eLOy
مدیر کل انجمن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 21, 2013
- ارسالیها
- 8,742
- پسندها
- 14,848
- امتیازها
- 113
- سن
- 41
- محل سکونت
- TeHrAn
- وب سایت
- www.biya2forum.ir
- تخصص
- نقاشی و خوشنویسی
اعتبار :
نشانِ ضعفِ گوینده رو کجای دلم بذارم
نمیدانم تا به حال برایتان اتفاق افتاده که با یک گله سگ روبرو شوید یا نه ؟
معمولا در این مقابله ، سگهای بزرگ کنار می ایستند
و توله سگ ها ، هی واق واق میکنند و حتی مثلا حمله میکنند .
یک گام پیش می آیند و دو گام پس می روند .
این هم دلیل دارد . چون می ترسند .
سگ های بزرگ معمولا دور می ایستند و منتظر می مانند
و می سنجند
که به کرامت دست آن طرف که ممکن است استخوانی به دستش باشد چشم بدوزند
و یا می بایست به طرف مقابل حمله کنند و قید آن کرامت را بزنند .
اما از آنجایی که ذات سگ همواره دم جنباندن است ،
بیشتر بر روی کرامت دست حاوی استخوان دل می بندند و دم می جنبانند .
اما گاهی نیز نمیتوان پیش بینی کرد که چه اتفاقی ممکن است بیفتد .
گله سگ همواره یک گله سگ است نه بیشتر نه کمتر .
خصوصا گله سگی که در شهر ساکن باشد
و دل به زباله های سر کوچه و خیابان ببندد .
اینها عادت کرده اند به ارتزاق از زباله ها .
و آنقدر در این امر مداومت دارند
که اگر احیانا یک نفر گوشتی تازه برایشان بیاورد ،
که با مذاقشان سازگاری نداشته باشد
از سر نفهمی و نادانی به آن شخص حمله می کنند .
امروز دقیقا همین اتفاق برای من افتاد .
اما جالب اینجاست که توله سگ های گله ،
بیش از سگ بزرگها ، پاچه ام را گرفتند .
سگ است دیگر ....
سه شنبه 16 مهر 98