرزمین مادری و رسوم پدر خود عشق می ورزد اشعار بسیار نغزی در خصوص مقام مادر و پدر به زبانهای ترکی و فارسی سروده است:
گویند من آن جنین که مادر ------- از خون جگر بدو غذا داد
تا زنده ام آورد به دنیا ---------- جان کند و به مرگ خود رضا داد
هم با دم گرم خود دم مرگ --------- صبرم به مصیبت و عزا داد
من هرچه بکوشمش به احسان ------ هرگز نتوانمش سزا داد
جز فضل خدا که خواهد اورا --------- با جنت جاودان جزا داد
شهریار در شعر بسیار لطیف «خان ننه» آنچنان از غم فراق مادربزرگ عزیزش می نالد که گویی مادربزرگش نه بلکه مادرش را از دست داده است!
عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان کرده است.
شهریار شاعر سه زبانه است. او به همه زبانها و ملتها احترامی کامل دارد. در اشعار او بر خلاف برخی از شعرای قومگرا نه تنها هیچ توهینی به ملل غیر نمی شود بلکه او در جای جای اشعارش می کوشد تا با هر نحو ممکن سبب انس زبانهای مختلف را فراهم کند. اشعار او به سه زبان ترکی آذربایجانی،فارسی و عربی است .

سبک شناسی آثار
اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده میشود و هر نوع تفسیر و تعبیری که در آن اشعار بشود، به افسانه زندگی او نزدیک است.
عشقهای عارفانه شهریار را میتوان در خلال غزلهای انتظار؛ جمع وتفریق؛ وحشی شکار؛ یوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ ونای شبان و اشک مریم: دو مرغ بهشتی....... و خیلی آثار دیگر مشاهده کرد.
محرومیت وناکامیهای شهریار در غزلهای گوهرفروش: ناکامیها؛ جرس کاروان: ناله روح؛ مثنوی شعر؛ حکمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بیان شده است. خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل: حیدربابا: مومیای و افسانه شب به نظر میرسد.
در سراسر اشعار وی روحی حساس و شاعرانه موج می زند, که بر بال تخیلی پوینده و آفریننده در پرواز است.و شعر او در هر زمینه که باشد از این خصیصه بهره مندست و به تجدد و نوآوری گرایشی محسوس دارد.شعرهایی که برای نیما و به یاد او سروده و دگرگونیهایی که در برخی از اشعار خود در قالب و طرز تعبیر و زبان شعر به خرج داده, حتی تفاوت صور خیال و برداشت ها در قال سنتی و بسیاری جلوه های دیگر حاکی از طبع آزماییها در این زمینه و تجربه های متعدد اوست
.قسمت عمده ای از دیوان شهریار غزل است.سادگی و عمومی بودن زبان و تعبیر یکی از موجبات رواج و شهرت شعر شهریار است.
شهریار با روح تاثیرپذیر و قریحه ی سرشار شاعرانه که دارد عواطف و تخیلات و اندیشه های خود را به زبان مردم به شعر بازگو کرده است. از این رو شعر او برای همگان مفهوم و مأنوس و نیز موثر ست.
شهریار در زمینه های گوناگون به شیوه های متنوع شعر گفته است شعرهایی که در موضوعات وطنی و اجتماعی و تاریخی و مذهبی و وقایع عصری سروده, نیز کم نیست.
تازگی مضمون, خیال, تعبیر, حتی در قالب شعر دیوان او را از بسیاری شاعران عصر متمایز کرده است.
اغلب اشعار شهریار به مناسبت حال و مقال سروده شده و از این روست که شاعر همه جا در درآوردن لغات و تعبیرات روز و اصطلاحات معمول عامیانه امساک نمی کند و تنها وصف حال زمان است که شعر اورا از اشعار گویندگان قدیم مجزا می‌کند.

ماه من در پرده چون خورشید غماز غروب
گشت پنهان و مرا چون دشت رنگ از رخ پرید
چون شفق دریای چشمم موج خون میزد که شد
آفتاب جا و د ا نتابم ز چشمم ناپدید
سرانجام خورشید حیات شهریارملک سخن و افتاب زندگی ملک الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در کوهستانهای آذربایجان غروب کرد.
اما او هرگز نمرده است زیرا اکنون نام او زیبنده روز ملی شعر و ادب ایران و نیز صدها،میدان،خیابان،مرکز فرهنگی،بوستان و ... در کشورمان ونیز در ممالک حوزه های ترکستان(آسیای مرکزی) و قفقازیه و ترکیه می باشد.
27 شهریور ماه سال 1367 شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.
در آنروز پیکرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعرای تبریز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاک سپرده شد .

روز ملی شعر و ادب
بیست و هفتم شهریور ماه سالروز خاموشی شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی " روز ملی شعر و ادب " نامیده شده است.

نمونه آثار
در راه زندگانی
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را----- نجستم زندگانـــی را و گم کـردم جوانی را
کنون با بار پیــری آرزومندم که برگـردم----- به دنبال جوانـــی کـوره راه زندگانــــی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کـرده رامانـم----- که شب در خــواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی ----- چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی ----- که در کامم به زهر آلود شهد شادمانـــی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبـان دل ----- خدایــا بــا کـه گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده ----- به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را
به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان ----- خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتـن----- که از آب بقا جویند عمــــر جاودانـی را
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

مولانا شمس‌الدین یا کمال‌الدین محمد وحشی‌بافقی یکی از شاعران نام‌دار سده دهم ایران است که در سال ۹۳۹ هجری قمری در شهر بافق چشم به جهان گشود. دوران زندگی او با پادشاهی شاه تهماسب صفوی و شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده هم‌زمان بود. وی در سال ۹۹۱ هجری قمری در شهر یزد درگذشت.

آثار وحشی

کلیات وحشی متجاوز از نه هزار بیت و شامل قصیده، ترکیب بند و ترجیع بند، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی است.

وحشی دو مثنوی به استقبال از خسرو و شیرین نظامی دارد یکی به نام ”ناظر و منظور“ و دیگری به نام فرهاد و شیرین. مثنوی نخستین به سال ۹۶۶ به پایان رسید و ۱۵۶۹ بیت است و اما مثنوی دوم که از شاهکارهای ادب دراماتیک پارسی است، هم از عهد شاعر شهرت بسیار یافت لیکن وحشی بیش از ۱۰۷۰ بیت از آن را نساخت و باقی آن را وصال شیرازی شاعر مشهور سده سیزدهم هجری (م ۱۲۶۲) سروده و با افزودن ۱۲۵۱ بیت آن را به پایان رسانیده‌است. شاعری دیگر به نام صابر بعد از وصال ۳۰۴ بیت بر این منظومه افزود. مثنوی معروف دیگری که وحشی به پیروی از نظامی سروده ”خلد برین“ است بر وزن مخزن‌الاسرار و مرتب بهشت روضه. مثنوی‌های کوتاهی از وحشی در مدح و هجو و نظایر آنها بازمانده که اهمیت منظومه‌های یادشده را ندارد.


حکایت




به مجنون گفت روزی عیب جویی که پیدا کن به از لیلی نکوییکه لیلی گر چه در چشم تو حوریست به هر جزوی ز حسن او قصوریستز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت در آن آشفتگی خندان شد و گفتاگر در دیده‌ی مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینیتو کی دانی که لیلی چون نکویی است کزو چشمت همین بر زلف و روی استتو قد بینی و مجنون جلوه ناز تو چشم و او نگاه ناوک اندازتو مو بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو، او اشارت‌های ابرودل مجنون ز شکر خنده خونست تو لب می‌بینی و دندان که چونستکسی کاو را تو لیلی کرده‌ای نام نه آن لیلی‌ست کز من برده آراماگر می‌بود لیلی بد نمی‌بود ترا رد کردن او حد نمی‌بودمزاج عشق بس مشکل پسند است قبول عشق برجایی بلند استشکار عشق نبود هر هوسنانک نبندد عشق هر صیدی به فتراکعقاب آنجا که در پرواز باشد کجا از صعوه صید انداز باشدگوزنی بس قوی بنیاد باید که بر وی شیر سیلی آزمایدمکن باور که هرگز تر کند کام ز آب جو نهنگ لجه آشام
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

جامی ، شیخ جام
عبدالرحمان جامی یگانه شاعر عارف و صوفی سوخته دل عصر حافظ نیست ، زیرا گذشته از آن که خود حافظ تا حد زیادی به تصوف انتساب دارد و در شعر خواجو و عراقی هم معنای عرفانی درج شده است ، صوفیان بنام و پاک پاخته ای نظیر شاه نعمت الله ولی کرمانی هم بوده اند که توانسته اند در این دوره میان شعر و عرفان پیوندی استوار برقرار کنند ، اما تصوفی که جامی بدان منسوب است البته رن
گ و بو و جلوه و جمال بیشتری پیدا کرده و او را بیشتر به عنوان عارفی که گه و گاه و از سر تفنن شعر می گفته شناسانده است

عبدالرحمان که بعد ها به لقب نورالدین هم ملقب گردید و تخلص جامی را برای خود برگزید ، به سال 817 در ناحیه خرجرد ( جام ) دیده به جهان گشوده بود . در کودکی به همراه پدر به هرات رفت و چندی در مدرسه نظامیه آن جا اقامت گزید .
هرات در آن سالها پایتخت هنر و ذوق و ادب ایران و یکی از شهر های فرهنگی آبادان و پر رفت و آمد آن سامان بود . سلطان حسین بایقرا و وزیر دانشمندش امیر علیشیر نوایی در آن شهر به تشویق و حمایت هنرمندان و صاحبان ذوق سرگرم بودند . جامی فتون ادب و دانشهای شرعی و دینی را در آن شهر فرا گرفت و پس از آن به حکمت روی آورد .
جامی در شصد سالگی به قصد زیارت خانه خدا از خراسان بیرون آمد و مدتی در بغداد ماند و ار آنجا به کربلا و نجف رفت . در راه بازگشت از حج چندی در حلب و دمشق ماند . هم در حلب و هم در راه بازگشتش ، چون به تبریز رسید پادشاهان آنجا از او برای اقامت و ملازمت درگاه خود دعوت کردند اما او نپذیرفت و سرانجام به هرات بازگشت .
در این سالها جامی دیگر به چنان شکوه و مرتبه ای معنوی دست یافته بود که سلطان حسین و امیر علیشیر به دوستی با او افتخار می کردند . با همه شکوه و حشمتی که داشت هرگز در صدد ستایش و مدح قدرتمندان بر نیامد و همین بلندی طبع و بی نیازی بر حرمت او می افزود . نورالدین عبدالرحمان جامی سرانجام در محرم سال 898 در هرات در گذشت .
آثار جامی
دیوان کامل او به مناسبت سه دوره مشخص حیات وی به سه بخش تقسیم شده است .
هفت اورنگ ، که به مراتب از دیوان او نابتر و زبده تر است و مثنویهای زیر را شامل می شود :
سلسله الذهب ، در ذکر حقایق عرفانی .
سلامان و ابسال ، منظومه ای تمثیلی حاوی اشارات اخلاقی و عرفانی .
تحفه الاحرار ، در پند و نصیحت همراه حکایتها و تمثیلهای زیاد .
سیحه الابرار ، در ذکر مراحل سلوک و تربیت نفس .
یوسف و زلیخا ، نظم داستان مشهور یوسف و زلیخا که مختصر آن در قرآن هم آمده است .
لیلی و مجنون ، داستان معروف لیلی و مجنون که نظامی هم به نظم آورده است .
خردنامه اسکندری ، در ذکر موعظه و نصیحت از زبان فیلسوفان یونان .
اما آثار مثنوی او هم به مانند آثار منظومش متعدد و گوناگون است که به چند مورد اشاره می کنیم :
بهارستان ، شامل بابها و حکایتهایی است به نظم و نثر به تقلید گلستان سعدی .
نفحات الانس ، در بیان حقایق عرفانی و ذکر احوال عارفان تا عهد مولف .
لوایح ، رساله ای کوتاه شامل سی لایحه با نثری مسجع و شامل حقایقی از عرفان .
اشعه اللمعات ، در شرح و توضیح لمعات فخرالدین عراقی .
جامی در مثنویهایش از نظامی تقلید می کرد : هفت اورنگ را دقیقا در برابر خمسه سرود ، با بهارستان خواست در برابر سعدی دعوی نویسندگی کند اما ، در هر دو مورد جامی هم مثل بسیاری از همطرازان خود از حد مقلدی موفق پافراتر نگذاشت .
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

جهان، به سعی تو فکر می‌کند

همراه با محمود معتقدی شاعر و منتقد ادبی


از همان دوران دبیرستان شعر می‌گفتم و آن‌ها را در جُنگ‌ها و نشریات چاپ می‌کردم، ولی از اوایل دهه 60 به شکل جدی شروع به شعر گفتن کردم و در ادامه و به تدریج با مطبوعات همکاری می‌کردم. همچنین بررسی و نقد داستان‌نویسی را از سال 70 شروع کردم که برآمد این نقد‌ها، مجموعه نقدی است که از سوی انتشارات آوای کلار منتشر شد.​



26 مهر سال 1325 در محله «پایین بازار» شهر آمل به دنیا آمدم. دبستان را در دبستان مهر و دوران دبیرستان را در دبیرستان هادی شریعت‌زاده گذراندم. در آستانه سال 1350 به تهران مهاجرت کردم. در سال 51 در رشته تاریخ دانشگاه تربیت معلم مشغول به تحصیل شدم. در همان دوران با اسماعیل خویی که معلم فلسفه این دانشگاه بود و کلاس شعری هم در آ‌ن‌جا دایر می‌کرد، آشنا شدم. همچنین در این دوران شاعرانی چون احمد شاملو و سیاوش کسرایی را شناختم و در شب شعرهای آن‌ها شرکت می‌کردم.
سال 53 بود که خویی را به جرم نامطلوب بودن به مرکز تحقیقات معاونت وزارت علوم فرستادند. بعد من هم به عنوان کارشناس کتابداری به پژوهشگاه علمی وابسته به این معاونت رفتم که به فضای ادبیات و شعر نزدیک بود. سال 56 نخستین مقاله‌ام را که نقدی به یکی از رمان‌های محمود دولت‌آبادی بود، در کیهان به چاپ رساندم و در ادامه کم کم پایم به فضای نقد ادبی باز شد. همچنین هم‌زمان در مرکز تحقیقات معاونت وزارت علوم با همکاری باقر مۆمنی در گردآوری و فهرست‌بندی مطبوعات به کار مشغول بودیم که از جمله آن‌ها، گردآوری «فهرست تحلیلی مطبوعات» بود که یک جلد از آن منتشر شد و الآن هم در کتابخانه ملی وجود دارد.
شعر:

از همان دوران دبیرستان شعر می‌گفتم و آن‌ها را در جُنگ‌ها و نشریات چاپ می‌کردم، ولی از اوایل دهه 60 به شکل جدی شروع به شعر گفتن کردم و در ادامه و به تدریج با مطبوعات همکاری می‌کردم. همچنین بررسی و نقد داستان‌نویسی را از سال 70 شروع کردم که برآمد این نقد‌ها، مجموعه نقدی است که از سوی انتشارات آوای کلار منتشر شد.
اولین فضاهای شعری با شعر نیمایی و به واسطه‌ی زنده‌یاد مهدی اخوان ثالث در من شروع شد. برای نسل ما، اخوان پلی برای رسیدن به نیما بود و در این زمان شعر نیما‌یی برای من جذاب بود. همچنین در ابتدا از فضای شعری فروغ فرخزاد و سهراب سپهری هم بهره بردم.
در زمان دانشجویی نیز بیش‌تر تحت تأثیر اسماعیل خویی بودم. او از شاگردان اخوان بود که برای من جذابیت زیادی داشت، ولی پروسه‌ها برایم طی شد و من در ادامه به فضای شعری شاملو نزدیک شدم. الآن هم کارهای جوان‌ها را می‌خوانم و کار جوان‌ها هم بر من تأثیر گذاشته است. در حال هم حاضر هم سعی می‌کنم در فضای شعری به حس مستقل‌تری برسم.
نقد:

نقد را از اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 شروع کردم، چون در مجموع ورود به این فضا برایم جذابیت داشت. بنابراین در مطبوعات به ادبیات دقت می‌کردم و به طور کلی اتفاقات ادبیات داستانی برایم قابل تأمل بود. در زمینه ادبیات داستانی هم تجربه‌هایی داشته‌ام. کارهای بسیاری از جوانان را نقد و بررسی کرده‌ام و همیشه سعی کرده‌ام خود را با این فضا بیش‌تر آشنا کنم. هنوز هم فضای نقد برای من جذابیت دارد.
در حوزه‌ی نقد ادبی بررسی‌هایی درباره‌ی آثار سیدعلی صالحی، مجموعه شعری از منصور اوجی، چشم‌انداز شعر سایه، حسین منزوی و چند شاعر دیگر انجام داده‌ام که قرار است به مرور آن‌ها را در مطبوعات منتشر کنم.
تا به حال از اینجانب 14 عنوان کتاب و مجموعه شعر و نقد و نظر منتشر شده است، از آخرین کارهای منتشرشده‌ام در سال 91 «گزینه اشعار» نشر مروارید، مجموعه شعر «به گوزن‌های تشنه چیزی نگو»، «از پاره‌های دوست ‌داشتن» و همچنین «ابرها خاموشند» است که غیر از «گزینه اشعار»، مجموعه‌ها‌ی دیگر، شعرهای کوتاه عاشقانه هستند که فضای اجتماعی دارند و در آن‌ها سعی کرده‌ام رویکرد تازه‌ا‌ی را در شعر کوتاه تجربه ‌کنم. در این مجموعه شعرها تا حدی رویکرد تازه‌ای در حوزه‌ی زبان داشتم و سعی کرده‌ام به فضای عاشقانه نزدیک شوم .
تا به حال از اینجانب 14 عنوان کتاب و مجموعه شعر و نقد و نظر منتشر شده است.

در حال حاضر نزدیک به 10 کتاب در دست ناشر دارم که مهم‌ترین آن‌ها کتاب‌های «به رسم حقیقت و زیبایی» درباره‌ی شعر اسماعیل خویی و همچنین مجموعه مقالات «در گستره شعر امروز» ( خوانش 10 از شعر 10 شاعر) است. الآن هم در فضای «شاهنامه» و در یک کار پژوهشی با بهره‌گیری از 25 آیتم از «شاهنامه» با یک گروه در حال انجام کار تازه‌ای بر روی این اثر هستیم که در آن سعی خواهیم کرد با نگرشی تازه به این 25 آیتم مانند فر ایزدی، رستم، رودابه و ... که زیاد در شاهنامه تکرار شده‌اند، بپردازیم. در حال حاضر هم مشغول گردآوری اطلاعات و تدوین مجموعه هستیم.
اشعاری از محمود معتقدی:
رستم / یا سهراب
همین که اسفندریارش باشی
سرنوشت / با تو
حساب دیگری دارد!
***
خیابان‌های سرد زمستانی و
سقوط دست‌های پشیمانی‌ات
آرزوهای بزرگی
در تو خاموش می‌شود!
***
جهان
به سعی تو فکر می‌کند
فرقی نمی‌کند
چرخ کدام دریچه
به سمت دریا باشی
***
تمام پنجره های خاموش
اینک
به دروازه های سنگ
می رسند
مسافری که از سمت صنوبرها
می گذرد
اما
همیشه دلتنگ توست
تو چقدر می توانی
با حس درختانی سبز
به تمام کودکی هایت
سفر کنی
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

منصور اوجی (زاده ۱۳۱۶ خورشیدی) در شیراز، از شاعران معاصر ایران است که هم اکنون در زادگاهش زندگی می‌کند.


منصور اوجی در رشته فلسفه از دانشگاه تهران موفق به کسب مدرک لیسانس شد و پس از آن در رشته علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران مدرک فوق لیسانسش را کسب کرد.پس از آنکه به زادگاهش بازگشت بار دیگر به دانشگاه پهلوی (دانشگاه شیراز) رفت و مدرک لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی اش را هم گرفت. او پس از سالها تدریس، به تازگی تصمیم گرفته که تدریس را رها کند و تمام اوقاتش را در خانه اش بنشیند و به شعرش اختصاص دهد.

آثار از منصور اوجی مجوعه‌های شعری زیر منتشر شده است:


  • باغ شب (۱۳۴۴)
  • خواب درخت و تنهایی زمین (۱۳۴۴)
  • شهر خسته (۱۳۴۶)
  • برگزیده اشعار (۱۳۴۹)
  • این سوسن است که می خواند (۱۳۴۹)
  • مرغ سحر (۱۳۵۶)
  • صدای همیشه (۱۳۵۷)
  • شعرهایی به کوتاهی عمر (۱۳۵۸)
  • حالی است مرا (۱۳۶۸)
  • کوتاه مثل آه (۱۳۶۸)
  • خوشا تولد و پرواز (؟؟؟؟)

  • اوجی از شاعرانی است که آرام و پیوسته در جهت تکامل زبان شعری خاص خود تلاش میکند . وی با تاکید بر تکرار مصراعها و واژه ها جهت تاثیر گذاری در خواننده شعرش گونه خاصی از شعر را ارئ می دهد .
    زبان شعر او تا حدی تغزلی است و بیشتر ذهن خود را در امواج اوزان رها میسازد. اوجی در وصف طبیعت و ارتباط آن با مسائل اجتماع تصاویر زیبا می آفریند. وی در شعر نو نیمائیتجارب قابل توجهی دارد
    توجه منصور اوجی در شعر بیشتر به فرم است او با منبت کاری و صیقل دادن واژه ها و تکرار مصراعها سعی دارد به ذهن خواننده شعرش نزدیک شود . زبان شعر او ساده و خوش اهنگ است با درون مایه ای اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت . اشعار منصور اوجی نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی دارد و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر است .


    چند شعر از این شاعر خوب کشورمان:


    جیرجیرک توی تاریکی
    او به یاد کیست، کاین گونه بلند ، یک نفس می خواند؟
    او به یاد کیست، کاین گونه مدام؟

    جیرجیرک توی تاریکی ، آه!

    ***

    نه در خیال خزانم نه در هوای بهار

    کنار این آتش
    نشسته ام که شبی را به روز آرم و بس
    چنان که کنده ی مرده
    چنان که هیزم محض.

    ***

    مثل یک پنجره در تاریکی
    که به یک پنجره می اندیشد
    به تو می اندیشم.


    پشت آن پنجره در تاریکی
    به چه می اندیشی؟-
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

(ابوالفضل) فاضل نظری


سال ۵۸ در شهر خمین واقع در استان مرکزی متولد شد. تحصیلات اولیه خود را در شهر خمین وخوانسار گذرانده‌است. برای ادامه تحصیل در رشته های معارف إسلامی و مدیریت
به تهران آمد و تحصیلات خود را در مقطع دکترای رشته مدیریت تولید و عملیات ادامه داد.

دبیری سه دوره جشنواره بین المللی صد فیلم،
دبیری علمی جشنواره بین‌المللی شعر فجر و عضویت در شورای علمی أدبیات انقلاب فرهنگستان زبان و ادب بعضی از عناوین ادبی و هنری و علمی او است.


تا کنون از این شاعر، چهار مجموعه شعر «اقلیت» ، «گریه‌های امپراطور» ، «آن‌ها» و «ضد»
به چاپ رسیده که هر کدام از این مجموعه‌ها به دلیل استقبال فراوان چندین بار تجدید چاپ شده‌اند.

سه مجموعه اول از مجموعه‌های شعری او توسط انتشارات سوره مهر
در یک بسته‌بندی مجزا تحت عنوان «سه‌گانه شعری فاضل نظری» ارائه شده‌است. نظری علاوه بر ریاست حوزه هنری استان تهران، عضو شورای عالی شعرمرکز موسیقی و سرود نیز بوده و در دانشگاه نیز تدریس می‌کند. إز او به عنوان شاعر جریان ساز در دهه هشتاد و همچنین پرمخاطب ترین شاعر به انتخاب مردم تجلیل به عمل آمده است. برخی آثار او در کشورهای فارسی زبان منتشر شده است. همچنین گزیده اشعار وی در دو قطع رقعی و جیبی به همراه مقدمه ای در باره غزل به قلم او در انتشارات مروارید منتشر شده است.

آثار اقلیت
گریه‌های امپراطور
آن‌ها
گزیده شعر (مروارید)
آنها
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد
سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد
مرنج از بیش و کم ، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر "تشنگی" پیمانه می سازد
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد
به من گفت ای بیایان گرد غربت! کیستی ؟ گفتم :
پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست٬ باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

علی باباچاهی سال 1321 در استان بوشهر شهر کنگان به دنیا آمد. او كه در بوشهر اقامت داشت ، شعرهایش در مجلات تهران ، با نام مستعار « ع . فریاد » چاپ می‌شد اما وقتی یكی از شعرهای این شاعر جوان در مجله امید ایران به عنوان « بهترین شعر هفته » به چاپ می‌رسد ، باباچاهی از نو به جلد اسم اصلی خود برمی گردد و شعرهایش را به امضای خودش در مجلات پایتخت به چاپ می رساند. مجله تكاپو به سردبیری علی باباچاهی در پاییز 1346 در بوشهر منتشر شد . در سال 1348 باباچاهی به قول خودش با « دختری از ایل بختیاری » كه مشغول تدریس در مدارس بوشهر است ازدواج می كند . او اكنون صاحب یك پسر و یك دختر است كه هر دوی آنها تحصیلات دانشگاهی خود را گذرانیده اند.



اسباب بازی


عمارت متروکه باید هر چه زودتر ترک بشود
تَرَک های عمیق تری بردارد
عمارت متروکه
عرشه کشتی محل مناسب تری است
برای پری هایی که تازه سر از تخم درآورده اند
شیطان از روز اول فهمید که باید
در دهن مار قطعه زمینی بخرد
ملوسینا لورا ایزابل پرسه فونه ماری*
اگر نروند هم باید بروند از عمارت متروکه
این نیلوفر سمج که سر از قصر کافکا هم در می آورَد
شاید همان خزه لزجی باشد
که بر تنه همه کشتی ها روغن نهنگ می مالد
تو بگو فنری عضلانی که ناگهان فوران می کند
تا لبه ی سقف تا عمارت متروکه
به هیچ ترددی مشکوک نیستم:استخوان های پوکی که ورم کرده اند
لُپ در آورده اند
و دست تکان می دهند
پروانه های مرده ای که به گیس هایشان روبان های قرمز و نارنجی بسته اند
به ملخ های تازه عروس چه بگویم؟
که به ضیافت دار و درخت هایی از بیخ و بن کنده شده می روند
در عمارت متروکه
مردی که صورتش را با خاکه زغال سیاه کرده
دایره ای بنفش به دست گرفته
بی تو به سر نمی شود را ضرب گرفته
در عمارت متروکه
لطفاً این نعش سوراخ سوراخ شده را از روی اسب بگذارید زمین
تا با پای خودش وداع کند با سقف های ژلاتینی و دهلیزهای حلزونیبی بی خشت
گفت این مرده ی غالباً عاشق
از دست عزرائیل هم صفر گنده ای گرفت
تا اسرافیل روی قبرش یک کلاه بوق- بوقی بگذارد.
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

امیری و امیر پازواری


امیر پازواری معروف به شیخ‌العجم و امیرالشعرا از شاعران مازندرانی دوران حکومت صفویان است که به زبان مازندرانی شعر می‌سراییده است. یکی از روایاتی که درمورد اوست این مطلب است که او پس از تصرف مازندران به دست شاه عباس صفوی به وی پیوست و از شاه القابی دریافت کرد. پس از مرگ شاه عباس او به پازوار بازگشت و تا آخر عمر در آنجا زیست؛روایتی نیز نقل می‌کند که وی از ملک‌الشعرای دربار خیرالنساء بیگم مادر شاه‌عباس بوده و در پیش از جلوس شاه‌عباس نیز در دربار صفویه نقش برجسته‌ای داشته.
آواز امیری یا امیر خوانی گونه‌ای از آواز خوانی است که در استان مازندران رواج دارد. این گونه آواز از اشعار امیر پازواری شاعر دوره صفویه که به زبان مازندرانی گفته شده است استفاده می‌کند. این اشعار بیشتر دو بیتی بوده و با عبارت «امیرگته» (امیر گفته) شروع و در اکثر مواقع به صورت سوال و جواب شعری آورده می‌شوند.

اميركيست و اميري چيست ونگاهي به روايت عاميانه
بنا به روايت عامه و نيز روايت باورگونه در مقدمه كتاب كنزالاسرار امير پازواري جلد يك امير شخصيتي است چند بعدي يك جا اميرشيخ العجم و درجاي ديگر كشاورز و باغبان و درجايي چوپان و درجايي رويگر ( يا قلي چي ) و در جايي گالش و گاوزبان در جاي ديگر نيز فروشنده دوره گردي كه بارش نفت است و گاهي نيز درويش مي نمايد و از طرفي هيچ صاحب نظري تاكنون قاطعانه نگفته كه كدام سراينده دوازده هجايي تبري امير مورد بحث ما است اگر سروده هاي دوازده هجايي تبري سينه به سينه و نامكتوب و هم چنين سروده هاي دوازده هجايي مكتوب در كنزالاسرار منسوب به امير پازواري را در ترازوي سنجش كلام و لهجه بريزيم مي بينيم كه چند گونه اختلاف در بين سروده ها وجود دارد كه از جمله مي توان نگاه شاعرانه بر واژه ها و مخدوش بودن وزن و قافيه و يا هجارا نام برد و با كمي دقت براين چند وجه تا حدودي مي فهميم كه سراينده فلان چند بيتي از مردم كجا و يا كدام نقطه از مازندران است. حال يك چهار بيتي از كتاب كنزالاسرار جلد دوم صفحه هفت كه راوي ميگويد :

اميرگنه كه مه دوس خوشحاله يا نا / همون اول حسن و جماله يا نا

مس دو نرگس سرخ گل آله يا نا / سوال مشت مونگ برفه هلاله يا نا

نشكوفته گل و خرم بهاره يا نا / حوري صفت و پري رخساره يا نا

اوي زمزم آسا به زلاله يا نا /دندون در و لو عقيق لا عله يا نا

با كمي حوصله ودقت ميتوان گفت سراينده چهار بيت بالا شخصيتي است عاشق و عارف و آگاه به نكات ريز و درشت شاعري كه با نگاه شاعرانه بر واژه ها و شكل موزون دادن به آنها در سروده خود زيبايي آفريد و نگفته است كدام دوست قطعاً مخبر از افراد مورد اعتماد اوست كه ناگفته مي داند امير از كدام دوستش مي پرسد. مانند قلي چاربيدار طالب هرچه هست روايت است و بدرستي معلوم نيست كه آيا از سروده هاي امير گمشده ما مي باشد يا خير. ولي به احتمال مي توان گفت كه بايد از سروده هاي شيخ العجمي باشد كه ما به دنبالش مي گرديم و لهجه درگفتار مي گويد سراينده بايد از مردم بار فروش و يا روستاهاي بخشهاي آن و يا روستاهاي شرق آمل باشد مانند گل و در كه در آمل و طراف آن گل و در مي گويند و لهجه سروده فوق از لهجه هاي بومي و رايج دوره قاجار تا به روزگار ما مي باشد كه حداقل در دو قرن اخير تغييري در آن به وجود نيامد. اگر در جايي تغييري به چشم آيد به دليل آن است كه هر زباني دچار استحاله خواهد شد ماننده واژه هاي تيلر - كمباين - راديو - تلويزيون - كامپيوتر - رادياتور كه امروزه جزو فرهنگ ما شده اند و هيچ مردمي را از اين گريزي نيست .

باز هم روايتي ديگر از صفحه 130 جلد 1
امير گنه دشت پازوار خجيره گشت پازوار رو در بهار خجير
بي ريشه ريكاي زلف دار خجيره چيت قلمكار بوته دار خجير
بي پيرايگي و عرياني سروده بالا مي گويد كه سراينده شاعر هست ولي اهل فن نيست و نگاهي شاعرانه بر اين همه واژه موجود درفرهنگ و ادب بومي مازندران را ندارد حقيقتاً يا كشاورز است يا علائق خاطري به كشاورزي و دشت دارد.

باز هم روايتي ديگراز صفحه 159
امير گنه گشت ليته كو خجيره گشت ليته كو پرند كو خجيره
شاه موزي بن وارنگ بو خجيره پنج روز ييلاق هر كجه بو خجيره
باز هم بي پيرايگي و عرياني مسروده اي ديگر با اين تفاوت كه سراينده كسي است چوپان و يا داراي علائق خاطري با چوپان و اطراق موقت چوپاني در زير سايه درخت شاه بلوط از اطراف و يا اكناف بخشها و روستاهاي حشمسرا گونه ميان بندر و بالا بند آمل زيرا ليته كو دهستاني واقع در جنوب غربي آمل و پرند روستايي است . حشمسرا گونه در جنوب ليته كو واقع در ميان بند واژه هاي سروده فوق چنين مي گويند. همان بهتر كه از زبان خود سروده بگوئيم و باز هم روايتي نا مكتوب از چوپان و چوپاني

اميرگنه كه كردي چنه رحاته / كرد لا بالين كردي و دس چوه
وه خرد و خراك و ولي تلم دوه / هر كي كرده يار دارنه وه دل كهوه

و باز هم روايتي نامكتوب از گالش و گالشي و مناطق مورد علاقه سراينده


لارجون چي خشه هوا هميشه بوخش / منگل چي خشه هردم بواره وارش
آسا چي خشه گو بپتور گالش شاه / موزي بن سخ و كباب و آتش

يا روايتي ديگر به گونه اي ديگر ولي با همان مضمون

چلو چي خشه هردم بواره وارش منگل چي خشه لا و سرين و بالش
آسا چي خشه گو بپنور گالش شاه موزي بن سخ و كباب و آتش

عامه را وي بدانيم كه هستند سروده هاي تبري دوازده هجايي شنيده ها همه از نظر ايشان اميري است و كاري ندارند كه مربوط به كدام دوره از تاريخ و يا از سروده هاي كيست و كلاً به مضامين آن كار دارند و اگر يك دوبيتي يا چند بيتي را مناسب حال خود و يا جمعي ديده اند آنرا مي خوانند والا توجهي به سروده هاي اين يا آن ندارند. مثلا" كتاب كنزالاسرار حاوي بيش از 425 عنوان و نزديك به 2000 بيت سروده دوازده هجايي دوبيتي و يا چند بيتي تبري است. پس چرا عامه كاري به بقيه سروده هاي مكتوب و منسوب به امير پازواري ندارد. خوب عنايت فرمائيد و سروده چهار بيتي زير را كه درعنوان 22 كتاب كنزالاسرار جلد دوم صفحه 18 است مورد دقت قراردهيد و بعد توجهي به روايات عامه نمائيد و ببينيد كه آيا در هيچ كجا و از هيچكس شنيده ايد و اينك سروده مورد نظر

چمن به چمن گل به گل خال به خال كت / قمر به قمر رخ به رخ آل به آل كت
خطاب به خطا چم به چم دال به دال كت / گره به گره بند به بند مال به مال كت
گرده به گردن كش به كش بال به بال كت / صدف به صدف در به در لعل به لعل كت
فزون به فزون مه به مه سال به سال كت / امير به جفا دم به دم حال به حال كت
 

nahal

کـاربــر حـرفــه ای
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jan 20, 2014
ارسالی‌ها
394
پسندها
40
امتیازها
0
محل سکونت
تهران
دل نوشته
مرگ خبر نمیکنه... یک روز میبینی دیگر نیستم
مدل گوشی
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
ماه تولد

اعتبار :

كیوس گوران اوریمی

كیوس گوران اوریمی متولد هفتم خرداد سال 1317 شمسی در اوریم سوادكوه است. وی كارشناس بازنشسته منابع آب و روزنامه نگار و نویسنده كه دیرسالی را به سرودن شعر می پردازد. كیوس گوران قریب سی سال قبل به سرودن شعر به گویش طبری روی آورد. وی برگزیده اولین همایش نخبگان و مشاهیر مازندران است كه توسط صدا و سیمای مازندران ترتیب یافته بود و بارها توسط انجمن های هنری فرهنگی تهران و مازندران مورد تجلیل قرار گرفت. و تاكنون با مشكلات كه او بدان اشاره دارد و بر سر راه نشر می بیند ، توانسته است سه كاست از سروده های مازنی خود را با صدای خود منتشر كند. وی از 10 سال قبل ، شنوایی اش را از دست داد و امروز در غم ناشنیدن و دوصد درد دیگر كه عارض جسم او گشته است ، به همان استقامت ، سرودن و نوشتن را ادامه می دهد.
به بهانه هفتادو دومین سالگشت تولد استاد کیوس گوران -شاعر برجسته مازندرانی- بر آن شدیم تا مختصری از او گفت و گویی صمیمی که با او انجام شد را برای شما دوستان بیان کنیم. به دلیل مشکلات جسمی و ضعف شنوایی ناچار پرسش ها را نوشتیم واستاد به صورت کتبی پاسخ داد.تولد کیوس گوران اوریمی را به او شادباش می گوییم.این گفت وگو را بخوانید. کیوس در مقدمه گفت وگو اظهار داشت: پسندیده است به مجالی که فراهم شد ، عرض ادبی داشته باشیم به حضور شما و به درگاه نظر مخاطبان گران سنگ غزل ناله های من ، که اگر به گرمای التفات و به مامن محبت هایشان نبود ، من و شعرم نیز نبوده ایم ... ! زمهریز زمانه هر سترگی را از پا در می آورد و من که استخوان شکسته ای بیش نبودم!
گوران در پاسخ به این سوال که در هفتاد و دومین سالگرد تولدتان روزگار را چگونه سپری می کنید،گفت: مگر هفتاد و دو ساله شدم؟ چه تلنگری به یادآوری تلخ ! بدین خبر غمم افزون شد چون کاری از پیش نبردم و مجال عمر اما کاش پیش افتاد ...! من چه می کنم؟ مگر می شود کاری هم کرد؟ با نشستن به دنج دلتنگی و رج زدن سیاه مشق هایی که گلیم اذن نمی پذیردشان و به مزیر ناشنوایی و التهاب دستانی که قرار است تکیه قلم بدو باشد و ناهمراه اند اما و چهار چشم به گربه گربه هایی باشی که شاخ ات نزنند . .. و ... و ... چه کاری می توانم کرد؟ از روی سفید دفترم خجالت می کشم که به گیس و مکنای مادرم می ماند و خسته و خط خطی دلتنگی هایم! پس هیچ ... هیچ کاری به گاه پیری نمی کنم که به بایسته باشد!


از مهندس پرسیدیم: کیوس وقتی در مجامع عمومی ظاهر می شود ، حلقه دوستداران به دورش بسته می شود ، کدام ویژگی شعر شما باعث جاودانه شدن و ماندگاری در میان مردم است؟ و پاسخ شنیدیم:اعتقاد دارم که شعر به یک معنا شرحی به تعریف شخصیت سراینده اش است . به تعبیر دیگر ، شاعر صادق به شعر خود معرض می شود ؛ معرفی به عشق و اخلاص ! من هرجا که به شباهت بیشتر با مردم بودم که سعی کردم به همیشه ام باشد ، ماندم به یادشان و به میان شان ، مردم مرا نمی بینند که خود را در من و صدایشان را در نی و نای ام می بینند که همین ام ماندگار به حضورشان کرد ! مردم خود را پشت نمی کنند ... !
گفتیم:پشت هر مردم موفق ، یک بانوی بزرگ قرار دارد . از یار و یاور روزگار جوانی و همدم روزهای پیری ( مهین بانو،همسرتان ) بگویید؛ و کیوس گفت:اینکه حکم داده اید یا نظر داده اید یا گمان تان بر این است که پشت مردان موفق بانوان بزرگی قرار دارند؟ شاید نباید حتما باشد! بعضا به حضور رویای یک عشق بزرگ هم می توان پشتیبانی شد.
موفقیت در هنر شعر مدیون دردمندی های شاعرانه است و نه به حضور در کنار انویی که چه بسا هنر را و ذوق را سد راه گردد ... ! اظهار نظر خطرناکی بود ؟ و مهین بانوی من البته به سخاوت متحملم شد و به روی و روح پذیرای او ، دغدغه ای به سرود و سرایش نداشتم اما آن دل مایه ی ضرور که به آبشخورش ، به ناهنگام و دیرهنگام به سجاده ی شعر نشستم تامین به چیزی و ز جایی شد که خود نیز آشنایش نیستم اگرچه لبالب و سرشار به آن ! و مهین بانو به روزگار پیری مان به درد جسم است و من به درد جان! شاید من بودم که خسته و پاشکسته اش کردم بی آنکه خود بخواهم ، اما تحمل سرودی ساز گردنکشی که جز به آواز دلش ، گوش به هیچ نمی دارد ، کار ساده ای نیست ! نمی دانم ... ذکر نمی کند ولی چه بسا که به پشیمانی انتخاب من به همسری باشد ... ؟(جهت اطلاع دوستان خواننده باید عرض شود که استاد در سالهای دور همسر دلسوز و مهربان خویش را از دست دادند )
در ادامه بحث را به"چهل سال عاشقی"کشاندیم: گوران چهل سال عاشقی را سروده در صورتی که اغلب زندگی مشترک نسل جدید به کمتر از چهار سال می رسد . راز چهل سال عاشقی در چیست؟
استاد گفت : راز سرود چهل سال عاشقی به این و در این نیست که فقط چهل سال عاشقی به عمر هفتاد و دو ساله ام داشتم ! من عاشق به پیشتر بودم و به تا هنوز نیز . این سرود به بخشی از خاطره می پردازد و نه به عشق ! نسل امروز خسته از شرایط امروز است و بپرسید ، شما بپرسید که چرا خسته شان می کنند؟ از آنان بپرسید که شرایط به تدبیر و تمهیدشان فراهم می شود ... من فقط برای نسل امروز گریه می کنم که قرار بود بار هویت به دوششان باشد ... دوششان خسته است ، بمیرم برای شان.
گوران در خصوص آلبوم جدید برای علاقه مندان و مشتاقان می گوید: سروده ها آماده اند ولی آلبوم نه! بگذارید کمی خستگی در کنم که اگر جان به در بردم از این خستگی ، آلبوم هم آماده می شود.
گوشه ای از اشعار استاد:
کاشکه من تـِه کوچه بی بـُوم ، دَئی بـُوم تـِه لینگ بن ( کاش خاک کوچه ات بودم و زیر پایت )
با دوندی هامِجی بـِنه ره ته ، اُون بنه من ! ( من آن زمینی می بودم که قدم بر آن می گذاشتی)
رونما کِنده تـِه ره لـِتکای اُون انار تـِتی ( در باغ ، به گل انار رونما می شوی )
صلوات رَسِندنه پاپلی هم ته سه چمن ( و روبه رو با صلوات پروانه در چمن )
ته اگه وَنگ نکنی ، ویشه ی بلبل شـُونه کوه ! ( سکوت تو سبب کوچ بلبلان بیشه زار به کوه می شود)
جان بلبل شِه صدا ره سراده ، تک نون ؟ ( تو را به جان بلبل ، لب مبند و آواز را رها کن )
اگه نـَوتمه دل تـِه سه غزل ، جان کیوس ( اگر نگفتم غزلی به دلخواه تو ، تو را به جان کیوس )
ته مر خنده نزن ... دفتر آبرو نشن ... !( ریشخندم نزن و آبرو از دفترم مبر ... ! )
 
بالا پایین