Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

علی ملاقلی‌پور: استفاده از رانت پدرم حق‌الناس است/«میم مثل مادر» بهترین پایان برای پدرم بود

اطلاعات موضوع

Kategori Adı بیوگرافی شخصیت های هنری
Konu Başlığı علی ملاقلی‌پور: استفاده از رانت پدرم حق‌الناس است\/«میم مثل مادر» بهترین پایان برای پدرم بود
نویسنده موضوع پــــــــــرستو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan پــــــــــرستو

پــــــــــرستو

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
824
پسندها
1,491
امتیازها
93
محل سکونت
شیراز
تخصص
ضــــد حال زدن , رک گویی
دل نوشته
قلــبها دریچه نفوذند انکــس که صادقانه نفوذ کند پایدارترین مهمان دل استـ
مدل گوشی
سیم کارت

اعتبار :


[h=1][/h] علی ملاقلی‌پور فرزند رسول ملاقلی‌پور در هشتمین سالگرد فوت پدرش می‌گوید که اگرچه سایه او بسیار بزرگ است اما او سعی دارد از نام پدر به عنوان رانت استفاده نکند.

پوریا دارابیان: برای شناختنِ رسول ملاقلی‌پور و آشنا شدن با حال و هوای زندگی و تفکراتش هیچ کسی بهتر از پسر او، علی ملاقلی‌پور پیدا نمی‌شود. فرزندی که فیلمسازی را از پدر آموخته اما از همان ابتدا، مسیری متفاوت از او را در پیش گرفته تا توانایی‌هایش ملاک قضاوت درباره او باشد و نه فرزند رسول ملاقلی‌پور بودن. فرزندی که ابا ندارد از این‌که بگوید به نظرش علی حاتمی در فیلمسازی چند گام از پدرش جلوتر بوده است اما با این حال «میم مثل مادر» را از بهترین آثار سینمای ایران می‌داند. مصاحبه پیش رو خلاصه‌ای از گفت‌وگوی دو ساعته ما با علی ملاقلی پور است که با خاطرات شیرینی که از پدرش برایمان تعریف کرد روی دیگری از چهره ملاقلی‌پور نشانمان داد. در جریان مصاحبه کمی هم درباره اولین فیلم علی ملاقلی‌پور که امسال ساخته شده صحبت کردیم؛ فیلمی که امسال موفق به حضور در جشنواره سی و سوم نشد.
علی ملاقلی‌پور بعد از سال‌ها دستیاری کارگردان و برنامه‌ریزی در سینما و یا به قول تئاتری‌ها خاک صحنه خوردن امسال اولین فیلم بلندش را کارگردانی کرد؛ ولی فیلم اول شما با وجود داشتنِ بازیگران شناخته شده‌ای مانند اکبر عبدی، صابر ابر و نگار جواهریان، نتوانست در بین فیلم‌های حاضر در سی‌وسومین جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد. چرا «قندون جهیزیه» به جشنواره راه پیدا نکرد؟
در این‌باره به ما هم چیزی گفته نشد. من هفت- هشت باری مراجعه کرده و این سوال را با دفتر جشنواره مطرح کردم و حتی ساعت‌ها منتظر پاسخ شدم ولی سرآخر جوابی نگرفتم. ابتدای امر این قضیه خیلی من را ناراحت کرد اما بعد دیدم از جهاتی خیلی هم بد نشد. چون اگر این فیلم به جشنواره راه پیدا می‌کرد آن‌وقت بسیاری آن را به پایِ رانت داشتن من می‌گذاشتند امّا الان دیگر همه پذیرفته‌اند که علی ملاقلی‌پور به خاطر نام پدرش وارد سینما نشده و اگر فیلمی ساخته پس از سیزده سال تلاش و کسب تجارب مختلف بوده است.
امسال کلا فیلم خوب در جشنواره کم دیدیم. به نظر شما که چند سالی هست در سینما فعالیت دارید و با مناسبات آن آشنایید دلیلِ این افت کیفیت چیست؟
باید بگویم فیلمِ خوب ساختن و کلا خلقِ یک اثر هنری ماندگار کار سختی است. برایِ مثال مگر چند نفر می‌توانند همانند فرشچیان نگارگری کنند؟ البته آثاری مانند آثارِ فرشچیان عالی‌اند ولی حتّی خلقِ یک اثر هنریِ خوب هم کار آسانی نیست و زحمت زیادی را می‌طلبد.
امّا امسال بسیاری از فیلم‌ها حتّی استانداردهای اوّلیه را هم نداشتند!
به نظر من چنین اتّفاقی ریشه در سنوات گذشته داشته و فقط مربوط به امسال نیست. دلیلِ اصلیِ این امر هم این است که متاسفانه جریان فیلمسازیِ کشور به سمتِ نگاهِ فرمی و جشنواره‌ای به فیلم‌ها در حال حرکت است. به همین دلیل هرساله به تعداد فیلم‌هایی که از سلیقۀ مخاطب عام فاصله دارند و به اصطلاح ضدمخاطبند، افزوده می‌شود. البته تمامِ فیلم‌های جشنوارۀ امسال از چنین نگاهی تبعیّت نمی‌کردند امّا وقتی که بیشترِ فیلم‌های انتخاب شده توسط هیات داوران، آثاری هستند که قصّه‌پردازی در آن‌ها جایی ندارد، در ذهنِ مخاطب حرفه‌ای سینما که جشنوارۀ فیلم را برای فیلم دیدن انتخاب کرده، این فرض تقویت می‌شود که ایده‌آلِ سینمای ایران، سینمای بدون قصّه و ضدقهرمان است. سینمایی جشنواره پسند، فرم‌زده و سرشار از روایت‌های شخصی.
جالب این‌جاست که ایرانیان همیشه قصّه‌گوهای خوبی بوده‌اند ولی انگار از اصل خود در حال فاصله گرفتن هستیم.
مخاطبِ ایرانی هم همیشه قصّه را جذاب پنداشته و در اکثر اوقات به دنبالِ سینمایِ قصّه‌گوست. اگر نگاهی به فیلم‌هایِ پرفروش سال گذشته یا سال‌های قبل بیندازیم می‌بینیم که در سال 93 فیلم‌هایی مانند «شهر موش‌ها»، «طبقۀ حساس» و یا «شیار 143» که پرفروش‌ترین آثار هستند، فیلم‌هایی‌اند که داستانی سرراست دارند و خود را درگیر بازی‌های فرمی نکرده‌اند.
خود شما در فیلم «قندون جهیزیه» چقدر به قصّه بها داده‌اید؟
البته تا فیلم دیده نشود نمی‌توان در مورد آن با قاطعیت حرف زد امّا من سعی کرده‌ام که «قندونِ جهیزیه» هم قصّه داشته باشد، هم قهرمان. تماشاچیِ فیلم در خلالِ دیدن یک زندگی با قهرمان داستان همراه می‌شود و در این میان حرفِ فیلم نیز به گوش مخاطب می‌رسد. شاید عیبِ اصلیِ «قندون جهیزیه» که مانع حضور آن در جشنواره شده همین روایت سرراست و بدونِ پیچیدگیِ داستانش باشد!
بی‌تردید علی ملاقلی‌پور که امروز فیلمِ بلند می‌سازد، درس‌هایِ اولیۀ فیلمسازی را سر صحنۀ فیلم‌های رسول ملاقلی‌پور آموخته است. این‌که هم‌اکنون در سینما حضور دارید چقدر به‌واسطۀ نام پدرتان بوده است؟
بله، همان‌طور که اشاره کردید ورود من به سینما به واسطۀ پدرم بوده و به نوعی انرژی اولیه در این زمینه از جانب پدرم به من وارد شد. ولی در همان اوایل امر بود که متوجّه شدم اگر می‌خواهم در سینما ماندگار شوم باید از همکاری با پدرم فاصله بگیرم.



رسول ملاقلی‌پور روبروی مسجد جامع خرمشهر، لحظاتی قبل از سقوط شهراولین همکاری‌تان با رسول ملاقلی‌پور در کدام فیلم بود و کجا تصمیم به فاصله گرفتن از سینمایِ وی گرفتید؟
اولین همکاری من با پدرم به عنوان دستیار کارگردان در فیلمِ «قارچ سمی» بود. پس از آن در دومین همکاری‌ام با پدر در فیلمِ «مزرعۀ پدری»، که در آن‌جا دستیار سوم کارگردان بودم، به پدرم گفتم که دیگر با او کار نخواهم کرد!
چه شد که به چنین تصمیمی رسیدید؟
وقتی پدر شما کارگردانی مانند رسول ملاقلی‌پور باشد و شما به‌واسطۀ او به سینما ورود پیدا کرده باشید، اولین حرف پشت سر شما این می‌شود که فلانی آقازاده است و تمام توانایی شما پشتِ همین واژه نادیده گرفته می‌شود. ضمن این‌که وجدانم هم اجازه نمی‌داد که از این مسیر به حضورم در سینما ادامه دهم، چون به نظرم چنین مسیری حق‌الناس هم محسوب می‌شد. همین شد که تصمیمم را با پدرم در میان گذاشتم و او هم با وجود این‌که قلبا موافق این تصمیم نبود امّا در نهایت آن را پذیرفت.
و مسیر جدید علی ملا‌قلی‌پور در سینما چه بود؟
پس از جدا شدن از پدرم در 13 سال حدود30 اثر را با کارگردان‌های دیگر همکاری کردم تا بتوانم اعتمادها را به خودم جلب کنم. حتّی زمانی که پدرم مشغول ساختن آخرین اثرش یعنی «میم مثل مادر» بود من در حال همکاری با بهرام توکلی به عنوانِ دستیار دوم کارگردان در فیلمِ «پابرهنه در بهشت» بودم. در این بین چند فیلم کوتاه و مستند هم ساختم تا این‌که توانستم خودم را در سینما اثبات کنم.
با توجّه به سابقۀ بالای پدر در زمینۀ سینمای دفاع مقدّس چه شد که شما به سینمای اجتماعی رسیدید؟
اگر رسول ملاقلی‌پور، در حال و هوای دفاع مقدّس فیلم می‌ساخت به این دلیل بود که بیشتر جوانیش یا بهتر بگویم گُلِ جوانیش در جنگ گذشته بود و او کسی بود که تقریبا در تمام دورۀ هشت سالۀ جنگ تحمیلی به عنوانِ عکاس، فیلم‌بردار، مستندساز و... در جنگ حضور یافته و شخصیت او در همانجا شکل گرفته بود. خود او هم در خاطراتش از رزمندگان بسیاری به عنوانِ منبعِ تاثیرات روحی و روانی بر خودش نام می‌برد که از جملۀ آن‌ها یک فرمانده پشتیبانی به نام «حاج حسن شوکت‌پور» است که پدرم همواره می‌گفت درس‌های بسیاری از او آموخته و روحیۀ تعّهد به وسیلۀ او در درونش زنده شده است.
پس با این حساب سینمایِ دفاع مقدّس جزو دغدغه‌های علی ملاقلی‌پور نیست؟
در تعاليم دينيِ ما صيانت و دفاع از كيان سرزمين‌هاي اسلامي و جان و نواميس مسلمانان با اينكه از اوجب واجبات است اما به جهاد اصغر تعبير شده است و حفظ و صيانت نفس از كژيها و انحرافات به جهاد اكبر. سینمای ما به عنوان یک سینمایِ دینی در سال چند فیلم می‌سازد که در آن انسانی با نفس خود مبارزه کرده و پیروز شود؟ به نظر من امروزه حتّی بسیاری از کسانی که دغدغۀ سینمای متعهّدانه دارند در حال به بیراهه رفتن هستند و در شرایط امروز ما این جهاد اکبر است که باید در اولویت سینماگرانِ متعهّد برای فیلم‌سازی قرار گیرد. البته من مخالف سینمایِ دفاع مقدّس به عنوان احیا کنندۀ روحیۀ جهاد و دفاع در مردم نیستم امّا متاسفانه امروزه سینماگرانِ ما ساده‌ترین راه را برگزیده‌اند و هر سال ارگان‌های مختلف بدونِ هیچ آنالیزی، چندین فیلم با عنوانِ سینمای دفاع مقدّس تولید می‌کنند که تعداد بسیاری از این فیلم‌ها نه تنها دیده نمی‌شوند بلکه حتّی مایۀ وهن دفاع مقدّس و لوث شدن آن نیز می‌شوند که نمونه‌های آن را در همین جشنوارۀ اخیر نیز می‌توانیم مشاهده کنیم.
پس به نظر شما در حوزۀ سینمای دفاع مقدّس این کیفیت است که باید در اولویت قرار گیرد و نه کمیت؟
به نظر من اگر فرض کنیم بهترین عطر دنیا عطرِ دفاع مقدّس است، حتّی اگر از همین عطر خوشبو بی‌جا استفاده کنیم و در مصرف آن اسراف کنیم آن وقت این عطر، جذّابیت خود را از دست داده و مخاطب خود را از دست می‌دهد. حرف من این است که دربارۀ دفاع مقدّس باید سالی یکی دو فیلم ساخته شود امّا فیلم‌هایی که فاخرند. فیلم‌هایی که می‌توانند بر روی مخاطب تاثیرگذار باشند نه این‌که تنها یک فیلم در یک دفتر تهیّه و تولید ساخته شود و هیچ مخاطبی هم آن را نبیند!
برگردیم به ابتدای بحث! شما به ما گفتید که با «قارچ سمی» به صورت جدّی همکاری با پدر را آغاز کردید تا اینکه در «مزرعۀ پدری» به این نتیجه رسیدید که مسیر متفاوتی از سینمای رسول ملاقلی‌پور را تجربه کنید. اصلا در ابتدا چه شد که علی ملاقلی‌پور علاقه‌مند شد به سینما ورود پیدا کند؟
من بعد از تمام شدن دورۀ پیش‌دانشگاهی، دانشگاه قبول نشدم. در آن دوران به صورت حرفه‌ای فوتبال بازی می‌کردم و در تست‌های چند باشگاه هم شرکت کردم. ضمن این‌که علاقه‌ای به شغلِ نجاری هم در من وجود داشت که دوست داشتم این حرفه را دنبال کنم. تا این یک روز پدرم گفت با او به سر فیلم‌برداری یک فیلم بروم. در ابتدا علاقه‌ای به این کار نداشتم و بیشتر به خاطر ناراحت نشدن پدر بود که قبول کردم چند روزی سر صحنۀ فیلم‌برداری حاضر شوم. امّا به مرور، تنوّعِ کار پشت صحنه و دردسرها و دوندگی‌های آن به نظرم شیرین آمد و من را به خود جذب کرد. البته در همان ایام چند نفر از دوستان می‌خواستند یک کار مستند در مورد تیم ملّی فوتبال که در آن ایّام میروسلاو بلاژویچ سرمربی‌اش بود، بسازند که من هم به خاطر علاقۀ شدیدی که به فوتبال داشتم به عنوان دستیار فیلمبردار به گروه آن‌ها اضافه شدم و در مجموع برآیند این اتّفاقات بود که ورود من را به سینما شکل داد و بعد هم نوبت به «قارچ سمی» و «مزرعۀ پدری» و دستیاری پدرم رسید که شرحش را دادم.
پس از همان اوّل هدف علی‌ملاقلی‌پور خارج شدن از زیر نام و سایۀ رسول ملاقلی‌پور و شناخته شدن به عنوانِ یک فیلم‌سازِ مستقل از نام پدرش بوده است؟
نه؛ واقعا هرگز به دنبال خارج شدن از زیر سایۀ پدرم نبودم و هیچ‌گاه رقابتی با پدرم نداشته‌ام و اصلا سایۀ رسول ملاقلی‌پور آن‌قدر بزرگ بوده و هست که خارج شدن از زیر آن تقریبا محال است. این‌که می‌خواستم جدا از پدرم در سینما فعّالیت کنم به این دلیل بوده که اگر کاری انجام می‌دهم؛ چه کار کوتاه، چه مستند و چه بلند، در آن یک حرف خوب بزنم و بتوانم در مخاطب تعهّدی ایجاد کنم و به نظرم رسید که لازمۀ رخ دادن چنین اتفاقی این است که اوّل بتوانم خود را در جریان سینما تثبیت کنم. برای این کار هم زحمت بسیاری کشیدم و سعی کردم علاوه برکارهای تجربی در پشت صحنۀ فیلم‌های مختلف، با مطالعۀ مداوم سوادِ سینمایی خودم را هم افزایش دهم.
شما به عنوانِ پسر رسول ملاقلی‌پور که از قضا خودتان فیلمساز هم هستید، چقدر با نگاه و جریانِ فیلم‌های پدر همراه و موافقید؟
اگر بخواهیم مسیر هر فیلمسازی را ریشه‌یابی کنیم باید به سراغ این برویم که این فیلمساز در چه محیطی رشد کرده و یا به اصطلاح در ظرف وجودیِ آن فیلمساز چه چیزی ریخته شده است. در مورد پدر من هم شرایط به همین ترتیب است و پیشتر توضیح دادم که مسیر فیلمسازیِ پدرم چطور و تحت تاثیر چه عواملی شکل گرفته بود. امّا نظر شخصیِ من در مورد سینمای پدرم و نوع نگاهش این است که رسول ملاقلی‌پور با وجود اینکه فیلمساز متعهّد و دغدغه‌مندی است، فیلمساز عمیقی نیست و این موضوع در مورد فیلم‌های اخیرش که دغدغه‌های اجتماعی داشتند، بیشتر نمود پیدا می‌کند. فیلم‌هایی که پدرم می‌ساخت عمدتا فیلم‌هایی بودند با پایانِ بسته و این به آن معناست که فیلمساز می‌خواسته نسخه‌ای برایِ مخاطبش تجویز کند و همین موضوع هم کار او را سخت‌تر کرده است. به عنوانِ مثال در فیلمِ «قارچ سمی» پدرم عیبی را فهمیده و روی آن دست گذاشته بود به نامِ رانت‌خواری که آن روزها در سینمای ایران تازگی داشت. طرح این سوال نشان می‌دهد که پدرم دغدغۀ اجتماع داشته ولی راه‌کاری که فیلم نشان می‌دهد به نظر من راهکارِ درست و عمیقی نیست و فیلم در سطح همان سوالِ روزنامه‌ایش باقی مانده است. راهکاری که این فیلم به مخاطبش ارائه می‌دهد اسلحه به دست گرفتن و حذف مفسدین جامعه است در حالی که اسلام به دنبال اصلاح و احیایِ انسان‌هاست و نه حذف فیزیکیِ آن‌ها. در مجموع به نظرم «قارچ سمی» جزو ضعیف‌ترین آثار کارنامۀ رسول ملاقلی‌پور است ولی در نقطۀ مقابل این فیلم، «میم مثل مادر» قرار دارد که حرفش حرفِ درستی است و به زیبایی با قهرمان قرار دادن شخصیتِ مادر، مسئله‌ی فداکاری و گذشت را به نمایش می‌گذارد.



این عکس را رسول ملاقلی‌پور لحظاتی پیش از سقوط شهر خرمشهر گرفته است.
به نظرتان چه می‌شود که رسول ملاقلی‌پور با این وسعتِ دید و درکِ خوب از شرایط جامعه و طرح سوالات مناسب، راه حل‌های مناسبی در آثارش ارائه نمی‌دهد و مسئله‌ی فیلم‌هایش در سطح باقی می‌ماند؟
یکی از اشکالاتِ پدرم که خودش هم به آن اذعان داشت این بود که به کتاب خواندن اهمّیت زیادی نمی‌داد. نه این‌که مطالعه نداشته باشد ولی میزانِ مطالعۀ او به عنوانِ یک کارگردان، کم بوده است. البته فقط مطالعه نیست که موجبِ عمق بخشیدن به آثار یک فیلمساز می‌شود و رصدِ خوب جامعه هم یکی دیگر از دلایل عمق پیدا کردن یک فیلم است که از این لحاظ رسول ملاقلی‌پور از بسیاری از فیلمسازانِ دیگر جلوتر است. البته قصد من نقدِ آثار پدرم نیست و صحبت‌های من بیشتر آنالیز خودم از فیلم‌های پدرم است و این‌که به نظرم باید واقعیت‌ها را گفت وگرنه تمام آثار رسول ملاقلی‌پور از «نینوا» تا «میم مثل مادر» جایگاه خود را در سینمایِ ایران یافته‌اند و این نشان از موفّق بودن او دارد.
فیلم‌های رسول ملاقلی‌پور عمدتا فیلم‌های تلخی هستند که یقۀ مخاطب را می‌گیرند و مدّت‌ها پس از تماشای فیلم هم با او همراه می‌شوند. آیا این تلخ بودن در خود مرحوم رسول هم با این شدّت وجود داشت؟
بله و این در مصاحبه‌های خودش هم هست و علّت اصلیِ آن، بزرگ شدنِ پدرم در شرایط بسیار سختِ اقتصادی و اجتماعی بوده است. پدرم در کودکی پدرش را از دست می‌دهد و همین امر موجب می‌شود که خیلی زود برای امرار معاش شروع به کار کردن کند. رانندگی، کار در کارخانه و عکاسی در آتلیه‌ها کارهایی بوده که پدرم قبل از کارگردان شدن به آن‌ها اشتغال داشته، تا این‌که او به عنوانِ عکّاس و مستندساز وارد حوزۀ هنری می‌شود و فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز می‌کند. تلخ بودنِ رسول‌ ملاقلی‌پور هم ریشه در همین دوران کودکی و نوجوانیِ سختی دارد که از سر گذرانده است.
رسول ملاقلی‌پور در طول دوران فیلمسازی‌اش، کارگردان پرکاری بود و تقریبا سالی یک فیلم می‌ساخت. امّا این اواخر انگار کم‌کارتر شده بود و به عنوان مثال میان «مزرعه پدری» و آخرین اثرش یعنی «میم مثل مادر» چهار سالی فاصله افتاد و پس از «میم مثل مادر» هم فیلم دیگری نساخت. دلیل این کم‌کاری به نظر شما که بیشتر در جریان احوالات پدرتان بوده‌اید، چه بوده است؟
البته من به خاطر فاصله‌ای که از سینمای پدر گرفته بودم آن‌چنان از جزییات این امر باخبر نیستم امّا یادم هست که بین این دو فیلم که نام بردید پدرم فیلمنامۀ دیگری هم نوشته بود با عنوان «خوابگرد» که به دلیل برخی فشارها تصمیم گرفت آن را نسازد. آن زمان من معتقد بودم این فیلمنامه یکی از بهترین کارهای پدرم است امّا اکنون که سوادم بیشتر شده و با وسواس بیشتری به آن نگاه می‌کنم می‌بینم که نقاط ضعف زیادی داشته و فیلمنامۀ خوبی نبوده است. بعد از آن هم به «میم مثل مادر» رسید که برای فیلمنامۀ آن کار وسواس بسیاری به خرج داد و 4-5 بار آن را بازنویسی کرد تا به سمت سینمایِ قصّه‌گو برود که انصافا هم نتیجۀ کار بسیار تحسین‌برانگیز بود و در این آخرین اثرِ پدرم با فیلمی مواجه هستیم که هم قصّۀ سرراستی دارد و هم قهرمانی به نام مادر و فیلم در عین سادگی، تاثیرگذاری بسیار خوبی دارد و پیامش را به‌زیبایی به مخاطب القا می‌کند.
حالا که بحث پرکار بودن پدرم مطرح شد خوب است به این نکته هم اشاره کنم که به نظرم یکی دیگر از ایرادات فیلمسازیِ پدرم همین پرکار بودنش بوده است و این یکی از دلایلی‌ست که موجب شده برخی آثار او عمق نداشته باشند. مگر ظرفِ محتواییِ یک فیلمساز چه مقدار است که سالی یک فیلمنامه بنویسد و آن را کارگردانی کند؟ پدرم هم این اواخر که کم‌کاری گزید توانست بهترین فیلمِ خود را چه از لحاظ فرم و چه از لحاظ محتوا بسازد. «میم مثل مادر» در میان چند فیلمِ آخر پدرم عمیق‌ترین فیلم اوست.



تیر خوردن در آخرین لحظات سقوط شهر. این عکس رسول ملاقلی‌پور سال‌ها در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد.اگر تمامیِ آثار رسول ملاقلی‌پور را بررسی کنیم به یک تیزهوشیِ خاص در نگاهِ وی می‌رسیم. برای مثال در فیلم «افق» با امکانات محدود دهۀ شصت صحنه‌هایی فوق‌العاده در دریا خلق می‌کند؛ یا جمشید هاشم‌پور را از قالب یک قهرمان همه فن حریف خارج کرده و بهترین بازی‌ها را از او می‌گیرد و یا اینکه در «میم مثل مادر» علی شادمان را کشف می‌کند که تمام بار فیلمش را به دوش می‌کشد. این نگاهِ دقیق و موشکافانۀ رسول ملاقلی‌پور حاصل چیست؟
به نظرم بخش عمده‌ای از این نگاه، حاصلِ استعداد ذاتیِ پدرم بوده که به صورت موروثی به او رسیده و هم‌اکنون نیز در میان اعضای خانوادۀ ما کم و بیش چنین نگاه هنرمندانه‌ای وجود دارد. امّا بخش دیگر این قضیه مربوط به این می‌شود که پدرم همواره تلاش می‌کرد که از دیده‌هایش تاثیر بگیرد و آن‌ها را به‌کار ببندد. به عنوان مثال به یاد دارم که پدرم برای ساختِ فیلم‌ «مزرعۀ پدری» بارها و بارها صحنه‌های اکشن فیلم‌های هالیوودی را تماشا می‌کرد و حتّی به خاطر دارم که سکانس‌های اکشنِ فیلمی مانند «ترمیناتور» را به صورت صحنه آهسته می‌دید تا تمام جزییات کار از تعداد و نحوۀ چینش دوربین‌ها تا تعداد برداشت‌ها را متوجّه شود! منظورم این است که پدرم برایِ این ریزبینی تلاش بسیاری هم می‌کرد و سعی می‌کرد نقصی که در کم بودن مطالعه‌اش دارد را با فیلم دیدن و توجّه دقیق به اطرافش جبران کند.
به همین دلیل هم هست که فیلم‌های جنگیِ او با وجود بودجه‌های کم و امکانات محدود، از لحاظ بصری فیلم‌های خوبی هستند و با همین نگاه متفاوت و هنرمندانه است که استعداد جمشید هاشم‌پور را که قبلا در فیلم‌ «مادر» آن را نشان داده، می‌بیند و او را از قالب یک قهرمانِ تفنگ به دست به درون قالبِ یک بازیگر حسی می‌آورد. یادم هست که پدرم همیشه می‌گفت جمشید هاشم‌پور نگاه‌هایی می‌دهد که بسیاری از بازیگران دیگر از آن عاجزند و همین می‌شود که در «هیوا» نقشِ یک رزمندۀ شوخ و شنگ را به او می‌دهد که دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد را برای او به ارمغان می‌آورد یا در «میم مثل مادر» نقشِ یک مرد ارمنیِ مهربان که البته ایشان هم با بازیِ هنرمندانه‌شان به زیبایی آن را به تصویر کشیده‌اند.
به عنوانِ سوال آخر اینکه از میان تمام آثار پدر کدامیک را بیش‌تر دوست دارید؟
چند فیلم اوّل پدرم مانند «پرواز در شب» و «افق» را می‌پسندم امّا اگر بخواهم یک فیلم را انتخاب کنم آن فیلم «میم مثل مادر» است به خاطر بغضی که در طول فیلم با آدم همراه می‌شود. فکر می‌کنم «میم مثل مادر» پایان‌ِ خوب و ماندگاری برای سال‌ها فیلم سازی پدرم بود.
 
بالا پایین