Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

گمشدن مرموز کودک 5 ساله در گونی پشم در سبزوار

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı اخبار روز ایران و جهان
Konu Başlığı گمشدن مرموز کودک 5 ساله در گونی پشم در سبزوار
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

بازی «قایم‌باشک» بچه‌ها هر لحظه گرم‌تر می‌شد و هر کدام از آنها برای آن که دیگران نتوانند پیدایشان کنند، محل‌های عجیب و غریبی را برای مخفی کردن خود انتخاب می‌کردند.

احمد یکی از کودکان مزبور به داخل یک گونی پر از پشم که متعلق به پدرش بود رفت و مقداری پشم روی خود ریخت و مخفی شد.

مدتی گذشت و هیچ کدام از بچه‌ها موفق به پیدا کردن احمد که در میان پشم‌ها لمیده بود نشدند و چون دیگر خسته شده بودند به خانه‌های خود رفتند، در حالی که احمد همچنان در گونی پشم مخفی بود.

پس از مدتی کودک مذکور که از جست‌وخیز و بازی زیاد خسته شده بود در میان پشم‌ها خوابش برد و پدر وی که می‌خواست پشم‌ها را بفروشد، بدون توجه به این که فرزندش در داخل آن غرق خواب است، در همانجا گونی پشم را به شخصی فروخت و مرد خریدار آن را با اتومبیل به کاروانسرایی برد ولی موقعی که یکی از کارگران مشغول خالی کردن پشم‌های گونی بود،

ناگهان از شدت ترس فریادی کشید و زبانش بند آمد و با اشاره سر و دست به اطرافیانش حالی کرد که کودک تقریبا 5 ساله‌ای در داخل گونی است!

وقتی خریدار پشم از جریان باخبر شد،
در حالی که نمی‌توانست از خنده خودداری کند احمد را نزد پدرش برد و گفت:

من از تو پشم خریدم نه بچه. بیچاره پدر احمد که ساعتی بود به دنبال طفل گمشده‌اش می‌‌گشت،

تازه متوجه شد که جریان از چه قرار بوده،

فرزندش را تحویل گرفت و ضمن عذرخواهی از خریدار موضوع را برای او تعریف کرد و احمد کودک بازیگوش روانه خانه خود شد،
در حالی که هنوز می ترسید مبادا همبازی‌هایش او را پیدا کنند!

این ماجرای جالب چند روز پیش در سبزوار اتفاق افتاد و اکنون عده زیادی از اهالی آن را برای یکدیگر تعریف می‌کنند.
 
بالا پایین