Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

خداحافظی با درختان سرو

اطلاعات موضوع

Kategori Adı دانستنی ها
Konu Başlığı خداحافظی با درختان سرو
نویسنده موضوع novinmarketing
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan novinmarketing

novinmarketing

کـاربــر حـرفــه ای
تاریخ ثبت‌نام
Feb 15, 2016
ارسالی‌ها
452
پسندها
34
امتیازها
0

اعتبار :

این تنها خانه‌ای بود که پیامبر اجازه داده بود درِ آن به حیاط مسجد باز شود.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه ی انتشارات قدیانی، کتاب خداحافظ درختان سرو، داستان زندگی بانو زینب (س) نوشته ی مژگان شیخی که در سه مرحله به چاپ مجدد رسیده‌است، در ایام ماه محرم برای مطالعه‌ی علاقه‌مندان معرفی می‌شود.

حضرت زینب (س) پس از حادثه کربلا، وقتی که به همراه سرهای کشته‌شدگان کربلا به اسارت درآمد، در حضور یزید سخنرانی آتشینی کرد که یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین خطبه‌ها در دفاع از حق و حقيقت حادثه‌ي كربلا به شمار مي‌آيد. در فرازي از اين خطبه آمده است: "... ای یزید! آیا گمان می‌بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده‌ای؟... زود باشد که به اجداد خود ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی و نمی‌گفتی آنچه را که گفتی و نمی‌کردی آنچه را کردی ... به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را ... ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی ... هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود ... روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است، در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد."
مژگان شیخی نویسنده‌ی کتاب، در این مجموعه به زندگی این بانوی بزرگوار و فراز و فرودهای آن پرداخته و توانسته در فضایی درست و تاریخی مهم‌ترین بخش‌های زندگی او را بیان کند.
در بخش هايي از اين كتاب آمده:
" در راه کوفه، به هر آبادی و روستایی که می‌رسیدند، مردم به تماشا می‌آمدند. آنها نمی‌دانستند که این اسیران کیستند و سربازان ابن سعد فریاد می‌زدند: مردهایشان را فرمان امیرالمؤمنین یزید سرپیچی کردند و سزای خود را دیدند. ما نیز زن‌ها و بچه‌هایشان را به اسیری می‌بریم... ."

منبع : کتاب کودک
 
بالا پایین