*JujU*
کاربر انجمن
- تاریخ ثبتنام
- Nov 6, 2013
- ارسالیها
- 2,786
- پسندها
- 394
- امتیازها
- 83
- محل سکونت
- تهران
- تخصص
- فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
- دل نوشته
- هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..
اعتبار :
[h=2]خلاصه زندگينامه امام يازدهم حضرت حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=2]ويژگيهاى زندگى امام حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=3]بـعـد از امـام هـادى (عليه السلام ) مقام امامت به فرزندش امام حسن عسكرى (عليه السلام )[/h]
[h=3]رسيد؛ زيرا خصال و ويژگيهاى امامت در وجود او جمع بود و در خصايص مقام مقدس امامت ، از[/h]
[h=3]هـمـه مـردم زمـان خـودش بـرتـرى داشـت او در عـلم ، زهـد، كمال عقل ، عصمت ، شجاعت ، كرم[/h]
[h=3]و اعمال بسيار كه انسان را به پيشگاه خدا نزديك مى كند، سـرآمـد هـمه اهل زمان خود بود. از[/h]
[h=3]سوى ديگر پدر بزرگوارش امام هادى (عليه السلام ) با تصريح و اشاره ، جانشينى و امامت آن[/h]
[h=3]حضرت را بيان نمود.[/h]
[h=3]امـام حـسـن عـسـكـرى (عـليـه السـلام ) در (هـشـتـم ) مـاه ربـيـع الاخـر سـال 232 هـجـرى ، در[/h]
[h=3]مـديـنـه چـشـم بـه ايـن جـهـان گـشـود و روز جـمـعـه هـشـتـم ربـيـع الاوّل سـال 260 در سـن 28[/h]
[h=3]سـالگـى در سامرّا از دنيا رفت و در خانه اش در سامرا كنار قـبـر پـدرش ، به خاك سپرده شد[/h]
[h=3]مادرش اُمّولد بود و ((حديثه )) نام داشت و مدّت خلافت و امامت امام حسن عسكرى (عليه[/h]
[h=3]السلام ) شش سال بود.[/h]
[h=2]نمونه هايى از دلايل امامت امام حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=3]1 ـ ((يـحـيـى بـن يـسـار عـنـبرى )) مى گويد: ابوالحسن امام هادى (عليه السلام ) چهار ماه قبل[/h]
[h=3]از وفات خود به (امامت ) پسرش امام حسن عسكرى (عليه السلام ) وصيّت كرد، من و عدّه اى از[/h]
[h=3]دوستان را بر آن وصيّت به گواهى گرفت .[/h]
[h=3]2 ـ ((على بن عمر نوفلى )) مى گويد: در محضر امام هادى (عليه السلام ) در صحن خانه اش بودم[/h]
[h=3]، پسرش ((محمّد)) در كنار ما عبور كرد، به امام هادى (عليه السلام ) عرض كردم : فدايت گردم ![/h]
[h=3]اين آقا (يعنى محمّد) بعد از شما امام و صاحب ماست ؟[/h]
[h=3]در پاسخ فرمود(لا، صاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِى الْحَسَنُ؛ نه ، بلكه امام و صاحب شما بعد از من ، حسن[/h]
[h=3](عليه السلام ) است )).[/h]
[h=3]3 ـ ((عـلى بـن مـهـزيـار)) مـى گويد: به امام هادى (عليه السلام ) عرض كردم : پناه مى برم به[/h]
[h=3]خدا! اگر براى شما اتّفاقى (يعنى مرگ ) رخ دهد ما به چه كسى رجوع كنيم (و او را امام خود قرار[/h]
[h=3]دهيم ؟).[/h]
[h=3]در پاسخ فرمود(عَهْدِى اِلَى الاَْكْبَرِ مِنْ وُلْدِى يَعْنِى الْحَسَن (عليه السلام )؛ عهد (امامت ) من به[/h]
[h=3]بزرگترين فرزندان من يعنى حسن (عليه السلام ) است )).[/h]
[h=3]4 ـ معرّفى امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در مجلس سوگوارى امام جواد (عليه السلام ) :[/h]
[h=3]جماعتى از بنى هاشم كه يكى از آنان ((حسن بن حسين افطس )) بود. هنگام وفات امام جواد[/h]
[h=3](عـليـه السـلام ) در خـانـه امـام هادى (عليه السلام ) اجتماع كرده بودند و براى امام هادى[/h]
[h=3](عـليـه السلام ) در صحن خانه فرشى در زمين گسترده بودند و مردم در محضرش نشسته بودند،[/h]
[h=3]گفتند: تخمين زديم كه از آل ابوطالب و بنى عبّاس و قريش 150 نفر مرد بودند غـيـر از غـلامـان و[/h]
[h=3]سـايـر مردم . ناگاه امام هادى (عليه السلام ) به حسن بن على (امام حسن عسكرى ) نگاه كرد[/h]
[h=3]كه گريبان چاك كرده و در سمت راست آن حضرت ايستاده و ما او را نمى شناختيم پس از[/h]
[h=3]ساعتى كه حسن عسكرى (عليه السلام ) ايستاده بود امام هادى (عليه السلام ) به او روكرد و[/h]
[h=3]فرمود:[/h]
[h=3]((پـسر جان ! شكر خدا را در وجود خودت تازه كن كه خداوند موضوع تازه اى در مورد تو فرموده[/h]
[h=3]است )).[/h]
[h=3]حسن عسكرى (عليه السلام ) گريه كرد و كلمه استرجاع به زبان آورد و گفت :[/h]
[h=3]((اَلْحَمْدُللّهِِ رَبِّالْعالَمِينَوَاِيّاهُ اَسْئَلُ تَمامَ نِعَمِهِ عَلَيْنا وَاِنّاللّهِِ وِانّا اِلَيْهِراجِعُون )).[/h]
[h=3]((حـمـد و سـپـاس خـداونـدى را كـه پـروردگـار جـهـانـيـان اسـت و تـنـهـا از درگـاه او تكميل نعمتش[/h]
[h=3]را بر ما مساءلت مى نمايم و همه ما از آن خدا هستيم و همه ما به سوى او باز مى گرديم )).[/h]
[h=3]ما سؤ ال كرديم : اين جوان كيست ؟.[/h]
[h=3]گـفـتند: اين شخص ، حسن بن على (عليه السلام ) فرزند او يعنى فرزند امام هادى (عليه[/h]
[h=3]السـلام ) اسـت ، بـه نـظـر مـا مـى آمد كه حضرت حسن عسكرى (عليه السلام ) در آن وقت ،[/h]
[h=3]بـيـسـت سـال يـا در ايـن حـدود، سـال دارد، در آن وقت او را شناختيم . و دانستيم كه امام هادى[/h]
[h=3](عليه السلام ) با امامت و قائم مقامى او بعد از خودش اشاره نمود.[/h]
[h=2]نشانه اى از امامت امام حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=3]((ابـوهاشم جعفرى )) مى گويد: از تنگى و فشار زندان و دشوارى كُند و زنجير (كه در زنـدانـهـاى[/h]
[h=3]بـنـى عبّاس مبتلا بودم ) به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) شكايت كردم ، در نامه اى براى[/h]
[h=3]من نوشت :[/h]
[h=3]((تو همين امروز ظهر، نماز ظهر را در خانه خودت مى خوانى )).[/h]
[h=3]هـمـانـگـونـه كـه فـرمـوده بـود، هـنـگـام ظـهـر مـرا از زنـدان آزاد كـردند و نماز ظهر را در مـنـزل[/h]
[h=3]خـودم خواندم و من از نظر مخارج زندگى در فشار و تنگدستى بسر مى بردم و مى خـواسـتـم در[/h]
[h=3]نـامـه اى كـه براى آن حضرت نوشتم ، از او بخواهم كه كمك مالى كند ولى شرم كردم آن را[/h]
[h=3]بنويسم لذا به خانه ام رفتم ، آن حضرت صد دينار براى من فرستاد و به من نوشت :[/h]
[h=3]((هـرگـاه نياز پيدا كردى شرم و ملاحظه نكن ، آن را از ما بخواه كه به خواست خدا، آنچه بخواهى[/h]
[h=3]به تو خواهد رسيد)).[/h]
[h=3]و روايات در اين راستا، بسيار است كه براى رعايت اختصار به همين مقدار بسنده مى شود.[/h]
[h=3]ساير خصوصيّات آخر عمر امام حسن عسكرى (عليه السلام )[/h]
[h=3]حـضـرت ابـومـحـمـّد امـام حـسـن عـسـكـرى (عـليـه السـلام ) در اوّل مـاه ربـيـع الاوّل سـال 260[/h]
[h=3]هـجـرى ، بـيـمـار شـد و در روز جـمعه هشتم همين ماه در همين سـال ، وفـات يـافـت ، او[/h]
[h=3]هـنـگـام وفات ، 28 سال داشت و جسد مطهّر او را در ((سامرا)) در خانه خود كنار قبر پدر[/h]
[h=3]بزرگوارش ، به خاك سپردند.[/h]
[h=3]پـسـرش حـضـرت مـهـدى مـنـتـظـر (اَرْواحـُنـا لَهُ الفـِداءِ) را كـه امـيـد جـهـانـيـان بـراى تشكيل[/h]
[h=3]حكومت حقّ جهانى است ، بجاى گذارد.[/h]
[h=2]فرزند امام حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=3]ولادت حـضرت مهدى (عج ) در پنهانى انجام شد و وجود چنين پسرى را مخفى نمودند؛ زيرا[/h]
[h=3]خـفـقـان و سـانـسـور شديد حكومت طاغوتيان عبّاسى ، همه جا را فراگرفته بود و سلطان زمـان[/h]
[h=3]در جـسـتـجـوى آن حـضـرت بود و براى آگاهى از وضع او، بسيار تلاش مى نمود و بـخـصـوص در[/h]
[h=3]مـذهـب شـيـعـه دوازده امامى ، آمدن او شايع شده بود و همگان مى دانستند كه شيعيان در[/h]
[h=3]انتظار آمدن او بسر مى برند، بر همين اساس ، امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در زمـان[/h]
[h=3]حياتش ، آن فرزندش را آشكار نكرد و بيشتر مردم بعد از وفات آن حضرت نمى دانستند كه او چنين[/h]
[h=3]پسرى دارد.[/h]
[h=3]بـرادر امـام حـسـن عـسـكـرى (عـليـه السـلام ) كـه ((جـعفر)) نام داشت (و بر اثر انحراف و[/h]
[h=3]دروغـگـويـى ، بـه ((جـعـفـر كذّاب )) معروف گرديد) ارث آن حضرت را تصاحب كرد و در زندانى كردن[/h]
[h=3]كنيزهاى آن حضرت و آزار رساندن به همسران آن حضرت كوشش كرد و به اصـحـاب امـام حـسـن[/h]
[h=3]عسكرى (عليه السلام ) كه يقين به وجود پسر آن حضرت و اعتقاد به امامت او داشتند و در انتظار[/h]
[h=3]او بسر مى بردند، ناسزا مى گفت و از آنان بدگويى مى كرد و دشـمـنـى بـا آنان آغاز كرد و آنچنان[/h]
[h=3]آنان را ترساند كه همه آنان را پراكنده نمود (با تـوجـّه بـه ايـنكه جعفر كذّاب با حكومت عبّاسيان[/h]
[h=3]همدست شده بود) خلاصه اينكه : او نسبت بـه بازماندگان امام حسن عسكرى (عليه السلام )[/h]
[h=3]شرايط بسيار سختى را پديد آورد، او باعث شد كه آنان را زندانى كردند و به كُند و زنجير كشيدند و[/h]
[h=3]تهديد، تحقير و توهين نمودند وانواع آزارها به آنان رساندند، ولى سلطان زمان (معتمد يازدهمين[/h]
[h=3]خليفه عبّاسى ) با همه كوششهايش ، به آن پسر بزرگوار (حضرت مهدى (عليه السلام ) ) دست[/h]
[h=3]نيافت .[/h]
[h=3]و در ظاهر، جعفر (كذّاب ) اموال امام حسن عسكرى (عليه السلام ) را براى خود برداشت و در[/h]
[h=3]ميان شيعيان امام حسن (عليه السلام ) كوشش بسيار كرد تا او را به عنوان امام دوازدهم به[/h]
[h=3]جـاى بـرادرش بـپـذيـرنـد ولى هـيـچـيـك از شـيعيان ، دعوت او را نپذيرفتند، حتّى در اين[/h]
[h=3]گـمـراهـى ، از سـلطـان زمـان كمك خواست و اموال بسيار در اين را خرج كرد و به هرجا كه گـمـان[/h]
[h=3]مـى بـرد كه مى تواند از آن استفاده كند، دست انداخت ، ولى نتيجه نگرفت و نقشه هايش نقش[/h]
[h=3]برآب گرديد.[/h]
[h=3]بـراى جـعـفر در اين رابطه در تاريخ ، داستانها، روايات و مطالب بسيار، وجود دارد كه بـراى رعايت[/h]
[h=3]اختصار در اين كتاب مختصر از ذكر آنها خوددارى شد، آن داستانها نزد شيعه دوازده امامى و آگاهان[/h]
[h=3]به تاريخ ، معروف مى باشد.[/h]
سایت جامع سربازان اسلام
[h=2]ويژگيهاى زندگى امام حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=3]بـعـد از امـام هـادى (عليه السلام ) مقام امامت به فرزندش امام حسن عسكرى (عليه السلام )[/h]
[h=3]رسيد؛ زيرا خصال و ويژگيهاى امامت در وجود او جمع بود و در خصايص مقام مقدس امامت ، از[/h]
[h=3]هـمـه مـردم زمـان خـودش بـرتـرى داشـت او در عـلم ، زهـد، كمال عقل ، عصمت ، شجاعت ، كرم[/h]
[h=3]و اعمال بسيار كه انسان را به پيشگاه خدا نزديك مى كند، سـرآمـد هـمه اهل زمان خود بود. از[/h]
[h=3]سوى ديگر پدر بزرگوارش امام هادى (عليه السلام ) با تصريح و اشاره ، جانشينى و امامت آن[/h]
[h=3]حضرت را بيان نمود.[/h]
[h=3]امـام حـسـن عـسـكـرى (عـليـه السـلام ) در (هـشـتـم ) مـاه ربـيـع الاخـر سـال 232 هـجـرى ، در[/h]
[h=3]مـديـنـه چـشـم بـه ايـن جـهـان گـشـود و روز جـمـعـه هـشـتـم ربـيـع الاوّل سـال 260 در سـن 28[/h]
[h=3]سـالگـى در سامرّا از دنيا رفت و در خانه اش در سامرا كنار قـبـر پـدرش ، به خاك سپرده شد[/h]
[h=3]مادرش اُمّولد بود و ((حديثه )) نام داشت و مدّت خلافت و امامت امام حسن عسكرى (عليه[/h]
[h=3]السلام ) شش سال بود.[/h]
[h=2]نمونه هايى از دلايل امامت امام حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=3]1 ـ ((يـحـيـى بـن يـسـار عـنـبرى )) مى گويد: ابوالحسن امام هادى (عليه السلام ) چهار ماه قبل[/h]
[h=3]از وفات خود به (امامت ) پسرش امام حسن عسكرى (عليه السلام ) وصيّت كرد، من و عدّه اى از[/h]
[h=3]دوستان را بر آن وصيّت به گواهى گرفت .[/h]
[h=3]2 ـ ((على بن عمر نوفلى )) مى گويد: در محضر امام هادى (عليه السلام ) در صحن خانه اش بودم[/h]
[h=3]، پسرش ((محمّد)) در كنار ما عبور كرد، به امام هادى (عليه السلام ) عرض كردم : فدايت گردم ![/h]
[h=3]اين آقا (يعنى محمّد) بعد از شما امام و صاحب ماست ؟[/h]
[h=3]در پاسخ فرمود(لا، صاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِى الْحَسَنُ؛ نه ، بلكه امام و صاحب شما بعد از من ، حسن[/h]
[h=3](عليه السلام ) است )).[/h]
[h=3]3 ـ ((عـلى بـن مـهـزيـار)) مـى گويد: به امام هادى (عليه السلام ) عرض كردم : پناه مى برم به[/h]
[h=3]خدا! اگر براى شما اتّفاقى (يعنى مرگ ) رخ دهد ما به چه كسى رجوع كنيم (و او را امام خود قرار[/h]
[h=3]دهيم ؟).[/h]
[h=3]در پاسخ فرمود(عَهْدِى اِلَى الاَْكْبَرِ مِنْ وُلْدِى يَعْنِى الْحَسَن (عليه السلام )؛ عهد (امامت ) من به[/h]
[h=3]بزرگترين فرزندان من يعنى حسن (عليه السلام ) است )).[/h]
[h=3]4 ـ معرّفى امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در مجلس سوگوارى امام جواد (عليه السلام ) :[/h]
[h=3]جماعتى از بنى هاشم كه يكى از آنان ((حسن بن حسين افطس )) بود. هنگام وفات امام جواد[/h]
[h=3](عـليـه السـلام ) در خـانـه امـام هادى (عليه السلام ) اجتماع كرده بودند و براى امام هادى[/h]
[h=3](عـليـه السلام ) در صحن خانه فرشى در زمين گسترده بودند و مردم در محضرش نشسته بودند،[/h]
[h=3]گفتند: تخمين زديم كه از آل ابوطالب و بنى عبّاس و قريش 150 نفر مرد بودند غـيـر از غـلامـان و[/h]
[h=3]سـايـر مردم . ناگاه امام هادى (عليه السلام ) به حسن بن على (امام حسن عسكرى ) نگاه كرد[/h]
[h=3]كه گريبان چاك كرده و در سمت راست آن حضرت ايستاده و ما او را نمى شناختيم پس از[/h]
[h=3]ساعتى كه حسن عسكرى (عليه السلام ) ايستاده بود امام هادى (عليه السلام ) به او روكرد و[/h]
[h=3]فرمود:[/h]
[h=3]((پـسر جان ! شكر خدا را در وجود خودت تازه كن كه خداوند موضوع تازه اى در مورد تو فرموده[/h]
[h=3]است )).[/h]
[h=3]حسن عسكرى (عليه السلام ) گريه كرد و كلمه استرجاع به زبان آورد و گفت :[/h]
[h=3]((اَلْحَمْدُللّهِِ رَبِّالْعالَمِينَوَاِيّاهُ اَسْئَلُ تَمامَ نِعَمِهِ عَلَيْنا وَاِنّاللّهِِ وِانّا اِلَيْهِراجِعُون )).[/h]
[h=3]((حـمـد و سـپـاس خـداونـدى را كـه پـروردگـار جـهـانـيـان اسـت و تـنـهـا از درگـاه او تكميل نعمتش[/h]
[h=3]را بر ما مساءلت مى نمايم و همه ما از آن خدا هستيم و همه ما به سوى او باز مى گرديم )).[/h]
[h=3]ما سؤ ال كرديم : اين جوان كيست ؟.[/h]
[h=3]گـفـتند: اين شخص ، حسن بن على (عليه السلام ) فرزند او يعنى فرزند امام هادى (عليه[/h]
[h=3]السـلام ) اسـت ، بـه نـظـر مـا مـى آمد كه حضرت حسن عسكرى (عليه السلام ) در آن وقت ،[/h]
[h=3]بـيـسـت سـال يـا در ايـن حـدود، سـال دارد، در آن وقت او را شناختيم . و دانستيم كه امام هادى[/h]
[h=3](عليه السلام ) با امامت و قائم مقامى او بعد از خودش اشاره نمود.[/h]
[h=2]نشانه اى از امامت امام حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=3]((ابـوهاشم جعفرى )) مى گويد: از تنگى و فشار زندان و دشوارى كُند و زنجير (كه در زنـدانـهـاى[/h]
[h=3]بـنـى عبّاس مبتلا بودم ) به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) شكايت كردم ، در نامه اى براى[/h]
[h=3]من نوشت :[/h]
[h=3]((تو همين امروز ظهر، نماز ظهر را در خانه خودت مى خوانى )).[/h]
[h=3]هـمـانـگـونـه كـه فـرمـوده بـود، هـنـگـام ظـهـر مـرا از زنـدان آزاد كـردند و نماز ظهر را در مـنـزل[/h]
[h=3]خـودم خواندم و من از نظر مخارج زندگى در فشار و تنگدستى بسر مى بردم و مى خـواسـتـم در[/h]
[h=3]نـامـه اى كـه براى آن حضرت نوشتم ، از او بخواهم كه كمك مالى كند ولى شرم كردم آن را[/h]
[h=3]بنويسم لذا به خانه ام رفتم ، آن حضرت صد دينار براى من فرستاد و به من نوشت :[/h]
[h=3]((هـرگـاه نياز پيدا كردى شرم و ملاحظه نكن ، آن را از ما بخواه كه به خواست خدا، آنچه بخواهى[/h]
[h=3]به تو خواهد رسيد)).[/h]
[h=3]و روايات در اين راستا، بسيار است كه براى رعايت اختصار به همين مقدار بسنده مى شود.[/h]
[h=3]ساير خصوصيّات آخر عمر امام حسن عسكرى (عليه السلام )[/h]
[h=3]حـضـرت ابـومـحـمـّد امـام حـسـن عـسـكـرى (عـليـه السـلام ) در اوّل مـاه ربـيـع الاوّل سـال 260[/h]
[h=3]هـجـرى ، بـيـمـار شـد و در روز جـمعه هشتم همين ماه در همين سـال ، وفـات يـافـت ، او[/h]
[h=3]هـنـگـام وفات ، 28 سال داشت و جسد مطهّر او را در ((سامرا)) در خانه خود كنار قبر پدر[/h]
[h=3]بزرگوارش ، به خاك سپردند.[/h]
[h=3]پـسـرش حـضـرت مـهـدى مـنـتـظـر (اَرْواحـُنـا لَهُ الفـِداءِ) را كـه امـيـد جـهـانـيـان بـراى تشكيل[/h]
[h=3]حكومت حقّ جهانى است ، بجاى گذارد.[/h]
[h=2]فرزند امام حسن عسكرى (ع )[/h]
[h=3]ولادت حـضرت مهدى (عج ) در پنهانى انجام شد و وجود چنين پسرى را مخفى نمودند؛ زيرا[/h]
[h=3]خـفـقـان و سـانـسـور شديد حكومت طاغوتيان عبّاسى ، همه جا را فراگرفته بود و سلطان زمـان[/h]
[h=3]در جـسـتـجـوى آن حـضـرت بود و براى آگاهى از وضع او، بسيار تلاش مى نمود و بـخـصـوص در[/h]
[h=3]مـذهـب شـيـعـه دوازده امامى ، آمدن او شايع شده بود و همگان مى دانستند كه شيعيان در[/h]
[h=3]انتظار آمدن او بسر مى برند، بر همين اساس ، امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در زمـان[/h]
[h=3]حياتش ، آن فرزندش را آشكار نكرد و بيشتر مردم بعد از وفات آن حضرت نمى دانستند كه او چنين[/h]
[h=3]پسرى دارد.[/h]
[h=3]بـرادر امـام حـسـن عـسـكـرى (عـليـه السـلام ) كـه ((جـعفر)) نام داشت (و بر اثر انحراف و[/h]
[h=3]دروغـگـويـى ، بـه ((جـعـفـر كذّاب )) معروف گرديد) ارث آن حضرت را تصاحب كرد و در زندانى كردن[/h]
[h=3]كنيزهاى آن حضرت و آزار رساندن به همسران آن حضرت كوشش كرد و به اصـحـاب امـام حـسـن[/h]
[h=3]عسكرى (عليه السلام ) كه يقين به وجود پسر آن حضرت و اعتقاد به امامت او داشتند و در انتظار[/h]
[h=3]او بسر مى بردند، ناسزا مى گفت و از آنان بدگويى مى كرد و دشـمـنـى بـا آنان آغاز كرد و آنچنان[/h]
[h=3]آنان را ترساند كه همه آنان را پراكنده نمود (با تـوجـّه بـه ايـنكه جعفر كذّاب با حكومت عبّاسيان[/h]
[h=3]همدست شده بود) خلاصه اينكه : او نسبت بـه بازماندگان امام حسن عسكرى (عليه السلام )[/h]
[h=3]شرايط بسيار سختى را پديد آورد، او باعث شد كه آنان را زندانى كردند و به كُند و زنجير كشيدند و[/h]
[h=3]تهديد، تحقير و توهين نمودند وانواع آزارها به آنان رساندند، ولى سلطان زمان (معتمد يازدهمين[/h]
[h=3]خليفه عبّاسى ) با همه كوششهايش ، به آن پسر بزرگوار (حضرت مهدى (عليه السلام ) ) دست[/h]
[h=3]نيافت .[/h]
[h=3]و در ظاهر، جعفر (كذّاب ) اموال امام حسن عسكرى (عليه السلام ) را براى خود برداشت و در[/h]
[h=3]ميان شيعيان امام حسن (عليه السلام ) كوشش بسيار كرد تا او را به عنوان امام دوازدهم به[/h]
[h=3]جـاى بـرادرش بـپـذيـرنـد ولى هـيـچـيـك از شـيعيان ، دعوت او را نپذيرفتند، حتّى در اين[/h]
[h=3]گـمـراهـى ، از سـلطـان زمـان كمك خواست و اموال بسيار در اين را خرج كرد و به هرجا كه گـمـان[/h]
[h=3]مـى بـرد كه مى تواند از آن استفاده كند، دست انداخت ، ولى نتيجه نگرفت و نقشه هايش نقش[/h]
[h=3]برآب گرديد.[/h]
[h=3]بـراى جـعـفر در اين رابطه در تاريخ ، داستانها، روايات و مطالب بسيار، وجود دارد كه بـراى رعايت[/h]
[h=3]اختصار در اين كتاب مختصر از ذكر آنها خوددارى شد، آن داستانها نزد شيعه دوازده امامى و آگاهان[/h]
[h=3]به تاريخ ، معروف مى باشد.[/h]
سایت جامع سربازان اسلام