Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

حسن

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مجموعه اشعار و دیوان
Konu Başlığı حسن
نویسنده موضوع ♔ŠĦДĦДB♔
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan ♔ŠĦДĦДB♔

♔ŠĦДĦДB♔

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Aug 2, 2013
ارسالی‌ها
5,570
پسندها
1,239
امتیازها
113
محل سکونت
اهواز
تخصص
چت كردن
دل نوشته
زندگي هميشه برخلاف ارزوهايم گذشت.....
بهترین اخلاقم
زودرنج

اعتبار :

حسنِ من:
اتل متل توتوله./ گاوِ حسن چه‌جوره؟/ نه شیر داره، نه پستون. / گاو‌ِشو بردن هندستون، / یک زنِ کردی بستون، / اسم‌ِشو بذار عم‌قزی، / دورِ کلا‌ش قرمزی، / هاچین و واچین، / یه پا‌تو ورچین! (دکلمه با صدای یک کودک)
خورشیدِ قلب‌ام تو دست‌ِشون بود و --- کینه تو چشِ شب‌پرست‌ِشون بود و
می‌شد تاریکیو به دل نگیرم، --- بازیِ بز و گرگو یاد‌بگیرم،
ولی این بازی واسه من دیگه سخت بود. --- موندن و مردن تو دستِ بخت بود.
تو بگو! حادثه توی کمینه؟ --- هر چی که می‌آد، حقِّ این زمینه؟
همینه که حالِ من و تو عجیب شده، --- کوچه‌باغا‌مون پر از صلیب شده،
پهلوونایی که لَنگ‌ان و تیر‌خورده. --- سهرابِ بی‌پدر‌ِمون خیلی‌وقته که مُرده.
گیج‌ایم و کلکِ آسمون باور‌ِمونه. --- لال‌ایم و حرفِ مغز‌ِمون، حرفِ نون‌ِمونه.
توی مرگ و چپاولِ یاسای باغ‌چه --- ضجّه واسه رازقی از فریب‌ِمونه.
این‌جا شبِ ستاره‌ها‌مون یخی‌ان، --- عُرْوَةُ‌الْوُثْقا‌هایی که نخی‌ان.
پا‌ها‌تو ور‌چین حسن کوتوله! --- شیرِ این گاوای مقدّس اخی‌ان.
(حسن! تو شعر بخون، می‌خوام گریه کنم! --- حسن! از داد زدن خسته شده‌م.) (4)
غیرِ حسن کسی تو این بازی نباخته، --- اون سر‌ِشو داده، با قاضی نساخته.
حسنِ من! دست و پا‌تو بریدن، --- لب‌ِتو دوختن و ناخنا‌تو کشیدن.
حسن تو کوچه راه می‌ره، مادرا می‌دونن، --- اسم‌ِشو رو زبون مثِ ترانه می‌خونن.
حسن ساکته، داره پیر می‌شه، اون شاعره. --- اون یاد‌ِش رفته مگه مردِ دمِ آخره؟
حسن! امروز قصّه‌ها پُرِ گوسفند شده‌ن. --- نقشِ منفی با بُزا‌ست، گرگا آدم شده‌ن.
حسنِ من، حسنِ یه تاریخِ زنده، --- حسنِ قحطی و دردِ آدمای ژنده.
حسن از توپِ پلاستیکی تا قَمّه. --- پای چوبه‌س حسن امّا وَلیُ‌الدَّمّه.
حسن! دلِ آرامِ دارابی رو داره. --- حسن ِشاعرِ دیروز‌ِمون چرا خماره؟
حسنِ شیش‌جیب و کتونیِ چینی. --- حسن و لالایی با قصّه‌های دینی.
حسنِ محکوم، حسنِ تباهی، --- حسنِ مرگ و جنگ و حسنِ سیاهی.
حسن و یادِ کوچه‌خاکی‌های شهر‌ِش. --- حسن و تبعید و دوری و سال‌ها صبر‌ِش.
(حسن! تو شعر بخون، می‌خوام گریه کنم! --- حسن! از داد زدن خسته شده‌م.) (3)
 
بالا پایین