مشاعره کده بیا ۲ فروم

[eLOy]

یار من با دگران یار شد، افسوس افسوس!
رفت و هم صحبت اغیار شد، افسوس افسوس!

آنکه هم راحت جان بود و هم آسایش دل
قصد جان کرد و دلازار شد، افسوس افسوس!


#هلالی_جغتایی

 

[نبات]

سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد
.
به یک حمله تو را منزل رساند
اگر چه راه ناهموار باشد

جناب مولانای عزیز

 

[eLOy]

دل دیوانه چه جائیست که باشد جایت
بر سر و چشمم اگر جای کنی جاست ترا

جان بخواه از من بیدل که روانت بدهم
بجز از جان ز من آخر چه تمناست ترا

#خواجوی_کرمانی

 

[نبات]

آنقدر شعر مرا خواندی و گفتی احسنت
فکرت افتاد که شاید تو دلیلش باشی ؟

 

[eLOy]

دیگر به بخشی از تو قانع نیستم
آری
با هرچه داری دوست می‌دارم مرا باشی

یک فصل از یک قصه؟ نه این را نمی‌خواهم

می‌خواهم از این پس تمام ماجرا باشی...


#حسین_منزوی

 

[نبات]

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم

 

[eLOy]

ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو
به حال من نظری کن، که مردم از ستم تو

متاب روی و سر از من مباش بی‌خبر از من
که روز و شب، دل و چشمم در آتشست ونم تو...

#اوحدی

 

[نبات]

وان که معشوقی ندارد غافل است...

(یه بیت هم به نظر کافی میاد)

جناب سعدی

 

[eLOy]

تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.

همه وجود تو مهر است و جانِ من محروم
چراغِ چشم تو سبزست و راه من بسته است. .

#فریدون_مشیری

 

[نبات]

تو بارونی تر از بارونِ فروردین
توو قلبت سبزیِ اردیبهشتی هاست

جناب علیرضا آذر

 

[eLOy]

تویی جان این زمانه تو نشسته پربهانه
ز زمانه برکنارم هله تا تو شاد باشی

تن و نفس تا نمیرد دل و جان صفا نگیرد
همه این شده‌ست کارم هله تا تو شاد باشی

#مولانا

 

[نبات]

یک دم ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﭽـــﺮﺧﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ
ﭼﺮﺧﯽ ﺑﺰﻥ ، ﻣﺴﺘﯽ ﻧﻤﺎ ، ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﺗﺎ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻭﺍﭘﺴﯿﻦ ﻋﺎﺷـــﻖ ﻧﺒﯿﻨﺪ ﺷﻮﺭ ﻭﺻﻞ
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻓﻠﮏ ، ﭼﺮﺧﯽ ﺑﭽﺮﺧﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﻭﺻﻞ ﺗﻮ ﻫﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻡ
ﺗﻮ ﺑﺎ ﺟﻤﺎﻝ هستی ات ، ﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺠﻮﺷﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﺍﺯ ﺩﻝ ﮔﺮﯾﺰﺍﻧﻢ ﻣﮑـــــﻦ ، ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﮑﻦ
ﺳﺎﻗﯽ ﺷﺮﺍﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺰ ، ﻣﺴﺘﻢ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﺍﺯ ﻓﺮﺵ ﮔﺮ ﻓﺎﺭﻍ ﺷﺪﻡ ﺑﺎ ﻋﺮﺵ ﺩﻣﺴﺎﺯﻡ ﻧﻤﺎ
ﺑﺮ ﺩﺍﺭ ﻓﺮﺵ ﻋﺮﺷﯿﺎﻥ ، ﻃﺮﺣﯽ ﺩﺭﺍﻧﺪﺍﺯ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻣﺪﯼ ، ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺁﻣﺪﯼ
ﺑﺎ ﮔﺮﺩﺵ ﻣﺴﺘـﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﭙﯿﭽﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﻣﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﺯﺍﺭ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺑﺮ ﺧﺎﮎ ﭘﺎﮎ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ، ﭼﺸﻤـــــﯽ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺗﻠﺦ ﻣﺎ ، ﺟﺎﻥ ﺭﺍ ﻏﻨﯿﻤﺖ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ
ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﻣﺎ ، ﺍﺷﮑـﯽ ﺑﯿﺎﻓﺸﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺟﺎﻥ ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ، ﺟﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺳﻮﺧﺘﻪ
ﺗﻦ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﻬــــﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻦ ، ﺟﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

ﺍﺯ ﻣﺤﺸﺮ ﺭﺿـــــﻮﺍﻧﯿﺖ ﺟﺎﻧﯽ ﺩﮔﺮ ﺩﺍﺭﻡ ﻃﻠﺐ
ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﺷﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

جناب مولانا...بسیار زیبا

 

[eLOy]

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست

و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگند من و توبه‌ام اشکست کجاست

#مولانا

 

[نبات]

تلخي اخلاق را ، اندام موزون حل نكرد ....

استكانم شد كمر باريك و چايم تلخ ماند ...!

 

[eLOy]

گذشت بر من از آسیب عشقت آن چه گذشت
هنوز منتظرم تا چه حکم فرمایی

دو روزه باقی عمرم فدای جان تو باد
اگر بکاهی و در عمر خود بیفزایی

#سعدی

 

[نبات]

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

فاضل نظری

 

[eLOy]

میر شکار من که مرا کرده‌ای شکار
بی‌تو نه عیش دارم و نه خواب و نه قرار

دلدار من تویی سر بازار من تویی
این جمله جور بر من مسکین روا مدار

#مولانا

 

[نبات]

رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت
می‌روی اما بدان دریا ز من پایین‌تر است

 

[eLOy]

تو را ز جرگــــه‌ی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیده‌ام و دل نهاده‌ام به صفایت

تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمی‌کنــــم اگـــر ای دوست، سهل و زود ، رهایت

#حسین_منزوی

 

[نبات]

تیری به خطا هم نزدی ، هر چه زدی خورد
یک دنده تر از دشمنی ، ای دلبر لجباز

جناب آقای امیر عاملی