نبودم که نرگس آورده بودی برایم
تشکرها که دارم از این بابت
و دست بوسی های فراوان
و زانو زدنها در برابرت
و نوازشها که خاص توست
و بوسه ای نیز بر گونه ات
و تقدیرها و بیکران علاقه ها
اما بگو ببینم تو با این روسری پر از نقش و نگار گل
این همه راه در چشم غیر آمدی ؟
نگفتی این رگ غیرت لامصب ما چه حالی میشود ؟
نگفتمت برای من باشد و لاغیر ؟
نگفتمت که زیبایی و خیلی ؟
گفتمت
و گفتمت که دیوانه ای
و گفتمت که من نیز
دیوانۀ تو ......