مشاعره کده بیا ۲ فروم

[eLOy]

بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم
برآمد موج آب چشم و خون دل نتانستم

شکسته بسته می گفتم پریر از شرح دل چیزی
تنک شد جام فکر و من چو شیشه خرد بشکستم

#مولانا

 

[*دخترمهربون*]

من چه دارم که تو را درخور هیچ
من چه دارم که سزاوار تو هیچ
تو همه هستی من هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری همه چیز
تو چه کم داری هیچ

 

[eLOy]

چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب
دارم غزال چشم سیه می‌چرانمت



لبخند کن معاوضه با جان شهریار
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت

#شهریار

 

[نبات]

ترک یاران کرده ای ای بی وفا، یار این کند؟
دل زپیمان برگرفتی، هیچ دلدار این کند؟

ترک ما کردی و کردی دشمنی با دوستان
شرم بادت زین عملها، یار با یار این کند؟

جور تو با عاشق سرگشته امروزینه نیست
آزمودم عشق را صدبار، هر بار این کند

طالب عشق رخ خوب تو بودم سالها
خود ندانستم که با من آخر کار این کند

نرگست در عین بیماری کند قصد دلم
کس ندانم در جهان با هیچ بیمار این کند

جناب صائب تبریزی

 

[eLOy]

دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
خیمه بر بالای منظوران بالایی زدم

خرقه‌پوشان صوامع را دو تایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت گوی تنهایی زدم

#سعدی

 

[نبات]

ما گوشه نشینان خرابات الستیم

تا بوی میی هست در این میکده مستیم

 

[eLOy]

موج از دامان دریا بر ندارد دست خویش



جان عاشق را که از جانانه می‌سازد جدا؟

#صائب_تبریزی

 

[نبات]

ای خوشا آن دل که آزاری نمی آید از او

غیر کار عاشقی کاری نمی آید از او

 

[eLOy]

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من

به عاقبت به من آیی که منتهات منم

#مولانا

 

[نبات]

مصلحت دید من آن است که یاران همه کار

بگذارند و خم طر یاری گیرند


جناب حافظ
​

 

[eLOy]

درآتش عشق ای دوست می‌سوزم و می‌بینی
وز درد فراق ای یار می‌نالم و می‌دانی

در عشق پشیمانی آیین محبت نیست
عاشق نبرد هرگز در عشق پشیمانی

#ملک_الشعرا_بهار

 

[Narges]

یاران همه از لطف تو یک جرعه چشیدند
از جام تو خالی شده اش قسمت ما شد

 

[نبات]

در کنارت حال من خوب است حتی در خیال

دل خوشم .من با همین خواب و خیلات محال

 

[eLOy]

لازمهٔ عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ورنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست

#وحشی

 

[نبات]

تلخ و شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست
مرگ پایان می دهد یک روز این کابوس را

فاضل نظری

 

[eLOy]

ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر

کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد

#سعدی

 

[نبات]

در آینه بوسید خودش را و نفهمید
آن لب که هدر داد،مرا خرج دو سال است

 

[eLOy]

تا روانم هست خواهم راند نامت بر زبان

تا وجودم هست خواهم کند نقشت در ضمیر

#سعدی

 

[نبات]

دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز
نگهش قاصد سد لطف نهانست امروز

حسنش آنست ولی خود نه همانست بلی
بودی آفت دل ، راحت جانست امروز

روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز

شرح رازی که میان من و او خواهد بود
بیش از حوصلهٔ نطق و بیانست امروز

تا چه ها بر سر و دستار حریفان گذرد
زان می‌تند که در رطل گرانست امروز

بر کمان می‌کشد آن غمزهٔ خدنگی که مپرس
ای خوشا سینهٔ وحشی که نشانست امروز

جناب وحشی

 

[eLOy]

ز تو دیده چون بدوزم که تـویی چراغ دیده


ز تو کی کناره گیرم که تو در میان جانی

#خواجوی_کرمانی