در من زنی تنها زندگی میکند
که هر شب,
دیوانه وار به سوگِ خاطراتش مینشیند,
زنی که هر دقیقه یِ شبهایَش,
عشق را در خودش به بی رحمانه ترین شکلِ ممکن خفه میکند,
و هر روزش را فاتحانه,
از خواب برمیخیزد میشود
و میشود همان زنِ قویِ دیروزش....
سال كه عوض شد
بايد بگويم "پارسال بود كه ديدمت"
بايد بگويم "سال پيش بود كه باهم بوديم"
انگار نه انگار كه فقط چند ماه گذشته
است
بايد هي رجوع كنم به سال قبل
اينكه تورا درسال قبل جا گذاشته ام
اينكه امسال از تو، از خودم جا مانده ام.
سال كه عوض شد
در يك آن
به اندازه ي يك سال دور شدي
به...
سال ها بعد
مردی کنار تو جدول حل می کند
و زنی کنار من کاموا می بافد
و ما هر دو
پشت پنجره ای رو به پاییز
دلتنگ خواهیم بود
برای امروز
برای حالا
برای اینجا...
سلام یاسی جان.
1-شاعر مورد علاقت چیه؟ کدوم شعرش و خیلی دوست داری؟
2-هدفت تو زندگی چیه؟
3-چ عضوی از صورتت رو بیشتر دوست داری؟ چرا؟
4-آخرین باری ک ب کسی کمک کردی؟
5-عشق یا پول؟
6-یکی از خاطرات خوبی ک از من داری؟
7-یکی از خاطرات بدی ک از من داری؟
8-چ سنی از زندگیت رو بیشتر دوست...
ببین اول راه میگوییم
که بعدا نگویی که نگفتی
قهر کردی
ناز کردی
لج کردی
اصلا
چشم دیدنم راهم نداشتی
از صدایم هم متنفر بودی
حق نداری
شب هایت را
بی شب بخیر گفتن به من صبح کنی
شاید برای تو مهم نباشد
اما
شب من بی" شب بخیر" تو بخیر نمیشود...!!
با من تكرار كن
ببين ترس ندارد
بگو ؛
"شب بخير"
همين!
ديدى؟
تمامِ وقتى كه از تو گرفت سه ثانيه بود
هيچ چيز هم از تو كم نكرد ولي شبم را به خير كردي
دلخوشي به اين سادگي
انقدر گفتنش سخت است؟
متاسفم
بخاطر کارهایی که از دستت برنمیومد
سرزنشت میکردم... کارایی مثل شوق داشتن واسه دیدنم
مثل زنگ زدن واسه شنیدن صدام
مثل کنسل کردن کارات فقط بخاطر من
باید میفهمیدم اینا فقط از دست یه
آدم عاشق برمیاد نه تو!!! تقصیر من بود
حواسم نبود اونی که عاشقه
منم نه تو!!!
متاسفم....
سلام :)
1- عاغا اول ی چیزی :| هفته 7 روزه تو روزی 8 بار میری حمام :| چیکار میکنی دقیقن؟!
2- جای خالی محسن و با چی پر میکنی؟ :(
3- چجوری همه ی سوالا رو تو 5 مین جواب دادی :| فکرم کردی اصن؟ :|
4- چرا پنگوعنا پرواز نمیکنن؟
5- با پاسور چ بازیایی بلدی؟
6- آخرین باری ک شلوارت رو خیس کردی چن سالت...
فقط خدا میداند بعضی حرف ها
اگر به وقتش زده شود،
چه معجزه ها که نمیکند!
مثلا وسطِ خلوتِ شبانه یِ،
من و هندزفری ام...
پیام دهی: " بیداری؟ "
و من تا خودِ صبح بیدارتر باشم...
#سحر_رستگار
بلاتکلیفی
آدم ها یا میمانند یا میروند
تو اما هیچکدامشان نیستی
نه آنچنان رفته که دل بسوزاند
نه آنقدر ها مانده
که خیالْ راحت کن باشد.
درد دارد این بلاتکلیفی..!
ترجیح میدهم روزی هزار بار از رفتنت بمیرم
تا اینکه ماندنت
قدرِ یک در آغوش کشیدن هم
به کار نیاید ...
#مریم_قهرمانلو
دوست داشتنتان را
محدود به دوازده شب به بعد نکنید
آدمیزاد است دیگر
یک موقع دلش میخواهد
وقتی از کار و ترافیک سرظهر کلافه است
با شنیدن یک دوستت دارم
جان تازه بگیرد.
سلام :) سلام زشتک السلطنه :smilie (5):
1- چرا رشته تحصیلیت و دوست نداری؟ اگه میتونستی برگردی و انتخاب رشته کنی چ رشته ای می رفتی؟ یهویی شد اومدم این رشته.من سینما دوست داشتم.یزد سینما نداشت باید میرفتم اصفهان اونجام غیر انتفاعی بوداز پس هزینش برنمیومدم
2- هدفت تو زندگی؟ میخوای برای آیندت...
سلام :)
1- چ حسی داری من شاگردت بودم و الان از خودت بازیم بهتره؟ :دی
2- با هوای شرجی شمال چجوری کنار میای؟ همش آدم احساس خیسی میکنه آخه:smilie (90):
3-شاعر مورد علاقت چیه؟ کدوم شعرش و خیلی دوست داری؟
4-هدفت تو زندگی چیه؟
5- من یا علی؟ :smilie (90): والا حساس میکنین آدم و
6-چ عضوی از صورتت...
...
یک کلمه بگو که
{دوستت دارم}
یا از تو متنفرم،
فحش بده،
ناسزا بگو،
مرا از اطاقت بیرون کن
ولی انقدر ساکت،
خونسرد ،
آرام و بی قید نباش،
من می دانم همه اینها ساختگی است …
#صادق_هدایت
اگر عاشق دخترى شدى
نه از گذشته اش بپرس
نه از آدمهاى گذشته ى دفترِ تلفن اش
اوّل از همه بپرس
متولّد پاييزى؟
اگر گفت بله
آرام درِ گوش اش بگو
تو براى ديوانه كردنِ يك مرد هيچ نمى خواهى
جز خودت!
#فريد_صارمي
اگر واقعاً دلى تنگتان باشد
همان صبحِ اولِ وقت
همان سر ظهر
همان لابلاى شلوغى هاى روزمره
همان پشت ترافيك ها
يكى از همان جاها نثارتان ميشد
نه آخرِ شب
درست قبل از خواب...
شما دقيقاً اولويت آخر هستيد!
دل خوش نكنيد
#علی_قاضی_نظام
يک روز مى رسد
كه ديگر انتظار نمى كشى
دلت شورِ نيامدن ها را نمى زند
با انگشتانِ دستت روزها را نمى شمارى
و قلبت با هر زنگ؛ نمى ايستد!
يک روز مى رسد
كه او، كنار تو آرامترين است
و تو به چشمانَ ش زُل مى زنى
و به زنى كه در تو، جانِ دوباره گرفته
آرام مى خندى ...
#سپيده_اميدى
انجمن تفریحی سرگرمی تخصصی بیا تو فروم در تاریخ 31/03/1392 به همّتــــِ جمعــی از دوستــانِ عزیـز و گــرامــی
پایه گـذاری شد و طــی این سه سالِ گذشتــه شاهــدِ پیشــرفتـــِ خوب و منظمی بودیم.
از همه شما دوستان عزیز برای حضورتون در انجمن و حفظ این خانواده ی پرجمعیت به نوبه ی خودم سپاس گزارم.:55...
آیا باید در آغوش تو جای می گرفتم و آرزو می کردم همان جا همان لحظه آغشته به عطرِ خوشِ گیسوانِ تو بمیرم؟ آه نازنينم در آغوشِ تو جای گرفتم همان جا همان لحظه مرا خوش تر آن بود از عطرِ خوش گیسوانت جانی دوباره بگیرم
ما ....
انبوهی از آدمهایِ فراموش شده
در انتظارِ معجزه
در تصورِ گرمِ آفتاب
در تکرارِ غریبانه ی چشم ها
ترانهها گفته ایم
و هیچکس ...
هیچکس نخواهد فهمید
که این انتظار
حتی از خودِ زندگی هم طولانی تر بود
از كنار من رد مي شوي سهم من از تو عطر هميشگيت از كنار تو رد مي شوم سهم تو از من نگاه دزدانه ات آسانسور مي ايستد من و تو هر يك به راه خود مي رويم تو ، با سهم اندكت من با بوي عطر هميشگيت!
تمام آن چه که گاه
یک زن نیاز دارد بداند
این است که آیا دلتنگش هستی؟
نه به اندازه ای که او دلتنگت است
فقط کمی...
آنقدر که گاهی بگویی:
"جایت کنـارم خالی ست"
تو را فریاد می زنم که بشنوی
تو را هوار می کشم که بمانی.
چه منگ و مست
چه هراسان
در این ظلمت، پی ات میگردم.
با خودم تنهایم مگذار
با تنهایی ام، تنهایم مگذار...
نرو
بشنو
بمان ...
کوچ پرنده ها را دوست ندارم
میدانم
پرنده ای که کوچ کند
دل کندن را بلد است
من یاکریم های پنج دری خانه ی مادربزرگ را
به تمام پرستوهای مهاجر
ترجیح میدهم
یا این گنجشک های کوچک
که تمام زمستان را میلرزند
اما میمانند عاشـقانه ❤️
آدم ها عوض نمیشوند
فقط دلتنگ میشوند
بر میگردند
و دوباره از نو با همان عادت ها دوستی می کنند...
آدم ها برمیگردند
نه برای اینکه قدر و قیمتت را فهمیده اند
برمیگردند
چون دیواری کوتاه تر از تو پیدا نکرده اند...
یادت باشد
دلخوش نکنی به این برگشتن ها
آدم ها عوض نمی شوند...
این چند ماه
که منتظرت بودم
به اندازۀ چند سال نگذشت
به اندازۀ همین چند ماه گذشت
اما فهمیدم
ماه یعنی چه
روز یعنی چه
لحظه یعنی چه
این چند ماه گذشت
و فهمیدم
گذشتن، زمان، انتظار
یعنی چه
حتی می توانم بگویم درگذشت! ومن برایش ماهها وروزهاسوگواری و سکوت کردم خاطراتم رازیروروکردم وای کاشهای فراوان گفتم ولی دیگربس است! من به آرزوهای شیرینم می اندیشم من به شروعی دیگرمی اندیشم...
همه چیز می گذرد ، من نیز و تو نیز و روزگار و ... بی آنکه بغضِ در گلو مانده ام را مزه مزه کرده باشم ، بی آنکه خالی بودنِ زندگی ام را حس کرده باشم ، بی آنکه یادم بیاید تو نیستی ...
همین که قرصها خوبند ،
یعنی دلم قرص نیست .
همین که نمک ندارد این روزها ،
یعنی نمکدان را شکسته ای
که حالا نمکدان به دست گرفته اند
و بر خستگی ام نمک می پاشند ،
تمام روزهایی که دلم گرم نیست
و سرت گرم است !...
این شکستگی ها که شکستگی نیست ؛
شکستگی یعنی دلت جیرینگ جیرینگ پایین بریزد ،
با هر قدمی که برمی داری .
شکستگی یعنی بس که بیخود شود همه چیز ،
صبح بیدار شوی ،
ببینی شب است ،
نه دهانت باز بماند ،
نه بترسی ،
نه هیچ .
لبخند بزن ؛
هنوز این شکستگی ها شکستگی نیست !