جوک جدید و به روز...

[sting]

رفتیم خونه مادربزرگم همه دایی و زن‌دایی‌ها هم بودن
مادربزرگم گفت پسرم زن بگیر
گفتم ننه با سلیقه خودت برام زن بگیر
یه نگاه به زن‌دایی‌هام انداخت و گفت من اگه سلیقه داشتم اینا عروسم نبودن​

 

[sting]

بچه ای به مادرش گفت:
اگر بهشت حق توست،چرا در دستانت نیست و زیر پاهایت قرار دارد؟

مادر گفت:

آن را زمین گذاشتم
تا توئه عن​

:005:

رو بزرگ کنم..!!!​

 

[sting]

تصمیم گرفتم دیگه من تو زندگی خودم دخالت نکنم




دوستان زحمتشو میکشن​

 

[sting]

برای یه ماهگی بچه جشن میگیرین و کیک میخرین؟




من تا هفت سالگیم بدون هویت زندگی می کردم چون بابام حال نداشت بره واسم شناسنامه بگیره!​

 

[sting]

برای یه ماهگی بچه جشن میگیرین و کیک میخرین؟




من تا هفت سالگیم بدون هویت زندگی می کردم چون بابام حال نداشت بره واسم شناسنامه بگیره!​

 

[sting]

بچه داداشم 6 سالشه خورده بود زمین، گفتم بیا بوسش کنم خوب بشه.













برگشته میگه: نمی خوام! تو زندگی زخم هایى هست که فقط یه نفر خاص باید بوس کنه تا خوب شه نه تو با این قیافت!!!​

 

[sting]

با یه دختره نامزد کردم، همون روزا سگش مُرد ؛​

تا چهل روز ميگفت مرسي كه هستي جاي خاليشو پر ميكني واسم..منم ولش کردم.​

 

[sting]

زنگ زدم به ساندویچی سر کوچه میگم دوتا بندری بفرست
میگه میبری یا میخوری؟
نمیدونستم جوابشو چی بدم قطع کردم​

 

[sting]

یارو اومده میگه کارمو راه بنداز ایشالا گذرت پیش ما افتاد جبران میکنم


گفتم کارت چیه؟


گفت قَبر کنم.

میخوام جبران نکنی​

 

[sting]

اصحاب کهف یه بار خوابیدن ، بیدار که شدن دیدن چند صد سال رفتن جلو
ما هر وقت که میخابیم بعد از بیدار شدن میبینیم چند صد سال رفیتم عقب تر​

 

[sting]

منطق دخترا:
یه نفر رو دوس داشتم به اسم اشکان
ولی گذاشت رفت






الان از اسم اشکان که هیچی،از سلسله اشکانیان هم متنفرم​