Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

ایمان تا پای جان

اطلاعات موضوع

Kategori Adı داستان های قرآنی
Konu Başlığı ایمان تا پای جان
نویسنده موضوع نگآر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan نگآر

نگآر

کپیده قشنگو
مدیر کل انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 2, 2013
ارسالی‌ها
1,614
پسندها
1,829
امتیازها
113
محل سکونت
تهرانـــ
تخصص
عکاسی
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
ماه تولد

اعتبار :

"سعيد بن جبير" از ارادتمندان ثابت قدم امام سجاد عليه السلام بود ، و به همين علت حجاج سفاك كه قريب بيست سال از طرف بني اميه و بني مروان بر شهرهاي كوفه و عراق و ايران حكمران بوده و با سنگدلي كه داشته حدود (صد و بيست هزار نفر را كشته ) بود كه از كشته گان سادات و دوستداران علي عليه السلام از كميل بن زياد ، قنبر غلام علي عليه السلام و سعيد بن جبير را مي توان نام برد .
حجاج كه از ايمان و عقيده اش آگاه بود دستور داد او را تعقيب كنند و دستگير نمايند .
او اول به اصفهان رفت ، حجاج متوجه شد ، و به حكمران اصفهان نوشت او را دستگير كند . حكمران به وي احترام كرد و گفت : زود از اصفهان به جاي امني بيرون رود . سپس به حوالي قم و بعد به آذربايجان رفت چون توقفش طولاني شد) .
به عراق آمد و در لشگر (عبدالرحمان بن محمد) كه بر ضد حجاج قيام كرده بود شركت جست .
عبدالرحمان شكست خورد و سعيد به مكه فرار كرد و به طور ناشناس در جوار خانه خدا اقامت گزيد .
در آن زمان (خالد بن عبدالله قصري ) كه مردي بي رحم بود از طرف خليفه وليد بن عبدالملك حاكم مكه بود وليد به خالد نوشت : مردان نامي عراق را كه در مكه پنهان شده اند دستگير كن و نزد حجاج بفرست .
حاكم مكه سعيد را دستگير و به كوفه فرستاد . حجاج در شهر واسط نزديكي بغداد بود و سعيد را به نزدش بردند .
حجاج سو الاتي از سعيد درباره نامش و پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام و ابوبكر و عمر و عثمان و . . . كرد حجاج گفت : تو را چگونه به قتل برسانم ؟ فرمود : هر طور امروز مرا بكشي فرداي قيامت به همان گونه كيفر مي بيني .
حجاج گفت : مي خواهم ترا عفو كنم ؟ فرمود : اگر عفو از جانب خداست مي خواهم ، ولي از تو نمي خواهم .
حجاج به جلاد دستور داد سعيد را در جلويش سر ببرد . سعيد با اينكه دستهايش از پشت بسته بود اين آيه را تلاوت نمود (من روي خود را به سوي كسي گردانيدم كه آسمانها و زمين را آفريده ، من به او ايمان دارم و از مشركان نيستم . )
حجاج گفت : روي او را از سمت قبله به جانب ديگر بگردانيد ، چون چنين كردند اين آيه بخواند(هرجا روي بگردانيد باز به سوي خداست ) .
حجاج گفت : او را به رو بخوابانيد ، چون چنين كردند اين آيه بخواند (شما را از خاك آفريديم و به خاك بازگردانيم و بار ديگر از خاك بيرون مي آوريم . )
حجاج گفت : معطل نشويد ، زودتر او را بكشيد؛ سعيد شهادتين گفت و فرمود : خدايا به حجاج بعد از من مهلت نده تا كي را بكشد ، و جلاد سر سعيد (چهل ساله ) را از تن جدا كرد .
بعد از شهادت اين مظهر كامل ايمان ، حال حجاج دگرگون و دچار اختلال حواس گرديد و پانزده شب بيشتر زنده نبود . و هنگام مرگ گاهي بي هوش و زماني به هوش مي آمد و پي در پي مي گفت : مرا با سعيد بن جبير چكار بود ؟
 
بالا پایین