Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

داستان کوتاه و شنیدنی مناره کج

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı داستان و حکایت
Konu Başlığı داستان کوتاه و شنیدنی مناره کج
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

[h=3]داستان کوتاه و شنیدنی مناره کج[/h]
روایت شده است در حدود 600 سال پیش بهترین معماران ایرانی مشغول ساخت مسجدی عظیم در اصفهان بودند …
در روزهای پایانی اتمام بنای مسجد و چند روز مانده به افتتاح مسجد کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت : فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه !
کارگرها خندیدند و گفتند نه مادر جان این مناره را بهترین معماران ایران ساخته اند …
اما معمار تا این حرف را شنید سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید!
چوب را به مناره تکیه بدهید و فشار بدهید…
فششششششااااررر دهید دارد صاف می شود …
در حال فشار روی مناره مدام از پیرزن میپرسید : مادر ببنید درست شد؟
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله الان درست شد دیگر فشار ندهید !!!
پیرزن بخاطر اینکه حرفش را قبول کردند تشکر کرد و دعایی کرد و رفت …
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسیدند ؟
معمار گفت : اگر این پیرزن راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت
این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم
این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !
 
بالا پایین