پایان زندگی مشترک زوج جوان با رو شدن راز مرد

[ermis]

چندی پیش زن جوان به همراه شوهرش به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد. این زن درخصوص علت آن به قاضی گفت: بعد از ۱۵ سال زندگی مشترک فهمیدم که شوهرم به من خیانت کرده و پنهانی و بدون اطلاع من در شهرستان زن دوم گرفته است. وی ادامه داد: زمانیکه فهمیدم شوهرم پنهانی ازدواج کرده خیلی ناراحت شدم و از خانه قهر کردم. ولی اگر موضوع فقط همین بود حتما او را می بخشیدم و به خاطر بچه هایم زندگی ام را با او ادامه می دادم اما این وسط پای یک بچه در میان است و شوهرم از همسر موقتش یک دختر ۷ ساله هم دارد که حالا با پررویی از من می خواهد دخترش را بزرگ کنم. مرد جوان نیز گفت: خوب دخترم است. تا الان پیش مادرش بود، ولی حالا که ۷ ساله شده و حضانتش بر عهده من است، نمی توانم او را در خیابان رها کنم. باید بیاید و با من زندگی کند. چاره ای ندارم. من خیلی وقت است که از همسر موقتم جدا شده ام و دیگر اصلا او را نمی بینم. ولی دخترم باید پیش من زندگی کند. وی افزود: همسرم اگر می خواهد با من زندگی اش را ادامه دهد باید دخترم را هم بپذیرد و مسئولیتش را بر عهده بگیرد. در غیر اینصورت باید از هم جدا شویم. چون دخترم در هر صورت باید با من زندگی کند. با پایان حرفهای مرد، زن جوان بار دیگر به قاضی گفت: آقای قاضی لطفا حکم طلاق ما را صادر کنید، من حتی نمی توانم به دختر شوهرم نگاه کنم. چه برسد به اینکه او را بزرگ کنم. من دو دختر خودم را بزرگ کردم و به اندازه کافی برای این مرد بچه داری کرده ام. دیدن این دختر عذابم می دهد. دیگر نمی توانم بچه داری کنم و مسئولیت برعهده بگیرم. تلاش های قاضی عموزادی برای راضی کردن این زوج برای ادامه زندگی فایده ای نداشت و آنها از هم به صورت توافقی جدا شدند.‎