Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

جوانان ایرانی افسرده شده اند!!

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مغز و اعصاب
Konu Başlığı جوانان ایرانی افسرده شده اند!!
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan mahyahamedi

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

[h=1]جوانان ایرانی افسرده شده اند!![/h]
نسل جوان های این سال ها، از نسل های دیگر خیلی متفاوت به نظر می آیند، گویی پر از ویژگی های متناقض هستند، هراس و شجاعت، امید و یاس، سرزندگی و افسردگی و ... چرا این نسل اینگونه است؟​



- ما در جامعه ای زندگی می کنیم که دارای ارزش های خاص فرهنگی است. بعد از انقلاب گرایش های زمینه ای به سمت دینداری مورد توجه قرار گرفت و در حوزه سیاستگذاری فرهنگی، بودجه و امکانات متمرکز شد. در این شرایط اتفاقی که در حوزه جهت گیری های دینی رخ می دهد این است که نهادهای غیردولتی پیشینی که در حوزه دین فعالیت می کردند، تا حدی خیالشان راحت شد که دولتی داریم که متولی ارزش های دینی است و آنها کم کم به کنار رفتند. در صورتی که قبل از انقلاب بسیاری از دانشگاهیان و متفکران، از کلاهی تا ملبس به لباس روحانیت، وظیفه و مسئولیت خود می دانستند که به صورت مدنی روی ارزش های اجتماعی و خواست های جوانان فعالیت کنند اما بعد از انقلاب فعالیت شان کمرنگ شد.

این در حالی بود که فرآیند جهانی به سمت سکولارتر شدن امور، فردیت و عقلانیت حرکت می کند، ابزارها و فن آوری ها در دنیا عمومی تر شده و در دسترس همه قرار می گیرد. ماهواره، ویدیو، VCD، DVD، رسانه های چندزبانه و ... هر روزه توسعه بیشتر پیدا می کند. به عبارت دیگر فرآیند جهانی شدن در حوزه فرهنگ، مرز نمی شناسد و به سمت تنوع فرهنگی به پیش می رود.


چرا این نسل ویژگی های متناقض دارد؟ امید و یأس و در جایی اعتماد به نفس بالا و در جای دیگر اعتماد به نفس پایین؟
- ببینید نسل من، یعنی گروه سنی میانسال و سالمند، هویت فردی و اجتماعی خود را گرفته و شخصیت و ارزش های فردی و اجتماعی اش تثبیت شده و قابل تغییر نیست؛ انتظار وقوع تحولی هم در این گروه نمی رود اما نسل نوجوان و جوان در آستانه الگوپذیری و تغییر و تحول فرهنگی است. فضایی که این گروه سنی در آن زندگی می کند، فضای متناقضی است که اتفاقا انحصار دولتی هم دارد که طبیعتا جوان ها آن را برنمی تابند. امکان دسترسی به فناوری ها و تنوع عظیم فرهنگی و ارزشی چه برای آنها که مستقیما در معرض این امواج هستند چه آنها که با واسطه در این جریان قرار می گیرند، خود به خود آنها را دچار سردرگمی و تعارض می کند.


در جامعه شناسی می گویند وقتی از افراد انتظار می رود که چندین نقش مختلف داشته باشند، فرد تعارض نقش ها پیدا می کند. جوان و نوجوان فعلی در معرض پالس های مخالف قرار دارد. در جامعه و فضای حاکم، آدم ها با یک هویت مشخص و معین بدون تنوع خاص مواجه هستند و از سوی دیگر در معرض انتظارات نوگرایانه ای قرار دارند که معتقد است جوان باید فرزند زمان خود باشد و مناسب با تحولات جهانی عمل کند. بدین ترتیب انتظارات متعارض از فرد باعث می شود که او دچار آنمی شخصیتی شود. با یک رفتار در جایی سرزنش شود و در جای دیگر تحسین. این وضعیت منجر به نابسامانی شخصیتی و دو رو شدن فرد می شود.


شخص مجبور می شود که به اصطلاح نان به نرخ روز بخورد و عمدتا یا در این راه دچار ناکامی می شوند یا پرخاشگر می شوند و هر دو فضایی که در آن قرار گرفته را تکذیب می کنند. شخصیت بسیاری از نوجوان ها و جوان های ما هیچ هویتی نیافته و متناسب با شرایطی که در آن قرار می گیرند، عمل می کنند. افرادی که برای آینده خود تردیدهای جدی دارند و برای جامعه مفید که نیستند، اتفاقا زیان آور هم هستند. اینها ریشه افزایش بزهکاری جوانان و نوجوانان و چند شخصیتی است که در سطح جامعه با آن مواجه هستیم.


با این تفاسیر، علم جامعه شناسی وقوع چنین شرایطی را برای ایران پیش بینی می کرد؟
- جامعه شناسی تلاش می کند که رفتارهای مختلف جامعه را توضیح دهد و نظریات جامعه شناسان هم شرایط مختلف جامعه را تبیین می کند. جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی در مورد این شرایط جوامع، نظریه هایی را مطرح کرده بودند.


در جامعه ما هر نسل در چه بازه زمانی تغییر می کند؟
- جامعه ایرانی، جامعه بسیار متغیری است. وقتی کسی از غرب به ایران می آید، احساس می کند که وارد دنیایی می شود که متلاطم است. گویا ثبات و آرامش ندارد. در صورتی که در غرب با جامعه نسبتا آرامی مواجه هستیم. (البته برخی معتقدند که غرب نیز در قرن نوزده تا اواسط قرن بیستم و حتی تا دهه شصت و هفتاد نیز وضعیت متلاطمی داشت.) اما در ایران، تحولات شدیدتر است. گویی درون آدم ها متلاطم تر است و این وضعیت، عوارض و مشکلات روحی و روانی بیشتری را به دنبال دارد.


اگر تاریخ ایران را از آستانه مشروطیت به این سو بررسی کنیم می بینیم که روند تحولات ایران در فاصله زمانی بیشتر رخ می داده و کم کم این فاصله کم و کمتر شده است. از انقلاب به این سو که دارای نظام سیاسی جمهوری اسلامی هستیم چند واقعه مهم سیاسی اجتماعی رخ داده و تغییرات و دگرگونی هایی اتفاق افتاده است.
افسردگی, عوامل افسردگی, افسردگی جوانان


مصادیق این تحولات را چه چیزهایی می دانید؟
- مثلا دوره نوسازی و سازندگی که منجر به مدرن شدن نسلی شد که در آن سال ها تربیت می شد. تحول بعدی سال 76 بود که جامعه تلاش کرد دوباره هویت جدیدی بسازد. دولت وقت هم تحت تاثیر همین فضا بود. منازعاتی هم بین جهت گیری ها در ارتباط با شرایط جامعه رخ داد. باز تحولات سال 84 را داشتیم که در آن ابعاد هویتی گذشته تقویت شد.


بنابراین می توان گفت که سرعت تحولات در جامعه ایرانی شتاب گرفته است؟
- بله، این فرآیند سرعت گرفته و هر سه تا چهار سال یک دگرگونی و رفت و برگشت عناصر هویتی را می بینیم. در حال حاضر بسیاری از چالش های سیاسی ما با همین تحولات رقم می خورد. اگرچه نسل بیولوژیک، 25 ساله تغییر می کند و نسل فرهنگی در گذشته هر 30-20 سال تغییر می کرد، اما این فاصله به ده سال و گاه به سه تا چهار سال رسیده است. نمی دانیم در آینده چه می شود. اما این تغییرات، بحران های هویتی و به دنبال آن بحران های اجتماعی را تقویت می کند.


از نوشته های شما این برمی آید که شما معتقدید شکاف و گسست فرهنگی نداریم، اما به تفاوت فرهنگی قایل هستید و اتفاقا این تفاوت را خیلی معنی دار می دانید. این تفاوت چقدر است؟
- من معتقدم در حال حاضر با شکاف فرهنگی مواجهیم اما گسست نیست و مثل برخی همکارانم از واژه بحران استفاده نمی کنم. جوانترها در تحولاتی که صحبت کردم، پرمایه تر قرار می گیرند. البته همه گروه های سنی کم و بیش در این تحولات قرار می گیرند اما طبیعتا جوانترها، نوگرا هستند و سرعت شان برای پذیرفتن تحولات بیشتر است اما این موجب شکاف نسلی نمی شود، اگرچه همه گروه های سنی ایران امروز با ده سال پیش متفاوت است. البته استثنائاتی هم دارد، آن هم افرادی هستند که بدون توجه به تغییرات جامعه خود را در گذشته فریز کرده اند و نگهداشته اند.
در شهرهای بزرگ پدر و مادرها خیلی به بچه هایشان نزدیک شده اند. اغلب با هم تعامل دارند و این موجب تاثیرگذاری آنها روی هم می شود. من در مورد روابط خانوادگی فعلی احساس تهدید می کنم اما به نظر من نگرانی خیلی جدی نیست.


در این سال ها این بحث مطرح شده که ایرانی ها فرزندسالار هستند، حتی یک پدر روستایی هم تلاش می کند بچه اش را به دانشگاه بفرستد چون فکر می کند که فرهیختگی ارزش است. من معتقدم که نسبت به گذشته تحول فرهنگی داریم اما شکاف نسلی نداریم.


شواهد نشان می دهد که ارتباط جوان ها و نوجوان ها با خانواده هایشان خیلی نزدیک نیست؟ این شرایط چه مشکلاتی را می تواند ایجاد کند؟
- هر چه فاصله تحصیلی و اطلاعات پدر و مادرها و بچه ها بیشتر باشد، مشکلاتشان بیشتر می شود. بچه ها اوقات فراغت بیشتری دارند و اطلاعات بیشتری کسب می کنند. پدر و مادرها به دلیل زمان زیادی که برای کار و کسب درآمد طی می کنند، کمتر مطلع هستند. اطلاعات بیشتر هم، موجب سلطه می شود. به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی و بیکاری و حتی انتظارات نامناسب برای تشکیل خانواده، بچه ها دیرتر به استقلال می رسند و این هم مشکلات زیادی را ایجاد می کند. در صورتی که در گذشته افراد خیلی زودتر مستقل می شدند. به نظر می رسد که اغلب خانواده های شهری با نوجوانان و جوانان خود مشکل کمتری دارند.


چه نوع خانواده هایی بیشتر با مشکل مواجه هستند؟
- به طور کلی می توان گفت خانواده هایی که جزو حاشیه نشینان فرهنگی هستند در ارتباط خود با نوجوانان و جوانان مشکل دارند. ویل دورانت می گوید ایرانی ها سنتزگرهای متبحری هستند. از پیوند اسلام با فرهنگ آریایی، هویت نویینی ایجاد می کنند یا از فرهنگ دینی با نوگرا بودن. مردم این انعطاف را دارند که خود را با شرایط روز تطبیق دهند. می توان گفت که هر چقدر جامعه و خانواده متصلب تر باشد بحران روابط نسلی شدیدتر می شود که یکی متصلب و دیگری نوگرا خواهد بود.


چطور می شود روی این نسل تاثیر گذاشت؟
- نوجوان و جوان ما در فضایی بزرگ می شود که ته نشست های فرهنگی دارد. این سیاست های فرهنگی است که باید عالمانه و عاقلانه تر تدوین شود. باید تلاش کرد که توجه نوجوان و جوان ما به آن ته نشست ها بیشتر شود و تجلی هویت غیر را به سمت هویت خودی معطوف کند.


از سیاستگذار فرهنگی تا متفکر و روشنفکر و استاد دانشگاه و خانواده همه باید به خاطر داشته باشیم که برای تاثیرگذاری روی این نسل باید آنها را به هویت خودی آگاه و علاقمند کنیم اما در مقابل نباید ارزش های جهانی را به کلی نادیده بگیریم. ما امروز نمی توانیم تحولات دنیای مدرن را نادیده بگیریم. نمی توانیم خط کشی کنیم و بگوییم خودی یعنی آنچه دیگری نیست. این خط کشی ها خطرآفرین است. باید خودی را در متن ارتباط با دیگری تعریف کنیم.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: DaniyaL

DaniyaL

Wing To Fly
کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
Feb 5, 2014
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
1,877
امتیازها
113
محل سکونت
Rasht
دل نوشته
آدمها تو را نمی فهمند فقط ترجمه ات میکنند آن هم به زبان خودشان
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
جنسیت
ماه تولد

اعتبار :

یك روانشناس، ناكامی را یكی از دلایل مهم افسردگی دانسته و : احساس ناكامی و اعتماد نكردن به جوانان، ترسیم نكردن آینده‌ای مناسب و ایجاد تعارض در جوانان براساس میل شخصی از دلایل مهم افسردگی در جوانانه

در دوران جوانی به علت كثرت فشارهای فردی و اجتماعی مؤثر بر فرد، میزان افسردگی شدیدتر است. عدم وجود مونس و رفیق راه در زندگی، بالا رفتن سطح توقعات دختران و پسران از هم در امر ازدواج و به دنبال آن تأخیر ازدواج و مشكلات كاری و عدم امنیت شغلی از عوامل افسردگی است، نیز وجود تبعیض در جامعه، مبهم بودن آینده، شكاف بین نسل‌ها، مدرك‌گرایی، عدم موفقیت در تحصیل و پشت سد بزرگ كنكور قرار گرفتن، بیكاری، گناه و عذاب وجدان، دوری از معنویت، بی‌تحرك و روی آوردن به زندگی ماشین، همچنین عدم ارتباط عاطفی بین خانواده و جوانان، كمبود فضاهای تفریحی و امكانات ورزشی، كه از جمله علل مشكلات روانی و افسردگی جوانان هست...
 

mahyahamedi

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Oct 21, 2016
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0

اعتبار :

يك روش درمانى جديد براى بيماران افسرده، بيدار نگه داشتن آن‏ها براى كاهش ميزان REM است، كه بهترين شكل آن نماز صبح است. (2) زمان نماز صبح كه مورد تاكيد قرآن و همچنين بسيارى از روايات بوده، سبب كاهش قابل توجه ميزان خواب REM در اشخاص مى‏شود. زيرا شخص نمازگزار كه خود را ملزم به اقامه نماز صبح مى‏داند و بايد صبحگاه بيدار شود، پس در حقيقت جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از REM را مى‏گيرد. از اين جهت ‏بيدارى صبحگاهى براى نماز خود به تنهايى مى‏تواند يك عامل مهم بدون عارضه در پيشگيرى از افسردگى مطرح باشد كه بر تمام روش‌هاى درمانى دارويى و غير دارويى ارجح است، چرا كه پيشگيرى بر درمان مقدم است .
حال ببينيم، اين موضوع چه ارتباطى با نماز صبح دارد، يعنى نماز صبح چه اثر درمانى مى‏تواند در اين بيماران داشته باشد؟
به طور متوسط 20 - 15 دقيقه طول مى‏كشد تا يك فرد معمولى به خواب رود. پس در عرض 45 دقيقه وارد مراحل 3 و 4 خواب شده كه اين مراحل عميقترين مراحل خواب‏اند. يعنى بيشترين تحريك براى بيدار كردن فرد در اين مراحل لازم است. حدود 45 دقيقه پس از مرحله ‏4 است كه نخستين دوره حركات سريع چشم (REM) فرا مى‏رسد. هر چه از شب مى‏گذرد، دوره‏هاى REM طولانى‏تر و مراحل 3 و 4 كوتاه‏تر مى‏شود. بنابراين در اواخر شب، خواب شخص سبك‏تر شده و رؤياى بيشترى مى‏بيند (يعنى خواب REM اش بيشتر مى‏شود).
پس قسمت اعظم خواب REM در ساعات نزديك صبح به وقوع مى‏پيوندد. و از طرفى ديديم كه يكى از مشكلات مهم بيماران افسرده، افزايش يافتن طول خواب REM و خواب ديدن زياد است. از اين جهت ‏يك مبناى مهم در توليد داروهاى ضد افسردگى ايجاد داروهايى است كه كاهش دهنده مرحله REM خواب باشند (از جمله داروهاى ضد افسردگى سه حلقه‏اى) .

زیروکلاینت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: DaniyaL
بالا پایین