٠•●♥❤ღ دلنوشته تنهایی ღ❤♥●•٠·

[Ops]

.....در چشم همه روی لبم خنده نشاندم
............در حال فرو خوردن بغضی سرطانی
.....آیا شده از شدت دلتنگی و غصه
............هی بغض کنی،گریه کنی،شعر بخوانی؟!

 

[Ops]

خیلی وقته دستامو نگرفتی
خیلی وقته به تنهاییم سری نزدی
خیلی وقته نوازشم نمی کنی
خیلی وقته از زندگیم سیر سیرم.

 

[Ops]

بیخیال را میشناسی؟؟؟؟؟
بیخیال همان است که وقتی دردی را درمان نیست بکار میبریم ...
بیخیال .....
وقتی اشکت از ته دل است و چاره ندارد ...
بیخیال....
وقتی که نادیده گرفته شدی....
بیخیال...
وقتی که می خواهی اشکت سرازیر نشود....
بیخیال...
وقتی که نمی خواهی دردت را به کسی بگویی و می پرسند....
بیخیال...
همان همدم تنهاییمان است که پنهان می کنیم پشتش خودمان را...
بیخیال...
وای اگر این بیخیال را از من بگیرند ....
عاری و خالی و هویدا گردد این دل من ...
بیخیال.....
بیخیال....
بیخیال....

 

[Ops]

شرط بسته ام...
ســـر نيامدنش....
چه بردي مي شـــود...
اگـــر ببازم....!!

 

[Ops]

"سکوت" حرف آخره...


نه این که حرفی نباشد ، هست...


خیلی هم هست...


"اما"...


عاشق ها می دانند...


دلتنگی به استخوان که برسد می شود...



"سکوت"...

 

[Ops]

لبخند مصنوعی
این روزا همه ی حرفامه
این روزا فقط میگم بیخیال
بیخیال همه حرفایی که تو دلت پوسیدو نزدی
بیخیال حرفایی که وقتی گفتی کسی درکت نکرد
بیخیال حرفایی که نمیدونستی چطوری به زبون بیاری
پس بیخیال فقط لبخند بزن
یه لبخند مصنوعی...

 

[Ops]

✔☜اگر آمدى…

↯به دلت بد راه نده…

⇦شهر همان شهر است…⇨

⇦کوچه همان کوچه…⇨

⇦و خانه همان خانه…♡⇨

فقط✘

#من کمى//مرده ام -_-

 

[Ops]

تـنهایی
یـعـنــی....
بـاران بـبـارد
و تـو قــدر دو نـفـر
تـنـها قـدم بــزنـی!

 

[Ops]

به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
به همین حال مرا وا مگذارید فقط

ببریدم ببریدم شده حتی در خواب
بین این شهر مرا جا مگذارید فقط

همه رفتند و شده قبرمن این شهر مرا
در مزارم تک و تنها مگذارید فقط

میزنیدم بزنید این همه تنبیه ولی
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط

حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم
با دلم وعده فردا مگذارید فقط

بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم
روی این خواهش ما پا مگذارید فقط

اربعین پای پیاده نجف وکرب وبلا
حسرتش را به دل ما مگذارید فقط

اللهم الرزقنا زیارت الحسین علیه السلام سریعا...

 

[Ops]

سه واقعیت محض:

۱- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها "شکسته" میشود.

۲- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به "وظیفه" میشود.

۳ - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز..."بی ارزش" میشه

 

[Ops]

حکآیتــــــــــــ قلبـــــــ♡ــــ بعضیـــــــــــہآ شــــــבه حکآیتــــــــــــ تبلیغـــــــــــ املآکــــــــــ倫ـــــــــــ

⇦◇فروشــــــــــــــــــــــــــــــــــــ✘⇨
⇦◆رهنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ✘⇨
⇦◇اجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــآره✘⇨

 

[Ops]

مـــــــــــــرد "شدن شاید تصادفی باشه،


اما:


مــــــــــــــــــــــــــرد موندن کار هر کسی نیست....


سلامتی مردای واقعی....

 

[Ops]

سُکــوتَمـ را بِبیـنـ دَرگیـــر بُغضمـ من یِکـَــمـ
امشـَــبـ اَز حـــالِ بــَـدمـ بایـــَد بِگـــویَمـ مـَنـ یِکـَــمــ
چشـــمِ مــَنـ اَز اَشـــکـ لَبـــریز اَسـتـ وَلـــی
روی لَبهـــایـَمـ هَنـــوز لبخَـــند جــا دارد یِکَـــمـ...

 

[Ops]

بــگذار هر كسى هر چه دوست دارد بگويد ، مهم
اين است كه تــو در دل منى ، تو دردانه ى منى و
من از تمام خوبى ها و بدى هاى اين دنيــا فقط و
فقط تو را مى خواهم ، گر چه نــه اسمت در كنـار
اسم من ، نه سقفت هم سقف من و نـــه دستت در
دستان من باشد .
و من هـر شب با خيال تو سر بر بالين مى گذارم
و اميدم اين است كه فردا به هم خواهيم رسيد و
نمى دانم وقتى به تو رسيدم ، ديگر با چه اميدى
سر بر بالين بگذارم ........!!!!

 

[Ops]

هی تو ....
نمیدانم نامت را چه بگذارم ....
مخاطب خاص!
تمام زندگی ....
دلیل نفس کشیدن ....
همه وجود ....
یا تنها عشقم ....
به هر نامی که باشی بدان ....
آرام ....
برایت جان می دهم ....

 

[Ops]

حتی اگر....
دستت از من کوتاه باشد
باز هم موهایم را
برایت بلند نگه می دارم
دریچه ی قلبم را می بندم ؛
مبادا
غبار دوست داشتن کسی
روی آن بنشیند!
مثل یک مرد
از زنی که به من سپرده ای
مراقبت می کنم...

 

[Ops]

■ چیزے شدهـــ ْ دڪتر ْ ...؟
□- متـأسفمـــ ْ ...
■ ﻣَڹ طآقتشو دآرمـ
□- یڪـ ْ بیمآرے نآشنآختــہ س ْ
ڪآرے از دستــ مآ برنمیآد..
■ ینـے چــے ْ ؟ ؟ ؟
□- قلبتـــــ از ڪآر ٰاٌٰفتآدهْ
■ خبـــــ ْ ...؟ ؟
□- اماَ نَفســ میکشـے .

 

[Ops]

گاهي احساس مي کني با وجود همه چيز،هيچ چيز نداري

گاهي ميان آشناهاي قديمي نشسته‌اي،‌ اما باز هم غريبه اي.


بعضي وقت‌ها مي دانـــــــــي دلت پر است،اما جايي را سراغ نداري

غصـــــــــه‌هـايت رابازگو کني.


گـــــــاهي وقت‌ها حتي ديوارهاي اتاقت هم از دست تو خسته شده اند

و ديـــــــــــگر طاقت شنيدن حرفهــــــــــاي پراز اندوه تو را ندارند.

آنوقت است که چشــــــــم‌هايت به يکباره هوای باریدن می کنند

 

[Ops]

مــــادرم ..........

سرگذشتِ شبِ هـــــجران تــــــو بــــا شمـــع گفـــــتم
آن قَـــــــدَرْ سوخت ، كـــــه از گفـــــته پشيمانم كــــرد

عشــــق + تــــــــو = زنـــــدگى
تـــــــــو + زنـدگى = آرامـــش
مـــــــــن _ تــــــــو = ديوانـگى
ديوانگى + عشـــق = تــــــــــو
زنـــدگى _ تـــــــــو = مـــــرگ
و ..........
حــــال من چندين ماه است كه بى تو مرده اى بيش
نيستم ** مـــادر جـــــان ** ..........!!!!!

 

[Ops]

مــگــه مـیـشـه بـاشـی و تـنـهـا بـمـونــــم
مــــحــالــه بـــزاری مـــحـــالـــه بـتـونــم
هـــم مـــــن صــــبـــر مـــیــــکـــنــــــم
هـــــــــــــم ســــــــیـــــگـــارمــــــــــ
تــــــــــــا تـــــــــو بــــــرگردیــــــــــــ