*JujU*
کاربر انجمن
- تاریخ ثبتنام
- Nov 6, 2013
- ارسالیها
- 2,786
- پسندها
- 394
- امتیازها
- 83
- محل سکونت
- تهران
- تخصص
- فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
- دل نوشته
- هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..
اعتبار :
تحقيق كلاسي درس روانشناسي تجربي - استاد دكتر خدادادي
خطاي ادراك
[h=1]چكيده[/h]همانگونه که از عنوان این نوشتار مشخّص است، قصد داریم به بحث خطای ادراکی بپردازیم. در اینجا با تعریف خطای ادراکی آشنا خواهیم شد امّا در مورد انواع گوناگونش فقط به خطای ادراکی در بینایی خواهیم پرداخت؛ زیرا از طرفی با مطالب و آزمایشی که مطرح خواهد شد سازگار است و از طرفی دیگر بخش عمدهی خطاهای ادراکی انسان در خطای بینایی یا همان خطای در دید متمرکز است. زیراکه بیشترین اطّلاعات ورودی به دستگاه ادراکی انسان از طریق چشم صورت میگیرد. در انتهای نوشتار به خطای ادراکی و آزمایش مولر-لایر اشاره خواهد شد که از برخی آزمودنیها بهعمل آمده است. به مقتضای بحث پیشرو به تاریخچهی بحث دربارهی ادراک اشاره میکنیم زیرا از نظر اینجانب مسئلهای مؤثّر و بسیار اساسی برای تبیین آیندهی فکری و علمی دانشپژوهان میباشد سپس به تعریف احساس و ادراک نیز خواهیم پرداخت و عوامل مؤثّر بر ادراک را نیز ذکر خواهیم کرد تا مبانی نظری و تصوّری بحث برای خوانندگان و دانشپژوهان گرامی روشن شده و درک مباحث آسانتر گردد.کلیدواژه: احساس[1]، ادراک[2]، خطای ادراکی[3]، خطای مولر- لایر[4]
[h=1]مقدّمه[/h]يكي از مسائل مهمّ ادراك، كه پس از صد سال پژوهش و صرف نيروي بسيار هنوز نتوانستهاند به درستي بيان كنند، خطاي ادراكي است. همواره اين سؤال براي آدمي مطرح بوده است كه چه چيز باعث خطاهاي ادراكي ميشود؟ اگرچه امروزه بسياري از روانشناسان بر اين باورند كه چون خطاهاي هندسي از جمله تجربيّات زندگي روزمرّه هستند، چندان متوجّه اين خطاها نميشويم. خطاهاي قابل توجّه آدمي در زندگي ماشيني و صنعتي امروز، حركت استروبوسكپي، حركت ظاهري ادراك الگوهاي دوبعدي بهجاي سه بعدي، خطاهاي طبيعي معروف به «خطاي ماه[5]» و ... از جملهي اين خطاهاست.بهنظر حلقههای مارپیچ در حال گردشاند ... جالب اینکه وقتی چشم را روی یکی از دستهي دوایر ثابت میکنیم دیگر خبری از گردش نیست...
البتّه خطاهاي ادراكي در تمام حواسّ ما رخ ميدهند امَا بهجهت آنكه اكثر (نزديك به 80 درصد) اطلاعات حسّيِ ورودي ما از طريق چشم و حسّ بينايي صورت ميگيرد، خطاهاي بينايي بيشتر ميان انسانها معروف هستند و نمونههاي تجربه شدهي فراواني از آنها را در سطح طبيعت سراغ داريم. به همين خاطر كه اين نوع از خطاي ادراكي شيوع بيشتري دارد ما هم در اين نوشتار كه به مبحث خطاي ادراكي پرداختهايم، همهي مباحث و مثالها را روي مصاديق خطاي بينايي اجرا خواهيم كرد. (ایروانی و خداپناهی، 1379)قصد اصلی نگارنده از تدوین این نوشتار بررسی و تحلیل آزمایش خطای ادراکی مولر- لایر[6] میباشد. به بهانهي این آزمایش به مباحث نظری و مورد نیاز از جمله تعریف و انواع خطاهای ادراکی، تارخچهی مباحث ادراک و عوامل مؤثّر بر ادراک خواهیم پرداخت و در پایان امر این تست را که بر روی آزمودنیهای مؤسّسه انجام شده است را با تفصیل جزئیّات آن ذکر خواهیم کرد.
[h=2]تاريخچه[/h]البتّه خطاهاي ادراكي در تمام حواسّ ما رخ ميدهند امَا بهجهت آنكه اكثر (نزديك به 80 درصد) اطلاعات حسّيِ ورودي ما از طريق چشم و حسّ بينايي صورت ميگيرد، خطاهاي بينايي بيشتر ميان انسانها معروف هستند و نمونههاي تجربه شدهي فراواني از آنها را در سطح طبيعت سراغ داريم. به همين خاطر كه اين نوع از خطاي ادراكي شيوع بيشتري دارد ما هم در اين نوشتار كه به مبحث خطاي ادراكي پرداختهايم، همهي مباحث و مثالها را روي مصاديق خطاي بينايي اجرا خواهيم كرد. (ایروانی و خداپناهی، 1379)قصد اصلی نگارنده از تدوین این نوشتار بررسی و تحلیل آزمایش خطای ادراکی مولر- لایر[6] میباشد. به بهانهي این آزمایش به مباحث نظری و مورد نیاز از جمله تعریف و انواع خطاهای ادراکی، تارخچهی مباحث ادراک و عوامل مؤثّر بر ادراک خواهیم پرداخت و در پایان امر این تست را که بر روی آزمودنیهای مؤسّسه انجام شده است را با تفصیل جزئیّات آن ذکر خواهیم کرد.
بحث در مورد ادراك مبحثي نيست كه بهتازگي و طيّ ساليان اخير و يا با شكلگرفتن رشتهي علمي و تحصيلي خاصّي بهنام روانشناسي، مطرح شده باشد. بلكه از ديرباز و از زمان فلاسفهي يونان اين مطلب مورد توجّه انديشمندان بوده است و هريك به نحوي سعي كردهاند نوع ادراك و جنس آنرا مشخّص كنند.«ادراك انسان از جهان بيرون و حالات نفسانياش، از ديرباز مورد مطالعه و بحث فلاسفه بوده و با اوّلين طرز تفكّر فلسفي دربارهي ارزش معلومات و شناخت انسان آغاز شده است. اين پرسش همواره براي فلاسفه مطرح بوده است كه ادراكات انسان چگونه پيدا ميشوند؛ آيا اساس اين ادراكات تجارب حسّي است، يا بديهيّات عقلي؟ آيا ادراك پديدهاي مادّي است كه در سير تكاملي مادّه و رسيدن به مرحلهي خاصّي شكل ميگيرد و يا پديدهاي مجرّد و نوعي از هستي است كه با مادّه تفاوت دارد؟» (ايرواني و خداپناهي، 1379، ص5)البتّه اين بحث بيثمر نيست و نتايج بسيار مهمّي دارد كه طبق هركدام از نگرشهاي مذكور، به نوبهي خود متغيّر است و زيربناي تفكّرات فلسفي هر قومي را ميسازد. به صورت اختصار ذكر ميكنم كه يكي از ثمرات مهمّ اين بحث كه: آیا ادراك پديدهاي مادّي است يا مجرّد؟ اين است كه انسان فقط داراي همين جسم و بدن و پوست و استخوان مادّي است يا اينكه غير از اين پيكر مادّي و دنيوي، روح و نفس، که از امور مجرّد و فوق مادّه هستند، هم دارد. در نظر فلاسفه و دانشمندان مادّيگرايِ غالباً غربي، انسان همين جسم است و بعد از مرگ ديگر هيچ چيز از او باقي نخواهد ماند و كاملاً معدوم ميشود. آنها بهخاطر داشتن ايننوع از تفكّر سعيشان بر اين بوده است تا تمامي حالات و روحيّات انسان را توجيه مادّي كنند و براي آن از طُرُق فيزيولوژيكي و نورولوژيك، راه حل بيابند. از پديدههاي سادهاي مثل احساس درد گرفته تا پديدههاي پيچيدهتر مثل خوابديدن و اثرگذاريهاي انسانها بر يكديگر بدون تماس جسمي و مادّي. مانند آن پزشك مادّيگرايي كه گفته بود: «من فقط زماني به خدا ايمان ميآورم كه او را زير تيغ جرّاحي ببينم.»مطلب مذکور يكي از تفاوتهاي بسيار مهم و عمده است که بين فلاسفهي مادّيگرا و فلاسفهي الهي وجود دارد. در مقابل آنها فلاسفهي اسلامي قائل به اين هستند كه ابزارهاي حسّیِ انسان فقط وسيله هستند براي گرفتن امواجي كه از خارج و عالم واقع به انسان ميرسد و اين نفس و روح آدمي است كه كار مهم و اصلي را انجام ميدهد. در واقع اين چشم نيست كه ميبيند بلكه نفس انسان است كه مشاهده ميكند.در ادامه به نقل از دكتر ايرواني و دكتر خداپناهي (1379) اين مطالب را دقيقتر مورد بررسي قرار خواهيم داد.فلاسفهي يونان، حكماي اروپايي، دانشمندان و فلاسفهي اسلامي هريك به نحوي سعي كردهاند به اين پرسشها پاسخ دهند. فلاسفهي يونان دربارهي شناخت و ادراكات انسان مشاهدات و مطالعاتي داشتهاند، ايشان درپي كشف حقيقت و حدود و وسعت شناخت و داوري دربارهي حقيقت، متوجّه شده بودند كه انسان در شناختهاي خود كم و بيش خطا ميكند. مهمترين پرسشي كه براي حكماي اروپايي در بحث شناخت مطرح بوده است، چگونگي مطابقت ذهن با عالم خارج است. براي آنها جدايي ذهن از عالم خارج امري بديهي بهنظر ميرسيد و همگي به تعامل فاعل شناخت و متعلّق آن توجّه داشتهاند. دانشمندان اسلامي جايگاه بحث علم و ادراك را در قلمرو وسيع شناخت و ارزش آن قرار دادهاند كه بر محور حسّ و عقل و مراتب و اعتبار آنها دور ميزند.حال تنها به بيان مختصري از نظرات مكتبهاي مختلف فلسفي با بيان دكتر ايرواني و خداپناهي (1379)اشارهاي خواهيم داشت:
[h=2]علم و ادراک از نظر فلاسفهی یونان[/h]در قدیمیترین نظریّهها در مورد شناخت و ارزش آن به آرای «سوفسطاییان[7]» برمیخوریم که دربارهی امکان کشف حقیقت، شکّ و تردید بسیار داشتهاند. «پروتاگوراس[8]» یکی از بزرگترین سوفیسطها معتقد بود که انسان مقیاس و میزان همه چیز است. سوفسطایی دیگری میگفت: «هیچ چیز وجود ندارد، اگر هم وجود داشته باشد، هیچکس نمیتواند آنرا بشناسد و اگر هم بشناسد، این شناخت را نمیتوان به دیگران منتقل کرد.» تمامی این فلاسفه بر این عقیده بودند که معلومات مااز جهان اعتباری ندارد و تمام ادراکات انسانی حتّی بدیهیّات اوّلیّه، باطل و خیال محض است. درمقابل این فلاسفه سقراط و پیروان او خصوصاً ارسطو راههای مغلطه و سفسطه بازیهای آنان را روشن ساخته، ثابت کردهاند که جهانِ معلومات هیچ در هیچ نیست، بلکه انسان میتواند با نیروی عقل و استعدادی که دارد واقعیّت جهان خارج را آنگونه که هست دریابد و اگر فکر خود را بهطور صحیح بهکار بندد، به درک حقیقت نائل میشود. افلاطون از قول ارسطو میگوید که نمیتوانیم از طریق یادگیری و آموختن، دانش و معرفت کسب کنیم؛ یعنی چیزی یاد نمیگیریم، بلکه آنچه را در عقل و نفس داریم با تجربهی حسّی به یاد میآوریم. به نظر افلاطون محسوسات ظواهرند نه حقایق، و علم و ادراک به آنها تعلّق نمیگیرد؛ بلکه آنچه در عالم معقولات است به کمک عقل دریافت میشود. افلاطون عالم ظاهر یعنی محسوسات را که تمام مردم آنرا درک میکنند، مجازی و عالم معقول را حقیقی میداند و آنرا به «مُثُل» تعبیر میکند. بدین معنا که هر امری در عالم چه مادّی باشد مانند حیوان، نبات و جماد، چه معنوی باشد مانند شجاعت، عدالت و نظیر آن، حقیقتی دارد که سرمشق و نمونهی کامل اوست و از بدو تولّد در وجود انسان موجود است و به حواسّ در نمیآید؛ بلکه به کمک عقل ادراک میشود و نمونهی کامل آنرا «مثال» یا «ایده» و جمع آنرا «مُثُل» گویند.برخی دیگر از فلاسفهی یونان براین عقیده بودهاند که برای کسب علم و معلومات یقینی، معیار و مقیاس صحیحی در اختیار نداریم، زیرا حس خطا میکند و عقل هم توانایی اصلاح این خطا را ندارد. بنابراین انسان نمیتواند در مورد آگاهی از جهان حکم قطعی صادر کند، پس باید نسبت به همه چیز، حتّی خود آگاهی؛ با شکّ و تردید بنگرد.از جملهی این فلاسفه «پیرهون[9]» بود که مذهب «شکگرایی[10]» را بنا نهاد. به نظراو ادراکات انسان از امور، به ذهن شخص ادراککننده بستگی دارد که در شرایط زمانی و مکانی و وضعیّت روانی اشخاص متفاوت است. دیدگاههای فلاسفهی یونان، زیربنای فکری حکمای اروپایی شد که به اجمال بدان میپردازیم.
[h=2]علم و ادراک از نظر حُکمای جدید غرب[/h]از جمله حکمای اروپایی که به ارزش یقینی ادراکات حاصل از حواس شک میکند، دکارت[11] است. اگرچه او با شک، افراطی کار خود را آغاز میکند، ولی سرانجام اعتراف میکند که انسان میتواند از طریق عقل و درک وشهود[12] به معرفت یقینی دست یابد. بنابراین دکارت تجربهی حسّی را وسیلهی ارتباط انسان با خارج میداند که نه تنها برای کشف حقیقت امور، بلکه در زندگی نیز مورد استفاده واقع میشود.«جان لاک[13]» در کتاب معروف خود بهنام تحقیق در فهم بشر سعی کرده است تا شناخت و علم و ادراک انسان را براساس تجربهی حسّی تبیین کند؛ به عقیدهی او تصوّرات ذهنی و معلومات، حاصل تجربهی حسّی است. یعنی ذهن انسان در آغاز تولّد، مانند لوح سفیدی است که هیچ چیز بر آن نگاشته نشده است؛ ولی بهتدریج و بر اساس تجربیّات حسّی، معلومات ما در آن نقش میبندند. لاک این تجربیّات را دو نوع میداند که یکی حاصل اثرات حسّی در برابر محرّکهای خارجی است و دیگری مشاهدات درونی است که با تفکّر و تعقّل در ذهن پیدا میشوند. ذهن با تعمّق و تعقّل، تصوّرات حاصل از تجارب حسّی را ادراک میکند.«بارکلی[14]» اسقف ایرلندی، بیش از هرچیز به مابعدالطبیعه توجّه دارد و معتقد است که محسوسات وجود خارجی ندارند؛ بلکه یک روح نامتناهی در همه جا حاضر است و محیط بر عالم و حافظ آن است، بنابراین اشیائی را که انسان ادراک میکند، جداگانه و متمایز از او در علم خداوند وجود دارند و چنین نیست که وقتی آنها را تجربه میکنیم، بهوجود آیند و یا وقتی آنها را درک نمیکنیم، معدوم شوند. از طرفی بهنظر بارکلی علم و آگاهی انسان منحصر به تصوّراتی است که از راه حس برای او حاصل میشود. یعنی آنچه که ادراک میشود، چیزی جز همین تصوّراتی که در ذهن ما صورت میگیرد نیست. ولی این روح یا نفس است که با فعّالیّت مستقل خود این تصوّرات را ادراک میکند.در اینجا باید توجّه داشته باشیم که برخی فلاسفه مانند لاک که طرفدار اصالت حسّ و تجربه هستند، معانی کلّی را در ذهن انسان انکار نمیکنند، بلکه آنهاروی این مطلب تأکید دارند که در عقل چیزی نیست که قبل از آن در حس وجود نداشته باشد. یعنی مبدأ و منشأ هر ادراکی در انسان فقط و فقط حس است که با فعّالیّت و تصرّفات ذهن که عملی بسیار پیچیده است، تجزیه و تحلیل میشود و ادراکات نهایی ما را شکل میدهد.«هیوم[15]» در اثر معروف خود طبیعت انسان، بحث مهمّ فلسفی حقیقت جسم و روح را که فلسفهی اولی مینامند کنار گذاشت و آنرا بیحاصل خواند. به نظراو باید ابتدا عقل را که عامل دانشاندوزی و معرفت است موضوع تحقیق و نقّادی قرار داد. بدین منظور باید از روش معمول در علوم طبیعی استفاده کرد؛ زیرا همانطور که نمیتوانیم حقیقت جسم را دریابیم، حقیقت نفس را هم نخواهیم شناخت و تنها باید به آثار آن توجّه کنیم؛ و معرفت حقیقی تنها از این راه حاصل میشود. خلاصهی نظر او در این باره این است که ادراکات انسان دو نوعند، بعضی به احساساتی مربوط میشوند که فرد در برخورد با محرّکها بهدست میآورد و آنها را «انتباعات یا ارتسامات[16]» مینامد، مانند احساس رنگ سرخ و زرد یا گرما و سرما و یا مانند مهر و کین و خواهش و اراده که نوع دیگری از این احساسها هستند. بعضی دیگر ضعیفتر از این تأثّرات هستند که یا بهدنبال این احساسها بهوجود میآیند و یا آنها را تخیّل میکنیم که اینها را «تصوّرات یا معانی و مفاهیم[17]» میگویند و در هرحال هم منشأ آنها حس است. بناراین تفکّر و تعقّل و همهی اعمال ذهنی که موجب شکلدهی تصوّرات و تداعی آنها در ذهن میگردند، بر اساس تأثّرات حسّی حاصل شدهاند.«کانت[18]» در کتاب معروف خود تحت عنوان نقّادی عقل محض، بر این عقیده است که مذهب «اصالت تجربهی حسّی[19]» در فهم حقایق ضروری و ثابت مانند مفاهیم ریاضی که بداهت آن سراسر مرهون عقل است، ناتوان است. از طرفی مذهب «اصالت عقل[20]» را نقد میکند، زیرا که شناخت واقعی، مستلزم دادههای تجربی و احساسهایی است که به مکان و زمان متّصل شدهاند. به نظر او ذهن است که تأثّرات حاصل را با فعّالیّت خود بهکار میگیرد و نسبت به آنها شناخت پیدا میکند. در واقع حس بدون«تصوّر کلّی[21]» نابینا، و تصوّر کلّی بدون حس، خالی و بیمحتوا است. کانت شانخت انسان را حاصل تأثیر و همکاری فاعل شناخت و متعلّق شناخت یعنی تأثیر متقابل دو قوّهی احساس و ادراک میداند.بنابراین به نظر کانت با آنکه برای حصول علم، تجربه لازم است، ولی بدون استمداد از معلومات عقلی از این تجربه، چیزی فهمیده نمیشود. یعنی علم و ادراک ما با وساطت حس و اصول عقلی حاصل میگردد.نتیجهی آرا و بحث این فلاسفه این است که، ارزش شناخت و معلومات انسان را میتوان در دو جنبهی نظری و عملی بررسی کرد. بیان ارزش معلومات و ادراکات انسان از جنبهی نظری این است که آیا مدرکات و معلومات ما، عین واقع و نفس الامر هست یا خیر؟ تمام دانشمندان جدید از دکارت به بعد محسوسات را نفی کردهاند و حس را تنها وسیلهی کشف حقیقت نمیدانند. ولی از لحاظ ارزش عملی معتقدند که هر چند معلومات حسّی موجب کشف حقیقت نمیشوند امّا ما را در عمل هدایت میکنند؛ بنابراین چنین نتیجه میگیرند که بین ادراکات ما و اشیاء خارجی یک رابطهی مستقیم وجود دارد. مثلاً در خارج از وجود انسان، محرّکهای فیزیکی مانند امواج صوتی و نوری وجود دارند که اعضای گیرندهی ما را متأثّر میسازند و در ذهن میمانند. انسان برای ارتباط با دنیای خارج از این تجربیّات حسّی استفاده میکند و برای سازش با آنها عملاً بهره میگیرد و در نهایت، به وسیلهی عمل ذهن و فعّالیّت قوای نفسانی است که این تجربیّات حسّی، تجزیه و تحلیل میشوند و اگرچه ما را به ماهیّت اشیاء خارجی و دنیای داخلی واقف نمیکنند، ولی به اجمال به درک وجود این عناصر خارجی رهنمون میسازند.
[h=2]علم و ادراك از نظر فلاسفه و دانشمندان اسلامي[/h]بحث ادراك، از نظر دانشمندان اسلامي با خواص روح مجرّد از مادّه، ماهيّت و واقعيّت علم ادراك انسان مرتبط بوده است. برخي، ادراك را در مقولهي نفس و قواي آن مطرح ساخته، مراحل كمال آنرا وراي ادراك حسّي و حتّي وراي ادراك عقلي ميدانند؛ بعضي ديگر،آنرا نوعي از وجود ميدانند كه بالاتر از سطح موجودات مادّي است و موجود زنده در تطوّر و كمال خويش به آن مرحله ميرسد. بنابراين از نظر دانشمندان اسلامي نفسِ مُدرِك و متفكّر، حقيقتي غيرمادّي و مجرّد از ويژگيهاي مادّه است.«فارابي» (257-338 ق) معروف به معلّم ثاني، پس از بحث در عقايد فلسفي افلاطون و ارسطو به مسألهي مُثُل افلاطوني ميپردازد. وي اين نظر افلاطون را كه عالمي بهنام عالم معقولات وجود دارد و فوق حس و جداي از آن است، قبول نميكند؛ زيرا بهنظر او معقولات جز در عقل موجود نيستند. او معتقد است نفس داراي قواي متعدّدي است كه از آن جمله ميتوان از قواي مُدرُكه، حاسّه، متخيّله و عاقله نام برد.«ابنسينا» (370-428ق) يكي از بزرگترين فيلسوفاني است كه به مطالعهي دقيق نفس پرداخته و آنرا هم از جنبهي متافيزيكي و هم از لحاظ فيزيولوژي بررسي كرده است. بهنظر اينسينا ادراك عبارت است از درك صورت اشياء، به كمك دستگاههاي حسّي و تجريد آنها از شيئ مادّي كه اين عمل بهوسيلهي ادراك حسّي و عقلي صورت ميپذيرد. ادراك حسّي عبارت است از واردشدن صورت محسوسات در حواس و ادراك عقلي عبارت است از تحقّق معقولات در عقل. محسوسات بهواسطهي اعضاي حسّي احساس ميشوند، نه ادراك حقيقي. دادههاي حواس بهنحوي بههم ميپيوندند و حسّ مشترك را تشكيل ميدهند و در واقع، حسّ مشترك قوّهايست كه ادراك صور جزئيه را به عهده دارد.«صدرالمتألّهين» (990-1050ق) فيلسوف و دانشمند اسلامي، علم و ادراك را نوعي از وجود اشياء در ذهن ميداند. به نظر او، ادراك هرچيزي، اعم از محسوسات جزئيه و يا معقولات كلّيه، عبارت است از حصول آن در ذات نفس، با اين تفاوت كه نفس ناطقه، جزئيّات را توسّط آلات حسّي و كلّيات را با ذات خويش ادراك ميكند. ملّاصدرا همانند ابنسينا، ادراك محسوسات جزئيّه را توسّط حواس پنجگانه ميسّر ميداند ولي وجود اين حواس را براي ادراك معقولات كلّيه، كافي نميداند. بهنظر او انسان در نيل به ساير كمالات به قواي ديگري بهنام حواسّ باطني نياز دارد.خلاصه اينكه بهنظر دانشمندان اسلامي، ادراكات انسان از مقولهي امور روحي است و از راه عدم انطباق خواصّ عمومي مادّه، ثابت ميكنند كه يك امر روحي مانند ادراك نميتواند مادّي باشد، بنابراين نميتواند تنها بر فعّاليّتهاي عصبي منطبق گردد. بدين معنا كه اگر ادراك حاصل فعل و انفعالات مادّي بود بايد هميشه با محقّقشدن شرايط مادّي تحقّق مييافت، درصورتيكه بسياري از اوقات با وجود فراهمبودن شرايط مادّي بهسبب تمركز نفس در امر ديگري ادراك تحقّق نمييابد.البتّه در اين باب تنها بينش فلسفي زمينهي بحث نيست بلكه ادراك براساس وجود محرّكهاي خارجي يا داخلي موجود زنده و واكنش نظامهاي فيزيولوژيك و رواني شكل ميگيرد. بنابراين بحث ادراك در محلّ تلاقي چند علم قرار ميگيرد كه هريك با بينش و روش خاصّي در ابعاد مختلف به تحقيق و تفسير آن ميپردازند.
[h=2]احساس و ادراك در روانشناسي امروز[/h]بحث احساس و ادراك در روانشناسي امروز تحت عنوان ادراك حسّي، براساس دستاوردهاي علوم تجربي و بهخصوص فيزيولوژي و روانشناسي تجربي مطرح ميگردد. در اين علوم ادراك حسّي بهعنوان فرآيندي است كه از واقعيّت محرّكهاي فيزيكي و شيميايي محيط آغاز ميشود و با چگونگي واكنش موجود زنده و تحليل و تفسير رواني كه موجب سازش آن با محيط خود ميشود خاتمه مييابد.اين خلاصهاي از تاريخچهي مباحث ادراك ميان دانشمندان و فيلسوفان بود كه بهخاطر اهمّيّت اين بحث به آن پرداخته شد. زيرا هميشه مباحث فلسفي زيربناي فكري انديشمندان و حتّي دانشمندان تجربي يك قوم و ملّت را تشكيل داده و ميسازد. اگر اين زيربنا بهخوبي و ميزان بنا شود، تا هر زمان كه آن علم مورد نظر پيش برود و ترقّي كند، از انحرافات فاحش و تغييردهندهي سرنوشت آن علم جلوگيري خواهد كرد. براي همين امر به دانشپژوهان اين رشته پيشنهاد ميكنيم زيربناهاي فكري فلسفي- اسلامي خود را محكم كنند و سپس به تعمّق در علوم ديگر بپردازند.احساس[22] و ادراك[23]در اين بخش به تعريف احساس و ادراك خواهيم پرداخت تا مباحث نظري اين بحث بيشتر روشن شوند.در تعريف احساس اينگونه آمده است:«انتقال اثر محرّك از گيرندهي حسّي به سيستم اعصاب مركزي،كه بهصورت عيني قابل پيگيري است.» (ايرواني و خداپناهي، 1379، ص21)به اين مطلب بايد دقّت كرد كه اين احساس ارزش شناختي ندارد و بهگونهاي منفعل حاصل ميگردد و اساسي صد در صد فيزيولوژيك دارد.اين همان چيزي است كه در حيوان و نوزاد آدمي بهوضوح قابل مشاهده است.هرچند در بخش تاريخچه از ادراك بحث شد در اين قسمت به تعريف آن از ديد روانشناسان خواهيم پرداخت. در تعريف ادراك اينگونه آمده است:«ادراك فرآيند ذهني يا رواني است كه گزينش و ساماندهي اطّلاعات حسّي و نهايتاً معنيبخشي به آنها را بهگونهاي فعّال بهعهده دارد. به عبارت ديگر پديدهي ادراك،فرآيندي ذهني است كه در طيّ آن تجارب حسّي معنيدار ميشود و از اين طريق انسان روابط امور و معاني اشياء را در مييابد.» (همان، ص22)ممكن است اين سؤال پيش آيد كه از لحاظ زماني چه فرقي بين احساس و ادراك است و تقريباً هيچ فاصلهاي با هم ندارند؟ اين سؤال طبيعتاً به ذهن ميرسد و در جواب آن بايد گفت كه عمل ادراك بهاندازهاي سريع در ذهن انسان صورت ميگيرد كه همزمان با احساس بهنظر ميرسد و براي همين ممكن است بين آنها اشتباه شود.
[h=3]تعريف خطاي ادراكي[/h]خطاي ادراكي[24] يك رفتار حسّي يا ادراكي نادرست است، يعني آنچه را كه ميبينيم يا ميشنويم و ... با موقعيّت واقعي و مشخّص مطابقت نميكند؛ به عبارت ديگر، وقتي كه ادراك ما از اشياء و ساير امور، بهطور كلّي، با واقع منطبق نباشد گوييم دچار خطاي ادراكي شدهايم. تجربه به ما ثابت كرده است كه ادراك ما كپي ساده از واقعيّت نيست. البتّه بايد متوجّه باشيم كه ممكن است در اثر برخي از عوامل بيروني يا دروني، دچار توهّم[25]و خيال نيز بشويم كه اشياء در اين حالتها هم غير واقعي بهنظر ما ميرسند ولي اين توهّمات سواي خطاي ادراكي هستند.حال بهصورت مختصر با تعريف خطاي ادراكي آشنا ميشويم:«خطاي ادراكي يك رفتار حسّي يا ادراكي نادرست است، يعني آنچه را كه ميبينيم يا ميشنويم و ... با موقعيّت واقعي و مشخّص مطابقت نميكند.» (همان، ص210)دو نمونه از این تصاویر را اینجا می بینید، خوب دقّت کنید:
بهنظرشما واقعاً این خطوط افقی کج هستند؟ بیشتر دقّت کنید ... برای اینکه بهتر متوجّه بشويد پشنهاد می کنم که اوّل تصوير را بهصورت کلّی و از دور ببينيد و سپس هر خط را بهتنهایی و با دقّت ببینید.
در مورد تعداد پاهای اين فيل چه فکر میکنيد؟ يكبار از بالا به پايين ببينيد و يکبار برعکس.
با توجّه به تعريف خطاي ادراكي و تفاوت مختصر آن با توهّم، به اين نكته بايد توجّه داشت كه خطاهاي ادراكي از انواع اختلال بهحساب نميآيند. خطاي ادراكي نوعي خطاست كه در همهي انسانها وجود دارد و حتّي ميشود گفت افرادي كه خطاي ادراكي را در برخي آزمايشها ندارند غيرطبيعي بهحساب ميآيند. (براساس مطالب كلاسي) پس بايد به تفاوت خطاها و اختلالها بيشتر پرداخته شود. در اينجا قصد داريم تا به برخي تفاوتها بين خطاي ادراكي، پديدههاي فيزيكي، توهّم و هذيان[26] بپردازيم. در مواردي كه ذكر شد، خطاي ادراكي پديدهاي عادّي در انسان محسوب ميشود. پديدههاي فيزيكي هم كه مربوط به بيرون از انسان هستند. امّا توهّم و هذيان دو اختلال رواني هستند. با اين مقدّمه بهتر ميتوان به تفاوتهاي اين موارد اشاره كرد.برخي پديدههاي فيزيكي مانند رنگينكمان، شكست نور، شكست قاشق چايخوري در ليوان یا سراب، خطای ادراکی نيستند چراکه خطای ادراکی در ذهن است امّا مطالب گفته شده در عالم واقع بر طبق قوانین فیزیک وجود دارند؛ این همان تفاوت بین خطای ادراکی و پدیدههای فیزیکی میباشد.تفاوتهاي خطای ادراکی با توهّم:· اوّلین تفاوت همانگونه که قبلاً هم ذکر شد این است که خطاهای ادراکی از قبیل خطا هستند و امری عادّی محسوب میشوند امّا توهّم و انواع مختلف آن که ذکر خواهند شد،اختلال و بیماری هستند.· تفاوت دیگر اینکه توهّم هنگامی اتّفاق میافتد که هیچ محرّک حسّی وجود ندارد ولی ادراکاتی صورت میگیرد مثل توهّم حملهی یک خرس گرسنه به شخص درحالیکه هیچ خرسی وجود ندارد.· تفاوت بعدی اینکه خطای در ادراک در همهی مردم وجود دارد و آنرا تجربه میکنند، حال آنکه توهّمات را فقط افراد دارای مشکلات روانی تجربه میکنند و در بیماران مختلف یکسان نیست.· از اینرو خطای ادراکی برخلاف توهّم بهطور تجربی قابل مطالعه است. همچنین توهّمات معمولاً مستمر است ولی خطاهای ادراکی در شرائط خاص پیش میآید و موقّتی هستند. (مطالب کلاسی)برخي اختلالات در بيماريهاي رواني از نوع روانپريشي، اعم از كنشي يا عضوي، بهصورت توهّمات ادراكي بدون وجود محرّك خارجي نظير «تجربيّات بين خواب و بيداري[27]»، «توهّم سمعي[28]»، «توهّم بويايي[29]»،«توهّم چشايي[30]»، «توهّم لمسي[31]»، «توهّم عضلاني[32]» و ... ديده ميشود. مثلاً مبتلايان به اين توهّمات، صداهايي را ميشنوند و يا اشخاص يا اشيائي را ميبينند كه واقعيّت خارجي ندارند. ساعتها با كساني به گفتگو مينشينند و يا صداهايي را ميشنوند كه هيچ منبع صوتي ندارند.(ایروانی و خداپناهی، 1379)امّا در مورد هذیان میتوان گفت که، هذیان باور و فکر غلط است و تنها برای افراد مبتلا به اختلالات روانی پدید میآید، مانند هذیان خودبزرگبینی. همانگونه كه در زمينهي روانشناسي هيلگارد آمده است:«باورهاي كاذب يا نادرست كه يكي از ويژگيهاي برخي از اختلالهاي روانپريشي است و اغلب بهصورت هذيان عظمت يا هذيان توطئه يا گزند و آسيب نمايان ميشوند.» (اتكينسون، 1387، ص714)از تفاوتهای هذیان با توهّم میتوان به این نکته اشاره کرد که هذیان اختلالی است که در فکر و باور رخ میدهد ولی توهّم اختلالی است که در ادراک است با توجّه به این نکته که فکر در سطح بالاتری از ادراک قرار دارد. (مطالب کلاسی)
[h=1]عوامل مؤثّر بر ادراك[/h]بهنظرشما واقعاً این خطوط افقی کج هستند؟ بیشتر دقّت کنید ... برای اینکه بهتر متوجّه بشويد پشنهاد می کنم که اوّل تصوير را بهصورت کلّی و از دور ببينيد و سپس هر خط را بهتنهایی و با دقّت ببینید.
در مورد تعداد پاهای اين فيل چه فکر میکنيد؟ يكبار از بالا به پايين ببينيد و يکبار برعکس.
با توجّه به تعريف خطاي ادراكي و تفاوت مختصر آن با توهّم، به اين نكته بايد توجّه داشت كه خطاهاي ادراكي از انواع اختلال بهحساب نميآيند. خطاي ادراكي نوعي خطاست كه در همهي انسانها وجود دارد و حتّي ميشود گفت افرادي كه خطاي ادراكي را در برخي آزمايشها ندارند غيرطبيعي بهحساب ميآيند. (براساس مطالب كلاسي) پس بايد به تفاوت خطاها و اختلالها بيشتر پرداخته شود. در اينجا قصد داريم تا به برخي تفاوتها بين خطاي ادراكي، پديدههاي فيزيكي، توهّم و هذيان[26] بپردازيم. در مواردي كه ذكر شد، خطاي ادراكي پديدهاي عادّي در انسان محسوب ميشود. پديدههاي فيزيكي هم كه مربوط به بيرون از انسان هستند. امّا توهّم و هذيان دو اختلال رواني هستند. با اين مقدّمه بهتر ميتوان به تفاوتهاي اين موارد اشاره كرد.برخي پديدههاي فيزيكي مانند رنگينكمان، شكست نور، شكست قاشق چايخوري در ليوان یا سراب، خطای ادراکی نيستند چراکه خطای ادراکی در ذهن است امّا مطالب گفته شده در عالم واقع بر طبق قوانین فیزیک وجود دارند؛ این همان تفاوت بین خطای ادراکی و پدیدههای فیزیکی میباشد.تفاوتهاي خطای ادراکی با توهّم:· اوّلین تفاوت همانگونه که قبلاً هم ذکر شد این است که خطاهای ادراکی از قبیل خطا هستند و امری عادّی محسوب میشوند امّا توهّم و انواع مختلف آن که ذکر خواهند شد،اختلال و بیماری هستند.· تفاوت دیگر اینکه توهّم هنگامی اتّفاق میافتد که هیچ محرّک حسّی وجود ندارد ولی ادراکاتی صورت میگیرد مثل توهّم حملهی یک خرس گرسنه به شخص درحالیکه هیچ خرسی وجود ندارد.· تفاوت بعدی اینکه خطای در ادراک در همهی مردم وجود دارد و آنرا تجربه میکنند، حال آنکه توهّمات را فقط افراد دارای مشکلات روانی تجربه میکنند و در بیماران مختلف یکسان نیست.· از اینرو خطای ادراکی برخلاف توهّم بهطور تجربی قابل مطالعه است. همچنین توهّمات معمولاً مستمر است ولی خطاهای ادراکی در شرائط خاص پیش میآید و موقّتی هستند. (مطالب کلاسی)برخي اختلالات در بيماريهاي رواني از نوع روانپريشي، اعم از كنشي يا عضوي، بهصورت توهّمات ادراكي بدون وجود محرّك خارجي نظير «تجربيّات بين خواب و بيداري[27]»، «توهّم سمعي[28]»، «توهّم بويايي[29]»،«توهّم چشايي[30]»، «توهّم لمسي[31]»، «توهّم عضلاني[32]» و ... ديده ميشود. مثلاً مبتلايان به اين توهّمات، صداهايي را ميشنوند و يا اشخاص يا اشيائي را ميبينند كه واقعيّت خارجي ندارند. ساعتها با كساني به گفتگو مينشينند و يا صداهايي را ميشنوند كه هيچ منبع صوتي ندارند.(ایروانی و خداپناهی، 1379)امّا در مورد هذیان میتوان گفت که، هذیان باور و فکر غلط است و تنها برای افراد مبتلا به اختلالات روانی پدید میآید، مانند هذیان خودبزرگبینی. همانگونه كه در زمينهي روانشناسي هيلگارد آمده است:«باورهاي كاذب يا نادرست كه يكي از ويژگيهاي برخي از اختلالهاي روانپريشي است و اغلب بهصورت هذيان عظمت يا هذيان توطئه يا گزند و آسيب نمايان ميشوند.» (اتكينسون، 1387، ص714)از تفاوتهای هذیان با توهّم میتوان به این نکته اشاره کرد که هذیان اختلالی است که در فکر و باور رخ میدهد ولی توهّم اختلالی است که در ادراک است با توجّه به این نکته که فکر در سطح بالاتری از ادراک قرار دارد. (مطالب کلاسی)
دكتر ايرواني و دكتر خداپناهي (1379) عوامل مؤثّر بر ادراك را به دو دستهي كلّي زمينههاي فردي و اجتماعي تقسيم كردهاند. اينجا به برخي از اين عوامل اشاره خواهد شد:
[h=2]نيازها[/h]فرانسس (1973) آزمايشي را از لازاروس نقل ميكند كه در آن بهوسيلهي تاكيستوسكپ عكسهاي خوراكيهايي را همراه با عكسهاي ديگري به 161 آزمودني روزهدار نشان دادند؛ نتيجهي آزمايش نشان داد كه در چهار ساعت اوّل روزه، عكسهاي خوراكي سريعتر از ساير عكسها ادراك شده است (آستانه پايين) در حالت بيش از چهار ساعت روزه (آستانهي بالا) عكسهاي متفرّقه، زودتر از عكسهاي خوراكيها ادراك شدهاند.نتايج اين آزمايش را ميتوان چنين بيان كرد: نياز به غذا، طرحهاي ادراكي را چنان آماده ميسازد كه اين اميال ارضاء شوند. ولي اگر انجام عمل به شكست بينجامد و يا ناممكن باشد، ميبينيم كه نسبت به محرّكهاي ناخوشايند، نوعي عدم حسّاسيّت گزينشي ظاهر ميشود.
[h=2]آمادگي و انتظار ادراكي[/h]وقتي جملهاي را به ما نشان ميدهند و يا به گوش ما ميرسانند، آخرين كلمهي جمله با توجّه به انتظار ما براي شنيدن آن، صراحت بيشتري پيدا ميكند؛ همانطور كه اگر همان جمله و كلمات آنرا رسا و روشن عرضه نكنند، بهسختي متوجّه ميشويم با حدس و تخمين و با كمك نشانههاي حسّي ضعيف، معنا و مفهومي از آن درك كنيم. ارتباط ميان كلمات معمول و متداول محاورهاي، احتمال دارد محرّك لازم براي ادراك يك جمله را آسان سازد؛ بهعبارت ديگر با وجود زمينهي حاضر در موقعيّت ادراك، تشخيص يك شكل يا يك شيئ آشنا، بهدليل تجارب گذشتهي فرد، به مراتب دقيقتر و آسانتر صورت ميگيرد.
[h=2]حالات انفعالي[/h]اگر ادراك شيئ يا كلمهاي، ايجاد رضايت خاطر و حالتي خوشايند در سيستم ادراكي فرد بكند، در او انگيزهاي مثبت بهوجود ميآورد كه موجب تشكيل طرحي ادراكي ميشود كه تشخيص و ادراك محرّكهاي شبيه آنرا در حالتهاي بعدي ساده و تسريع ميكند، و اگر حاصل ادراك موجب ناخوشايندي يا احتمالاً دردمندي شود، انگيزهي منفي ايجاد كرده حالت خودداري از ادراك بهوجود ميآورد و به حالات اضطراب و تشويش نيز منجر ميشود. خلاصه اينكه ادراك يك شيئ يا كلمهي اضطرابآور بهطور نسبي با ناراحتي همراه است و به كندي صورت ميگيرد.
[h=2]تأثير زبان و تركيبات لفظي بر ادراك[/h]تلفّظ كلمات با صداي بلند را نوعي پاسخ ادراكي ميدانند كه اثرات متغيّري بر ادراك ميگذارد. چگونگي تأثير اين نوع متغيّر را، در كوششهاي تشخيص محرّك بررسي و آزمايش كردهاند. سولومون و پوستمن[33](1952) براي اثبات اين تأثير، فهرتهايي از كلمات بدون معنا تهيّه و به دو گروه آزمودني ارائه كردهاند تا آنها را در يك موقعيّت با صداي بلند و در موقعيّت ديگر با چشم بخوانند. سپس اين كلمات را براي بازشناسي به كمك يك تاكيستوسكپ به هر دو گروه آزمودنيها ارائه كردهاند؛ متوجّه شدند كه خواندن كلمات با صداي بلند در حكم عامل يادگيري قبلي، در ادراك اين كلمات است.
[h=2]توجّه[/h]در تعريف توجّه اينگونه آمده است: تمركز ادراك كه منجر به آگاهي ژرفتر از محرّكهاي معدودي ميشود.(اتكينسون، 1387)«ادراک و توجّه بهصورت تعاملی با یکدیگر ارتباط دارند. به سخن دیگر، در اکثر اوقات اگر چیزی مورد توجّه قرار نگیرد درک نمیشود و یا اگر چیزی قابل درک نباشد، در مرکز توجّه قرار نمیگیرد.» (نادری و سیف، 1373، ص162)توجّه دو گونه است: توجّه انتخابی[34] و توجّه توزیع شده[35]. بهعنوان مثال برای توجّه انتخابی به این تجربه میتوان اشاره کرد که کسی آنقدر جذب دیدن مسابقهی فوتبال میشود که دیگر هیچ محرّک دیگری را در اطراف خود درک نمیکند زیرا توجّه او کاملاً محو یک محرّک شده است. در مورد توجّه توزیع شده هم میتوان مثال زد به رانندهی ماهری که در حین رانندگی هم به رانندگی مشغول است و هم با تلفن همراه خود صحبت میکند و هم به رادیو گوش میدهد و هم مشغول خوردن ساندویچی است که همسرش برای او آماده کرده بوده است. البتّه باید به این نکته دقّت داشت که چنین افرادی بسیار کم هستند که دارای چنین توانمندیهایی باشند و برای همین است که در همه جای دنیا پلیس رانندهای را که به کاری غیر از رانندگی مشغول باشد، مثل صحبت با تلفن همراه و یا خوردن و آشامیدن، جریمه میکند زیرا ممکن است منجر به تصادف شود.بههر صورت، هرچه توجّه بیشتر باشد ادراک هم بیشتر و قویتر خواهد بود. لذا توجّه بهعنوان یکی از عوامل مؤثّر بر ادراک همیشه مطرح بوده است. توجّه انتخابی برای برخی از جاها و یا مشاغل اهمّت دارد و باید در جای خودش تقویّت شود تا به اضافه شدن و قدرتگرفتن ادراک بینجامد و همچنین توجّه توزیعشده که این مورد هم در جای خودش و آن مکانهایی که بهکار میرود باید مورد نظر و تقویّت واقع شود تا اینکه موجب افزایش ادراک شود. امّا اگر کسی درجایی که به توجّه انتخابی نیاز است، دارای توجّه توزیعشده باشد، برای آن مکان مناسب نیست که بهکار گرفته شود و همچنین برعکس، یعنی برای جاییکه توجّه توزیعشده نیاز است نمیتوان کسیرا به کار گرفت که دارای توجّه انتخابی است. برای مثال یک خلبان هواپیما باید توجّه توزیعشدهی خوبی داشته باشد تا بتواند بهموقع و سروقت از ابزار و کلیدهای فراوانی که در کابین خلبان تعبیه شدهاند استفاده کند و مسافران را صحیح و سالم به مقصد برساند. چنین خلبانی دارای ادراک خوبی خواهد بود و میتواند در کارش موفّق باشد امّا برعکس یک خلبان شاید بتوان به یک شکارچی مثال زد. کسی میتواند شکارچی خوبی باشد که توجّه انتخابشدهی قویای داشته باشد. زیرا او باید بتواند بهطور دقیق و با صبر زیاد روی یک نقطه تمرکز کرده و شکاری را که مدّنظر دارد، مورد هدف قرار دهد. او اگر توجّه انتخابشدهی خوبی نداشته باشد نمیتواند موفّق شود. (مطالب کلاسی)
[h=2]حسّاسیّت اندام حسّی[/h]مسلّم است آدمیان از لحاظ احساسها برابر نیستند پس از نظر ادراک نیز همانند نخواهند بود. برای اینکه ادراک ما دقیقتر باشد بایداندام حسّی ما سالم و بیعیب باشد.(محیالدّین بناب، 1374)
[h=2]تجربههای قبلی[/h]طبیعی است که نوع آموختههای قبلی کیفیّت ادراک ما را تحت تأثیر قرار خواهد داد. کتب روانشناسی مربوط به ادراک پر از مثالهایی است که ثابت میکنند یک محرّک بسته به تجربهی گذشتهی مشاهده کننده میتواند تصاویر ادراکی متفاوتی را برانگیزاند. (همان)
[h=2]حالات هیجانی[/h]معلوم شدهاست که در دادگاههای مربوط به قتل وقتی حضّار کاملاً هیجانزدهاند بعضی افراد بیآنکه قصد دروغگویی داشته باشند، شهادت دروغ دادهاند. و این هم معلوم است هیچ زن و شوهری را علاوه بر ملاحظات انسانی نباید وادار کرد که علیه دیگری شهادت دهد، یا قاضی دادگاه وقتی اعضای خانوادهی خودش در دعوایی درگیر باشند از خود سلب مسئولیّت میکند. رواندرمانگران معمولاً اعضای خانوادهی خود را نمیتوانند معالجه کنند. (همان)مثلاً اگر نیاز گرسنگی را ارضاء نکنیم به احتمال زیادممکن است لفظ کتاب را، کباب بخوانیم. شباهت این دو لفظ به یکدیگر باعث میشود شخص بسیار گرسنه تشخیص ندهد کدامیک نوشته شده است و طبق هیجان گرسنگی که در او وجود دارد، کلمات را از یکدیگر بهدرستی تشخیص نداده و یکی را جای دیگری بخواند.(مطالب کلاسی)بافت[36]بافت و زمینهای که محرّک در آن قرار دارد، تأثیر زیادی روی ادراک آن محرّک دارد. معمولاً در کتابها و مقالات زمانیکه بخواهند اهمّیّت مطلبی را تأکید کنند، آن مطلب را بهصورتی متفاوت از بقیّهي جملات و عبارات مینویسند: بهصورت پررنگتر، درشتتر، ریزتر و ... در هر حال هدف از این عمل تحتتأثیرقراردادنادراک فردخوانندهاست.
بهعنوان یک مثال دیگر دانشآموزی را در نظر بگیرید که نمرات او حول و حوش 15 باشد. چنین دانشآموزی در میان دانشآموزان کلاسی که همگی نمرات بالای نوزده کسب میکنند، دانشآموز ضعیفی ادراک خواهد شد. در حالیکه همین دانشآموز در کلاسی که نمرات سایر دانشآموزان حول و حوش یازده باشد، دانشآموز خوبی شناخته خواهد شد و بهعنوان یک مثال دیگر یک فرد سیاهپوست در میان جمعی از سفیدپوستان یا یک سفید پوست در جمع سیاهپوستان سريعتر ادراک خواهد شد.براي نشان دادن اثر بافت[37] لزومي ندارد شيئ محرّك، مبهم باشد. فرض كنيد به شخصي نخست عكس صحنهاي را، و سپس براي مدّت بسيار كوتاهي عكس شيئ غير مبهمي را براي بازشناسي نشان دهند. اين بازشناسي در صورتي دقيقتر خواهد بود كه شيئ مزبور متناسب با آن صحنه باشد. مثلاً پس از نگاهكردن به تصوير آشپزخانه، آزمودني گرده ناني كه براي لحظهاي كوتاه نشان داده شود را غالباً بهتر بازشناسي ميكند تا صندوق پست را. (اتكينسون، 1387)
[h=2]تفاوهای فردی از لحاظ انگیزش[/h]بهعنوان یک مثال دیگر دانشآموزی را در نظر بگیرید که نمرات او حول و حوش 15 باشد. چنین دانشآموزی در میان دانشآموزان کلاسی که همگی نمرات بالای نوزده کسب میکنند، دانشآموز ضعیفی ادراک خواهد شد. در حالیکه همین دانشآموز در کلاسی که نمرات سایر دانشآموزان حول و حوش یازده باشد، دانشآموز خوبی شناخته خواهد شد و بهعنوان یک مثال دیگر یک فرد سیاهپوست در میان جمعی از سفیدپوستان یا یک سفید پوست در جمع سیاهپوستان سريعتر ادراک خواهد شد.براي نشان دادن اثر بافت[37] لزومي ندارد شيئ محرّك، مبهم باشد. فرض كنيد به شخصي نخست عكس صحنهاي را، و سپس براي مدّت بسيار كوتاهي عكس شيئ غير مبهمي را براي بازشناسي نشان دهند. اين بازشناسي در صورتي دقيقتر خواهد بود كه شيئ مزبور متناسب با آن صحنه باشد. مثلاً پس از نگاهكردن به تصوير آشپزخانه، آزمودني گرده ناني كه براي لحظهاي كوتاه نشان داده شود را غالباً بهتر بازشناسي ميكند تا صندوق پست را. (اتكينسون، 1387)
افراد از لحاظ درجهي انگیزش نیز متفاوت از یکدیگر هستند. برخی افراد از لحاظ سطح انگيختگی بالاتر هستند یعنی میزان انگیختگی آنها بالاتر از دیگران است و برخی افراد برعکس. همچنین از لحاظ انواع انگیزش نیز افراد میتوانند تفاوتهایی با یکدیگر داشته باشند. برخی افراد از انگیزش پیشرفت بالایی برخوردارند. برخی از انگیزش پیوند جویی بالا و برخی از لحاظ انگیزش قدرت.آزمايش خطاي مولر- لاير[38]نكته: هيچ آزمايششوندهاي نبايد قبل از اجراي آزمايش اين متن را بخواند.هدف: مطالعهي خطاي مولر- لاير يا خطاي درازا و به بيان ديگر سنجش و اندازهگيري خطاي ديد افراد در تشخيص كوتاهي و بلندي خطوط، برحسب ميليمتر.خطاهاي ادراكي موارد محدودي هستند كه نشان ميدهند، ادراك، هرگز بازتاب سادهي واقعيّت فيزيكي نيست. بهعبارت ديگر، خطاهاي ادراكي ثابت ميكنند كه دنياي خارج به آن شكلي كه هست، در ذهن ما منعكس نميشود. ما اشيا و پديدههاي اطراف خود را به آن صورتيكه هستند درك نميكنيم بلكه، برحسب نگرشهاي خود و برحسب اينكه آنها چه موقعيّتي داشته باشند و در چه زماني در حوزهي حواسّ ما ظاهر شوند، بهصورتهاي مختلف درك ميكنيم.ادراك، قوانين خاصّ خود را دارد. اين قوانين ميتوانند تفاوتهاي موجود بين آنچه مثلاً يك شيئ از طريق اندازهي فيزيكي خود شناخته ميشود و آنچه در ادراك ما تجلّي ميكند تشريح كنند. وقتي ادراك با واقعيّت منطبق نميشود، اصطلاحاً ميگوييم به خطاي ادراكي گرفتار شدهايم. (گنجي، 1384)بين خطاهاي ادراكي تفاوتهايي وجود دارد و همهي آنها يك روند ساده و يكنواخت را طي نميكنند و با نشيب و فرازهايي مواجه هستند. اين تفاوتها را يك پژوهشگر دقيق و حرفهاي ميتواند با ملاحظه و مشاهدات دقيق علمي خود، كشف كند. نوع انتخاب آزمودنيها مثل سن، جنسيَت و اينكه از هركدام به چه تعداد انتخاب شود، همگي در نوع جوابدهي آزمايش و مشاهده مؤثّر هستند. همچنين اينكه مشاهدات و آزمايشها در مورد آزمودنيها بهصورت طولي باشد يا بهصورت مطالعهي عرضي. پژوهشگران با مطالعه و مشاهدهي آزمودنيهاي بزرگسال و خردسال به نتايجي دستيافتهاند كه دكتر حمزه گنجي (1384) در كتاب خود با نام راهنماي عملي روانشناسي تجربي به يكي از اين نتايج اشارهاي دارند:«همهي خطاهاي ادراكي با فرآيندهاي يكسان تشريح نميشوند. بدين صورتكه برخي از آنها بههمراه افزايش سن كاهش پيدا ميكند، مثل خطاي مولر- لاير، امّا برخي ديگر بههمراه بالا رفتن سن، افزايش مييابد، مثل خطاي بينايي حركتي دُمور[39].»وسايل آزمايش: وسيلهي لازم براي اندازهگيري خطاي مولر- لاير از مقوّاي سفيد و بهشرح زير ساخته ميشود:يك قطعه مقوّاي سفيد به ابعاد 10 × 30 سانتيمتر تهيّه ميكنند. در نيمهي چپ آن، پارهخطّي بهطول 6 سانتيمتر رسم ميكنند. دوسر پارهخط به دو شاخك همگرا محدود ميشود. طول شاخكها 2 سانتيمتر و زاويهي آنها با پارهخط 40 درجه خواهد بود.در وسط كاغذ، درست در رأس پارهخط شش سانتيمتري، شياري به ارتفاع 5/2 سانتيمتر و عمود بر پارهخط بهوجود ميآورند. براي اين كار كافي است خطكش را عمود بر پارهخط بگذارند و با تيغ يك شيار نازك ايجاد كنند. در 12 سانتيمتري سمت راست آن شيار، شيار ديگري نيز بهوجود ميآورند. ارتفاع اين شيار نيز 5/2 سانتيمتر و بهموازات شيار اوّل خواهد بود.از جنس مقوّاي بالا، يك نوار باريك به ابعاد 5/2 × 30 سانتيمتر ميبرند. از 13 سانتيمتري سمت راست و درست در وسط آن يك نيمخط رسم ميكنند (انتهاي اين نيمخط ميتواند تا پايان نوار باشد). ابتداي نيمخط به دو شاخك واگرا محدود ميشود. طول شاخكها 2 سانتيمتر و زاويهي آنها با نيمخط 140 درجه خواهد بود.نوار باريك را داخل دو شياري كه روي قطعهي 10 × 30 سانتيمتري ايجاد شده است قرار ميدهند.با حركت دادن نوار باريك، طول خطّ متحرّك (نيمخط) را با خطّ ثابت (پارهخطّ 6 سانتيمتري) برابر ميكنند. وقتي طول دو خط برابر شد، وسيله را برميگردانند و در نقطهاي كه لبهي شيارِ وسط، روي نوار باريك افتاده است علامت ميگذارند. نوار باريك را در ميآمورند. يك نوار باريك از كاغذ ميليمتري، به ابعاد 1 * 8 سانتيمتر ميبرند. آنرا پشت نوار مقوّايي طوري ميچسبانند كه يكي از تقسيمبنديهاي يك سانتيمتري (خطّي كه آنرا به دو قسمت چهار سانتيمتري تقسيم ميكند) روي علامتي كه قبلاً گذاشته شدهاست قرار گيرد. در سمت راست آن، يعني در جهتي كه خطّ متحرّك از خطّ ثابت بلندتر ميشود، بهترتيب اعداد 1+، 2+، 3+، 4+ و در جهت ديگر بهترتيب اعداد 1-، 2-،3- و 4- را مينويسند. (گنجي، 1384)
[h=2]روش اجرای آزمايش[/h]روش انجام اين آزمايش سنجش خطاي ديد در كتب روانشناسي تجربي (آزمايشي) ذكر شده است. ما در اينجا بهشرحي كه دكتر گنجي (1384) آوردهاند اشاره ميكنيم. از مزاياي شرح ايشان اين است كه روش ساختن دستگاه سنجش خطاي مولر- لاير را نيز ذكر كردهاند و افرادي كه دسترسي به اين وسيلهي اندازهگيري ندارند ميتوانند به سادگي آنرا از موادّ بسيار ساده مثل مقوّا بسازند و به انجام آزمايش بپردازند.كار آزمودني اين است كه خطّ متحرّك (خطّ منتهي به دو شاخك واگرا) را به اندازهي خطّ ثابت (خطّ شش سانتيمتري منتهي به دو شاخك همگرا) ميزان كند. براي اين كار آزماينده ابتدا جدولي رسم ميكند.آنگاه خطّ متحرّك را به گونهاي قرار ميدهد كه آشكارا از خطّ ثابت كوتاهتر باشد. از آزمودني ميخواهد تا آنرا به اندازهي خطّ ثابت ميزان كند. پس از ميزان شدن، ميزان خطاي آزمودني را از روي درجهبندي پشت وسيله اندازهگيري، برحسب ميليمتر ميخواند و آنرا در جدول يادداشت ميكند. حال آزماينده خطّ متحرّك را در حالتي قرار ميدهد كه آشكارا از خطّ ثابت بلندتر باشد. باز از آزمودني ميخواهد كه آنرا مساوي با خطّ ثابت ميزان كند، پس از ميزان شدن، دوباره مقدار خطاي آزمودني را از روي درجهبندي پشت وسيله، برحسب ميليمتر،ميخواند و آنرا در جدول مينويسد. اين كار را بهطور متناوب 40 بار انجام ميدهد و 40 خطاي آزمودني را در ستونهاي جدول مينويسد.لازم به يادآوري است، اوّل اينكه كوچكترين علامتي نبايد روي وسيلهي اندازهگيري باشد، زيرا ممكن است آزموني از آن بهعنوان شاخص استفاده كند. دوم اينكه،آزمودني نبايد پشت وسيلهي اندازهگيري را ببيند. سوم اينكه، آزماينده، به هنگام آزمايش،نبايد آزمودني را از نتايج خود مطّلع كند.همانگونه كه از كتاب دكتر گنجي (1384) ذكر شد، ايشان تعداد پيشنهادي آزمايش روي هر فرد را چهل مرتبه شمردند، امّا ما بهميزان توانايي و وُسع خود در كلاس روانشناسي تجربي استاد خدادادي، هر نفر از دانشپژوهان تعداد پنج آزمودني را مورد آزمايش و سنجش قرار داده است كه از هركدامشان بهميزان ده بار تست خطاي مولر- لاير بهعمل آمده است كه در مجموعهي سيزده نفري دانشپژوهان كلاس، روي هم رفته شصت و پنج آزمودني مورد مطالعه قرار گرفتند و از هريك ده مرتبه تست خطا گرفته شد. نتيجهي آنرا ذكر خواهيم كرد.تمامی مقادیر جدول برحسب میلیمتر میباشد. ما در اینجا قصد داریم ابتدا میانگین هریک از آزمودنیها را بهدست آوریم، سپس واریانس و انحراف از میانگین آنها را حساب نماییم تا شاخص پراکندگی مناسبی از دادههای فوق محاسبه شود.میانگین، انحراف معیار و واریانس کلّ دادهها که یازده نفر از دانشپژوهان بر آزمودنیهای خود انجام دادهاند نیز به شرح زیر میباشد:
برای محاسبهی واریانس از دو طریق میتوان عمل کرد که ما از یک راه آن استفاده خواهیم کرد. مراحل بهدست آوردن انحراف معیار بهشرح زیر است.طبق این مراحل انحراف معیار محاسبه خواهد شد:1. شمارهی یک بیان کنندهی فرمول بهدست آوری میانگین است.2. شمارهی دو شیوهی محاسبهی واریانس را به ما میآموزد.3. فرمول شمارهی سه راه محاسبهی انحراف معیار میباشد که ما تمامی این مراحل را طی کردهایم و نتایج بهدست آمده را در جدول فوقالذّکر آوردهایم.انحراف معیار در واقع مهمترین و معتبرترین مشخّص کنندهی پراکندگی دادهها است و میتوان گفت هرقدر بزرگتر باشد تغییرپذیری اعداد زیادتر و هر قدر کوچکتر باشد تغییر پذیری آنان کمتر است.تحليل نتايج:الف. براي هريك از حالتهاي شروع (خطّ متحرّك كوتاهتر يا بلندتر)، جمع جبري خطاها را بهدست ميآورند. ب. جمع جبري هر ستون را بر تعداد آنها تقسيم ميكنند. ميانگينهاي بهدست آمده خطاهاي آزمودني در حالات گوناگون را نشان ميدهد. زمانيكه خطّ متحرّك كوتاهتر از خطّ ثابت نشان داده ميشود يا برعكس. اگر اين دو ميانگين تفاوت داشته باشند بايد پذيرفت كه حالت شروع در ميزان خطا مؤثّر است.ج. ميانگين دو ميانگين بهدست آمده را حساب ميكنند. اين ميانگين خطاي واقعي ناميده ميشود و مستقل از حالت شروع است. راه ديگري هم براي اندازهگيري خطاي واقعي هست و آن اينكه از ابتدا مجموع اعداد را بر تعداد آنها تقسيم كنند.د. نصف تفاضل دو ميانگين دو ستون را بهدست ميآورند و آنرا خطاي وضعيّت مكاني مينامند.ه . با توجّه به انحراف معیار بهدست آمده از نتایج، پراکندگی 2.68 میلیمتر میباشد که میتوان گفت پراکندگیِ زیادی نیست.نتيجهگيري:برخی نتایجی که با انجام این آزمایش حاصل شد به این شرح میباشد:· خطای در بینایی در آزمایش مولر- لایر در همهی آزمودنیها مشاهده شد.· مقدار خطا در همهی آزمودنیها، مقداری منفی بود. به این معنی که هیچیک از آنها پارهخطّ متحرّک را بیشتر از پارهخطّ ثابت تنظیم نکرد بلکه همه زمانیکه فکر میکردند پارهخطها مساوی هستند، در واقع اندازهی پارهخطّ متحرّک کمتر از پارهخطّ ثابت بود و شاخص عددی زیر صفر را نشان میداد.· با افزایش کوششها روند مثبتی در مقدار و نزدیک به واقع بودن اندازهها دیده نشد.· از نتیجهی فوق میتوانیم اینگونه استفاده کنیم که خطای دید در این آزمایش امری تقریباً ثابت است و اینگونه نیست که هرچه تعداد کوششها بیشتر شود، بر دقّت آزمودنی افزوده گردد.· افراد برای اینکه دو پارهخط را به یک اندازه درآورند، تحت تأثیر فضایی واقع میشدند که شاخکهای همگرا و واگرا ایجاد کرده بودند. برای همین به اشتباه میافتادند. اگر کسی بدون درنظرگرفتن شاخکهای همگرا و واگر این کار را انجام دهد و بتواند در ذهن خود اینگونه تصوّر کند که آن شاخکها وجود ندارند، به احتمال زیاد در تشخیص اندازهی واقعی بین دو پارهخط موفّقتر خواهند بود.
[h=1]منابع[/h]95/20 | میانگین |
16/58 | واریانس |
62/7 | انحراف معیار |
برای محاسبهی واریانس از دو طریق میتوان عمل کرد که ما از یک راه آن استفاده خواهیم کرد. مراحل بهدست آوردن انحراف معیار بهشرح زیر است.طبق این مراحل انحراف معیار محاسبه خواهد شد:1. شمارهی یک بیان کنندهی فرمول بهدست آوری میانگین است.2. شمارهی دو شیوهی محاسبهی واریانس را به ما میآموزد.3. فرمول شمارهی سه راه محاسبهی انحراف معیار میباشد که ما تمامی این مراحل را طی کردهایم و نتایج بهدست آمده را در جدول فوقالذّکر آوردهایم.انحراف معیار در واقع مهمترین و معتبرترین مشخّص کنندهی پراکندگی دادهها است و میتوان گفت هرقدر بزرگتر باشد تغییرپذیری اعداد زیادتر و هر قدر کوچکتر باشد تغییر پذیری آنان کمتر است.تحليل نتايج:الف. براي هريك از حالتهاي شروع (خطّ متحرّك كوتاهتر يا بلندتر)، جمع جبري خطاها را بهدست ميآورند. ب. جمع جبري هر ستون را بر تعداد آنها تقسيم ميكنند. ميانگينهاي بهدست آمده خطاهاي آزمودني در حالات گوناگون را نشان ميدهد. زمانيكه خطّ متحرّك كوتاهتر از خطّ ثابت نشان داده ميشود يا برعكس. اگر اين دو ميانگين تفاوت داشته باشند بايد پذيرفت كه حالت شروع در ميزان خطا مؤثّر است.ج. ميانگين دو ميانگين بهدست آمده را حساب ميكنند. اين ميانگين خطاي واقعي ناميده ميشود و مستقل از حالت شروع است. راه ديگري هم براي اندازهگيري خطاي واقعي هست و آن اينكه از ابتدا مجموع اعداد را بر تعداد آنها تقسيم كنند.د. نصف تفاضل دو ميانگين دو ستون را بهدست ميآورند و آنرا خطاي وضعيّت مكاني مينامند.ه . با توجّه به انحراف معیار بهدست آمده از نتایج، پراکندگی 2.68 میلیمتر میباشد که میتوان گفت پراکندگیِ زیادی نیست.نتيجهگيري:برخی نتایجی که با انجام این آزمایش حاصل شد به این شرح میباشد:· خطای در بینایی در آزمایش مولر- لایر در همهی آزمودنیها مشاهده شد.· مقدار خطا در همهی آزمودنیها، مقداری منفی بود. به این معنی که هیچیک از آنها پارهخطّ متحرّک را بیشتر از پارهخطّ ثابت تنظیم نکرد بلکه همه زمانیکه فکر میکردند پارهخطها مساوی هستند، در واقع اندازهی پارهخطّ متحرّک کمتر از پارهخطّ ثابت بود و شاخص عددی زیر صفر را نشان میداد.· با افزایش کوششها روند مثبتی در مقدار و نزدیک به واقع بودن اندازهها دیده نشد.· از نتیجهی فوق میتوانیم اینگونه استفاده کنیم که خطای دید در این آزمایش امری تقریباً ثابت است و اینگونه نیست که هرچه تعداد کوششها بیشتر شود، بر دقّت آزمودنی افزوده گردد.· افراد برای اینکه دو پارهخط را به یک اندازه درآورند، تحت تأثیر فضایی واقع میشدند که شاخکهای همگرا و واگرا ایجاد کرده بودند. برای همین به اشتباه میافتادند. اگر کسی بدون درنظرگرفتن شاخکهای همگرا و واگر این کار را انجام دهد و بتواند در ذهن خود اینگونه تصوّر کند که آن شاخکها وجود ندارند، به احتمال زیاد در تشخیص اندازهی واقعی بین دو پارهخط موفّقتر خواهند بود.
1. اتکینسون، ریتا و همکاران. (1387). زمینهی روانشناسی هیلگارد. ترجمهی براهنی، محمّدنقی و همکاران. چاپ دهم. تهران: رشد.2. ایروانی، محمود و خداپناهی، محمّدکریم.(1379). روانشناسی احساس و ادراک. چاپ پنجم. تهران: سمت.3. گنجي، حمزه. (1384). راهنمای عملی روانشناسي تجربي. چاپ دهم. تهران: نشر ساوالان.4. محیالّدین بناب، مهدی. (1374). روانشناسی احساس و ادراک، تهران: نشر دانا.5. مطالب مطرح شده در کلاس روانشناسی تجربی استاد: دکتر خدادادی. پاییز 1389. مؤسّسهی آموزشی- پژوهشی امام خمینی (1).6. نادری، عزّت الّله و سیف نراقی، مریم. (1373). احساس و ادراک از دیدگاه روانشناسی. چاپ سوم. [بيجا]. بدر.وبلاگ
دانشجوی روانشناسی به آدرس: www.psycho-student.persianblog.ir[1] sensation
[2] perception
[3] perception illusion
[4] Muller-lyer illusion
[5] moon illusion
[6] Muller-Lyer illusion
[7] Sophists
[8] Protagoras
[9] Pyrrhon
[10] Skepticism
[11] R. Descartes
[12] intuition
[13] J. Locke
[14] G. Barkeley
[15] D. Hume
[16] impressions
[17] idees
[18] E. Kant
[19] empiricism
[20] rasionalism
[21] concept
[22] sensation
[23] perception
[24] perception illusion
[25] hallucination
[26] delusion
[27] Hypnagogic hallucination
[28] auditory hallucination
[29] olfactory hallucination
[30] gustatory hallucination
[31] tactile hallucination
[32] kinesthetic hallucination
[33] Solomon et Postman
[34] Selective attention
[35] Devided attention
[36] context
[37] context
[38] Muller-Lyer illusion
[39] Demoor’s illusion
منبع:mshams.blogfa.com