sting
معـاون ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 26, 2013
- ارسالیها
- 27,708
- پسندها
- 5,661
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- تهـــــــــــران
- وب سایت
- www.biya2forum.com
- تخصص
- کیسه بوکس
- دل نوشته
- اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
- بهترین اخلاقم
- نــــدارم
اعتبار :
قاتل ستایش نیریزی که یک دختربچه را در یکی از روستاهای شهرستان نی ریز ربوده و به قتل رسانده بود صبح امروز در دادگاه محاکمه شد و متهم به آزار و اذیت دختربچه ۶ساله اعترف کرد.
خبرگزاری مهر: قاتل ستایش نیریزی که یک دختربچه را در یکی از روستاهای شهرستان نی ریز ربوده و به قتل رسانده بود صبح امروز در دادگاه محاکمه شد و متهم به آزار و اذیت دختربچه ۶ساله اعترف کرد.
زمانی که عکس ستایش در شبکههای اجتماعی منتشر و اعلام شد که او به قتل رسیده، کسی باورش نمیشد که قاتل، مرد ۴۳ ساله ای باشد که فقط برای آزار و اذیت، دختر کوچولوی شش ساله نیریزی را ربوده و در روزهای پایانی فروردین ماه جسد نیمه جان دختر بچه را زنده زنده دفن کرده باشد تا کسی از جنایت سیاه او بویی نبرد. اما ۱۲ ساعت بعد از اجرای نقشه آزار و اذیت و قتل دختر بچه ۶ ساله، متهم شناسایی و دستگیر شد.
علی القاصی، رئیس کل دادگستری فارس در آخرین اظهارنظرش گفت: پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان فارس ارسال شده و این پرونده به صورت فوقالعاده در دادگاه کیفری یک استان در حال رسیدگی است.
ایستگاه محاکمه
صبح امروز قبل از ساعت ۱۰، دادگاه رسیدگی به اتهام مردی که در کمال بی رحمی اقدام به آزار و اذیت و قتل دختر بچه ۶ ساله نیریزی کرده بود در شعبه اول دادگاه کیفری یک استان فارس برگزار شد. دادگاه امروز چهارشنبه در دو بخش علنی و غیر علنی برگزار شد که پس از برگزاری دادگاه در بخش غیر علنی قضات و مستشاران شعبه اول دادگاه كیفری یک استان فارس وارد شور شده و رای متهم پرونده «س- ط» به قرار ذیل صادر شد.
۱- اعدام در ملاء عام به لحاظ تجاوز به عنف
٢- قصاص نفس به لحاظ قتل عمد
٣- ١٥ سال حبس تعزیری به لحاظ آدم ربایی
٤- ١٠ سال حبس و ٧٤ ضربه شلاق تعزیری به لحاظ سرقت مقرون به آزار
جلسه دادگاه به ریاست قاضی محسن رجایی نیا رییس شعبه اول دادگاه کیفری استان فارس و دو مستشار این دادگاه و با حضور شکات و متهم پرونده برگزار شد.
متهم در شرح اقدام شیطانی خود در روز حادثه گفت: من دست، پا و دهان ستایش را بستم و در منزل مخفی کردم. بعد از چند ساعت و پس از آنکه گوشواره دختر بچه را از گوشش باز کردم او را به بیابان های اطراف برده و او را کشتم.
در نشست امروز رسیدگی به اتهامات قاتل و متهم ۴۳ ساله ستایش شش ساله در فضایی آمیخته با اشک و آه اولیای دم برگزار شد و خانواده وی برای قاتل تقاضای اشد مجازات و قصاص کردند. این متهم در حضور دادگاه اعتراف کرد که با دست، ستایش را خفه و سپس جسد مقتول را در گودالی دفن کرده است.
پرونده قتل و آزار ستایش شش ساله در ۲۵ فروردین ماه سال جاری و در پی اطلاع خانواده وی مبنی بر مفقود شدن فرزندشان مطرح شد که متهم با پیگیری های دستگاه قضایی و اقدام سریع نیروی انتظامی در کمتر از ۱۲ ساعت دستگیر و سپس به آزار و قتل دختر بچه شش ساله اعتراف کرد متهم در اعتراف اولیه انگیزه خود از این اقدام را سرقت طلاهای مقتول عنوان کرده است.
ناگفته های پدر داغدار درباره دخترش
رسانه ها پیش از این حرفهای پدر ستایش را اینگونه نقل کرده بودند. او می گوید: ۲۵ فروردین ماه ستایش از مهدکودک نیامد. میگفتند او از مهدکودک خارج شده و به سوی پارک کنار روستا رفته است. با شروع باران، او به همراه دوستانش تصمیم میگیرد که به خانه بیاید. همسایه ما که ستایش او را عمو صدا میزد، در گوشهای از پارک روی موتورش نشسته و به دنبال فرصتی بود تا ستایش را فریب دهد و نقشه اش را عملی کند. به ستایش میگوید بیا تا تو را به خانه ببرم، اما او میگوید خودم با دوستانم میروم. با شدت باران زمین پر از گل و لای میشود. ستایش به زمین میافتد و شروع به گریه کردن میکند. دخترعمویش او را میبیند و تا سر کوچه خانه ما او را میرساند. بعد هم همان همسایه شیطان صفت که خانواده اش را راهی خانه مادر زنش کرده بود دختر کوچولویم را فریب می دهد تا نقشه شیطانی اش را اجرا کند. همسایه شیطانصفت ما در ورودی خانهاش ایستاده و منتظر ستایش بود. ضمن اینکه همسر، دختر پنج ساله و پسر ۹ سالهاش را راهی روستای مادریاش میکند تا خانه خالی باشد.
پدر داغدار ادامه میدهد: هر بار که به اعتراف های قاتل بی رحم فکر می کنم حالم بد می شود. من به این آقا و خانواده اش خیلی کمک کردم. ما با هم همسایه های دیوار به دیوار بودیم. نان ونمک هم را خورده بودیم. قاتل در اعترافات اولیه اش در پاسگاه انتظامی گفته بود که ستایش را که خیس باران شده بود به خانه اش برده است. دست، پا و دهان دخترم را میبندد و بعد از آزار و اذیت ستایش جسد نیمه جان او را بین رختخواب ها پنهان می کند. و از خانه خارج می شود. همین که در خانه اش را باز می کند همسرم که نگران حال دخترم بوده است از او درباره ستایش می پرسد که مرد ادعا می کند که ستایش را با دوستانش دیده است که در پاک در حال بازی بوده اند.
پدر ستایش ادامه می دهد: من هم که از سر کار برگشتم مرد همسایه را دیدم که جلوی در ایستاده بود و مشغول کشیدن سیگار بود از او درباره دخترم پرسیدم و او گفت که ستایش و دوستانش را سه ساعت قبل داخل پارک نزدیک مهد کودک دیده است و دیگر از او خبری ندارد.
پدر ستایش در حالی که به پهنای صورتش اشک می ریزد ادامه می دهد: همه اهالی روستا برای پیدا کردن دخترم بسیج شده بودند. دیگر هوا تاریک شده بود و جستجو هایمان بی نتیجه مانده بود. در همین حال مرد شیطان صفت از تاریکی هوا سوء استفاده کرده و با قرار دادن جسد دخترم داخل یک گونی او را به خارج از روستا منتقل می کند. خودش در اعترافاتش اعلام کرده بود که در یک رودخانه شنی، گودال کوچکی ایجاد کردم که تنها نیمی از بدن ستایش در آن جای گرفته بود. تازه آنجا بود که متوجه شدم دختر بچه همچنان زنده است برای همین هم او را خفه کردم و بعد از سرقت طلاهایش لباس هایش را همان جا آتش زدم و به خانه برگشتم.
دستگیری قاتل
آنطور که درباره نحوه شناسایی قاتل گفتهاند، او پس از قتل به حمام میرود. لباسهایش را عوض میکند و راهی آبادهطشک در نزدیکی نیریز میشود. مردم روستا همه چاهها را همراه پدر و مادر ستایش میگردند، اطراف روستا پر از چاه ها و قنات های کور شده است چندین بار اتفاق افتاده بود که بچه ها به دلیل بازی گوشی داخل چاه افتاده اند و با کمک اهالی روستا از درون چاه بیرون آورده شده اند. ۶ ساعت از زمان مفقود شدن دختر کوچولو می گذرد و هنوز خبری از او نیست حالا همه اهالی روستا با رهبری رییس شورای روستا تیم تجسس محلی تشکیل داده اند. همه اهالی درباره دختر کوچولوی گمشده حرف می زنند.
رییس شورای روستا به همه خبر می دهد که برای جلسه داخل مسجد جمع شوند. یکی از اعضای شورا در راه رفتن به مسجد، مرد را در روستای مجاور می بینند که با لباس های گل آلود و پریشان در حال عبور است. قاتل نشانی یک طلافروشی را میپرسد. به آنجا میرود و تقاضای فروش گوشواره ستایش را میکند. میگوید همسرم نیاز به عمل دارد و باید او را عمل کنم، فروشنده قبول نمیکند. زنی که برای خرید طلا در آنجا بود، از او میپرسد: تو کیستی؟ میگوید من فلانی، پسر فلانی و شمارهام این است. آن خانم هم او را میشناسد و ضمانتش میکند. گوشوارهها را به مبلغ ۲۵۵ هزار تومان میفروشد. پس از آن تصمیم میگیرد به نیریز بیاید. عضو شورای روستا که قاتل را در آبادهطشک دیده به روستا بازمیگردد و شرح ماجرا را که میشنود، میگوید من فلانی را در آبادهطشک دیدم که به دنبال طلافروشی بود. پدر ستایش وقتی این موضوع را میشنود راهی اداره آگاهی میشود و ماجرا را توضیح میدهد. ماموران پلیس آگاهی به طلافروشی میروند و گوشوارهها را به پدر ستایش نشان میدهند که پدر ستایش تائید میکند گوشوارههای دخترش است.
مأموران همسر قاتل را خبر میکنند و به او میگویند که به همسرش بگوید فرزندش مریض و در حال مرگ است و باید به خانه بیاید. قاتل که به نیریز رفته بود با تماس همسرش برمیگردد و بلافاصله از سوی مردم و ماموران پلیس شناسایی و دستگیر می شود.
اعتراف به جنایت
قاتل وقتی دستگیر میشود دیگر هیچ راهی برای فرار روبهروی خود نمیبیند. میداند که به خط پایان رسیده است. ابتدا کمی مقاومت میکند، اما مقاومت و انکار دیگر فایدهای ندارد. ماموران آگاهی او را به خارج از روستا میبرند تا محل دفن جسد ستایش را بگوید. در ابتدا انکار میکند، اما تا گوشوارههای ستایش را به او نشان میدهند، اعتراف میکند. خودش هم نمیداند که ستایش را کجا خاک کرده. ۹۰ دقیقه به دنبال جنازه میگردند. ساعت ۴ صبح محل دفن ستایش شناسایی میشود.
بیمارانی که شخصیت ثابت و متعادلی ندارند
دکتر محمدعلی نجفی توانا - جرمشناس پیش از این، درباره تجاوزهای جنسی به ویژه به کودکان گفته بود: تجاوز جنسی، نوعی انحراف جنسی است که شخص به این دلیل که نمیتواند از راههای عادی و با ایجاد رابطه انسانی، مشروع و قانونمند نیازهای خود را برطرف کند، به زور و جبر و خلاف میل طرف مقابل، به تمامیت جنسی وی تعرض میکند.
وی معنقد است: جرایم جنسی عمدتا ارتباط تنگاتنگی با شرایط سنی، فرهنگی و اقتصادی مجرمان دارد؛ البته این نوع جرایم در اکثر کشورهای جهان وجود دارد. تجاوزات جنسی و بهطور مشخص تجاوز به عنف از جمله جرایمی است که از قدیمالایام یعنی زمانی که بشر زندگی جمعی خود را آغاز کرد تا به امروز وجود داشته و هماکنون نیز در کشورها و جوامع مختلف با انگیزههای متفاوت صورت میگیرد.
این جرم شناس ادامه می دهد: مطالعات نشان داده است که این اشخاص از شخصیت ثابت و متعادلی برخوردار نیستند. به جاست که به جای مجازات سریع این افراد، اکیپی از جرمشناسان، روانشناسان، روانکاوان و مددکاران اجتماعی با مطالعه دقیق روی این بزهکاران نهتنها در خمینیشهر بلکه در اکثر نقاط کشور از جمله تهران، نسبت به شناسایی شخصیت آنها و دریافت وجوه مشترک متجاوزان به عنف اقدام کنند و سپس با توجه به اطلاعات بهدست آمده در قالب پیشگیریهای عمومی و اختصاصی و حمایت از بزهدیدگان بالقوه مثل زنان و دختران خانهدار، زنان و دخترانی که کار میکنند و زنان و دخترانی که مجبورند مسافرت بروند و در ترمینالها یا در داخل شهر قربانی تعرض این افراد بیمار شوند، در قالب یک سیاست جنایی تعریف شده نسبت به مبارزه با تمام جرایم سازمان یافته اقدام شود.
خبرگزاری مهر: قاتل ستایش نیریزی که یک دختربچه را در یکی از روستاهای شهرستان نی ریز ربوده و به قتل رسانده بود صبح امروز در دادگاه محاکمه شد و متهم به آزار و اذیت دختربچه ۶ساله اعترف کرد.
زمانی که عکس ستایش در شبکههای اجتماعی منتشر و اعلام شد که او به قتل رسیده، کسی باورش نمیشد که قاتل، مرد ۴۳ ساله ای باشد که فقط برای آزار و اذیت، دختر کوچولوی شش ساله نیریزی را ربوده و در روزهای پایانی فروردین ماه جسد نیمه جان دختر بچه را زنده زنده دفن کرده باشد تا کسی از جنایت سیاه او بویی نبرد. اما ۱۲ ساعت بعد از اجرای نقشه آزار و اذیت و قتل دختر بچه ۶ ساله، متهم شناسایی و دستگیر شد.
علی القاصی، رئیس کل دادگستری فارس در آخرین اظهارنظرش گفت: پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان فارس ارسال شده و این پرونده به صورت فوقالعاده در دادگاه کیفری یک استان در حال رسیدگی است.
ایستگاه محاکمه
صبح امروز قبل از ساعت ۱۰، دادگاه رسیدگی به اتهام مردی که در کمال بی رحمی اقدام به آزار و اذیت و قتل دختر بچه ۶ ساله نیریزی کرده بود در شعبه اول دادگاه کیفری یک استان فارس برگزار شد. دادگاه امروز چهارشنبه در دو بخش علنی و غیر علنی برگزار شد که پس از برگزاری دادگاه در بخش غیر علنی قضات و مستشاران شعبه اول دادگاه كیفری یک استان فارس وارد شور شده و رای متهم پرونده «س- ط» به قرار ذیل صادر شد.
۱- اعدام در ملاء عام به لحاظ تجاوز به عنف
٢- قصاص نفس به لحاظ قتل عمد
٣- ١٥ سال حبس تعزیری به لحاظ آدم ربایی
٤- ١٠ سال حبس و ٧٤ ضربه شلاق تعزیری به لحاظ سرقت مقرون به آزار
جلسه دادگاه به ریاست قاضی محسن رجایی نیا رییس شعبه اول دادگاه کیفری استان فارس و دو مستشار این دادگاه و با حضور شکات و متهم پرونده برگزار شد.
متهم در شرح اقدام شیطانی خود در روز حادثه گفت: من دست، پا و دهان ستایش را بستم و در منزل مخفی کردم. بعد از چند ساعت و پس از آنکه گوشواره دختر بچه را از گوشش باز کردم او را به بیابان های اطراف برده و او را کشتم.
در نشست امروز رسیدگی به اتهامات قاتل و متهم ۴۳ ساله ستایش شش ساله در فضایی آمیخته با اشک و آه اولیای دم برگزار شد و خانواده وی برای قاتل تقاضای اشد مجازات و قصاص کردند. این متهم در حضور دادگاه اعتراف کرد که با دست، ستایش را خفه و سپس جسد مقتول را در گودالی دفن کرده است.
پرونده قتل و آزار ستایش شش ساله در ۲۵ فروردین ماه سال جاری و در پی اطلاع خانواده وی مبنی بر مفقود شدن فرزندشان مطرح شد که متهم با پیگیری های دستگاه قضایی و اقدام سریع نیروی انتظامی در کمتر از ۱۲ ساعت دستگیر و سپس به آزار و قتل دختر بچه شش ساله اعتراف کرد متهم در اعتراف اولیه انگیزه خود از این اقدام را سرقت طلاهای مقتول عنوان کرده است.
ناگفته های پدر داغدار درباره دخترش
رسانه ها پیش از این حرفهای پدر ستایش را اینگونه نقل کرده بودند. او می گوید: ۲۵ فروردین ماه ستایش از مهدکودک نیامد. میگفتند او از مهدکودک خارج شده و به سوی پارک کنار روستا رفته است. با شروع باران، او به همراه دوستانش تصمیم میگیرد که به خانه بیاید. همسایه ما که ستایش او را عمو صدا میزد، در گوشهای از پارک روی موتورش نشسته و به دنبال فرصتی بود تا ستایش را فریب دهد و نقشه اش را عملی کند. به ستایش میگوید بیا تا تو را به خانه ببرم، اما او میگوید خودم با دوستانم میروم. با شدت باران زمین پر از گل و لای میشود. ستایش به زمین میافتد و شروع به گریه کردن میکند. دخترعمویش او را میبیند و تا سر کوچه خانه ما او را میرساند. بعد هم همان همسایه شیطان صفت که خانواده اش را راهی خانه مادر زنش کرده بود دختر کوچولویم را فریب می دهد تا نقشه شیطانی اش را اجرا کند. همسایه شیطانصفت ما در ورودی خانهاش ایستاده و منتظر ستایش بود. ضمن اینکه همسر، دختر پنج ساله و پسر ۹ سالهاش را راهی روستای مادریاش میکند تا خانه خالی باشد.
پدر داغدار ادامه میدهد: هر بار که به اعتراف های قاتل بی رحم فکر می کنم حالم بد می شود. من به این آقا و خانواده اش خیلی کمک کردم. ما با هم همسایه های دیوار به دیوار بودیم. نان ونمک هم را خورده بودیم. قاتل در اعترافات اولیه اش در پاسگاه انتظامی گفته بود که ستایش را که خیس باران شده بود به خانه اش برده است. دست، پا و دهان دخترم را میبندد و بعد از آزار و اذیت ستایش جسد نیمه جان او را بین رختخواب ها پنهان می کند. و از خانه خارج می شود. همین که در خانه اش را باز می کند همسرم که نگران حال دخترم بوده است از او درباره ستایش می پرسد که مرد ادعا می کند که ستایش را با دوستانش دیده است که در پاک در حال بازی بوده اند.
پدر ستایش ادامه می دهد: من هم که از سر کار برگشتم مرد همسایه را دیدم که جلوی در ایستاده بود و مشغول کشیدن سیگار بود از او درباره دخترم پرسیدم و او گفت که ستایش و دوستانش را سه ساعت قبل داخل پارک نزدیک مهد کودک دیده است و دیگر از او خبری ندارد.
پدر ستایش در حالی که به پهنای صورتش اشک می ریزد ادامه می دهد: همه اهالی روستا برای پیدا کردن دخترم بسیج شده بودند. دیگر هوا تاریک شده بود و جستجو هایمان بی نتیجه مانده بود. در همین حال مرد شیطان صفت از تاریکی هوا سوء استفاده کرده و با قرار دادن جسد دخترم داخل یک گونی او را به خارج از روستا منتقل می کند. خودش در اعترافاتش اعلام کرده بود که در یک رودخانه شنی، گودال کوچکی ایجاد کردم که تنها نیمی از بدن ستایش در آن جای گرفته بود. تازه آنجا بود که متوجه شدم دختر بچه همچنان زنده است برای همین هم او را خفه کردم و بعد از سرقت طلاهایش لباس هایش را همان جا آتش زدم و به خانه برگشتم.
دستگیری قاتل
آنطور که درباره نحوه شناسایی قاتل گفتهاند، او پس از قتل به حمام میرود. لباسهایش را عوض میکند و راهی آبادهطشک در نزدیکی نیریز میشود. مردم روستا همه چاهها را همراه پدر و مادر ستایش میگردند، اطراف روستا پر از چاه ها و قنات های کور شده است چندین بار اتفاق افتاده بود که بچه ها به دلیل بازی گوشی داخل چاه افتاده اند و با کمک اهالی روستا از درون چاه بیرون آورده شده اند. ۶ ساعت از زمان مفقود شدن دختر کوچولو می گذرد و هنوز خبری از او نیست حالا همه اهالی روستا با رهبری رییس شورای روستا تیم تجسس محلی تشکیل داده اند. همه اهالی درباره دختر کوچولوی گمشده حرف می زنند.
رییس شورای روستا به همه خبر می دهد که برای جلسه داخل مسجد جمع شوند. یکی از اعضای شورا در راه رفتن به مسجد، مرد را در روستای مجاور می بینند که با لباس های گل آلود و پریشان در حال عبور است. قاتل نشانی یک طلافروشی را میپرسد. به آنجا میرود و تقاضای فروش گوشواره ستایش را میکند. میگوید همسرم نیاز به عمل دارد و باید او را عمل کنم، فروشنده قبول نمیکند. زنی که برای خرید طلا در آنجا بود، از او میپرسد: تو کیستی؟ میگوید من فلانی، پسر فلانی و شمارهام این است. آن خانم هم او را میشناسد و ضمانتش میکند. گوشوارهها را به مبلغ ۲۵۵ هزار تومان میفروشد. پس از آن تصمیم میگیرد به نیریز بیاید. عضو شورای روستا که قاتل را در آبادهطشک دیده به روستا بازمیگردد و شرح ماجرا را که میشنود، میگوید من فلانی را در آبادهطشک دیدم که به دنبال طلافروشی بود. پدر ستایش وقتی این موضوع را میشنود راهی اداره آگاهی میشود و ماجرا را توضیح میدهد. ماموران پلیس آگاهی به طلافروشی میروند و گوشوارهها را به پدر ستایش نشان میدهند که پدر ستایش تائید میکند گوشوارههای دخترش است.
مأموران همسر قاتل را خبر میکنند و به او میگویند که به همسرش بگوید فرزندش مریض و در حال مرگ است و باید به خانه بیاید. قاتل که به نیریز رفته بود با تماس همسرش برمیگردد و بلافاصله از سوی مردم و ماموران پلیس شناسایی و دستگیر می شود.
اعتراف به جنایت
قاتل وقتی دستگیر میشود دیگر هیچ راهی برای فرار روبهروی خود نمیبیند. میداند که به خط پایان رسیده است. ابتدا کمی مقاومت میکند، اما مقاومت و انکار دیگر فایدهای ندارد. ماموران آگاهی او را به خارج از روستا میبرند تا محل دفن جسد ستایش را بگوید. در ابتدا انکار میکند، اما تا گوشوارههای ستایش را به او نشان میدهند، اعتراف میکند. خودش هم نمیداند که ستایش را کجا خاک کرده. ۹۰ دقیقه به دنبال جنازه میگردند. ساعت ۴ صبح محل دفن ستایش شناسایی میشود.
بیمارانی که شخصیت ثابت و متعادلی ندارند
دکتر محمدعلی نجفی توانا - جرمشناس پیش از این، درباره تجاوزهای جنسی به ویژه به کودکان گفته بود: تجاوز جنسی، نوعی انحراف جنسی است که شخص به این دلیل که نمیتواند از راههای عادی و با ایجاد رابطه انسانی، مشروع و قانونمند نیازهای خود را برطرف کند، به زور و جبر و خلاف میل طرف مقابل، به تمامیت جنسی وی تعرض میکند.
وی معنقد است: جرایم جنسی عمدتا ارتباط تنگاتنگی با شرایط سنی، فرهنگی و اقتصادی مجرمان دارد؛ البته این نوع جرایم در اکثر کشورهای جهان وجود دارد. تجاوزات جنسی و بهطور مشخص تجاوز به عنف از جمله جرایمی است که از قدیمالایام یعنی زمانی که بشر زندگی جمعی خود را آغاز کرد تا به امروز وجود داشته و هماکنون نیز در کشورها و جوامع مختلف با انگیزههای متفاوت صورت میگیرد.
این جرم شناس ادامه می دهد: مطالعات نشان داده است که این اشخاص از شخصیت ثابت و متعادلی برخوردار نیستند. به جاست که به جای مجازات سریع این افراد، اکیپی از جرمشناسان، روانشناسان، روانکاوان و مددکاران اجتماعی با مطالعه دقیق روی این بزهکاران نهتنها در خمینیشهر بلکه در اکثر نقاط کشور از جمله تهران، نسبت به شناسایی شخصیت آنها و دریافت وجوه مشترک متجاوزان به عنف اقدام کنند و سپس با توجه به اطلاعات بهدست آمده در قالب پیشگیریهای عمومی و اختصاصی و حمایت از بزهدیدگان بالقوه مثل زنان و دختران خانهدار، زنان و دخترانی که کار میکنند و زنان و دخترانی که مجبورند مسافرت بروند و در ترمینالها یا در داخل شهر قربانی تعرض این افراد بیمار شوند، در قالب یک سیاست جنایی تعریف شده نسبت به مبارزه با تمام جرایم سازمان یافته اقدام شود.