در من زنی تنها زندگی میکند
که هر شب,
دیوانه وار به سوگِ خاطراتش مینشیند,
زنی که هر دقیقه یِ شبهایَش,
عشق را در خودش به بی رحمانه ترین شکلِ ممکن خفه میکند,
و هر روزش را فاتحانه,
از خواب برمیخیزد میشود
و میشود همان زنِ قویِ دیروزش....
سال كه عوض شد
بايد بگويم "پارسال بود كه ديدمت"
بايد بگويم "سال پيش بود كه باهم بوديم"
انگار نه انگار كه فقط چند ماه گذشته
است
بايد هي رجوع كنم به سال قبل
اينكه تورا درسال قبل جا گذاشته ام
اينكه امسال از تو، از خودم جا مانده ام.
سال كه عوض شد
در يك آن
به اندازه ي يك سال دور شدي
به...
سال ها بعد
مردی کنار تو جدول حل می کند
و زنی کنار من کاموا می بافد
و ما هر دو
پشت پنجره ای رو به پاییز
دلتنگ خواهیم بود
برای امروز
برای حالا
برای اینجا...