Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

همه چيز در مورد مصر باستان

اطلاعات موضوع

Kategori Adı تاریخ جهان
Konu Başlığı همه چيز در مورد مصر باستان
نویسنده موضوع *مینا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *مینا*

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

[h=2]همه چيز در مورد مصر باستان[/h]
سرزمین مصر ازمرداب دلتای شمالی آن گرفته تامرزهای بایر جنوبی،سرزمینی است كه به قول یكی از باستان شناسان معاصر "امكان ندارد بیل خود را در خاك فرو كنیدو چیزی نیابید".
این كشور باچنین گنجینه عظیمی قرنها است افراد كنجكاو را به خود جلب كرده است.در بین این افراد، كسانی بوده اندكه به قصد كسب ثروت،به حفاری پرداخته ودیگرانی كه خود را باستان شناس می نامیدند اما بر اساس معیارهای امروزی ،جز مشتی افراد مبتدی نبودند.بدترین اینان ،آن دسته افرادی بودند كه به خاطر طمع خویش بیش از آنكه به حال باستان شناسی مفید باشند مضر واقع شدند.آنان برای تخلیه سریع یك گور یا معبد،قرائن با ارزشی را نابود كردندكه چه بسا در حل معما هایی كه هنوز هم در مورد این اشیاء وجود دارد كمك می نمود.در بهترین حالت،محققان جز استادان برجسته،عاشقان تاریخ،و خادمین انسانیت نبودند.آنان درهایی را گشودند كه میان زمان حال و مصر باستان قرار داشت و به نیابت از سوی همه فریفتگان روزگار باستان،از میان آیینه سحرآمیزی عبور كرده وقدم در سرزمین شگفت انگیز فراعنه گذاشتند.
با توجه به خشكی حاكم بر این سرزمین،نه فقط اشیاء داخل گورها پس از سالها تا حدود زیادی دست نخورده باقی مانده بودندبلكه همراه با آنها اشیاء زیادی یافت شد كه اطلاعات زیادی را در مورد تمدن هزاران سال پیش آشكار ساخت.
مصر نه فقط یكی از اولین تمدنهای باستان است بلكه از طولانی ترین قدمت نیز برخوردار می‌باشد.علت این امر عمدتأ به موقعیت جغرافیایی مصر مربوط می شود.سرزمینی پرت كه در میان دو صحرا واقع شده و آن را قادر می ساخت تا بدون تأثیر و نفوذ خارجی،در اطراف دره نیل به شكوفایی دست یابد.این سرزمین سبز وحاصلخیز كه فقط از 3 تا 20 كیلو متر پهنا برخوردار بود،از آبشار نیل در آسوان آغاز شده و پس از پشت سر گذاشتن 1000 كیلو متر،در شمال به دلتای نیل خاتمه پیدا می‌كرد كه در این نقطه رود نیل از طریق آبراههای متعدد به دریای مدیترانه می ریخت.طغیان هر ساله این رود،گلولای قهوه ای تیره رنگی را پیشكش زمینهای كشاورزان می كردكه سبب نظم و ترتیب زندگی گشت. نام باستانی سرزمین مصر "كمت" به معنای سرزمین سیاه و به نعمتی كه آب ارزانی می دارد اشاره دارد.

نقطه پایانی تمدن مصر هنگامی است كه " سزار اگوستوس " آن را در سال 30 پش از میلاد فتح كرد و یكی از استانهای امپراطوری روم شد. یادگارهای آن تمدن بزرگ بیرحمانه و به آهستگی در میان شنها از بین رفت. طولی نكشید كه زبان مردمان آن نیز به فراموشی سپرد شد.
تا قرنها بعد،مصر باستان به صورت یك فرهنگ تقریباَ خاموش باقی ماند. مسافرین یونای و رومی آن ایام تا قرن نوزدهم، مجذوب آثار تاریخی آن شدند كه از دل توده های شنی سر برآورده بودند.اگر چه آنان قادر به خواندن سنگ نوشته های حكاكی شده مرموز و درك معنای آنها نبودند. لشكر كشی ارتش ناپلئون به مصر در سال 1798 بسیاری از گنجینه ها را مكشوف ساخت واین تمدن خفته دوباره بیدار شد.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

كشف دوباره مصر باستان
صبح گرمی از ماه اوت سال 1799 بود. در مكانی نچندان دور از شهرك "روزتا" رشیدسربازان یك گردان فرانسوی مشغول حفر زمین بودند.آنها از افراد اعزامی نیروی ناپلئون بناپارت جوان به مصر بودندواز جانب دریا و خشكی مورد تهدید حملات دشمن قرار داشتند. ارتش فرانسه با فاجعه ای رو به رو بود. نبرد ناپلئون در مصر كه آغازی درخشان داشت اكنون به پایان مصیبت بارش نزدیك می شد.
درست دوازده ماه پیش، ناپلئون طی حمله برق آسایی كه فقط سه هفته طول كشید، مصر را به تصرف در آورده بود.اما از آن به بعد كارها به اشكال بر خورده بود . انگلستان از ترس آنكه مبادا تصرف مصر به دست فرانسویان،راههای مهم زمینی و دریایی آن كشور به هندوستان را به مخاطره اندازد به ناوگانش فرمان داد كه به سوی مدیترانه به حركت در آید. كمی پس از آنكه ناپلئون پیروزمندانه وارد قاهره شد، ناوگان انگلستان ناوهای فرانسوی را در لنگرگاه نزدیك اسكندریه غافلگیر كرد.طی یك نبرد شدید دریایی، انگلیسی ها فرانسویان را در هم شكستند و بیشتر كشتیهای آنها را غرق كردند.ناپلئون ونیروهایش در خاك مصر زمین گیر شدند و راه گریزشان بسته شد.
فرانسویان در پی این مصیبت با مصیبت دیگری نیز رو به رو شدند.در سال 1798 مصر به تركان تعلق داشت و بخشی از امپراطوری عثمانی به شمار می رفت. ناپلئون گمان می كرد كه امپراطوری سالخورده تركان ناتوان تر از آن است كه بتواند برای پس گرفتن دره نیل دست به جنگ بزند.اما بناپارت در اشتباه بود. كمی پس از اینكه انگلیسیان ناوگان فرانسه را نابود كردند، سلطان اهانت دیده ترك در قسطنطنیه به سردار فرانسه اعلام جنگ كرد. سربازان و كشتی های جنگی تركان به سمت جنوب گسیل شدند تا ناپلئون را از مصر بیرون اندازند.
و این تمام ماجرا نبود فرانسویان كه راه گریزشان به وسیله انگلیسیان مسدود شده بود و از جانب تركان هم به مخاطره افتاده بودند با دشمن دیگری نیز مواجه بودند.اشراف نظامی مصر یا همان ممالیك سواره نظام خشن و بیرحم حاضر به پذیرش شكست نبودند.آنها پس از نخستین شكستشان در برابر ناپلئون به صحرا گریختند تا دوباره نیروهایشان را سر وسامان دهند.
در برابر این سه دشمن نیرومند و سرسخت،فرانسویان در هر كجا كه استقرار می یافتند به حفر سنگر می پرداختند.
یكی از این سربازان فرانسوی در موقع كندن سنگر به دیوار كهنه ای برخورده بود.در میان آجرهای شكسته و زرد رنگ دیوار، قطعه سنگ درخشانی وجود داشت كه عرض آن بالغ بر 76 سانتیمتر و طول آن در حدود 107 سانتیمتر بود.
جریان پیدا كردن سنگ را به مقامات مافوق گزارش دادند.
سنگ بازالت سیاه به اسكندریه فرستاده شد.در واقع سربازان فرانسوی به یكی از هیجان انگیزترین اكتشافات باستان شناسی همه اعصار دست یافته بودند، زیرا آن قطعه سنگ بازالت كه به "سنگ روزتا" یا"لوح رشید" موسوم شد به كلیدی برای یافنت تاریخ گمشده مصر باستان تبدیل گردید.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

در زمان ناپلئون ،مورخان تقریبأ هیچ چیز درباره فرعونهای بزرگ مصر نمی دانستند،و درباره مردمی هم كه طی هزاران سال پیش در دره نیل زندگی كرده بودند هیچ اطلاعی نداشتند. آن مردم وپادشاهانشان چگونه بودند؟ آنها كه را پرستش می كردند؟ زندگی روزمره شان را چگونه می‌گذراندند؟
ناپلئون می خواست كه پاسخ این پرسش ها را به تمامی بداند.این بود كه علاوه بر فراهم آوردن ارتشی برای حمله به دره نیل، بیش از 150 نفر دانشمند، هنرمند و پژوهشگر را هم ترغیب كرد كه با او به مصر بروند.بسیاری از آن اندیشمندان به دلیل هواداری پرشورشان از برنامه هاب ناپلئون برای نو سازی مصر به هیئت اعزامی پیوستند، و دیگران از كنجكاوی شدید ناپلئون نسبت به گذشته باستانی مصر الهام گرفتند و تقبل كردند كه ویرانه های بناهای تاریخی در سواحل نیل را مورد بررسی وتحقیق قرار دهند و مواد و مصالح لازم برای شناخت تاریخ مصر باستان را فراهم آورند.
انجام این كار اخیر مهمتر از آن بود كه ناپلئون و دانشمندانش فكر می كردند چون همانطور كه مورخان امروزه می دانند،برای شناخت تمدنهایی كه مدتها پیش از میان رفته اند فقط دو راه قابل اطمینان وجود دارد. راه نخست این است كه بتوانند زبان آن تمدن را بخوانند ودریابند. وراه دوم حفاری و خاك برداری از ویرانه های روستاها و شهرهایی است كه بیشترشان در زیر خاك مدفون شده اند،و آنگاه مطالعه و تجزیه وتحلیل دقیق آلات وابزار ساخت انسان،یا اشیائی كه مورد استعمال روزمره داشته اند و در آن ویرانه ها باقی مانده اند.‌
اما در زمان ناپلئون هیچ كس نمی توانست خط مصریان باستان را بخواند؛ 1500 سال بود كه راز هیروگلیف پنهان مانده بود؛ وباستان شناسی اگر می‌شد چنین نامیدش، تازه داشت پا به عرصه وجود می گذاشت.
همینكه ناپلئون مركز فرماندهی خود را در شهر به تصرف درآمده قاهره دایر كرد،فرهنگستان مصر را هم به عنوان مركزی برای فعالیتهای دانشمندانش در آن شهر تاسیس كرد.اندیشمندان فرانسوی به زودی بر روی طرحهای گوناگون خود سر سختانه به كار پرداختند. مدتی بعد رونوشتهایی از كتیبه حك شده بر لوح روزتا به فرهنگستان مصر رسید. از نوشته های روی آن سنگ دو مسئله فوراُ برای دانشمندان روشن شد. نخست آنكه سنگ رشید یكی از لوح های سنگی مسطحی بود كه مردم باستان فرمانها و بیانیه های مهم را روی آن كنده كاری می كردند؛ و دیگر اینكه لوح یاد شده سه زبانه بود،بدین معنا كه یك بیانیه به سه زبان مختلف برآن حك شده بود. و اگرخواندن یكی از آن سه زبان امكان پذیر می گشت، درآن صورت این احتمال وجود می داشت كه بتوانند دو زبان دیگر را هم از طریق مطابقه حروف و واژه هایشان با زبان اول كشف رمز كنند و بخوانند.

تمام دانشمندان ناپلئون به زبان یونانی تسلط داشتند. دقایقی نگذشت كه آنها پنجاه و چهار سطر حك شده در قسمت پایین سنگ را ترجمه كردند. آن نوشته بیانیه ای در ستایش بطلمیوس پنجم بود و او را به خاطر هدایایی كه در سال 196 قبل از میلاد به معابد مصری پیشكش كرده بود مورد ستایش قرار می داد.
نگاههای دانشمندان فورأ متوجه نگاره های هیروگلیفی شد كه از قسمت بالای سنگ رونویسی شده بود. آنها اكنون كاملأ می دانستند كه كل آن نوشته هیروگلیفی چه مطلبی را بیان می كرد، و آنچه باقی می ماند، به نظر آنان منحصر می شد به برابر نهادن نقوش آن نوشته با حروف یونانی پایین سنگ. به رغم موقعیت مخاطره آمیز ناپلئون در مصر، در فرصتی مناسب دستور داد تا نوشته روی لوح رشید را دقیقأ رونویسی كنند و برای مطالعه زبان شناسان به فرانسه بفرستند.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود كه خود ناپلئون و بیشتر دانشمندانش به فرانسه باز گشتند.نبرد مصر به ناكامی انجامیده بود وناپلئون را به فوریت به فرانسه احضار كردند.اندكی بعد هم ارتش فرانسه با انگلیسی ها و تركها به توافق رسید،و نیروی نظامی فرانسه به وطن باز گشت داده شد.لوح رشید به دست انگلیسی ها افتاد، و امروزه یكی از آثار گرانبها وباد آورده موزه لندن است
طی بیست سال بعد ذهن دانشمندان همچنان به هیروگلیف های لوح رشید باقی ماند.آنها بدون اشكال زیاد به كشف و باز خوانی نوشته ناشناخته میانی سنگ نایل آمده بودند.این نوشتار كه "دموتیك" نام داشت،شكل تغییر یافته و پیشرفته ای از خط هیروگلیف بود و مصریان زمان بطلمیوس پنجم در نوشته هایشان از آن استفاده می كردند.
اما دانشمندان هر چه كوشش كردند نتوانستند معنای هیروگلیف ها را به دست آورند.وقتی آن نقوش كوچك را با متن های یونانی و دموتیك برابر می نهادند،به هیچ وجه معنایشان آشكار نمی گشت.چنین به نظر می رسید كه دنیا هرگز نخواهد دانست مصریان باستان چه سخنانی درباره خود گفته اند.
تابستان سال 1822 فرا رسید _درست دوازده ماه پس از آنكه ناپلئون در تنهایی و تبعید جزیره سنت هلن در گذشته بود.
پس از ساله كار طاقت فرسا،سر انجام یك جوان فرانسوی به نام ژان فراسوا شامپولیون خط هیروگلف را كشف كرد. او توانست دستور زبان و شیوه جمله بندی را در نوشته های مصر باستان كشف و تنظیم كند.
آنچه شامپلیون از هیروگلیف كشف كرده بود این امید را بر می انگیخت كه شاید بتوان فرهنگ های مرده، یا دست كم یكی از آنها را جان دوباره بخشید.

در سالهای بعد مردمانی رنگارنگ به سوی مصر سرازیر شدند.بعضی از آنها تماشاگران ساده ای بودندكه با كشتی های بخاری تفریحی به بالای رودنیل سفر می كردند تا از بناهای باستانی دیدن كنند.بعضی دیگر دلال ها و مجموعه داران خصوصی بودند كه به دنبال اشیاء عتیقه و خرید و فروش آنها می رفتند.تعداد زیادی هم باستان شناس بودند.بعضی از این باستان شناسان به همت خودشان به مصر می رفتند و بعضی دیگر هم از طرف موزه های بزرگ اروپا و آمریكا به آن دیار فرستاده می شدند. آنعا مجهز و آماده می آمدند تا گذشته را بكاوند.
شامپولیون به باستان شناسان این توانایی را بخشیده بود كه كلام و سخن شاعران،قصه گویان، كاهنان، و فراعنه را بخوانند ودریابند.همین باستان شناسان بودند كه می بایست با بیل هایشان بقیه تاریخ مصر باستان را بنویسند.از زمان ناپلئون تا به حال حفاری ها و كاوشهای باستان شناسان در دره نیل،سرگذشت یكی از بزرگترین و نخستین تمدنها،یعنی سرگذشت مردم و فراعنه مصر باستان را بتدریج روشن كرده است.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

مصریان نخستین
باستان شناسان به این نتیجه رسیده اند كه نخستین ساكنان مصر،به دلیل تغییراتی كه در فاصله میان 25000 تا 10000 سال قبل از میلاد در آب و هوای جهان به وجود آمد،اجبارأ به سوی این سرزمین كشیده شدند.پیش از آن،نیل نه به صورت رودخانه، بلكه به شكل دریاچه ای عظیم یا رشته ای از دریاچه ها بود.
صحرا های بی آب وعلفی كه هم اكنون در امتداد سواحل آفریقای شمالی گسترده است،پوشیده از دشتها و جنگلهای سبز و خرم بود. در آن سوی دریای مدیترانه،قسمت اعظم اروپا در زیر پوششی از یخ قرار داشت و منجمد بود.
سپس به دلایلی كه درست روشن نیست،آب و هوای جهان رو به گرمی و خشكی گذاشت.سرپوش یخی اروپا رفته رفته آب شد و پس نشست.بارش باران در جنوب متوقف شدو دشتها و جنگلهای سواحل شمالی آفریقا به دلیل فقدان آب كم كم خشك شدندو از بین رفتند. همچنانچه كه خشكی هوا شدت می یافت، دریاچه بزرگ نیل هم كوچكتر و كم آب تر می شد و سر انجام از آن دریاچه پهناور جز رودخانه ای باقی نماند.
انسانها و آدمیان در حال مرگ آفریقای شمالی به سمت این دره تنگ و طویل وبه سوی رودی كه رفته رفته به صورت تنها منبع آب آنها در می آمد،به حركت در آمدند. این رود خروشان از میان قاره آفریقا به سوی شمال و دریای مدیترانه سرازیر می شد و و هنگامی كه به مصر سفلی می رسید نیرو و فشارش كاهش می یافت،از این رو به جای آنكه ویرانگرانه دره را درهم كوبد وپیش رود فقط به آرامی طغیان می كرد، یعنی آب رود بالا می آمد و بر كف دره جاری می شد،و سواحل هر دو سویش، به مسافت سه ونیم تا حدود ده كیلومتر را در زیر خود می پوشاند. نیل در طی این سفر طولانیش به مصر گل و لای فراوانی در خود می انباشت و با خود می آورد،مدت چهار ماه به همان وضع باقی می ماند. این گل و لای در روزگار كهن یكی از بهترین و غنی ترین كودهای جهان بود.
پیش از متداول شدن آبیاری،اعقاب مصریان نخستین،در كنار نیل در روستاهای كوچكی گرد هم آمدند.در آن روستاها هر كس برای خودش كار می كرد،هر كس افزارها وظرفهای پخت وپز را خودش می‌ساخت، و كلبه اش را با گل و نی های كنار رودخانه بنا می كرد.

آبیاری به تدریج همه چیز را تغییر داد، ساكنان دره نیل رفته رفته در كنار كارهای گوناگون صاحب تخصص شدند. و به این ترتیب رفته رفته و در طی سالیان دراز،داد و ستد پر جنب و جوشی در دره نیل پا گرفت. چنین تغییراتی دگرگونیهای سیاسی را هم به دنبال آورد.گروهی از روستاها تحت رهبری نیرومندترین مرمی كه از میان خودشان برخاسته بودباهم متحد شدند.این گروه از روستاها گسترش و توسه پیدا كردندو به ولایات و سپس به پادشاهی های كوچك تبدیل شد. تا سال 3200 قبل از میلاد،یا در آن حدود دره به سه قلمرو پادشاهی تقسیم شده بود و بر هر یك از آنها یكی از پادشاهان نیرومند پش از تاریخ حكومت می كرد.
نخستین قلمرو پادشاهی در مصر سفلی،در ناحیه،دلتای نیل قرار داشت. در اینجا "زنبور شاه" سلطنت می كردكه نشان و علم رسمی اش زنبور عسل یا زنبور سرخ بود. زنبور شاه تاج سرخی بر سر می گذاشت و مقر سلطنتش كاخ ساده و ابتدای بود كه" خانه سرخ" نامیده می شد.
دومین قلمرو در مصر وسطی نزدیك قاهره كنونی قرار داشت. این منطقه متعلق به "نی شاه "بود كه علم سلطنتی اش شاخه ای از گیاه پاپیروس بود.
او تاج بلند سفیدی بر سر می گذاشت و كاخش "خانه سفید "نامیده می شد.
سومین قلمرو پادشاهی در مصر علیا واقع شده بود. این منطقه نزدیك به محل نخستین آبشارها قرار داشت كه محلی صخره ای و پلكانی و شیب دار در مسیر رود نیل بود و مصر را از همسایه جنوبی اش نوبه جدا می كرد. این بخش از دره زیر فرمان" شاهین شاه" بود كه علم سلطنتی اش از شاهین هایی كه در اعماق آسمان بی ابر مصر پرواز می كردند اقتباس شده بود
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

گفته شده است كه كمی پیش از سال 3200 قبل از میلاد، جنگجوی نیرومندی به نام "عقرب " بر سرزمین شاهین شاهان فرمان می راند. عقرب به مصر وسطی در شمال لشكر كشید و نی شاه را برانداخت.جانشین او هم كه در عین حال هم پادشاه مصر علیا بود و هم پادشاه مصر وسطی منطقه دلتا یا مصر سفلی را هم از چنگ زنبور شاه بیرون آورد. بدین ترتیب، دره نیل در تاریخ طولانی اش برای نخستین بار زیر تسلط پادشاه واحدی قرار گرفت و وحدت یافت.

نام این پادشاه "منس" بود منس نخستین فرعون مصر باستان است،و تاریخ مصر رسمأ با او آغاز می شود.
هنگامی كه فرعون منس بر مصر فرمانروایی می كرد، كل ساكنان دره به دو طبقه تقسیم می‌شدند: غنی و فقیر. اكثریت عظیم مصریان را شخم كاران و دهقانان ساده تشكیل می دادند كمی بالاتر از آنها،از لحاظ مرتبه اجتماعی،صنعت گران ماهر قرار داشتند.در سطح بالای اجتماع، درست پایین دست فرعونهای نیرومند، اشراف و نجبا قرار داشتندكه از خویشان فرعون و از اعقاب رهبران و پادشاهان پیش از تاریخ بودند.
مصریان تازه وحدت یافته،از لحاظ ظاهر با نیاكان دورشان _نخستین مردمی كه به دره نیل پا گذاشته بودند_ چندان تفاوتی نداشتند.آنها با قدی در حدود155 سانتیمتر احتمالأ كمی بلندتر از اجدادشان بودند.اما به همان لاغری ساكنان دره در سه هزار سال پیش،موی مجعد و پوست قهوه ای متمایل به قرمز داشتند.اگر چه طرز تفكر و شیوه زندگی آنها طی قرون متمادی بسیار تغییر كرده بود،اما اعتقادشان به زندگی پس از مرگ با اعتقاد اجدادشان تفاوتی نداشت.
مصر علیا و سفلی، اگر چه حكومت واحدی داشتند و رود بزرگی آنها را به هم پیوند می داد كه هر دو در آن سهیم بودن، باز آمادگی داشتند تا با مشاهده كوچكترین نشانی از ضعف و دشواری از نو به حكومتهای پادشاهی جدا گانه ای مبدل شوند.
با این حال، فرعون از لحاظ سیاسی عاقلانه می دانست كه تفاوتها و حقوق هر دو منطقه را به رسمیت بشناسد. از این روی، تاج رسمی او تركیبی از تاج سرخ مصر سفلی و تاج سفید مصر علیا بود. كاخ او همیشه با دو دروازه ساخته می شد: دروازه شمال و دروازه جنوب.فرعون هیچ گاه به عنوان پادشاه مصر نامیده نمی شد. از او همیشه با عنوان "پادشاه دو سرزمین " یا " پادشاه منس یا همان نارمر پادشاه می گویند منس همان نارمر پادشاه است كه تصویرش روی یك سنگ لوح در هیراكونپولیس به دست آمده است. سنگ لوح یا لوحه مزبور در اصل به عنوان لوحی برای تهیه داروی آرایش چشم مورد استفاده قرار می گرفت.لوحه آرایش پادشاه نارمر نمونه ای رسمی از یك وسیله كار در دوره پیش از سلسله ها است. این لوحه نه فقط به عنوان یك سند تاریخی كه وحدت دو بخش مصر و آغاز دوره سلسله ها را بر خود ثبت كرده است بلكه به عنوان نخستین فرمولی برای نمایش پیكره كه تا 3000 سال بر هنر مصر مسلط بود نیز اهمیت بسیار دارد. در پشت لوحه پادشاه در حالیكه تاج دراز و دوكی شكل مصر علیا را بر سر گذاشته،در صدد است دشمنی را به عنوان قربانی بكشد. در برابرش یك شاهین یعنی نماد هوروس خدای آسمان و نگهبان پادشاه،تكه زمین انسان _سری را كه بر سطحش پاپیروس می روید (نماد مصر سفلی)به اسارت گرفته است. زیر پای پادشاه،دو تا از نفرات دشمن بر زمین افتاده اندو بالای سرش دو سردیس هاثور، الهه ای كه نظر مساعد نسبت به نارمر دارد دیده می شوند.در سوی دیگر این لوحه نارمر با تاجی از مار كبرا كه مختص مصر سفلی است در حال سان دیدن از انبوه جسد های بی سر شده دشمن نمایانده شده است.
در هر دو مورد، مسئله مهم این است كه پادشاه، در جایی بالاتر از زیر دستان خود و دشمنانش _چون مقامش برتر است_ وظیفه آیینی اش را به تنهایی انجام می دهد.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

در این اثر آنچه اهمیت دارد تمركز توجه بر شخص پادشاه به عنوان موجودی خدایی، جدا از همه انسانهای عادی و به مراتب برتر از ایشان است كه به تنهایی مسئول و عامل پیروزیهای خویش است. در پیكره نارمر تقلیدی از والا مقامی شاهانه را می بینیم كه با چندین تغییر جزیی در باز نمایی بعدی پادشاهان مصر بجز آخن آتون در سده چهاردهم ‌‌‍[ق.م] تكرار خواهد شد. شاه با پرسپكتیوی مركب از نماهای نیم رخ سر، پاها،و دستها با نماهای رو به رویی چشم ها وبالاتنه دیده می شود.با آنكه ابعاد و نسبت های پیكره تغییر خواهد یافت، روش باز نمایی یا نمایش آن به صورتی استاندارد برای كل هنر مصر در سده های بعدی در خواهد آمد

لوحه آرایش پادشاه نارمر علاوه بر ثبت یك رویداد مهم تاریخی و وضع قواعدی بنیادی برای هنر های تصویری ، چندین مرحله از تكامل خط مصری را نیز تجسم بخشیده است. داستان پیروزی های نارمر در صحنه های مختلف با درجات متفاوتی ازنماد پردازی نمایانده شده است. از روایت صریح تصویری برای برای نشان دادن شاه در حالیكه از پی پرچم دارانش در یك رژه پیروزی می رود و از جسد های كشتگان دشمن سان می بیند استفاده شده است.این شیوه تصویر نگاری ساده وقتی نمادین می شود كه در صحنه پایین، پادشاه را به صورت گاوی می بینیم كه دیواره های یك دژ دشمن را در هم می شكند. نماد پردازی، در انبوه نفرات بی سر شده دشمن، انتزاعی تر می شود. در اینجا هر جسد در حالیكه سرش با آراستگی و زیبایی خاصی میان دو پا گذارده شده، احتمالأ نماد عددی برای نمایش تعداد معینی از نفرات كشته شده دشمن است. سر انجام، در علایمی كه نزدیك سر های پیكره های مهم تر ظاهر می شوند، علایم تصویر نگار دارای ارزش صوتی می شوند، چون اسامی افراد با هیروگلیف های حقیقی نوشته شده اند.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

اهرام بزرگجيزه

در جيزه،غرب قاهره امروزي، سه هرم از فراعنهسلسله چهارم _خوفو (خئوپس يوناني)، خفرع( خفرن يوناني)، و منكورع(موكرينوس يوناني) وجود دارد. اين هرمها پس از سال 2700 پيش از ميلاد ساخته شده اند. اهرام جيزه، نقطهاوجي در تكامل آن شيوه معماري است كه با ساختن مصطبه ها آغاز شد.ساختمان اين اهرامزاييده ضرورتي خاص نبود؛ پادشاهان مي توانستند مصطبه هارا تا بي نهايت بر روي همانباشته و مقبره هايشان را سنگينتر كنند.
بلكه ميگويند وقتي پادشاهان سلسله سوم اقامتگاه دايمي خود را به ممفيس انتقال دادندتحتتأثیر هلپو پوليس كه در مجاورتشان بود قرار گرفتند. اين شهر مركز كيش نيرومند "رع" خداي آفتاب بود كه بتش به صورت يك سنگ هرمي شكل به نام بن_بن ساخته شده بود. دردوران سلسله چهارم، فراعنه مصر،خود را فرزندان رع ناميدند و به همين علت از آن پسكوشيدند او را بر روي زمين مجسم كنند. بنابراين فراعنه ديگر فاصله اي با انتقال ازاعتقاد به وجود روح و قدرت رع در سنگ هرمي شكل بن بن تا اعتقاد به امكان نگهداري ازروح و جسم خداگونه خودشان به همان طريق مشابه در درون مقبره هاي هرمي شكلداشتند.
از اهرام سه گانه جيزه، هرم خوفو كهنترين وبزرگترين است. به استثناي راهروها و اتاقك تدفين،توده غول پيكري از بنايي با سنگآهك يا كوهي از سنگ است كه مطابق همان اصول ساختماني هرم پله دار پادشاه زوسر درسقاره ساخته شده است،فضاي دروني موجود در كف و بالاتر از آن نسبتأ كوچكند، گويي دراثر فشار تنهاي سنگ در نقسه اصلي ايجاد شده اند.
سنگآهك از صخره هاي شرق نيل به دست مي آمد وبا استفاده از طغيان هاي سالانه نيل بهساحل غربي آن انتقال داده مي شد. پس از آنكه سنگتراشها كار تراش سنگ ها را به پايانمي رساندند، براي آنكه جاي هر قطعه سنگ را در بنا مشخص كرده باشند آن را با مركبقرمز علامت گذاري مي كردند. آنگاه گروهاي بزرگي از كارگران، دست به دست هم ميدادندو سنگها را از روي خر پشته هاي موقتي بالا مي كشيدند(چرخ تا ان زمان اختراعنشده بود) و رج رج روي هم مي نهادند. سر انجام، نماي هرم با پوششي از سنگ آهك سفيدمرواريد رنگ پوشيده مي شد؛ اين سنگها رابا چنان ظرافتي مي تراشيدند كه درزهايميانشان را به سختي مي شدبا چشم تشخيص داد.
عظمت هرمخوفو را مي توان از روي برخي از ابعاد آن به عدد درست نشان داد: طول ضلع قاعده هرم 227 متر، طول هر يالش 217 متر، ارتفاع كنونيش 138 متر است و قاعده اش بيش از پنجهكتار زمين را در بر گرفته است. مطابق نظر فليندرز پتري، اين ساختمان از حدود 2ميليون و 300 هزار قطعه سنگ ساخته شده است كه وزن متوسط هر يك به 2/1 2 تن مي رسد؛بنا به يك محاسبه، با اين مقدار سنگ مي شود ديواري كوتاه به گرداگرد فرانسه كنونيكشيد.

اما هنر سازندگان اين هرم فقطبه عظمت كار و مهندسي موفقيت آميزشان محدود نمي شود بلكه طراحي صوري_ تناسبهاو ابهتبيكران آن كه اين چنين با كاركرد تدفيني و مذهبي اش سازگار بودو با محيط جغرافيايياش جور در مي آمد_ را نيز در بر مي گيرد. چهار گوشه قاعده هرم به سوي چهار جهتقطبنماست و مقبره و توده ساده سنگ، بر چشم انداز گسترده افق مسلط است.نتيجه طنزآلود اين تلاش طاقت فرسا را مي توان از روي مقطع عمودي هرم مشاهده كرد.در تصويرصفحه بعد خطوط نقطه چين موازي در قاعده هرم، نقبهايي را نشان مي دهد كه دزدان عصرباستان براي ربودن اشياي گرانبهاي داخل مقبره حفر كرده اند.دزدها كه نتوانسته بودندبه راه ورودي بسته و كور شده مقبره برسند، از نقطه اي به ارتفاع تقريبأ 10 متر نقبتازه اي زدند و آن قدر پيش رفتند تا به راهروي صعودي آن رسيدند.بسياري از مقبره هايسلطنتي تقريبأ بلافاصله پس از پايان مراسم تدفين غارت شده بودند؛از همه طرف پيدابودن هرم خود انگيزه اي بود كه دزدان را به يغماگري فرا مي خواند. جانشينان هرمسازان پادشاهي كهن،از اين وقايع ناگوار عبرت گرفتند؛آنها به تعداد كمتري هرمساختند،كه اندازه شان كوچكتر بود واز همه طرف ديده نمي شد.

پیکره نشسته خفرع یکی از چندین پیکره مشابه بود که برای معبد ابوالهول خفرع تاشیده شده بودند.این پیکره ها که یگانه شکلهای ارگانیک در درون ساختمان خشک و هندسی معبد بودندبا تیرهای عمودی و افقی تخت شان، فضای گیرایی از ابهت شاهانه به آن می بخشیدند. خفرع بر اورنگی نشسته است که بر قاعده اش نقش در هم بافته ای از دو گیاه پاپیروس و نیلوفر آبی مصری- نماد مصر متحد- حکاکی شده است.بالهای محافظ شاهین – نماد آفتاب – پشت سر او را پوشانده است و این نشانه ای از پایگاه خدایی خفرع به عنوان پسر رع است.او دامن ساده مرسوم در دوره پادشاهان کهن را به تن کرده است و یک روسری کتانی بر سرش دارد که پیشانی او را پوشانده و با چین های ریز تا روی شانه اش رسیده است. چهره پادشاه از فردیتی نیرمند برخوردار است و در همان حال آرامشی خونسردانه از آن ساطع است که بازتابی از نیروی ابدی فرعون و مقام پادشاهی به طور اعم به شمار می رود.پیکره خفرع از فشردگی و یکپارچگی نیرومندی برخوردار است و چند نقطع برآمده و شکستنی نیز دارد؛شکل هدف را که ماندن تا ابدیت است بیان می کند. بدن خفرع به تخته سنگ پشتی اش چسبیده است، دستهایش نزدیک بالاتنه ورانهایش قرار گرفته اند، پاها تنگ هم هستند و با پرده های سنگی به اورنگ شاهی متصل شده اند.
حالت پیکره مانند تندیسهای بین النهرین، از روبه رو جدی، و قرینه دار است.این الگوی قابل تکرار، بخشهای بدن را چنان در کنار هم قرار می دهد که تمامأ با نمای رو به رو یا تمامأ بانمای نیمرخ نشان داده می شوند.

همچنان که پیکره مطابق نقشه تراشیده می شد، تناسبهای آن نیز پیشاپیش تعیین می شد. قانون تناسبهای کمال مطلوب، به عنوان قانون بازنمایی عظمت شاهانه ، کاملأ مستقل از واقعیت بصری پذیرفته و به کار بسته شده بود.نمایش کلی اندامهای بدن در هنر پیکر تراشی مصری حتی تا عصر بطالسه دوام آورد،و در آن زمان این احتمال پدید آمده بودکه نفوذ پیکر تراشی یونانی بتواندپیکر تراشی مصری را به سوی رئالیسم هدایت کند.پیکر تراش مصری ظاهرأنسبت به نمایش رئالیستی بدن بی تفاوت بوده و ترجیح می داده است در جهت وفا داری به طبیعت در هنر چهره سازی که مصریان را رقیبی در این رشته بود گام بردارد.

در تاریخ هنر، مخصوصأ در تاریخ چره سازی،تقریبأ پذیرفته شده استکه هر گاه موضوع کار یک شخصیت پر اهمیت نباشداز شدت شخصیت کاسته و بر درجه واقع نمایی افزوده شود.تندیس چوبی معروف به شیخ البلدیکی از این موارداست.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

این تندیس، بازنمایی زنده گونهمردی است که وظیفه اش خدمت به پادشاه در جهان روح – مانند خدمت به او در جهان خاکیبود.چهره به طرز حیرت انگیزی زنده نماست، و چشمان سنگ بلوریش بسی بر قدرت اینتأثیر می افزاید. شیخ به شیوه سنت رو به بیننده ایستاده و پای چپش را جلو گذاشتهاست. هیکل پرش فاقد تناسبهای قهرمانانه و مطلوبی است که در شبیه سازی از اعضایخاندان سلطنتی و اشراف به چشم می خورد؛ زیرا شیخ مزبور یک مأمور دون پایه بوده است. چوبی بودن ماده کار ، به هنرمند امکان داده است که سنگ تکیه گاه پشتی را حذف کندوحالت آزادانه تری به این پیکره ایستاده بدهد. در واقعین آنچه ما می بینیم ، مغزچوبی است که در اصل با پرده یا گچ رنگ آمیزی شده پوشانده شده بود؛این روش زمانی بهکار گرفته می شد که پیکر تراش از چوب نرم یا پست استفاده می کرد.پیکر تراش مصری کهنسبت به زیبایی ذاتی ماده کارش حساسیت نشان میداد،چوب سخت را همچون سنگ سخت از کاردر می آورد. این گونه چوبها را صیقل می داد ولی رنگ نمی زد
پس از مرگ خوفو پسر او خفرع و نوه اش منكورع دو هرم كوچكتر از هرم خوفودر فلات جيزه ساختند. در كنار اهرام مزبور، معابد، سنگ فرشها، و گورهاي مكمل نيز برپا شدند.

ابوالهول بزرگ

در كنار راه خاك ريز و مشرف بر معبد خفرع مجسمه ابوالهول بزرگقرار داردكه به نشانه بزرگداشت فرعون از يك صخره طبيعي تراشيده شده است.اين مجسمهبه دستور شاه خفرع ساخته شد. اين مجسمه 17 متر طول و 20 متر ارتفاع دارد. سرابوالهول را غالبأ تجسمي از چهره خفرع تلقي كرده انذ،ولي برجستگيها و خطوط سيمايشبه قدري عام هستند كه فرديت خاصي در آن قابل تشخيص نيست. تنه مجسمه ياد آور يك شيردر حالت نشسته است.
مصريان باستان معتقد بودند اينحيوان افسانه اي از اماكن مقدس نگاهباني مي كند.ممكن است جنبه هاي مهم ديگري نيزبراي سازندگان مجسمه عظيم ابوالهول وجود داشته باشد كه بر ما پوشيده است. "لنر" مصرشناس آمريكايي نظر داده كه مجسمه ابوالهول همان خفرع است كه به صورت"حوروس"خدايسلطنت تغيير شكل داده است ودر حال تقديم هدايايي به رع خداي خورشيد است. براي اثباتنظريه خود،او به اين نكته اشاره دارد كه كه مصريان در زمان حكمفرمايي خفرع به پرستشخورشيد روي آورده بودند

دوران تاريكي

تقريبأ چهار صد سال پس از مرگخوفو، اشراف جسور مصر چنان قدرتي يافتندكه سرانجام قدرت مركزي در مصر فرو پاشيدو آنسرزمين به دوراني از هرج و مرج گام نهاد كه تقريبأ صد سال طول كشيد و به دورانتاريكي شهرت گرفت.
دره نيل بر ضد خودش به پيكار برخاست و تكه تكه شد. فرعونهاي كوچك در امتداد نيل بر قلمروهاي جداگانه خويش حكومت ميكردندو به خاطر كسب زمين و قدرت با همسايگان خود به نبرد مي پرداختند. شبكه هايآبياري كه براي كشور حياتي بودرو به خرابي گذاشت،و قحطي به تناوب دره نيل را فلج ميكرد.تا اينكه شاهزاده اي از روستاي كوچك تبس سرانجام نظم را به دره نيل بازگرداند.او به قلمروي شاهزادگان ديگر لشكر كشيد و يك يك آنها را سر كوب كرد.آنگاهخود را فرعون سرزمين دوباره وحدت يافته اعلام كرد.و پايتخت را از ممفيس به شهر خوددر مصر عليا انتقال داد.اما شاهزادگان حاضر نبودند قدرتي را كه سالهاي طولاني دردست داشتند به سادگي از دست بدهند.آنها دره را بارها وبارها به جنگ وخونريزيكشيدند. فقط زماني كه يكي از فرزندان كوچك تبس به نام آمنمحت تاج و تخت را در ربودو دودمان مقتدر دوازدهم را تأ سيس كرد،سرزمين مصر بار ديگر از آرامشي طولاني و پردوام برخوردار گرديد.دودمان دوازدهم 200 سال حكومت كرد. اما بار ديگر مصيبت رويآورد.اين بار دشواري از بيرون مرزهاي مصر پديدار شد.مهاجماني از تبار نامعلوم ازسمت مشرق به اين سرزمين حمله كردند.اين مهاجمان از تبار نامعلوم، همان قوم"هيكسوس" سوريه بودند.
چون مصر سپاه ثابت و منظمي نداشت بدونجنگ به دست مهاجمان افتاد. همچون بار پيش يك بار ديگر مردي نجات بخش از شهر تبسواقع در نيل عليا بر پاخاست.اين مرد شاهزاده نيرومندي به نام كاموس بودكه ناوگانيبه وجود آورد و در رود نيل پيش راند، در جنگي كه در پي آن روي دادكاموس كشته شد وبرادرش شاهزاده آهموس جنگ را ادامه داد. همين آهموس بود كه سرانجام نيروي فاتحانمنفور را در هم شكست.
آهموس خود را نخستين فرعون سلسلههجدهم اعلام كرد. پايتخت بار ديگر به تبس انتقال پيدا كرد. آهموس اعلام كرد كه ازآن پس "آمون" بايستي به عنوان "پادشاه خدايان"مورد پرستش قرار گيرد، زيرا به اعتقادآهموس، آمون بود كه او را بر هيكسوس ها پيروزگردانيد.
تحوطمس(توتموس)جوانترين پسر آهموس در حدود 1524 پش از ميلاد به فرعونيرسيد، او بيشتر ايام سلطنت خود را صرف لشكركشي هايي كرده بود که به منظور تنبيهشاهزادگان سوري صورت گرفت.
وقتي تحوطمس اول جان سپرداو را در دره متروكي كه پشت بلنديهاي مقابل تبس قرار داشت مدفون كردند .اين نقطهوهم آور كه به "دره شاهان" معروف شد، طي قرنهاي بعدي گورستان پادشاهان مصر بود. روزگار هرم سازي ديگر به سرآمده بود.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

ملكه حتشپسوت

در ساحلغربي نيل، در برابر محل تبس باستان، ويرانه هاي زيباترين معبد مصر به چشم ميخورد.اين معبد كه امر.زه به" دير البحري"معروف است. اين معبد كوچك را دختر تحوطمساول،عليا حضرت ملكه حتشپسوت،براي انجام مراسم ويژه مردگان بنا كرد.وقتيباستانشناسان ماجراهاي زندگي حتشپسوت را به هم پيوند مي دادند،به يكي از مهيج ترينداستانهاي تاريخ مصر باستان پي بردند.زيرا به واقع سرگذشت زن زيبايي است كه تختسلطنت مصر را از دست پسر بچه اي ربود و بيست و يك سال با آرامشي آميخته با دلهرهسلطنت كرد.
ماجرا چنين آغاز مي شود كه تحوطمس اول ازملكه بزرگ دربارش چهار فرزند داشت. همه آنها به جز شاهزاده خانم خردسال،حتشپسوت،دركودكي مردند.تحوطمس پسري هم از يكي از همسران ديگرش داشت، در مصر باستان برادران وخواهران خانواده سلطنتي نيز بنا بر سنت با يكديگر ازدواج مي كردند. شايد بتوان گفتكه ازدواج با محارم تخت و تاج را در ميان خانواده شاهي نگه مي داشت و پاكي و خلوصدودمان سلطنتي را تضمين مي كرد.اما حتشپسوت برادر تني نداشت وهمين امر براي اوبهترين پيشامدها را در پي داشت.وقتي تحوطمس اول پايان زندگيش را نزديك ديد حتشپسوترا به ازدواج برادر ناتني او، پسري كه از همسر ديگرش داشت در آورد.پس از مرگ تحوطمس اين مرد با نام تحوطمس دوم، فرعون مصر و حتشپسوت،ملكه مصر شد.
حتشپسوت وشوهرش صاحب دو دخترشدند.تحوطمس دوم علاوه بر آن هم پسري از يكي از زنان حرمش داشت.وقتي اين پسر نهساله بود پزشكان دربار به تحوطمس دوم گفتند كه چيز زيادي به پايان عمرش باقي نماندهاست. براي اينكه خاندان شاهي بار ديگر بدون وليعهد نماند، تحوطمس دختر بزرگش را بهازدواج پسرش در آورد. بعد از مرگ تحوطمس دوم اين پسر بچه به عنوان تحوطمس سوم برتخت نشست و همسر خردسالش ملكه بزرگ مصر شد. حتشپسوت اكنون مي بايست نقس ملكه مادررا باز مي كند، او در تمام مراسم رسمي فروتنانه پشت سر فرعون خردسال گام بر ميداشت،اما در تمام اين مدت ظاهرأ زمام امور را درپنجه هاي خود ميفشرد.
اما حكومت بر مصر زير نام تحوطمس سوم خردسالحتشپسوت را راضي نمي كرد.بنابراين احتمالأ يك روز حتشپسوت خود را همچون پادشاهانقديم با مقدسترين جامه و علامتهاي رسمي فرعون آراست، و در حالي كه ريش مصنوعي چهارگوشي به چانه خود چسبانده بود، بر تخت سلطنت نشست وخود را فرعون مصر اعلامكرد.حتشپسوت نخستين زني بود كه با يك كودتاي بدون خونريزي به فرمانروايي دره نيلرسيد.
حتشپسوت هماندم كه سلطنت را به چنگ آورد، دستورداد تحوطمس سوم را به صحن وسيع وتاريك داخل معبد آمون تبعيد كنند.آنگاه حتشپسوتكاهن بزرگ و وفادار آمون را به مقام صدراعظمي نشاند و به كمك او بازسازي معابد مصررا آغاز كرد.معابد مصر در دوران فرمانروايي طولاني هيكسوس ها به طرز غم انگيزي روبه خرابي رفته بود.
در اين ميان حتشپسوت كار ساختماندير البحري،معبد ويژه پس از مرگ خودش را را هم در تبس آغاز كرده بود. معبد او توسطسر معمارش سنموت طرح ريزي و ساخته شد،سنموت تنها مردي بود كه حتشپسوت در تمام عمردوستش مي داشت.سنموت در زماني كه بر كار ساخنمان ديرالبحري نظارت مي كرد دستور دادكه يك آرامگاه مخفي هم براي خودش در زير محراب داخلي معبد حتشپسوت بسازند.


(
ديرالبحري نيايشگاهي براي مردگان كه به فرمان ملكهحتشپسوت در دامنه ارتفاعات غربي مقابل شهر تبس ساختهشد)


حتشپسوت بيست و يك سال با كارداني بر مصر حكومت كرد. سلطنت او به رغم خصومتها و توطئه هايي كه در پشت پرده جريان داشت،حد فاصلي بود ميانمصر قديم محصور در دره نيلكه در صلح و صفا با همسايگانش دادوستد مي كرد، و مصر جديد كه رفته رفته بهامپراطوري جنگ طلب و سلطه گر با ثروتي فوق تصور مبدل مي گشت.
زندگي حتشپسوت به طرز ناگهاني و اسرار آميز به پايان رسيد. تحوطمسهنگامي كه از نو به سلطنت رسيد.سي و يك ساله بود.خواه حتشپسوت را او به قتل رساندهباشد يا نه، واقعيت اين است كه كوشش كرد تا تمام يادبود هاي او را در مصر نابودكنند.

فرعون تحوطمس سوم (حدود 1441 تا 1461 پيش از ميلاد)

تحوطمس سوم در سالهاي اوليه سلطنتش به عنوان يك فرعون،بارها و بارهامجبور شد كه با سوري هاي طغيان گر جنگ كند. اما آن دولتشهر هاي مستقلو كوچك سوري سوري در واقع همسنگ و حريفي براي مصر متحد و نيرومند محسوب نمي شدند. تحوطمس طي سالها تمام فلسطين، تمام سوريه، و شهرهاي بازرگاني سواحل فينقيه را بهتصرف در آورد.
با اين متصرفات، تحوطمس به صورت فرعونامپراطوري وسيعي در آمد كه از سرچشمه هاي دجله و فرات آغاز مي شدو تا منطقه چهارمينآبشار بزرگ نيل واقع در جنوب مصر امتداد مي يافت.
تحوطمس بر امپراطوري وسيعش ماهرانه حكومت مي كرد. او در سرتاسر زمينهايبه تصرف در آمده پادگانها و مراكز اداري مصر را مستقر كرد. او در اواخر دورهنظاميگري اش به چنان قدرت و اعتباري دست يافته بودكه نبرد هاي هر ساله اش با رژههاي نظامي چندان تفاوتي نداشت.
همسر تحوطمس سوم، دخترخردسال حتشپسوت در اوايل نوجواني در گذشت. از اين رو فرعون با خواهرش ازدواج كردوهمسر جديدش پسري سالم و زيبا به دنيا آورد. وقتي تحوطمس به شصت سالگي نزديك شد،اينپسر را كه بيست و يك سال داشت در سلطنت بر مصر با خود شريك كرد.يك سال بعد تحوطمسدرگذشت.
تحوطمس سوم،همچون پدر بزرگش، در همان درهمتروكي كه دره شاهان نام گرفت،در آرامگاهي زير زميني مدفون شد. تحوطمس نخستينفرمانده نظامي بزرگ تاريخ بود
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

فرعون آخن آتون
چهل و پنج سال پس از مرگ تحوطمسسوم،امپراطوري مصر به اوج ثروت و قدرت رسيده بود.در آن زمان آمنحوتپ سوم، فرعون وقتبود. او مدت ده يا پانزده سال از دره نيل خارج نشد. ودر عوض خود را وقف اجرايبرنامه هاي وسيع ساختماني در وطنش كرد،و چنان باشكوه و جلال مي زيست كه باستانشناسان او را "آمنحوتپ مجلل"نام داده اند.
تبس در آنزمان نخستين شهر دنياي باستان و در حقيقت مادر شهري پر جمعيت و مملو از مردمسرزمينهاي گوناگون بود.آمنحوتپ سوم براي گريز از سر و صدا و ازدحام پايتخت،محلمناسبي را در ساحل غربي نيل،در برابر شهر برگزيده و حريم سلطنتي تازه اي در آنجابنا كرد. فرعون آمحوتپ و ملكه تي صاحب چند دختر كوچك شده بودند،اما هنوز پسرينداشتند. از اين رو هنگامي كه ملكه در حدود سال 1386 پيش از ميلاد پسري به دنياآورد تمام دره نيل غرق در شادماني شد.نام پدرش آمنحوتپ را بر اونهادند.
زماني كه آمنحوتپ سالهاي نوجواني را مي گذراندنبردي در دربار و در پشت صحنه جريان داشت. حريم سلطنتي چنان كه ظاهرأ به نظر ميرسيدآرام نبود. پدر آمحوتپ و كاهن بزرگ آمون براي كسب قدرت درگير نبردي خاموشبودند.
طي اين سالها خداي جديدي به نام آتون در درباراهميت و اعتبار يافته بود. اين خداي جديد خود خورشيد بود.(آتون يك واژه قديمي مصريبراي نشان دادن ذات واقعي و فراگير خورشيد بود. مثلأ گفته مي شد كه رع، خداي بزرگآفتاب در آتون زندگي مي كند.)آمنحوتپ در حريم سلطنتي معبدي براي آتون بناكرد.
هنگامي كه وليعهد تقريبأ بيست و يك ساله بود، بانفريتي ازدواج كرد. سه سال بعد آمنحوتپ سوم كه ديگر بيمار و سالخورده شده بود او رانايب السلطنه مصر اعلام كرد.در مراسم باشكوه تاجگذاري در هرمونتيس، نزديك تبس،وليعهد جوان به عنوان آمنحوتپ چهارم تاج بر سر گذاشت.
فرعون جديد مي خواست در پايين دست رودخانه شهر بزرگ جديدي بنا كند.اوديگر نمي توانست تبس را كه زير تسلط آمون و معبد عظيمش قرار داشت تحمل كند.قرار بودشهر جديد آمنحوتپ به آتون اختصاص يابد.
هنگامي كهساختمان شهر جديد پابان مي گرفت، روزي فرعون بي مقدمه اعلام داشت كه نام خود راتغيير داده است.او ديگر آمنحوتپ به معناي" آمون راضي است"نام نداشت و آخن آتونناميده مي شد، يعني"او كه براي آتون سودمند است".

اين كار به منزله مرگ آمون بود.نام فرعون در مصر باستان اهميت و تأثيرزيادي داشت، زيرا غالبأ بيانگر سياست دولت نسبت به امور مذهبي بود. پادشاه با تغييرنامش به آخن آتون به مردم سراسر مصر و امپراطوري اخطار كرد كه آتون به عنوان نخستينخداي مورد حمايت شاه جانشين آمون شده است.
انتقالدربار به شهر جديد،ويراني و تباهي تبس را درپي داشت.باراندازهاي سنگي بزرگ شهر عملأدر زير آفتاب متروك مانده بود،زيرا خراجها و كالاهاي بازرگاني در باراندازهايپايتخت جديد تخليه مي شد.
در زمان وحدتمصر همواره مقررات مذهبي و هنري خشكي بر شيوه تصوير كردن انسانها حاكم بود. هر بخشياز اندام انسان به صورتي نشان داده مي شد كه مصريان آن را بهترين حالت آن اندام ميدانستند، به عنوان مثال،سر را به صورت نيمرخ شانه ها و كمرگاه را از روبه رو،وساقها را از نيمرخ تصوير مي كردند در نتيجه چهره انسانها به قدري خشك و بي حالت ازكار در مي آمد كه تشخيص چهره اي كه در زمان آخن آتون ترسيم مي كردنداز چهره اي كهطي دوران خوفو ترسيم كرده بودند مشكل مي نمود. از لحاظ پيكر تراشي يا نقاشي از شخصفرعون مقررات خشكي حاكم بود.
آخن آتن تمام اين مقررات را تغيير داد. او به نقاشانآموخت البته به شكلي ابتدايي و ناقص،كه چگونه در تصويرها و نقاشي هايشان از عاملبعد (پرسپكتيو)استفاده كنند.و اصرار داشت كه آنها تصوير و پيكره افراد را به همان صورتي كه واقعأ بودند بكشندوبسازند.
در سالهايي كه آخن آتون در شهر افق زندگي ميكرد، تي قاعدتأ مي بايست از رفتار و رهبري پسرش هراسان و خشمگين شده باشد، زيراملكه مادر به چشم مي ديد كه مصر به علت فقدان رهبري صحيح از سوي فرعون بيشتر وبيشتر در بي نظمي و آشفتگي غوطه ور مي شد.

حارمحاب، فرمانده كل قوا ،و آي، مشاور اعظم، كه مردي سالخورده بود بهنيل عليا سفر كردند تا با ملكه مادر مذاكره كنند. احتمالأ آن دو به ملكه مادرقبولاندند كه به عنوان ميانجي به سراغ پسرش برود. شايد هم ملكه تي شخصأ به ايننتيجه رسيده بود كه وقت آن رسيده است كه سر رشته امور را خود به دستگيرد.
احتمالأ بحث و مشاجره چندين روز بين ملكه مادر وفرعون آخن آتون به طول انجاميد،و در پايان ملكه تي برنده شد حال مزاجي آخن آتونبسيار وخيم شده بود. او ديگر نه روحيه داشت و نه توان مبارزه.نفريتي اندكي بعد ازپيروزي ملكه مادر مغضوب واقع شد. و شايد به دليل آنكه از پشت كردت به آتون خودداريورزيداز كاخ تبعيد و مجبور به اقامت در كاخ شمالي شهر شد.مستخدمان شخصي او و برادرناتني آخن آتن كه پسر شش ساله اي به نام توت عنخ آتون بود،همراه وي به اقامتگاهجديد رفتند.
توت عنخ آتون برادر بزرگي به نام اسمنخكارداشت كه با دختر بزرگ آخن آتون ازدواج كرد. فرعون بيمار اسمنخكار را به عنوان نايبالسلطنه مصر برگزيد و او را با همسرش به تبس اعزام داشت.مقرر شده بود كه آنها معبدكارناك را از نو بگشايندو كاهن بزرگ آمون را به مقام پيشين بازگردانند.
سه سال بعد اسمنخكار و همسرش هر دو درگذشتند. در همين ايام نيز فرعون آخن آتون در شهر افق در گذشت. او بيش از چهل و دوسال نداشت.
مصر اكنون بدون فرعون بود. و گمان مي رودكه نفريتي به عنوان آخرين كوشش براي حفظ كيش آتون عجولانه دست به كار شد و سريعأازدواج توت عنخ آتون كوچك را با دختر دوازده ساله اش ترتيب داد. به اين ترتيب توتعنخ آتون نه ساله كه با ايمان به آتوت پرورش يافته بود،فرعون جديد مصرشد.
توت عنخ آتون مدتي از شهر افق بر مصر حكومت كرد،اما بعد به وسيله كاهنان پيروز و به قدرت باز گشته آمون به تبس برده شد. كاهنان اورا مجبور كردند كه نامش را از توت عنخ آتون به توت عنخ آمون تغيير دهد. او در بقيهزندگي كوتاهش همچون عروسكي در دست كاهن بزرگ بر مصر حكومت مي كرد.
وقتي توت عنخ آمون در سن هجده سالگي درگذشت، مشاور اعظم، آي، كه در اينموقع مردي بسيار سالخورده بود،حدود پنج سال به عنوان فرعون بر مصر حكومت كرد.آنگاهاو هم درگذشت و حارمحاب،فرمانده كل قواي آخن آتون قدرت را به دست گرفت.حارمحاب بهعنوان فرعون،سلطنت طولاني خود را وقف بازگرداندن نظم و امنيت به دره نيل و تجديدشكوه گذشته مصر كرد.
به هنگام حكومت حارمحاب بود كهحذف خاطره آخن آتون آغاز شد. كاهنان آمون با فرعون مرده به جنگ برخاستند،همانطور كهاو زماني با كاهنان به جنگ برخاسته بود. نام آخن آتون از تمام بناهاي يادبود ستونهاو معابد زدوده شد.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

مِصر کشوری‌ست در شمال شرقی قاره آفریقا و شبه جزیره سینا هم که در قاره آسیا قرار می گیرد، نیز بخشی از قلمرو آن است. مصر در جنوب دریای مدیترانه و غرب دریای سرخ قرار داشته و از شرق با لیبی و از جنوب با سودان همسایه است. مصر از طریق شبه جزیره سینا مرز زمینی با اسرائیل و نوار غزه در فلسطین دارد.
مصر یکی از پرجمعیت‌ ترین کشورهای آفریقایی و خاورمیانه است و اکثریت قریب به اتفاق جمعیت حدود ۷۵ میلیون نفری آن در کنار رود نیل زندگی می کنند. سواحل رود نیل منطقه‌ای است که ۴۰ هزار کیلومتر مربع یعنی حدود یک بیست و پنجم این سرزمین عمدتا بیابانی را تشکیل می دهد.
حدود نیمی از جمعیت مصر شهرنشین هستند که بیشتر آنان در دو شهر بزرگ قاهره و اسکندریه و حومه آنها زندگی می کنند.
مصر از نظر سیاسی و فرهنگی یکی از مهمترین کشورها در جهان عرب و خاورمیانه است، بسیاری از اتباع مصر به ریاست سازمان های بین المللی ملی و منطقه ای رسیده اندو دانشگاه الازهر مهمترین مرکز مذهبی جهان اسلام در این کشور قرار دارد.

تاریخ

مصر یکی از قدیمی‌ترین کشورهای جهان و تمدن آن که در حاشیه رود نیل شکل گرفته در زمره کهن‌ترین تمدن‌ها محسوب می‌شود که از حدود ۴ هزار سال قبل از میلاد موجود است. مصر باستان سرزمین فراعنه بود و آثار تاریخی مهمی چون اهرام سه‌گانه و معابد بزرگ را از آن دوران به یادگار دارد. در اسطوره‌های سامی محل ظهور پیامبرانی مانند یوسف و موسی را در همان دوران و در سرزمین مصر آورده‌اند.
دولت قدیم مصر در سال ۵۲۴ ق. م به دست ایرانیان سقوط کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود.
حضور هخامنشیان در مصر به دوران کمبوجیه پسر کوروش باز می‌گردد. او درسال ۵۲۵ پیش از میلاد، در لشکر‌کشی به مصر توانست مقابل فرعون پسامتیخ سوم از دودمان بیست و ششم فراعنه مصر پیروز شود و آن کشور را به یکی از ساتراپی‌های هخامنشی تبدیل کند




اهرام سه گانه
نیای آنچه امروزه کانال سوئز نام دارد برای نخستین بار از سوی ایرانیان در مصر کنده و راه‌اندازی شد.
در سال ۳۳۲ ق.م اسکندر این سرزمین را تصرف نمود و تا سال بعد دودمان بطلمیوسیان که از جانشینان اسکندر بودند، بر آن حکمفرما بودند.در سال ۳۰ پیش از میلاد رومیان با غلبه بر کلئوپاترا آخرین ملکه بطلمیوسی مصر را ضمیمه قلمرو روم نمودند. در سال ۶۴۱ میلادی (۱۹ هجری قمری) در زمان خلیفه دوم، عمر، مسلمانان این کشور را فتح کردند. مصر همواره از سرزمین‌های مهم برای حکومت اسلامی بوده و تا سال ۱۵۱۷ میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای اموی و عباسی و فاطمی بود. در سال ۱۷۹۸ ناپلئون به آن لشکر کشید و در سال ۱۸۰۵ میلادی محمدعلی پاشا از طرف دولت عثمانی حاکم آنجا شده و سلسله جدید مصر را تشکیل داد.



برای مدت‌ها مصر تحت‌الحمایهبریتانیای کبیر بود ولی پس از جنگ جهانی اول بر اثر فشار مردم، استقلال مصر را اعلام کرد. در جنگ جهانی دوم طی سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۳ با اینکه مصر بیطرفی خود را اعلام کرده بود اما سرزمین‌های غربی آن در حاشیه دریای مدیترانه از صحنه نبردهای سنگین بین ارتش آلمان و ارتش بریتانیا بود و با انکه آلمانی‌ها فاصله چندانی با کانال سوئز نداشتند، اما در منطقه‌ای به نام العلمین شکست خوردند و همین شکست نقطه آغاز شکست‌های دیگر آنها شد.
مصر در سال ۱۹۴۵ به عضویت سازمان ملل متحد در آمد. در سال ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری فرانسه به مصر حمله کردند، اما با پشتیبانی شوروی پیشین و بی طرفی آمریکا، بدون نتیجه خاتمه یافت. در طی سال‌های بعد دو جنگ دیگر نیز بین مصر و دیگر کشورهای عربی با اسرائیل رخ داد
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

فرعون رامسس

با مرگ حارمحاب،دودمان درخشان و طولاني سلسله هجدهم نيز به پايانرسيد.پس از سالهاي طوفاني سلطنت آخن آتون، مصر دوباره به شرايط گذشته، به شيوه هايهنري قديم و به خدايان كهن روي آورد.
حارمحاب بدونوارث مرد و تاج و تخت به وزیرش رامسس، كه نخستين فرعون از سلسله نوزدهم است،رسيد.او و پسرش بيشتر اوقات خود را وقف امور خود دره نيل كرده بودند.اما وقتي پسررامسس اول به نام رامسس دوم بر تخت سلطنت نشست، مصر بار ديگر به امپراطوري چشمدوخت.رامسس دوم در حدود سال 1291 پيش از ميلاد تاج فراعنه را بر سر گذاشت رامسس دوم خود را آماده كرد تاامپراطوري وسيع مصر را ، كه به هنگام حكومت آخن آتون به طرز غم انگيزي پاره پارهشده بود، مجددأ به تصرف در آورد.
او در چهار سال اوليهسلطنتش در امتداد سواحل شرقي مديترانه جنگها كرد وتمام شهرهاي ساحلي را كه به عنوانپايگاه لازم داشت باز پس گرفت.
او اندكي پس از جلوس برتخت سلطنت پايتخت جديدي در دلتا بنا كرد و آن را تانيس ناميد.او پي در پي معبد ميساخت و سنگهاي مورد نياز را غالبأ از بناهاي فراعنه پيشين بيرون مي كشيد.او حتيخرافات را ناچيز شمرد و دليرانه به ويرانه هاي شهر افق دستبرد زد و قطعه هاي سنگمرمر و خاراي آن را براي ساختن معبد جديد به آن سوي نيل حمل كرد.
رامسس دوم پس از شصت وهفت سال سلطنت در سن هشتاد و پنج سالگي در گذشت.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

هرم بزرگ خوفو یا خئوپس (فرعون سازنده هرم)


مردمان مصر باستان خدایان متعددی را میپرستیدند و اعتقادات مذهبی آنها، مانند بسیاری از مذاهب باستانی، برپایه وجود خدایان اساطیری و قدرتهای گوناگون آنها بود.

یکی از اعتقادات قوی در میان مصریان، اعتقاد به زندگی پس از مرگ بود که شرح آن در تاپيك افسانه ها و اسطوره هاي باستان آمده است . ساختن اهرام بر پایه همین اعتقاد بوده است و فراعنه مصر بیش از هر چیز نگران زندگی پس از مرگ خود بوده و اهرام در واقع قصرهایی برای این زندگی دوباره آنها به شمار می آمد که با اتاقهای متعدد و لوازم مجلل آماده شده و برای فرعون خوردنی وآشامیدنی و مال و ثروت کافی در آن قرار داده میشد.

خوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر دفن شده اند.

هرچند که هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

[h=2]قدمت ، چگونگی ساخت و دلیل پیدایش اهرام مصر[/h]


باستانشناسان قدمت آنها را در حدود 5000 سال تخمین می زنند اما در یافته هایی در خردهای باستانی و با توجه به برخی شواهد قدمت آنها به بیش از 27000 سال می رسد. یکی از دلایل این تخمین وجود نام فرعون و همزمان دانستن تمامی فراعنه با دوره پیامبری حضرت موسی است.
فراعنه ی واقعی که در عهد آتلانتیس و کمی بعد از آن می زیسته اند کاملا با فراعنه زمان حضرت موسی متفاوت بوده و آنان از 124 هزار پیامبر خداوند محسوب می شدند. از این دسته می توان به هرمس مثلث العظمه که متون بسیاری را بر روی الواح سنگی به خط باستانی هیروگلیف بیادگار گزارده نام برد. شایان ذکر است که برخی از این الواح ترجمه شده و در کتابی به زبان فارسی به نام هرمتیکا به چاپ رسیده که حاوی مطالب بسیار ارزشمندی از این الواح است. در این کتاب حدسیات و گمانهایی مبنی بر یکتا دانستن هرمس با برخی پیامبران قدیمی منجمله ادریس پیامبر آمده است.

انسانهای آن عهد از درصد بیشتری از توانایی مغز خود (نه فقط مغز فیزیکی) استفاده می کردند و دارای قدرتهایی بودند که در حال حاضر از آنها به عنوان قدرتهای ماورایی یاد می شود در صورتی که برای افراد آن زمان امری بدیهی و عادی بوده است از قبیل روشن بینی، طی الارض و ... .لازم به ذکر است که ابر انسانهایی که در دورانهای قبل از آتلانتیس یعنی "لموریا" و "مو"غرور بیش از حد مردم آن زمان دانسته و این غرور موجب برانگیختن قهر خداوندی و از بین رفتن آنها شده است.

مصر سرزمین مقدسی بوده و پیامبران زیادی یا در آنجا بوده اند یا بدانجا سفر کرده اند. حالا باید معنای واقعی هرم را بررسی نماییم:

هرم در انگلیسی Pyramid نامیده می شود که لغتی با ریشه یونانی است:

زندگی می کردند نیز به مراتب از آتلانتین ها قویتر بوده اند. همانطور که می دانید انسانهای کنونی از 3 الی 7 درصد توانایی مغز خود استفاده می کنند که این عدد در زمان آتلانتین ها بسیار بیشتر بوده است. اساتید بزرگ در خردهای باستانی دلیل از بین رفتن و ناپدید شدن آتلانتیس را

Pyramid = Pyr-a-mid = Fire-in the-Middle

که به معنی "آتشی در میانه" است. این شبه جمله نمادی است از نیروی عظیم الهی موجود در قلب که به آن "نقطه ای در قلب" یا "بذر جاودان" نیز می گویند.

کلمه هرم در خطوط هیروگلیف:



همانطور که مشاهده می شود این نمادها نیز کاملا قابل تشریح هستند.
نماد اول از سمت چپ نماد انسانی است که با بزرگتر نشان دادن سر آن می خواستند تجمع انرژی بیشتر را در ناحیه چاکرای تاج نمایش دهند.
نماد وسط که یک پرنده (عقاب) است همواره سمبل انرژی الهی است - از نمونه های دیگر می توان به کبوتر سفید یا سیمرغ در افسانه های پارسی اشاره کرد.
و نماد آخر هم که بس بدیهی است و سازه هرم را نمایش می دهد.

در اصل در این 3 نماد راز هرم را فاش نموده اند.

ابعاد هرم :

ارتفاع :280 رویال کوبیت (Royal Cubits واحد سنجش طول در آن زمان که معادل 0.524 متر است) 138.8 (146.6 متر قبل از خرابی)
هر ضلع : 440 رویال کوبیت یا 230 متر
کل وزن تخمینی: 5.9 میلیون تن


با این دیدگاه می توان به مواردی ارزشمند در بحث هرم دست یافت.

هرم دارای ابعاد مشخصی در تمامی جهات است از قاعده تا طول اضلاع و ارتفاع که این ابعاد از قانون خاصی بر اساس نسبت الهی 1.618 تبعیت می کنند که به آن عدد فی می گویند. اگر هرمی مطابق شکل زیر و رعایت نسبت الهی ساخته شود خاصیت بسیار جالبی پیدا می کند و آنهم تجمع حجم بسیار بالای انرژی در نقطه مشخص شده در تصویر است. از این طریق انجام مدیتیشن ها و تمرکزها و همچنین دریافت انرژی مضاعف برای انجام کارهای خاص (به اصطلاح غلط "ماورایی") بسیار آسانتر و نتیجه بخش تر است.





همانطور که در شکل زیر می بینید در دیوارهای هرم سوراخهایی وجود داشته (خطوط g) که در زمانهای خاص با ستارگان خاصی در صور فلکی مشخص در ارتباط بوده و فراعنه و اساتید مدیتیشن های مربوطه را انجام می دادند. درضمن دقیقا مانند خود هرم به طور برعکس در زیر آن ساخته شده که برخی از بخش های آن در تصویر دیده می شود.(ناحیه C)


گفته مي‌شود كه اگر دو خط عمود بر هم از دو منتها اليه شرقي – غربي و شمالي- جنوبي زمين رسم كنيم، محل تلاقي آن دو در محل ساخت اهرام مصر خواهد بود و ديگر اينكه ابعاد و اندازه‌هاي اهرام مصر به لحاظ هندسي با بعضي فواصل و نسبت‌هاي نجومي متناسب است.

در تصاویر زیر به وضوح خرد باستانی مصر مشاهده می شود.(به تصاویر و رابطه آن با ستارگان، صور فلکی و راه شیری خوب دقت کنید). به راستی که ده ها کتاب در این باره باید نگاشت. ارتباط کلیه هرمهای موجود در مصر را با صور فلکی و ستارگان راه شیری در این نقشه به زیبایی پیداست. آنها چه می دانستند و ما هنوز نمی دانیم. به چه زیبایی صورت فلکی Orion بر روی اهرام نقش شده است. همانطور که می بینید مراکز A,B,C,D هرمهایی بودند تخریب شده اند ولی بقایای آنها باقی مانده است.


هفت شهر عشق را عطار گشت ---- ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

رابطه ستارگان و راه شیری با سلسله اهرام مصر

و صورت فلکی Orion
(منبع دو تصویر فوق: TheHiddenRecords.com)

به هر حال اهرام مصر بغیر از اینکه مقبره بوده جایگاهی برای انجام مراسم آیینی و مدیتیشنهای سنگین و بسیار قدرتمند آن زمان بوده است. برخی ستارگان مرتبط با این معبرها عبارتند از: Sirius – Alnitak – Kochab – Thuban

در مورد برخی خواص هرم:




  • غذاهايي كه در زير اهرام نگه داشته شود ‌٢ تا ‌٣ برابر بيشتر غذاهايي كه در دماهاي معمول نگه داشته مي‌شوند؛ بدون فساد باقي خواهند ماند.
  • مزه‌ي غذاها در زير اهرام كمتر دچار تغيير مي‌شود.
  • اهرام منجر به آب گيري و موميايي شدن هرچيزي مي ‌شوند ولي مانع از فساد آنها شده و از رشد قارچ‌ها هم ممانعت مي كنند. به علاوه آنها منجر به كاهش سرعت رشد و يا توقف كامل رشد ميكرو اوگانيسم هاي مختلف مي شوند.
  • افرادي كه در خانه هاي هرمي زندگي مي‌كنند؛ يا كساني كه در ساختمان‌هاي هرمي كار مي‌كنند، يا آنهايي كه در زير ساختارهاي هرمي مي‌خوابند همگي نوعي واكنش فوري مثبت در برخوردها از خود نشان مي دهند.
  • موجودات به صورت مغناطيسي به نسخه‌هاي مشابه هرمي جذب مي‌شوند. مشاهدات مختلف از نقاط مختلف نشان مي‌دهند كه حيوانات اهلي از هر نوع تمايلي به باقي ماندن و نزديك شدن به ساختارهاي هرمي دارند و در زير آنها سرعت رشد بيشتري دارند...


در تصویر زیر رابطه برخی چاکراها با برخی سیارات و ستاره ها آمده است:

در زیر مقایسه ای از ابعاد Sirius و برخی ستارگان دیگر مثل خورشید منظومه شمسی آمده است:



خفو همان فرمانروايي است كه يوناني ها او را خئوپس مي ناميدند و بزرگترین هرم از آن اوست و پس از مدتي پسر و نوه ي خفو نيز براي خود هرم هايي را ساختند البته در اطراف ودر مجاورت اين سه هرم چند هرم كوچك نيز بنا شده اند كه اين هرم ها متعلق به درباريان وملكه ها بوده است.

اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشكيل شده است كه دركنار آنها هرم هاي كوچكي نيز وجود دارند. وقتي ما اهرام مصر را از نزديك مي بينيم هرم وسطي از همه بزرگتر به نظر مي رسد ولي اين اشتباه است زيرا كه هرم وسط چون روي زمين مرتفع تري بنا شده است بزرگ تر به نظر مي رسد. ولي در اصل هرم خفو كه که در تصویر زیر سمت راست هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است.


هرم ها در گورستاني قديمي در جيزه واقع شده اند. گروهي از باستان شناسان عقيده دارند كه 100/000 كارگر به مدت بيست وسه سال كار كردند. در اين اهرام بيش از دو و نیم میليون قطعه سنگ به كار رفته و وزن آن ها از ٥/ ٢ تن تا چهل تن است.

يكي از طرقی كه احتمال دارد مصريان باستان سنگ هاي غول پيكر را حمل مي كردند شيوه ي غلطاندن و بلند كردن است. يكي از دانشمندان اتريشي به نام آقاي پروفسر دكتر اسكارريدل براي اين معما راه حلي پيشنهاد كرده است. او مي گويد كه مصريان براي حمل اين سنگ ها دور هم جمع مي شدند و با نيروي خود و به وسيله ي اهرم هايي اين سنگ ها را مي غلتاندند اما در اين باره نظر هاي بسياري وجود دارد بعضي از باستان شناسان عقيده دارند كه اين سنگ ها را با استفاده از سطوح شيبدار ماسه اي به بالاي هرم ها مي بردند.

در تصاویر زیر 2 روش برای بالا بردن سنگها ترسیم شده ولی من که متوجه نشدم سنگ 40 تنی را چند نفر می توانند حمل کنند (هل بدهند یا بکشند!؟) که در این باریکه راه همگی بتوانند راه بروند (به قول خودمون "جا بشن")؟ اصلا معقول نیست!


و

عده اي از باستان شناسان عقيده دارند كه مصريان از داروهاي نيروزاي قوي استفاده مي كردند و به وسيله ي آنها اين سنگ ها را به بالا مي بردند!!! (قافیه به تنگ آید --- شاعر به جفنگ آید)

اما نظریه بسیار معتبرتر در میان اساتید متبحر در زمینه قدرتهای مغزی این است که این هرمها و جابه جایی سنگها با قدرت مغز و تمرکز تنی چند از اساتید آن زمان انجام می شده که البته این حرف در زمان بیشتر به لطیفه و توهم شباهت دارد تا واقعیت ولی ...

اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماري وموقعيت جغرافيايي در محل مناسبي قرار دارد.



هرم به گونه اي ساخته شده است كه به چهار جهت اصلي مشرف است.
• خط مداري كه از روي جيزه مي گذرد دقيقا خشكي ها وآب هاي روي كره ي زمين را دقيقا نصف مي كند و هرم در چنين نقطه اي از نصف النهار ساخته شده است.
• نوك هرم بزرگ دقيقا شمال و اطرافش نيز خط استوا را نشان می دهد.

سنگ هايي كه در اين هرم به كار رفته است از خود كشور مصر گرفته نشده اند و طبق نظر بعضي از كارشناسان و باستان شناسان سنگ ها به مدت ده سال توسط كارگران حمل مي شده است و بعد از ده سال تازه به محل بناي اهرام مصر آورده شدند هنوز هيچ كس نمي داند كه اين سنگ ها متعلق به چه كشوري است و يا مهندس يا معمار اهرام مصر چه كسي بوده است و از چه شيوه اي استفاده شده است.

نكته اي كه بايد در اينجا به آن اشاره كرد اين است كه صد هزار كارگر برای ساخت اهرام مصر بر اساس ياداشت هاي هردوت درعرض بيست سال متمادي مشغول بودند. جالب اينكه اگر هر كارگر روزانه به اندازه ي يكصد گرم پياز مصرف مي كرده با اين حساب هر روز براي تامين غذاي يكصدهزار كارگر معادل ده هزار كيلو پياز نياز بوده است. اين رقم در ده روز به يكصد هزار كيلو مي رسد و مسلما در ماه نيز به سيصد تن مي رسد. با اين محاسبه مشخص است كه درعرض شش ماه كار متوالي حدود هزار و هشتصد تن پياز مصرف شده است و این اصلا معقول نیست چرا که حمل و نقل – محل کاشت و زمان برداشت – تعداد کارگران – آمار بیماری و مرگ و میر و ... این محاسبات را صد چندان نموده و از قاعده عقل خارج می سازد.

البته ما بايد نياز خود مردم مصر را نيز به اين ميزان بيفزاييم و اگر ميزان گازهاي حاصل از مصرف پياز را كه مردمان آن زمان دفع مي كردند حساب كنيم سبب از بين رفتن لايه ي ازن اطراف كره ي زمين خواهیم شد!!!

این بدین معناست که ذهن انسان امروزی قادر به حل این معما نیست و جواب را در مسیر دیگری باید یافت.

و در نهایت تصویری بسیار زیبا از اهرام ثلاثه مصر:

 
بالا پایین