Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

مکاتب و ایدئولوژیهای سیاسی

اطلاعات موضوع

Kategori Adı علوم سیاسی
Konu Başlığı مکاتب و ایدئولوژیهای سیاسی
نویسنده موضوع *مینا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *مینا*

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

مکاتب و ایدئولوژیهای سیاسی

واژه ایدئولوژی نخستین*بار توسط «دوستوت دوتراسی» از اندیشمندان فرانسوی در سال 1796 بکار برده شد. وی با ایدئولوژی می*خواست علم جدید ایده*شناسی را بنیانگذاری کند. بعنوان مثال اگر در علم فیزیولوژی کارکرد اعضای بدن مورد بررسی قرار می*گیرد در ایدئولوژی «شناخت انواع ایده*ها» مد نظر هستند.
پس از تراسی مارکس به بسط مفهوم ایدئولوژی پرداخت و در کتاب «ایدئولوژی آسمانی» نوشت: «ایدئولوژی محصول طبقات اجتماعی است.» بدین ترتیب به نظر می*رسد ایدئولوژی پدیده*ای است مربوط به عصر جدید و زمانی در غرب شکل گرفت که انقلاب صنعتی در غرب بوجود آمد.
اما در ایران ایدئولوژی با انقلاب مشروطیت ترویج یافت. ژان بشلر در کتاب «ایدئولوژی چیست؟» معتقد است: ایدئولوژی حالاتی از آگاهی است که با عمل سیاسی پیوند دارد. در مجموع ایدئولوژیهای سیاسی پیشنهادهایی برای شیوه سازماندهی به دولت در عصر مدرن جهت دستیابی به اهداف خاصی مانند آزادی، عدالت، راه و امنیت فکری است.

مکتب محافظه*کاری:
ایدئولوژی محافظه*کاری بر قداست سنت*ها، مالکیت، خانواده، مذهب، دولت و سایر نهادهای قدیمی تأکید دارد. محافظه*کاری با هرگونه اندیشه و انقلابی برای ایجاد دگرگونی*های عمیق مخالفت می*ورزد. درواقع ایدئولوژی محافظه*کاری واکنش به جریان عقل*گرایی، روشنگری و لیبرالیسم غرب است.

اصول ایدئولوژی محافظه*کاری:
1 – ضدیت با عقلگرایی، 2 – دفاع از مذهب، 3 – نابرابری انسانها، 4 – قداست مالکیت، 5 – نگرش پدرسالارانه

مکتب لیبرالیسم:
لیبرالیسم حرکتی در مقابل حکومت مطلقه کلیسا و سپس مقابله با حکومت شاهان مطلقه بود. درواقع بجای قدرت مطلقه، قدرت محدود و مشروط و بجای قدرت خودکامه و خودسر، قدرت قانونی، آرمان اصلی لیبرالیسم است. لیبرالیسم در قرون 18 و 19 ابعاد مختلفی پیدا کرد و در نیمه اول قرن بیستم، با رقبا و دشمنان سرسختی همچون ناسیونال سوسیالیسم در آلمان، فاشیست در ایتالیا و استالینیسم در شوروی سابق مواجه شد. از پیشتازان اندیشه لیبرالیسم می*توان به جان لاک، آدام اسمیت، جفرسون و منتسکیو اشاره کرد.

لیبرالیسم را در سه حوزه می*توان دسته*بندی کرد:
لیبرالیسم سیاسی، لیبرالیسم اقتصادی، لیبرالیسم فرهنگی

لیبرالیسم فرهنگی:
جان لاک و استوارت میل از اندیشه*پردازان لیبرالیسم سیاسی هستند. در عصر حاضر برلین و راولز از متفکران حوزه لیبرالیسم سیاسی هستند. در لیبرالیسم اقتصادی آدام اسمیت و در لیبرالیسم فرهنگی جرمی بنتام از اندیشمندان اصلی بشمار می*رود.
از دیدگاه فلسفه سیاسی لیبرالیسم در معنای وسیع* خود، فلسفه افزایش آزادی فردی در جامعه تا حد ممکن بوده و دشمن اصلی تمرکز قدرت است. در حقیقت لیبرالیسم نه*تنها ایدئولوژی سیاسی بلکه نوعی راه زندگی است. خواسته*های لیبرالها در ابعاد مهمی همچون منشور انقلاب شکوهمند در انگلستان، اعلامیه استقلال امریکا و اعلامیه حقوق انسان و شهروند در انقلاب فرانسه تجلی یافته است.

حقوق اساسی شهروندان از دیدگاه لیبرالیسم عبارتند از:
آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی اجتماع، احترام به حق مالکیت، آزادی مشارکت

* عناصل اصلی ایدئولوژی لیبرالیسم کدامند:
1 – حکومت محدود و مشروط از طریق تجزیه و تفکیک قوا،
2 – کثرت گروههای جامعه مدنی،
3 – بدبینی به حکومت به عنوان شر اجتناب*ناپذیر
4 – اولویت آزادی نسبت به برابری و عدالت اجتماعی
5 – تمایز میان حوزه عمومی و خصوصی
6 – تساهل نسبت به عقیده و اندیشه دیگران
7 – مقاومت در مقابل قدرت
8 – حق مالکیت خصوصی

مارکسیسم:
مارکس اندیشمند اصلی آموزه مارکسیسم است. مارکسیسم تنها آموزه*ای است که نامش را از تئوریسین خود یعنی مارکس گرفته است. هرچند بعدها این آموزه با ترکیباتی مانند لنینیسم، استالینیسم، مائوئیسم، کاستروئیسم و تیتوئیسم جوهره اصلی اندیشه مارکس در قالب تفسیر و درک اقتصادی وی از تاریخ مطرح می*شود، وی مدعی است عنصر اقتصادی زیربنایی است که بر پایه آن روبنای فرهنگ، حقوق، هنر و حکومت بنا شده است.
از نگاه مارکس در جوامع صنعتی و مدرن، مالکیت بر ابزار تولید صنعتی کلید اصلی و قاعده کلی است. به عقیده وی سرمایه*داران نه*تنها سرنوشت اقتصادی جامعه را تعیین و مشخص می*کنند بلکه از نظر سیاسی نیز آن را اداره کرده، ارزشها و استانداردهای اجتماعی آن را وضع و تعیین می*کنند.

از نظر مارکس جوامع بشری برای عبور از جامعه بدون طبقه به جامعه صنعتی یا طبقاتی چه مراحلی را باید طی کنند؟
1 0 کمون اولیه، 2 – برده*داری، 3 – فئودالیته، 4 – بورژوازی (سرمایه*داری)، 5 – کمونیسم
مارکس معتقد بود در نتیجه تضاد درونی در سرمایه*داری؛ طبقات کارگری علیه سرمایه*داری قیام خواهند کرد که این حرکت به دیکتاتوری پرولتاریا منجر خواهد شد. دیکتاتوری پرولتاریا مرحله انتقالی به کمونیسم است. در این مرحله استثمار انسان از انسان به پایان می*رسد چون مالکیت خصوصی وجود ندارد و وسایل تولید دولتی می*شود. با وجود این در این نوع دیکتاتوری استثمار دولت از افراد وجود دارد. اما این استثمار نیز در مرحله کمونیسم کامل از میان خواهد رفت.

سوسیالیسم و اصلاح*طلب
ریشه سوسیالیسم فردینالد لاسال است. وی هوادار برنامه*ریزی برای برقراری سوسیالیسم دولتی بود. لاسال برخلاف مارکس به سرنگون کردن دولتهای بورژوازی علاقه*ای نداشت، بلکه معتقد بود از دولتهای موجود باید برای برقراری سوسیالیسم استفاده کرد. لاسال معتقد بود دستیابی به سوسیالیسم، اصلاح سرمایه*داری و تأسیس تعاونی*ها و دخالت دولت در حیات سیاسی امکان*پذیر است.

انواع سوسیالیسم اصلاح طلب:
1 سوسیالیسم مسیحی: سوسیالیسم مسیحی در پی استقرار عدالت و نظام عادلانه مسیحی از طریق اصلاح نظام تولید و توزیع کالاها بود.
2 سوسیالیسم صنفی: در انگلستان پدیدار شد. از انتقال مالکیت و وسایل تولید به تولید و واگذاری مدیریت کارخانه*ها به اتحادیها و اصناف کارگری حمایت کرد. بر آن بودند که عدم تمرکز اقتصادی و تجزیه نظام تولیدی میان اصناف و اتحادیه*ها از رشد انحصارات جلودیری خواهد کرد. آبسن برتراند راسل از اندیشمندان سوسیالیسم صنفی بودند.
3 - سوسیالیسم فاربین:* در انگلستان ظهور کرد. واژه فابین از فابیوس گرفته شده که از قهرمانان یونان باستان بود و اعتقاد داشت با در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار باید در موقع مناسب وارد عمل شد. فابین*ها به اصلاح*طلبی تدریجی گرایش داشتند. از جمله محورهای مورد تأیید این گروه این بود که ثروت عظیم سرمایه*داران حاصل سخت*کوشی*ها نیست بلکه ریشه در عوامل مختلف دارد.

آنارشیسم:
این واژه ریشه در زبان یونان دارد. در واقع ترکیبی از آرشی تمرکز، سر و رئیس است که با آوردن آن بار منفی می*گیرد. بدین ترتیب آنارشیسم معتقد به بی*سری است. اولین کسی که خود را آنارشیسم نامید پرودون فرانسوی بود که در سال 1845 در اثر خود به نام «مالکیت چیست؟» اعلام کرد: سازمان سیاسی باید قدرتش را سازمان اقتصادی و اجتماعی متکی بر عضویت و شرکت داوطلبانه انسانها بدهد.
جامعه مطلوب آنارشیسم بیش از هر چیز جامعه*ای خالی از تحکم زور و اجبار است. در چنین جامعه*ای اختلافات به طور عمده براساس کدخدامنشی حل می*شود. در این جوامع کار مایة شادی بوده و افراد در انتخاب کار مورد علاقه خود آزادند. به طور کلی آنارشیسم*ها با حکومت مبتنی بر زور مخالف بودند اما هرگز خواستار از میان برداشتن نهاد حکومت به طور کلی نبودند.
شیوه*های آنارشیسم برای رسیدن به جامعه*ای بدون حکومت:
1 – برخورد براندازانه و خشونت*آمیز که افرادی نظیر پاکونین، نچایف بر آن تأکید داشتند.
2 – برخورد براندازانه و مبتنی بر گفتگو که افرادی نظیر پرودون بر آن تأکید داشتند.
* ویژگی*های فاشیسم را توضیح داده از نگاه برینگتن عناصر فاشیسم چه عناصری هستند.پیشینه فاشیسم را به افلاطون، ماکیاول و هگل و ... نسبت می*دهند. فاشیسم نوعی سندیکالیسم دولتی است که موسولینی آن را مطرح کرد. این نوع سندیکالیسم دولتی به معنی سازماندهی اقتصادی جامعه از بالا بوسیله دولت بوده و در آن انحصارات خصوصی تحت حمایت دولت قرار داشته و نیروی کار شدیداً توسط دولت کنترل می*شود. فاشیسم از سیستم تک حزبی دفاع کرده و حزب و مذهب را مظهر اراده ملی می*داند. در اروپا ایتالیا ، آلمان و ژاپن جزو اولین کشورهایی بودند که به نظام فاشیسم روی آوردند. فاشیسم طبقه متوسط است.
عناصر فاشیسم از نگاه برینگتن عبارتند از:
1 – واکنش طبقه*هایی از جامعه مانند دهقانان، خرده بورژوازی*ها و زمین*داران نسبت به فشارهای ناشی از صنعتی*شدن و نوسازی
2 – نوعی دلتنگی برای زندگی ساده و دهقانی و آرزوی بازگشت به آن
3 – واکنش نسبت به کوشش در راه ایجاد دموکراسی پارلمانی

اصول اساسی فاشیسم:
بی*اعتمادی به عقل، 2) انکار اصل اساسی مساوات بشری، 3) نظام رفتاری مبتنی بر گروه و خشونت، 4) حکومت توسط عده*ای نخبه، 5) نژادپرستی، 6) ضدیت با گروه و نظم بین*المللی.

* فرق سیاست بین*الملل و روابط بین*المللی چیست؟
سیاست بین*الملل بررسی روابط بازیگران رسمی عرصه روابط بین*المللی است مانند دولتها. از خصوصیات آن قدرت*محور یا واقع*گرایانه بودن است. دولتها بازیگران رسمی آن هستند و تصمیمات آن بر اساس قدرت و منافع می*باشد. روابط بین*الملل بررسی روابط بازیگران رسمی و بازیگران غیر رسمی در عرصه روابط بین*الملل است. در واقع تعامل بین دولتها سازمانهای بین*الملل و ngo ها است.
برخی نویسندگان عنوان روابط بین*الملل را برای بررسی روابط سیاسی میان دولت در سطح بین*المللی بکار برده*اند و در واقع آن را با «سیاست بین*الملل» یکسان گرفته*اند، زیرا در عصر حاضر ملت*ها واحدهای سیاسی هستند. برخی دیگر روابط بین*الملل را شامل سیاست، اقتصاد، ارتباطات، حقوق و سازمان*های بین*المللی دانسته*اند.
 
بالا پایین