Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

اشعار فروغ فرخزاد+ عکس

اطلاعات موضوع

Kategori Adı اشعار فارسی
Konu Başlığı اشعار فروغ فرخزاد+ عکس
نویسنده موضوع v!olet
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan kojolomojolo

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

"چكيده اي از زندگي و آثار فروغ "
فروغ در دیماه سال ۱۳۱۳ در محلۀ امیریۀ تهران پا به عرصۀ وجود نهاد .
پدرش محمد فرخزاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش زنی ساده و خوش باور.
او فرزند چهارم یک خانوادۀنه نفری بود .
چهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلوریا .
پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت. درهمین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود. کم کم به شعر روی آورد.
و دیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت. خودش می گوید که " در سیزده چهارده سالگی خیلی غزل می ساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم. "
در سال ۱۳۲۹ درحالی که ۱٦ سال بیشتر نداشت با نوۀ خالۀ مادرش پرویز شاپور که ۱٥ سال از او بزرگتربود ازدواج کرد. این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود.
چیزی که در خانۀ پدری نیافته بود. پس از پایان کلاس سوم دبیرستان به هنرستان بانوان می رود و به آموختن خیاطی و نقاشی می پردازد.
از ادامه تحصیلاتش اطلاعاتی در دست نیست .
می گویند که او تحصیلات را قبل از گرفتن دیپلم رها می کند .
اولین مجموعۀ شعر اوبه نام " اسیر " در سال ۱۳۳۱ در سن ۱۷ سالگی منتشرمی گردد. کم و بیش اشعاری از او در مجلات به چاپ می رسد.
با به چاپ رسیدن شعر " گنه کردم گناهی پر ز لذت" در یکی از مجلات هیاهوی عظیمی بپا می شود و فروغ را بدکاره می خوانند ؛ و از آن پس مورد نامهربانی های فراوان قرار می گیرد.

" گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرانه بستند "
درسال ۱۳۳۲ با شوهرش به اهواز می رود. دیری نمی پاید که اختلافات زناشوئی باعث برگشت فروغ به تهران می شود .حتی تولد کامیار پسرشان نیز نمی تواند پایه های این زندگی را محکم سازد.
سرانجام فروغ در سال ۱۳۳٤ از شوهرش جدا می شود . قانون فرزندش را از او
می گیرد. حتی حق دیدنش را.

فروغ ۱٦ سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را ندید.
وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهرقلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانۀ عشق مرا
با دستمال تیرۀ قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
چیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم : باید، باید،باید
دیوانه وار دوست بدارم
مجموعه های از کارهای فروغ فرخزاد
مجموعۀ شعر
ـ اسیر ۱۳۳۱
ـ دیوار ۱۳۳٦
ـ عصیان ۱۳۳٨
ـ تولدی دیگر۱۳٤۱
و مجموعۀ نا تمام ( ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)

در حوزۀ سینما
ـ پیوندفیلم(یک آتش)که در سال۱۳۴۱در دوازدهمین جشنوارۀ فیلمهای کوتاه و مستند ونیز در ایتالیا شایستۀ دریافت مدال طلا و نشان برنزشد.
ـ بازی در فیلمی از مراسم خواستگاری در ایران. سفارش موسسۀ ملی کانادابه گلستان فیلم بود.
ـ همکاری در ساختن بخش سوم فیلم ( آب و گرما)

ـ مدیرتهیۀ فیلم مستند ( موج و مرجان و خارا ) به کارگردانی ابراهیم گلستان .
ـ مدیر وتهیه و بازی در فیلم نیمه کارۀ ( دریا ) محصول گلستان فیلم.
ـ ساختن فیلم مستند ( خانه سیاه است ) از زندگی جذامیان که در زمستان سال۱۳۴۲برندۀ جایزۀ بهترین فیلم جشنواره ( اوبرهاوزن ) آلمان شد.
ـ بازی در نمایشنامۀ ( شش شخصیت در جستجوی نویسنده ) اثر لوئیچی پیراندلو در سال ۱۳٤۲.
ـ و در سال۱۳٤٤از طرف یونسکو فیلمی نیم ساعته و از برناردو برتولوچی فیلمی پانزده دقیقه ای . در رابطه با زندگی فروغ ساخته شد.
دهمین جشنوارۀ فیلم ( اوبرهاوزن ) آلمانجایزۀ بزرگ خود را برای فیلم های مستند به یاد فروغ نام گذاری کرد.
فروغ فرخزادسرانجام در ۲٤ بهمن سال ۱۳٤٥ به هنگام رانندگی بر اثر تصادف جان سپرد و روز ۲٦ بهمن در گورستان ظهیرالدوله هنگامی که برف می بارید به خاک سپرده شد.
" شاید حقیقت آن دو دست جوان بود
آن دو دست جوان ؛ که زیر بارش یکریز برف مدفون شد"

یادش همیشه گرامی باد .
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول " دیماه " است
من راز فصل ها را می دانم
و حرف لحظه ها را می فهمم

نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید

و من به جفت گیری گل ها می اندیشم !

ايمان بياوريم
ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد
ايمان بياوريم به ويرانه هاي باغ هاي تخيل
به داس هاي واژگون شده ي بيکار
و دانه هاي زنداني

نگاه کن که چه برفي ميبارد....

 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :



شب و هوس

در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نميآيد
اندوهگين و غمزده مي گويم
شايد ز روي ناز نمي آيد
چون سايه گشته خواب و نمي افتد
در دامهاي روشن چشمانم
مي خواند آن نهفته نامعلوم
در ضربه هاي نبض پريشانم
مغروق اين جواني معصوم
مغروق لحظه هاي فراموشي
مغروق اين سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشي
مي خواهمش در اين شب تنهايي
با ديدگان گمشده در ديدار
با درد ‚ درد ساكت زيبايي
سرشار ‚ از تمامي خود سرشار
مي خواهمش كه بفشردم بر خويش
بر خويش بفشرد من شيدا را
بر هستيم به پيچد ‚ پيچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لا بلاي گردن و موهايم
گردش كند نسيم نفسهايش
نوشد بنوشد كه بپيوندم
با رود تلخ خويش به دريايش
وحشي و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله هاي سركش بازيگر
در گيردم ‚ به همهمه ي در گيرد
خاكسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بينم ستاره هاي تمنا را
در بوسه هاي پر شررش جويم
لذات آتشين هوسها را
مي خواهمش دريغا ‚ مي خواهم
مي خواهمش به تيره به تنهايي
مي خوانمش به گريه به بي تابي
مي خوانمش به صبر ‚ شكيبايي
لب تشنه مي دود نگهم هر دم
در حفره هاي شب ‚ شب بي پايان
او آن پرنده شايد مي گريد
بر بام يك ستاره سرگردان
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

و مغز من هنوز

لبریز از صدای وحشت پروانه*ایست که او را

در دفتر به سنجاقی

مصلوب کرده بودند.



 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

من پشیمان نیستم،
قلبِ من گویی در آن سوی زمان جاریست...
زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد،
و گل قاصد که بر دریاچه های باد می راند،
او مرا،
... تکرار خواهد کرد!

فروغ فرخزاد
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

برای خالی گلدان ها
که هیچ گلی را ندیده اند.
و هیچ عطری را
چه می توانم گفت

من هرچه از شکوفه بگویم
و هر چه از شکفتن
گل های پیرهنم را
هر چه نشان دهم

وقتی که باغ
بیرون از بهار ایستاده

چه می توانم گفت
شاید برای خالی گلدان ها

امروز....


چند شاخهگل مصنوعی باشد!
 

*d!ba*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jul 22, 2013
ارسالی‌ها
130
پسندها
16
امتیازها
0
سن
28
محل سکونت
وسط اقيانوس
تخصص
همه كاره و هيچ كاره

اعتبار :


بر تو چون ساحل آغوش گشادم
در دلم بود که دلدار تو باشم
«وای بر من که ندانستم از اول»
«روزی آید که دل آزار تو باشم»

بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم
نه درودی، نه پیامی، نه نشانی
ره خود گیرم و ره بر تو گشایم
زآنکه دیگر تو نه آنی، تو نه آنی


 

*d!ba*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jul 22, 2013
ارسالی‌ها
130
پسندها
16
امتیازها
0
سن
28
محل سکونت
وسط اقيانوس
تخصص
همه كاره و هيچ كاره

اعتبار :


شاید اینرا شنیده ای که زنان
در دل «آری» و «نه» به لب دارند
ضعف خود را عیان نمی سازند
رازدار و خموش و مکارند

آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال


 

پیوست‌ها

  • 970994_383172905119358_260051035_n.jpg
    970994_383172905119358_260051035_n.jpg
    24.3 کیلوبایت · بازدیدها: 15

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

روز شمار فروغ

سال 1313 :
فروغ الزمان
تولد در هشتم دي ماه در تهران در محله اميريه ؛ كوچه خادم آزاد .
فرزند سوم از خانواده سرهنگ محمد فرخزاد و توران وزيري تبار
(با نام شناسنامه اي بتول) ؛
با خواهران و برادراني به نام هاي پوراندخت ؛ اميرمسعود ؛
فريدون ؛ گلوريا ؛ مهرداد و مهران .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1314 :
گذراندن تابستان در نوشهر به دليل مسئوليت پدر در اداره املاك مازندران
كه در تمام كودكي تكرار مي شود .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1319 :
نخستين جرقه هاي تراوش ذهني .
شيطنت و يكه تازي در محله كه تا سالهاي بعد ادامه پيدا مي كند .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1320 :
ساختن پاكت از روزنامه هاي باطله به اجبار پدر براي آشنائي با چگونگي
به دست آوردن پول كه در سالهاي بعد ادامه پيدا مي كند .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1325 :
ورود به دبيرستان خسرو خاور .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1326 :
سرودن غزلهاي عاشقانه اي كه از ترس پدر پاره مي شود و به چاپ نمي رسد .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1327 :
ازدواج دوباره پدر و تاثير منفي بر روحيه ي بچه ها .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1328 :
شركت در كلاس هاي نقاشي علي اصغر پتگر .
ورود به هنرستان بانوان كمال الملك و فراگيري خياطي و آموزش نقاشي
زير نظر بهجت صدر و علي اصغر پتگر و مهدي كاتوزيان
كه پس از ازدواج ناتمام مي ماند .
ازدواج با پرويز شاپور همسايه و همچنين نوه ي خاله ي مادرش
در 23 شهريورماه با پانزده سال تفاوت سني .
اقامت در اهواز و آبادان در كنار پرويز شاپور بخاطر مسائل كاري او .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1330 :
اختلاف با پرويز شاپور و بازگشت به خانه ي پدري در تهران .
چاپ نخستين شعرش به اسم گناه در مجله روشنفكر توسط فريدون مشيري .
اعتراض هاي بسيار شديد به چاپ شعر گناه .
رفتن از خانه ي پدري و اجاره اتاقي در خيابان شاه پس از مخالفت پدر با شعر گناه .
برگشتن به خانه پرويز شاپور .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1321 :
تولد پسرش كاميار در 27 خردادماه .
انتشار اولين كتابش اسير در فصل بهار .
شدت گرفتن اختلاف با پرويز پس از چاپ اسير.
وضعيت بد روحي و بستري شدن در آسايشگاه رواني رضاعي .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1332 :
بازگشت به تهران به همراه پرويز شاپور .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1333 :
چاپ شعر به خواهرانم در شماره 31 مجله اميد ايران ؛ شعري كه در
كتابهاي فروغ اثري از آن ديده نمي شود .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال1334 :
جدايي از پرويز شاپور در 17 آبان ماه .
چند ماه زندگي در خانه طوسي حائري و سپس بازگشت به اتاقي در خانه پدري
بستري شدن چند روزه در بخش رواني بيمارستان .
نوشتن چند داستان كوتاه و همكاري با نشريات با اسم مستعار براي گذراندن زندگي .
چاپ دوم اسير با مقدمه شجاع الدين شفا .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1335 :
منتشر شدن ديوار و گنجاندن شعر حساسيت برانگيز گناه در اين مجموعه
و تقديم آن به پرويز شاپور .
چند روز تمرين براي اجراي نمايش عروسي خون به ترجمه و كارگرداني
احمد شاملو در كنار خود شاملو و لعبت والا و طوسي حائري كه متوقف مي ماند .
شركت در چند فيلم به عنوان سياهي لشگر هنگام حضور در ايتاليا .
مشاركت در دوبله به زبان فارسي زير نظر آلكس آقابابايان در ايتاليا .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1336 :
ترجمه اي از شعراي آلماني به همراه برادرش امير مسعود كه در
سال 1377 به چاپ مي رسد .
بازگشت به ايران در مرداد ماه .
چاپ خاطرات سفر به اروپا در مجله فردوسي در مهر و آبان ماه
كه پس از 8 قسمت ناتمام مي ماند .
انتشار داستان كوتاه بي تفاوت در مجله فردوسي در سوم دي ماه .
انتشار داستان كوتاه كابوس در مجله فردوسي در دهم دي ماه .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1337:
انتشار عصيان.
استخدام در سازمان فيلم گلستان در شهريورماه براي پاسخ گويي به ت
لفن و امور دفتري و پس از مدت كوتاهي سروسامان دادن
به حلقه فيلم هاي بدون مشخصات .
فراگيري تدوين فيلم از ابراهيم گلستان .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1338 :
آغاز تدوين فيلم مستند يك آتش .
اعزام به انگلستان از طرف ابراهيم گلستان براي آموزش در دوره تدوين .
ادامه تدوين يك آتش و نوشتن متن و مشاركت در صدا سازي براي
فيلم بعد از بازگشت به ايران .
آغاز مشاركت در كارگرداني و تدوين مجموعه مستند شش قسمتي چشم انداز
به تهيه كنندگي ابراهيم گلستان كه توليد آن دو سال ادامه مي يابد .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1339 :
بازي در دو نمايش به كارگرداني شاهين سركيسيان كه در مرحله
تمرين متوقف مي ماند .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1340 :
بازي در فيلم كوتاه خواستگاري به كارگرداني ابراهيم گلستان و در كنار
پرويز داريوش و طوسي حائري و هايده تقوي به سفارش موسسه ملي فيلم كانادا .
اعزام مجدد به انگلستان از طرف ابراهيم گلستان براي آموزش سينما .
ساخت دو آگهي تبليغاتي براي كارخانه روغن پارس و روزنامه كيهان .
گويندگي در فيلم مهرهفتم به مديريت دوبلاژ پرويز بهرام .
بازي در فيلم ناتمام دريا به كارگرداني ابراهيم گلستان براساس داستان
چرا دريا طوفاني شده بود ؟
نوشته صادق چوبك در كنار پرويز بهرام ؛ رامين فرزاد ؛ و تاجي احمدي .
مشاركت در ساخت فيلم مستند موج و مرجان وخار به كارگرداني الن پندري
و تهيه كنندگي ابراهيم گلستان .
چاپ دوم ديوار .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1341 :
سفر تحقيقي به جذام خانه بابا باغي تبريز در تيرماه براي ساخت مستندي
به سفارش جمعيت كمك به جذاميان .
ساخت فيلم مستند خانه سياه است در جذام خانه بابا باغي طي دوازه روز در مهرماه .
به همراه آوردن حسين منصوري از جذام خانه و به عهده گرفتن سرپرستي او .
همكاري با شاهين سركيسيان در ترجمه نمايشنامه ژان مقدس اثر برناردشاو
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1342 :
انتشار چاپ سوم اسير .
بازي در نمايش شش شخصيت در جستجوي نويسنده ؛ اثر لوييجي پيراندلو به كارگرداني پري صابري در دي ماه .
دريافت جايزه بهترين فيلم از جشنواره اوبرهاوزن آلمان به خاطر خانه سياه است .
پذيرفته شدن فيلم خانه سياه است ؛ در جشنواره كن فرانسه و حذف فيلم
به دليل اعلام انصراف ابراهيم گلستان .
خودكشي نافرجام با خوردن قرص .
انتشار تولدي ديگر در اسفند ماه و تقديم آن به ابراهيم گلستان .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1343 :
انتشار برگزيده اشعار فروغ فرخزاد با انتخاب خودش بصورت همزمان
توسط انتشارات مرواريد و سازمان كتابهاي جيبي .
نوشتن فيلم نامه اي درباره موقعيت زن ايراني .
بازي در فيلم خشت و آيينه به كارگرداني ابراهيم گلستان در كنار زكريا هاشمي
و تاجي احمدي و پرويز فني زاده و محمد علي كشاورز و جمشيد مشايخي .
انتخاب بهترين شعرهاي معاصر براي كتابي كه در سال 1347 با افزودن
شعرهاي يدالله رويايي و فرخي تميمي و محمد حقوقي توسط ناشر
به نام از نيما تا بعد منتشر مي شود .
انتشار ويژه نامه مجله آرش درباره فروغ در تيرماه .
سفر به ايتاليا و آلمان .
فعاليت آزاديخواهانه كه در سالهاي بعد هم ادامه پيدا مي كند و چند بار هم دستگيري .
سرودن چند شعر مشترك با احمدرضا احمدي و يدالله رويايي .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1344 :
مشاركت در تدوين فيلم مستند خرمن و بذر به كارگرداني ابراهيم گلستان .
تصادف در راه شمال و زخمي شدن ابراهيم گلستان كه همسفر اوست .
به شعر برگرداندن بخش هايي منظوم از دو نمايشنامه به ترجمه حميد سمندريان .
خودكشي نافرجام با خوردن قرص .
رو آوردن به نقاشي بيش از پيش .
.................................................. .......... .................................................. .........
سال 1345 :
تقدير از فيلم خانه سياه است در جشنواره پزاروي ايتاليا و سفر چهار ماهه به ايتاليا .
ترجمه تعدادي از شعرهايش در آلمان و سوئد و انگلستان .
نوشتن نامه در دفاع از چند محكوم سياسي و خارج كردن آن از ايران
توسط برناردوبرتولوچي و لغو حكم اعدام محكومان به
دنبال انعكاس اين نامه در چند نشريه خارجي .
و در انتها :
انحراف اتومبيلش به شماره 1413ط24 از مسير به دليل جلوگيري از برخورد
با ماشين حامل دانش آموزان دبستان شهريار قلهك به شماره 1428ط19
و به بيرون پرت شدن او در خيابان لقمان الدوله در دروس و انتقال
به بيمارستان هدايت قلهك و بعد به بيمارستان پهلوی تجريش
و مرگ پيش از هر اقدام پزشكي در 24 بهمن ماه .
دفن در گورستان ظهير الدوله دربند تهران در 26 بهمن ماه .
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

آن روزها

آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمان های پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها
-به یکدیگر
آن بام های بادبادکهای بازیگوش
آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
ان روزها رفتند
آن روزهایی کز شکاف پلکهای من
آوازهایم ، چون حبابی از هوا لبریز ، می جوشید
چشمم به روی هرچه می لغزید
آنرا چو شیر تازه مینوشد
گویي میان مردمکهای
خرگوش نا ارام شادی بود
هر صبحدم با آفتاب پیر
به دشتهای ناشناس جستجو میرفت
شبها به جنگل های تاریکی فرو می رفت

آن روزها رفتند
آن روزهای برفی خاموش
کز پشت شیشه ، در اتاق گرم ،
هر دم به بیرون ، خیره میگشتم
پاکیزه برف من ، چو کرکی نرم ،
آرام میبارید

بر نردبام کهنه ء چوبی
بر رشته سست طناب رخت
بر گیسوان کاجهای پیر
و فکر می کردم به فردا ، آه
فردا
حجم سفید لیز .
با خش خش چادر مادر بزرگ آغاز میشد
و با ظهور سایه مغشوش او، در چارچوب در
- که ناگهان خود را رها میکرد در احساس سرد نور –

وطرح سرگردان پرواز کبوترها
. در جامهای رنگی شیشه
… فردا

گرمای کرسی خواب آور بود
من تند و بی پروا
دور از نگاه مادرم خط های با طل را
از مشق های کهنه ء خود پاک می کردم
چون برف می خوابید
در باغچه میگشتم افسرده
در پای گلدانهای خشک یاس
گنجشک های مرده ام را خاک میکردم

آن روزها رفتند
آن روزهای ذبه و حیرت
آن روزهای خواب و بیداری
ان روزهای هر سایه رازی داشت
هر جعبه ئ صندوقخانه ء سر بسته گنجی را نهان میکرد
هر گوشه ، در سکوت ظهر ،
گویی جهانی بود
هرکس از تاریکی نمی ترسید
در چشمهایم قهرمانی بود

آن روزها رفتند
آن روزهای عید
آن انتظار آفتاب و گل
آن رعشه های عطر
در اجتماع ساکت و محجوب نرگس های صحرایی
که شهر را در آخرین صبح زمستانی
دیدار میکردند
آوازهای دوره گردان در خیابان دراز لکه های سبز

بازار در بوهای سرگردان شناور بود
در بوی تند قهوه و ماهی
بازار در زیر قدمها پهن مي شد ، کش می آمد ، باتمام
لحظه های راه می آميخت
و چرخ میزد ، در ته چشم عروسکها
بازار مادر بود که میرفت با سرعت به سوی حجم های رنگی سیال
و باز میامد
با بسته های هدیه با زنبیل های پر
بازار باران بود که میریخت ، که میریخت ،
که میرخت

آن روزها رفتند
آن روزهای خیرگی در رازهای جسم
آن روزهای آشنایی های محتاطانه، با زیبایی رگ های آبی رنگ
دستی که با یک گل از پشت دیواری صدا میزد
یک دست دیگر را
و لکه های کوچک جوهر ، بر این دست مشوش ،
مضطرب ، ترسان
و عشق ،
که در سلامی شرم آگین خویشتن را باز گو میکرد
در ظهرهای گرم آلود
ما عشقمان را در غبار کوچه میخوانديم
ما با زبان ساده گلهای قاصد آشنا بودیم
ما قلبهامان را به باغ مهربانی های معصومانه میبردیم
و به درختان قرض میدادیم
و توپ ، با پیغامهای بوسه در دستان ما می گشت
و عشق بود ، آن حس مغشوشی که در تاریکی هشتی
ناگاه محصورمان می کرد
و ذبمان میکرد، در انبوه سوزان نفس ها و تپش ها
و تبسمهای دزدانه

آن روزها رفتند
آن روزها پل نباتاتی که در خورشید میپوسند
از تابش خورشید، پوسند
و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
در ازدحام پر هیاهوی خیابانهای بی برگشت .
و دختری که گونه هایش را
با برگهای شمعدانی رنگ میزد ،آه
اکنون زنی تنهاست
اکنون زنی تنهاست
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

چرا توقف کنم،چرا؟
پرنده ها به سوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت : فواره وار
و در حدود بینش
سیاره های نورانی میچرخند
زمین در ارتفاع به تکرار میرسد
و چاههای هوایی
به نقب های رابطه تبدیل میشوند
و روز وسعتی است
که در مخیله ی تنگ کرم روزنامه نمیگنجد
چرا توقف کنم؟
راه از میان مویرگ های حیات می گذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلول های فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که ذوب ذره های زمان خواهد شد .
چرا توقف کنم؟



چه می تواند باشد مرداب
چه می تواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فاسد
افکار سردخانه را جنازه های باد کرده رقم می زنند .
نامرد ، در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان کرده است
و سوسک ....آه
وقتی که سوسک سخن می گوید .
چرا توقف کنم؟
همکاری حروف سربی بیهوده ست .
همکاری حروف سربی
اندیشه ی حقیر را نجات خواهد داد .
من از لاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم میکند
پرنده ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را بخاطر
بسپارم



نهایت تمامی نیروها پیوستن است ، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور
طبیعی است
که آسیاب های بادی میپوسند
چرا توقف کنم؟
من خوشه های نارس گندم را
به زیر پستان میگیرم
و شیر می دهم
صدا ، صدا ، تنها صدا
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن
صدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاک
صدای انعقاد نطفه ی معنی
و بسط ذهن مشترک عشق
صدا ، صدا ، صدا ، تنها صداست که میماند


در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کردهاند
چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهارگانه اطاعت میکنم
و کار تدوین نظامنامه نیست


مرا به زوزه ی دراز توحش
درعضو جنسی حیوان چکار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار
مرا تبار خونی گل ها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گل ها میدانید ؟
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

اییز

از چهره طبیعت افسونکار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را


تا نگردد نگاه تب آلودم
این جلوه حسرت و ماتم را

پاییز، ای مسافر خاک آلود
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگ های مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری؟

جز غم چه می دهی به دل شاعر
سنگین و غروب تیره و خاموشت؟
جز سردی و ملال چه می بخشد
بر جان دردمند من آعوشت؟

در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن ارزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم

پاییز، ای سرود خیال انگیز
پاییز، ای ترانه محنت بار
پاییز، ای تبسم افسرده
بر چهرهء طبیعت افسونکار
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

اي ستاره ها
اي ستاره ها كه بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته ايد
اي ستاره ها كه از وراي ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته ايد

آري اين منم كه در دل سكوت شب
نامه هاي عاشقانه پاره مي كنم
اي ستاره ها اگر بمن مدد كنيد
دامن از غمش پر از ستاره مي كنم

با دلي كه بوئي از وفا نبرده است
جور بي كرانه و بهانه خوشتر است
در كنار اين مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه هاي زيركانه خوشتر است

اي ستاره ها چه شد كه در نگاه من
ديگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟
اي ستاره ها چه شد كه بر لبان او
آخر آن نواي گرم عاشقانه مرد؟

جام باده سرنگون و بسترم تهي
سر نهاده ام بروي نامه هاي او
سر نهاده ام كه در ميان اين سطور
جستجو كنم نشاني از وفاي او

اي ستاره ها مگر شما هم آگهيد
از دو روئي و جفاي ساكنان خاك
كاينچنين بقلب آسمان نهان شديد
اي ستاره ها، ستاره هاي خوب و پاك

من كه پشت پا زدم به هر چه هست و نيست
تا كه كام او ز عشق خود روا كنم
لعنت خدا به من اگر بجز جفا
زين سپس بعاشقان باوفا كنم

اي ستاره ها كه همچو قطره هاي اشك
سر بدامن سياه شب نهاده ايد
اي ستاره ها كز آن جهان جاودان
روزني بسوي اين جهان گشاده ايد

رفته است و مهرش از دلم نمي رود
اي ستاره ها، چه شد كه او مرا نخواست؟
اي ستاره ها، ستاره ها، ستاره ها
پس ديار عاشقان جاودان كجاست؟
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

صدايي در شب

نيمه شب در دل دهليز خموش
ضربه پايي افكند طنين
دل من چون دل گلهاي بهار
پر شدم از شبنم لرزان يقين
گفتم اين اوست كه باز آمده
جستم از جا و در آيينه گيج
بر خود افكندم با شوق نگاه
آه لرزيد لبانم از عشق
تار شد چهره آيينه ز آه
شايد او وهمي را مي نگريست
گيسويم در هم و لبهايم خشك
شانه ام عريان در جامه خواب
ليك در ظلمت دهليز خموش
رهگذر هر دم مي كرد شتاب
نفسم نا گه در سينه گرفت
گويي از پنجره ها روح نسيم
ديد اندوه من تنها را
ريخت بر گيسوي آشفته من
عطر سوزان اقاقي ها را
تند و بيتاب دويدم سوي در
ضربه پاها در سينه من
چون طنين ني در سينه دشت
ليك در ظلمت دهليز خموش
ضربه پاها لغزيد و گذشت
باد آواز حزيني سر كرد
 

v!olet

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
1,388
پسندها
192
امتیازها
0
محل سکونت
تو قلب عشقم
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
...
دل نوشته
نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمه
بهترین اخلاقم
...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

كاش بر ساحل رودي خاموش

عطر مرموز گياهي بودم

چو بر آنجا گذرت مي افتاد

بسراپاي تو لب مي سودم



كاش چون ناي شبان مي خواندم

بنواي دل ديوانه ي تو

خفته بر هودج مواج نسيم

مي گذشتم ز در خانه ي تو



. . .



كاش چون ياد دل انگيز زني

مي خزيدم به دلت پر تشويش

ناگهان چشم ترا مي ديدم

خيره بر جلوه ي زيبائي خويش



كاش در بستر تنهائي تو

پيكرم شمع گنه مي افروخت

ريشه ي زهد تو و حسرت من

زين گنه كاري شيرين مي سوخت



كاش از شاخه ي سرسبز حيات

گل اندوه مرا مي چيدي

كاش در شعر من اي مايه ي عمر

شعله راز مرا مي ديدي
 

kojolomojolo

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 26, 2013
ارسالی‌ها
471
پسندها
158
امتیازها
0
جنسیت

اعتبار :

میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
بخدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
میبرم تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه ی امید محال
می برم زنده به گورش سازم
تا ازین پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد،میرقصد اشک
آه!بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم صد افسوس
که لبم باز برآن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب ،خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
 

kojolomojolo

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 26, 2013
ارسالی‌ها
471
پسندها
158
امتیازها
0
جنسیت

اعتبار :

امشب از آسمان دیده ی من
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذ ها
پنجه هایم جرقه می کارد
آری،آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به یاد می ماند
عطر سکر آور گل یاس است
آه!بگذار گم شوم در تو
کس نیابد ز من نشنه ی من
روح سوزان آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه ی من
دانی از زندگی چه می خواهم ؟
من تو باشم ،پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو،بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریاییست
کی تونا نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم ارز تو می خواهم
بروم در میان صحرا ها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه ی تو آویزم
آری!آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان ره ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
 

kojolomojolo

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 26, 2013
ارسالی‌ها
471
پسندها
158
امتیازها
0
جنسیت

اعتبار :

رفتم ،مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی به جز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را
با اشک های دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
رفتم ،مگو،مگوکه چرا رفت؟،ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده ی خموشی و ظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یک باره راز ما
من از دو چشم روشن گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سرغ شعله ی آتش ز من مگیر
میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی بیخبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پریشان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
 

kojolomojolo

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 26, 2013
ارسالی‌ها
471
پسندها
158
امتیازها
0
جنسیت

اعتبار :

اولین شعری که از فروغ خوندم
مرگ من روزی فرا خواهد رسید :
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور

مرگ من روزی فرا خواهد رسید:
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ی زامروزها، دیروزها

دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد

می خزند آرام روی دفترم
دستهایم فارغ از افسون شعر
یاد می آرم که در دستان من
روزگاری شعله می زد خون شعر

خاک می خواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل بروی گور غمناکم نهند

بعد من ناگه به یکسو می روند
پرده های تیرهء دنیای من
چشمهای ناشناسی می خزند
روی کاغذها و دفترهای من

در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من، با یاد من بیگانه ای
در بر آئینه می ماند بجای
تارموئی، نقش دستی، شانه ای

می رهم از خویش و می مانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران می شود
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پیدا می شود

می شتابند از پی هم بی شکیب
روزها و هفته ها و ماه ها
چشم تو در انتظار نامه ای
خیره می ماند بچشم راهها

لیک دیگر پیکر سرد مرا
می فشارد خاک دامنگیر خاک!
بی تو، دور از ضربه های قلب تو
قلب من می پوسد آنجا زیر خاک

بعدها نام مرا باران و باد
نرم می شویند از رخسار سنگ
گور من گمنام می ماند به راه
فارغ از افسانه های نام و ننگ
 
بالا پایین