Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

زيباشناسي اسلامي وجود ندارد

اطلاعات موضوع

Kategori Adı هنر اسلامی
Konu Başlığı زيباشناسي اسلامي وجود ندارد
نویسنده موضوع *مینا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *مینا*

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


الگ* گرابار(Oleg Grabar) كه پير نويسندگان درباره هنر اسلامي مي*باشد ديدگاهي متفاوت را در اين زمينه مطرح كرده است.
در برابر هر تفسيري از يك سنت خاص، تفسيري ديگر وجود دارد. ويژگي*هاي كلي*اي كه به آثار هنري نسبت داده مي*شود تنها در محدوده دروني، تاريخي و خود آن فرهنگ قابل قبول مي*باشد... انسان بايستي از اينكه فرهنگ كلاسيك قرون ميانه يا جوامع مسلمان پيشامدرن به همان مسائل پرداخت و نتايج قابل قياسي را اخذ كرد، راضي باشد. او در اينجا درباره چيزي اظهارنظر مي*كند كه متفكراني نظير اِشر (Escher) و اُوِن جانز (Owen Jones) بواسطه هندسه سرورانگيزآن در كاخ الحمراء افسون شده*اند و در آن مفهومي اسرارآميز يافته*اند، امّا مفهومي كه بنا به عقيده گرابار، سازندگان و استفاده*كنندگان مسلمان از كاخ گرانادا، ضرورتاً از آن صحبتي به ميان نياوردند. (همان). اين به طور خاص يك اظهارنظر مناسب نيست، زيرا روند انديشه آناني كه كاخ را ساختند، موضوعي بي*واسطه نيست. ممكن است اعتقاد بر اين باشد صرف*نظر از هر آنچه كه عملاً بدان فكر مي*كردند، در اساس و بنيادِ آنچه كه انجام مي*دادند اصول اسلامي بسيار كلي*اي وجود داشت.
يكي از جنبه*هاي قابل ملاحظه آثار گرابار درباره هنر اسلامي، احتياط اوست، يعني بي*ميلي او به تعميم و رويكرد تجربي سرسختانه به خود واقعيات. او تمايل دارد كه خودش را به توصيف آثار هنري محدود كند و آنها را با پيش*زمينه تاريخي و روشهاي توليدشان مرتبط سازد و از هر نوع تعميمي اجتناب ورزد. اين امر اصلاح دقيق چيزي است كه او به درستي آن را «خطاي شرق*شناساني كه به راحتي تعميم3 مي*دهند» ناميد، خطايي كه افراد زيادي با بي*شرمي بدان تسليم مي*شوند. در كتاب او به نام «بيشتر مينياتور»، گرابار از اين اصل براي رد تفكر در زمينه پيش*فرضهاي كلي*تر استفاده مي*كند، پيش*فرضهايي كه مي*تواند به طور تلويحي در مينياتورهاي ايراني*اي وجود داشته باشد كه آنها را تجزيه و تحليل مي*كند. او حق دارد كه محتاط باشد، زيرا، تفكر درباره وجود انديشه*هاي خاصي كه از نقاشي رخت بربسته*اند بسيار آسان است و استفاده كردن از اين انديشه*ها براي توضيح اين نقاشي*ها بسيار وسوسه*انگيز مي باشد. با اين همه، همانگونه كه او مي*گويد ما هيچ مدركي نداريم كه اين انديشه*ها به راستي يا براي هنرمند و يا براي مخاطب اهميت داشته باشند، دست كم تا آنجايي كه به آن نقاشي*ها مربوط مي*شود. ما حتّي دليلي نداريم كه فكر كنيم اين انديشه*ها براي آنها اهميتي دارد. بديهي است كه براي برخي در فرهنگ ايراني آنها مهم بودند، امّا اين خيلي بعيد است كه بگوئيم چنين انديشه*هايي جزئي جدايي*ناپذير از تمام نقاشي*هاي ايراني هستند. افراد بسيار زيادي معتقدند كه هنر اسلامي بايستي براساس انديشه*هاي اسلامي آفريده شود و احتياط گرابار كاملاً بجاست. امّا آيا گرابار احتياط بيش از حدي را از خود نشان نمي*دهد؟ او نه تنها ايجاد يك زيباشناسي را رد مي*كند بلكه معتقد است كه هيچ كس نمي*تواند آن را ايجاد كند. بدين خاطر كه ما اطلاع كافي*اي در مورد انسانهاي موردنظر نداريم، اطلاع از اينكه آنها هنگامي كه نقاشي مي*كردند و يا تصاوير را نگاه مي*كردند به چه مي*انديشيدند، يا حتّي گاهي آنها چه كساني بودند. مطمئناً از يك نقطه* نظر هنري ـ تاريخي، اينها همگي پرسشهايي با اهميتند، امّا قطعي نيستند. ما در خصوص انديشه چنان پيشرفت زيادي كرده*ايم كه براي فهم يك اثر هنري مجبوريم كه فرايند ذهني هنرمند را بدانيم. اگر امكان داشت كه جوهر و ذات اسلام تلخيص و فشرده شود و از روند تحول هنر اسلامي اطلاعي به دست آيد، زندگي براي مولف كتاب حاضر بسيار آسان*تر مي*شد، زيرا انسان مي*توانست فرهنگ اسلامي را بكاود و به آن ويژگي*هايي كه در سرتاسر آن فرهنگ رايج هستند، اشاره كند. به عبارت ديگر، تصور مي*شود كه مسلمانان در اصولي مشترك با هم توافق دارند، اصولي كه در هنرشان تجسم يافته است، و بنابراين انسان مي*تواند از هنر به شناخت فرآيند انديشه و سرانجام اصول ديني نائل آيد. بديهي است كه اين انديشه از لحاظي درست است، و مثل بسياري از انديشه*هاي درست، از لحاظي ديگر نادرست. شواهد اين انديشه را تائيد نمي*كند، و ما مجبور خواهيم بود كه اين استراتژي را به خاطر يك رويكرد درهم و برهم اما اساساً سودمندتر، رها كنيم.
 
بالا پایین