Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

ارزیابی آستانه‌ی تشخیص نور چشمک‌زن

اطلاعات موضوع

Kategori Adı روش تحقیق و روانشناسی تجربی
Konu Başlığı ارزیابی آستانه‌ی تشخیص نور چشمک‌زن
نویسنده موضوع *JujU*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *JujU*

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

ارزیابی آستانه‌ی تشخیص نور چشمک‌زن
[h=1]چکیده[/h]
در بحث احساس و ادراک برای حواسّ انسان و حیوانات دو گونه آستانه برای حواسّ در مقابل محرّک‌های آن‌ها تعریف شده است. آستانه‌ی مطلق و آستانه‌ی اختلافی. در این بحث به تعریف آستانه‌های مذکور و شیوه‌ی تعیین آن‌ها خواهیم پرداخت. همان‌گونه که ذکر شد آستانه‌ها برای تمامی حواسّ انسان مطرح هستند و همه‌ی آن‌ها قابل سنجش می‌باشند، امّا معمولاً به خاطر ملموس‌تر بودن و ابتلای بیشتر، به آستانه‌های حسّ بینایی و چشم پرداخته شده است. در این نوشتار مختصر سعی بر این است که همین مورد بررسی شود و به ارائه‌ی آزمایشی از تعیین آستانه‌ی مطلق حسّ بینایی خواهیم پرداخت. در ادامه و به تناسب شیوه‌های تعیین آستانه‌ها، با اصطلاح پسیکوفیزیک آشنا خواهیم شد که سهم بسیار زیادی در پیشرفت و توسعه و نظام‌مند شدن روان‌شناسی تجربی دارد. تقریباً می‌توان شروع اوج‌گیری علمیِ رشته‌ی روان‌شناسی، و به تبع آن پیشرفت روان‌شناسی تجربی را از آغاز کشف قواعد و قوانین پسیکوفیزیک دانست. در انتها به انجام آزمایش سنجش ادراک آستانه‌ی سوسو خواهیم پرداخت و نتایج به دست آمده از این آزمایش را در جدولی درج خواهیم کرد و به تحلیل آن می‌پردازیم.کلیدواژه: آستانه‌ی مطلق[SUP][SUP][1][/SUP][/SUP]، آستانه‌ی اختلافی[SUP][SUP][2][/SUP][/SUP]، پسیکوفیزیک[3]، آستانه‌ی ادراک بسامد سوسو[4].
[h=1]مقدّمه[/h]
در نظر آورید که به موجودی از کره‌ای دیگر برخورده‌اید و می‌خواهید تعیین کنید این موجود تا چه اندازه به نور حسّاس است. برای این منظور چه خواهید کرد؟ شاید سرراست‌ترین کار، تعیین حدّاقل مقدار نوری باشد که این موجود می‌تواند تشخیص دهد. این فکر، کلید اندازه‌گیری حسّاسیّت حسّی است. به این معنا که متداول‌ترین راه برای اندازه‌گیری حسّاسیّت هر دستگاه حسّي تعیین آستانه‌ی مطلق آن است. (اتکینسون، 1385)و یا شاید برای شما اتّفاق افتاده باشد که به خاطر شکایت از ضعف بینایی به چشم‌پزشک مراجعه کرده باشید. در مطب چشم‌پزشک دستگاه‌هایی قرار دارند که با استفاده از آن‌ها و گاهی با کمکی که از خود بیمار می‌گیرند سعی می‌کنند تا نمره یا شماره‌ی چشم او را تعیین کنند و این تشخیص را بدهند که آیا او از لحاظ بینایی، چشمانی ضعیف دارد یا این‌که طبیعی است و در صورتی‌که به این نتیجه برسند که بیمار بینایی ضعیفی دارد به این مسئله می‌پردازند که چشمان او تا چه حد ضعیف هستند و باید از چه نوع لنز یا عدسی برای به کار بردن عینک استفاده شود. همچنین برخی افراد ممکن است به انگیزه‌های گوناگونی به شنوایی سنجی برای تست میزان شنوایی خود مراجعه کنند. این مراجعه ممکن است به خاطر شکایت از صدای گوش و یا کم‌شنوایی و یا برای استخدام شدن در برخی مراکز، باشد. تمامی دستگاه‌هایی که یک چشم‌پزشک و یا یک شنوایی‌سنج برای تست میزان دید یا شنوایی به کار می‌برند، به نوعی با بحث ما در ارتباط هستند. سنجش میزان آستانه‌ها در حواس و در مثال ما، بینایی و شنوایی، این‌را مشخّص می‌کنند که آن حسّ مورد نظر تا چه حد توانایی دارد و یا اگر توانایی‌اش کاهش یافته و ضعیف شده است تا چه میزان این اختلال پیش آمده است و برای درمان آن به چه نوع دارو یا درمانی نیاز می‌باشد.پس همان‌گونه ملاحظه می‌کنید بحث از آستانه‌ها بحثی صرفاً علمی و بدون فایده‌ی عملی نمی‌باشد بلکه در تشخیص بیماری و درمان اختلال‌های به وجود آمده نیز مؤثّر است.
[h=2]تعریف آستانه‌ها[/h]
ابتدا به تعریف آستانه می‌پردازیم و بعد از آن به تناسب پیشرفت مباحث به تعاریف دیگر من جمله تعریف آستانه‌ی مطلق و آستانه‌ی اختلافی خواهیم پرداخت.«در جریان افزایش شدّت یک محرّک یا تفاوت دو محرّک، نقطه‌ایست که در آن‌جا محرّک از وضع ادراک‌ناپذیر به وضع ادراک‌پذیر می‌رسد یا، نقطه‌ای که در آن‌جا یک محرّک کاهش‌یابنده یا تفاوت قابل ادراک بین دو محرّک به وضع ادراک ناپذیر می‌رسد. مقدار آستانه تا حدودی تابع روش تعیین آن است.» (همان، ص 691)تعریفی که از آستانه‌ی مطلق ارائه شده است به شرح زیر می‌باشد:«آستانه‌ی مطلق حدّاقل مقدار محرّکی است که دستگاه حسّی می‌تواند آن‌را به صورت پایا از نبود کامل تمیز دهد.» (همان، ص 142)مثلاً ضعیف‌ترین نوری که فرد می‌تواند به صورتی پایا آن‌را از تاریکی کامل تمیز دهد. آوردن قید پایا به این دلیل می‌باشد که ممکن است در شرایط گوناگون افراد دارای آستانه‌های گوناگونی باشند امّا با تکرار آزمایش و گرفتن میانگین از افراد به میزان پایای آن پی می‌بریم.تعریفی که از آستانه‌ی اختلافی ارائه شده است به شرح زیر می‌باشد:«آستانه‌ی اختلافی که حدّاقل تفاوت‌های قابل ادراک (JND)[5] نیز خوانده می‌شود، حدّاقل مقدار تفاوت بین دو محرّک است که فرد می‌تواند احساس کند.» (گلدشتاین، 1384، ص 16)شیوه‌هایی که برای تعیین این آستانه‌ها به کار می‌روند گوناگون هستند که به برخی اشاره می‌شود.رویکرد رفتاری نسبت به ادراک، بر روی رابطه‌ی بین خاصیّت فیزیکی محرّک‌ها و پاسخ ادراکی به این محرّک‌ها متمرکز است. برای سنجش رابطه‌ی بین محرّک‌ها و ادراک روش‌های گوناگون رفتاری به کار می‌رود. در این‌جا بر روی دو روش پدیدار شناختی و سایکوفیزیکی، که کاربرد وسیعی دارند، متمرکز خواهیم شد. ( گلدشتاین، 1384)روش پدیدار شناختی: توصیف آن‌چه که درک شدهدر روش پدیدار شناختی، از آزمودنی خواسته می‌شود تا آن‌چه را که ادراک می‌کند، توضیح دهد. برای مثال در آزمایش رنگ، آزمایش‌گر نوری می‌تاباند و مشاهده‌گران نشان می‌دهند که آن‌ها رنگ را احساس کرده‌اند. در آزمایش‌هایی که اثراتِ ادراکیِ افرادِ آسیبِ مغزی، سنجیده می‌شود، از بیماران خواسته می‌شود که شیئ عادّی یا تصویر آن‌را تشخیص دهند. ادراک در آزمایش‌های پدیدار شناختی می‌تواند به‌وسیله‌ی انتظارات فرد تحت تأثیر قرار گیرد. وقتی رابطه‌ی بین محرّک‌های موجود در دنیا و ادراک مورد مطالعه قرار می‌گیرد، سؤال کردن از افراد برای توضیح آن‌چه درک می‌کنند، می‌تواند ابزار مهمّی برای مطالعه‌ی فرآیند ادراکی باشد. هرچند نتایج به دست آمده با روش پدیدار شناختی، می‌توانند ارزشمند باشند، امّا ماهیّتاً کیفی هستند، یعنی به صورت توضیحات کیفی ارائه می‌شوند نه به صورت سنجش دقیق. به هر صورت بهتر است بتوان یک رابطه‌ی کمّی بین محرّک و ادراک ایجاد کرد. بدین منظور روش‌های سایکوفیزیکی مورد توجّه قرار گرفتند. با توضیح تعدادی از روش‌های سایکوفیزیکی که روش‌های کلاسیک نامیده می‌شوند، شروع می‌کنیم. به علّت به وجود آمدن این روش‌ها در قرن نوزدهم آن‌ها را کلاسیک نامیدند. (همان)روش‌های کلاسیکی سایکوفیزیک: سنجش آستانه‌ایدر قرن 19، اوّلین روان‌شناسان علمی، روش‌هایی را که روش‌های کلاسیکی سایکوفیزیک نامیده شدند، برای سنجش آستانه‌ها ابداع کردند. گوستاو فخنر (1887-1801) پیشتاز تکمیل روش‌های سایکوفیزیک بود. وی اظها رداشت که به هنگام تغییر منظّم محرّک‌های فیزیکی نشان دادن ارتباط بین عملکرد یک عضو وتجربه، یعنی گزارش آزمودنی‌ها از تجارب خود، امکان‌پذیر است. فخنر آزمایشی را انتخاب کرد که نسبتاً ساده بود؛ این‌که آیا آزمودنی، محرّک را احساس کرده است یا نه؟ در 1860 فخنر کتا ب خود را به نام «عناصری از سایکوفیزیک[6]» منتشر ساخت. او در این کتاب بر اندازه‌گیری کمّی که آستانه‌ی مطلق نامید، متمرکز بود.
[h=2]روش‌های تعین آستانه‌ی مطلق[/h]
فخنر سه روش زیر را برای اندازه‌گیری آستانه‌ی مطلق بیان کرد: روش محدوده‌ها[7]، روش تطبیقی[8]و روش محرّک‌های ثابت[9].
[h=3]روش محدوده‌ها[/h]
برای اندازه‌گیری آستانه، با استفاده از روش محدوده‌ها، آزمایشگر محرّک را به ترتیب صعودی یا نزولی ارائه می‌کند که نتایج آزمایش آستانه‌ای رؤیت نور رابرای یک آزمودنی نشان می‌دهد. در سری نخست آزمایش‌ها، آزمایشگر، نور را با شدّت 105 می‌تاباند و مشاهده‌گر با گفتن «بلی» مشخّص می‌کند که نور را دیده است. این پاسخ در جدول، جلوی عدد 105 با علامت «y» نشان داده می‌شود. سپس آزمایشگر شدّت نور را کاهش می‌دهد، و مشاهده‌گر در هر شدّت نور، پاسخ می‌دهد تا این‌که جوابش «نه» باشد؛ یعنی نتواند نور را ببیند. این پاسخ در جدول، جلوی عددی که این پاسخ داده شده است با علامت «n» نشان داده می‌شود.
[SUP]1[/SUP]
[SUP]2[/SUP]
[SUP]3[/SUP]
[SUP]4[/SUP]
[SUP]5[/SUP]
[SUP]6[/SUP]
[SUP]7[/SUP]
[SUP]8[/SUP]









شدّت




Y
Y
Y
Y
N
N
N
Y
Y
Y
Y
Y
Y
Y
N






Y
N
N
N
N

Y
Y
Y
Y
Y
Y
N






N
N
N
N
N

Y
Y
Y
Y
Y
Y
Y
N





Y
N
N
N
N N
Y
Y
Y
Y
Y
Y
Y
N
105
104
103
102
101
100
99
98
97
96
95

نتایج آزمایش برای تعیین آستانه‌ی مطلق با روش محدوده‌ها. هشت سری کوشش در این آزمایش، با کوشش‌های نزولی و صعودی یک در میان انجام می‌شود. در اوّلین سری کوشش‌ها مشاهده‌گر در شدّت 98 وقتی که دیگر نور را نمی‌بیند، جواب «نه» می‌دهد. این تغییرات از «بلی» در شدّ‌ت 99 به «نه» در شدّت 98، نقطه‌ی تقاطع است، و مقدار آستانه در این آزمایش میانگین 99 و 98، یعنی 5/98 است. سپس این روند به طور معکوس تکرار می‌شود. از زیر آستانه شروع می‌شود و شدّت افزایش می‌یابد تا این‌که آزمودنی «بلی» بگوید. هر دو نزول و صعود چندین بار تکرار می‌شود، و آستانه به صورت میانگین مقادیر متقاطع برای هر بار محاسبه می‌شود. در این آزمایش آستانه 5/98 می‌باشد. (همان)تغییر از پاسخ «بلی» به «نه» نقطه‌ی تبادل[10] است و آستانه برای این سری، میانگین بین 98 و 99 یعنی 5/98 است.
[h=3]روش تطبیقی (سازشی)[/h]
شدّت محرّک تنظیم شده، به آرامی تغییر می‌کند، بر عکس ارائه‌ی گام به گام در روش محدوده‌ها، تا این‌که مشاهده‌گر بتواند محرّک را احساس کند. این شدّت قابل درک به عنوان آستانه‌ی مطلق مشخّص می‌شود. این فرآیند می‌تواند چندین بار تکرار گردد و با تعیین حدّ متوسّط آن‌ها، آستانه مشخّص می‌شود. تطبیق محرّک‌ها به‌وسیله‌ی مشاهده‌گر، مزیّتی است که به مشاهده‌گر نقش فعّالی در آزمایش می‌دهد در نتیجه احتمال هوشیار ماندن مشاهده‌گر در طول آزمون را به حدّاکثر می‌رساند.
[h=3]روش محرّک‌های ثابت[/h]
در روش محرّک‌های ثابت، 5 الی 9 محرّک به طور تصادفی از طرف آزمایش‌گر ارائه می‌شود. نتایج تعیین آستانه‌ی فرضی برای دیدن نور، به عنوان مثال عبارت است از تابش نور با شدّت هر کدام 10 بار و تعیین درصد دفعاتی که آزمودنی هر شدّت را احساس کرده است. نتایج نشان دادند که نور با شدّت 150 هرگز دریافت نمی‌شود و نور با شدّت 200 همیشه درک می‌شود و نورهایی که بین این دو شدّت هستند، گاهی احساس می‌شوند و گاهی نه. آستانه معمولاً مقداری خواهد بود که در نصف آزمایش‌ها احساس شده است.انتخاب بین روش محدوده‌ها، تطبیقی و محرّک‌های ثابت، معمولاً بنا به دقّت مورد لزوم و مدّت زمانی که در دسترس است تعیین می‌شود. روش محرّک‌های ثابت، دقیق‌ترین روش است، امّا نیاز به زمان طولانی‌تر دارد، درحایکه روش تطبیقی دارای دقّت کمتر امّا زمان سریع‌تر است.وقتی فخنر کتاب «عناصر سایکوفیزیک» را چاپ کرد نه تنها روش خود در سنجش آستانه‌ی مطلق را توضیح داد، بلکه کار ارنست وبر (1878-1795) را نیز تشریح کرد. او فیزیولوژیستی بود که چندین سال قبل از چاپ کتاب فخنر، نوع دیگری از آستانه یعنی آستانه‌ی اختلافی[11] را سنجیده بود. برای سنجش آستانه‌ی اختلافی، وِبر از آزمودنی‌ها خواست که یک وزنه‌ی کوچک (وزنه‌ی معیار) را در یک دست و وزنه‌ی دیگر را (وزنه‌ی مقایسه) – که کمی سنگین‌تر از اوّلی بود- با دسد دیگر بگیرند و سپس قضاوت کنند که کدام‌یک سنگین‌تر است. وقتی اختلاف بین وزنه‌ی معیار و وزنه‌ی مقایسه کم بود، برای آزمودنی‌ها درک آن اختلاف مشکل بود، امّا آن‌ها تفاوت‌های بزرگ‌تر را به راحتی تشخیص می‌دادند. این امر تعجّب‌آور نیست، امّا وبر فراتر رفت. او متوجّه شد که اندازه‌ی JND (آستانه‌ی اختلافی)، به اندازه‌ی وزنه‌ی معیار بستگی دارد. برای مثال، JND برای وزنه‌ی 100 گرمی، 5 گرم است. یعنی، آزمودنی تفاوت بین وزنه‌ی 100 گرمی و 105 گرمی را درک می‌کند امّا اختلاف‌های کوچک‌تر را درک نمی‌کند. JND برای وزنه‌ی 200 گرمی، 10 گرم است. بنابراین همان‌طور که مقدار محرّک افزایش می‌یابد به اندازه‌ی JND هم افزوده می‌شود.تحقیق بر روی یک تعداد از حس‌ها، نشان داده است که JND برای محرّک‌های معیار بزرگ‌تر، بزرگ است و آزمایش روی دامنه‌ی نسبتاً وسیع از درجات شدّت، مشخّص شد که نسبت JND به محرّک معیار، همیشه ثابت است. این رابطه که مبتنی بر تحقیق وبر است، توسّط فخنر به صورت ریاضی JND/S=K بیان گشت و قانون وبر نامیده شد. تعداد زیادی از محقّقان قانون وبر را مورد آزمایش قرار دادند و دریافتند که آن کسر برای اغلب حس‌ها، وقتی شدّت محرّک نزدیک‌تر به آستانه نیست صادق است. (همان)طرح فخنر درباره‌ی روش‌ها سنجش آستانه‌ی مطلق و اظهار نظر درباره‌ی قانون آستانه‌ی اختلافی وبر، حوادث بسیار مهمّی در تاریخ روان‌شناسی علمی بودند؛ زیرا مسائلی را ثابت کردند که خیلی‌ها غیر ممکن می‌دانستند و آن مسئله عبارت بود از: کمّی کردن فعّالیّت‌های ذهنی. این مسأله در زمان خودش پیشرفت قابل ملاحظه‌ای بود و روش‌هایی که در سال 1800 ابداع شدند، هنوز برای سنجش آستانه‌ی مطلق و اختلافی به کار برده می‌شوند. به علاوه در آزمایشگاه‌های تحقیقی، همان‌گونه که قبلاً هم اشاره‌ی مختصری به آن شد، برای تعیین آستانه‌ها، نوع ساده شده‌ی روش‌های سایکوفیزیکی به کار برده می‌شوند؛ از جمله برای سنجش دقیق دید، برای استفاده از عینک و یا سنجش شنوایی.روش‌های کلاسیکی سایکوفیزیک، برای سنجش آستانه‌های اختلافی و مطلق به وجود آمدند. (همان)
[h=2]نور و بینایی[/h]
هر حسّی به انرژی فیزیکی خاصّی پاسخ می‌دهد. این محرّک فیزیکی در مورد بینایی، نور است. نور نوعی انرژی الکترومغناطیسی است. نوعی انرژی که از خورشید و بقیّه‌ی کیهان ساطع می‌شود و سیّاره‌ی ما پیوسته در آن غوطه‌ور است. نور، یگانه اشعه‌ی الکترومغناطیسی نیست. اشعه‌ی کیهانی، اشعه‌ی ایکس، اشعه‌ی فرابنفش و فروقرمز، و امواج رادیویی و تلویزیونی، همه انرژی الترومغناطیسی هستند. می‌توان در نظر آورد که انرژی الکترومغناطیسی به شکل موج حرکت می‌کند. با طول موج‌هایی که فوق‌العاده متفاوتند. طول موج در واقع فاصله‌ی یک اوج موج تا اوج بعدی می‌باشد. از کوتاه‌ترین طول موج‌های اشعه‌ی کیهانی تا طولانی‌ترین امواج رادیویی که به چندین کیلومتر می‌رسند. چشم ما فقط به جزء کوچکی از این پیوستار حسّاس است، یعنی به طول موج‌های تقریباً 400 تا 700 نانومتر. چون هر نانومتر برابر با یک میلیاردم متر است انرژی قابل دید، یعنی نور فقط بخش بسیار کوچکی از انرژی الکترومغناطیسی را تشکیل می‌دهد.(اتکینسون، 1385)دستگاه بینایی انسان تشکیل شده است از چشم‌ها، بخش‌هایی از مغز و گذرگاه‌هایی که این‌ها را به هم ارتباط می‌دهند. چشم شامل دو دستگاه است. یکی برای تصویرسازی و دیگری برای تبدیل این تصویر به تکانه‌های الکتریکی.دستگاه تصویرساز چشم مانند دوربین عکّاسی عمل می‌کند، و کار آن عبارت از این است که نور منعکس از اشیاء را متمرکز کند، به نحوی که تصویری از شیئ روی شبکیّه تشکیل شود. شبکیه لایه‌ی نازکی در قسمت عقب کره‌ی چشم است. در دستگاه نیرو گردان نیز اعضایی وجود دارد که اساسی‌ترین بخش آن، گیرنه‌ها هستند. دو نوع یاخته‌ی گیرنده وجود دارد که به دلیل شکل خاصّشان میله و مخروط نامیده می‌شوند. هر یک از این دو نوع گیرنده برای منظور خاصّی تخصّص یافته است. میله‌ها برای دید شب و تشخیص سایه-روشن‌ها دیده شده‌اند. این یاخته‌ها در نور کم عمل می‌کنند و احساس‌های فاقد رنگ را سبب می‌شوند. مخروط‌ها برای نور روز مناسب‌ترند. این یاخته‌ها به نورهای شدید پاسخ می‌دهند و موجب احساس رنگ می‌شوند. هنگامی‌که بخواهیم جزئیات چیزی را ببینیم، معمولاً چشممان را حرکت می‌دهیم تا آن شیئ به مرکز شبکیه که لکّه‌ی زرد[12] نام دارد، منعکس شود. علّت این کار نحوه‌ی توزیع گیرنده‌ها در شبکیه است. در لکّه‌ی زرد شبکیه گیرنده‌ها فراوانند و نزدیک به هم انباشته شده‌اند. حال آن‌که در بیرون لکّه‌ی زرد در منطقه‌ی پیرامونی، گیرنده‌های کمتری وجود دارند. از این رو جای شگفتی نیست که لکّه‌ی زرد بهترین منطقه برای دیدن جزئیات است. در جایی‌که عصب بینایی به مغز می‌رود گیرنده‌ی بینایی وجود ندارد و در نتیجه محرّک‌هایی را که بر این نقطه وارد می‌شوند نمی‌بینیم. ما متوجّه این کوری جزئی یا به عبارتی این گودی میدان دید که نقطه‌ی کور نام دارد، نمی‌شویم. زیرا مغز خودبه‌خود این نقطه‌ی خالی را پر می‌کند.(همان)میزان حسّاسیّت به نور را میله‌ها و مخروط‌ها تعیین می‌کنند. این گیرنده‌ها در سطوح مختلف نور فعّال می‌شوند. در نور کامل روز یا در اتاقی پرنور فقط مخروط‌ها فعّالند و میله‌ها پیام عصبی نمی‌فرستند. از طرف دیگر در نور ماه یا در اتاق کم نور فقط میله‌ها فعّالند. این یکی از مهم ترین و واضح‌ترین تفاوت‌های بین این دو نوع گیرنده می‌باشد. علّت این‌که ما روی این تفاوت زیاد تکیه می‌کنیم این است که اصل بحثی که پیش خواهیم گرفت و این آگاهی‌ها را برای مقدّمه‌سازی برای آن بحث اصلی آوردیم، به همین قسمت، یعنی تفاوت گیرنده‌ها، و همچنین به لکّه‌ی زرد و نقطه‌ی کور مربوط می‌شود. لکّه‌ی زرد چشم دارای مخروط های بسیار امّا فاقد میله است. در مقابل، منطقه‌ی پیرامونی مملوّ از میله، امّا تعداد اندکی مخروط دارد. نتیجه‌ی دیگر نحوه‌ی توزیع میله‌ها وقتی روشن می‌شود که در شب به ستاره‌ها نگاه کنیم. ممکن است متوجّه شده باشید که برای هر چه واضح‌تر دیدن ستاره‌ها باید متمایل به یک سمت ستاره نگاه کنیم. این کار موجب می‌شود که بیشترین تعداد میله‌ها با نور ستاره فعّال شوند. (همان)
[h=1]آزمایش[/h]
هدف:
تعیین آستانه‌ی ادراک سوسو در سه نفر از دانش‌پژوهان مؤسّسه‌ی امام خمینی(1).
[h=2]توضیح آزمایش[/h]
زمانی‌که ما به صورت مستقیم و یا خیره به یک لامپ مهتابی یا همان فلورسنت نگاه می‌کنیم، چیز خاصّی احساس نمی‌کنیم و گمان ما بر این است که این نوری که دارد از مهتابی ساطع می‌شود، به صورت دنباله‌دار و بدون بریدگی است. امّا اگر این عمل نگاه کردن به مهتابی را به صورتی دیگر انجام دهیم. یعنی به این صورت: به مهتابی به صورت مستقیم و خیره نگاه نکنیم بلکه آن‌را با گوشه‌ی چشم نگاه کنیم. یعنی به اطراف مهتابی نگاه مستقیم کنیم و به خود آن و نورش با گوشه‌ی چشممان بنگریم (مثال نگاه به ستاره‌ها را که فراموش نکرده‌اید؟!) در این حالت شاید متوجّه این رخداد شوید که نور ساطع شده از مهتابی به هیچ‌وجه به صورت یکنواخت و دنباله‌دار نیست بلکه مهتابی به شدّت و با سرعت بسیار زیاد در حال چشمک‌زدن و یا سوسو زدن است.علّت این‌که چرا چنین چیزی پیش می‌آید و چرا در حال خیره بودن نمی‌توانیم سوسو را مشاهده کنیم امّا در حالت نگاه از گوشه‌ی چشم متوجّه چشمک‌ها می‌شویم، تقریباً در مباحث پیشین اشاره شد. همان‌گونه که سابقاً گفتیم برای این‌که بتوانیم روی تصویری دقّت بیشتری کنیم تا جزئیّات بیشتری از آن را ببینیم، چشم را جلو برده و حالت آن‌را عوض می‌کنیم. این عمل در واقع باعث می‌شود تصویر دریافت شده روی قسمت لکّه‌ی زردِ شبکیه بیفتد. همان‌گونه که گفتیم این بخش دارای بیشترین گیرنده‌های عصبی و به‌ویژه مخروط‌ها می‌باشد که در آن‌جا تجمّع بسیار زیادی دارند. کار اصلی مخروط‌ها رنگ‌بینی می‌باشد. برای همین زمانی‌که به صورت مستقیم به نور مهتابی خیره می‌شویم، چشم ما متوجّه سایه- روشن‌هایی که توسّط چشمک‌زدن ایجاد می‌شوند، نمی‌شود زیرا ابزار دریافت این نورهای سیاه و سفید را در آن ناحیه از شبکیه ندارد؛ امّا امری که دقیقاً بر عکس اتّفاق می‌افتد زمانی است که با گوشه‌ی چشم و به صورت غیرخیره به لامپ مهتابی نگاه می‌کنیم. چون در این حالت گیرنده‌های میله‌ای روی شبکیه به میدان می‌آیند. این گیرنده‌ها که ویژه‌ی دریافت نورهای سیاه و سفید هستند، در این حالت می‌توانند نورها و سایه- روشن‌های حاصل از چشمک زدن لامپ مهتابی را به خوبی دریابند و به مغز که مرکز پردازش است بفرستند. برای همین ما می‌توانیم در این صورت متوجّه چشمک زدن لامپ مهتابی بشویم. (مطالب کلاسی)امّا این‌که چرا لامپ‌های مهتابی چشمک می‌زنند؟ و چرا نور آن‌ها به صورت یکنواخت نیست؟ و یا این سؤال که اصولاً نور چراغ‌های روشن‌کننده می‌تواند یکسره و بدون چشمک باشد؟ این‌ها همه سؤالاتی هستند که به مطلبی که ما می‌خواهیم به آن بپردازیم ارتباطی ندارد و شاید مفصّل آن‌را بتوان در دروس رشته‌های برق و الکترونیک یافت.یکی دیگر از انواع آستانه‌ها، آستانه‌ی ادراک سوسو است. این بحث مربوط به خاموش و روشن شدن نور و ادراک ما از این تناوب است. چنان‌چه می‌دانیم روشنایی وسایلی مانند چراغ مهتابی و بعضی لامپ‌هایی که با برق شهر کار می‌کنند در واقع در حال خاموش و روشن شدن هستند و به دلیل سرعت بالای آن، ما قادر به ادراک درست آن نیستیم. به‌طور مثال در لامپ‌های مهتابی که تقریباً همه‌ی ما از آن‌ها در منازل، اتاق‌های مطالعه، سالن‌های کارگاه‌های تولیدی، بیمارستان‌ها و خیلی مکان‌های دیگر استفاده می‌کنیم و همه‌ی روشنایی شب‌های ما از آن‌ها تأمین می‌شود، فرکانس یا بسامدِ سوسو، 50 هرتز است؛ یعنی در هر ثانیه‌50‌ بار خاموش و روشن می‌شود. با توجّه به آزمایش‌هایی که محقّقان در آزمایشگاه‌هابر روی آزمودنی‌ها انجام داده‌اند، میانگین آستانه‌ی ادراکِ سوسو حدود 42 هرتز (یعنی 42 بار در ثانیه) است. ما در این آزمایش به بررسی میانگین این ادراک در میان دانشجویان درس روان‌شناسی تجربی می‌پردازیم. (مطالب کلاسی)وسایل لازم برای آزمایش:دستگاه ادراک سوسو وسیله‌ای است برای سنجش این آستانه‌ی ادراکی. این دستگاه از یک جعبه‌ی فلزی تشکیل شده است که در یک سوی آن محلّی برای دیدن داخل جعبه تعبیه شده است و در مقابل آن درون جعبه چراغ کوچکی نصب شده است که آزمودنی باید آن‌را ببیند. در کنار جعبه نیز کلیدهایی برای تنظیم نور و بسامد آن ( میزان خاموش و روشن شدن در ثانیه) وجود دارد.
[h=2]روش کار[/h]
آزمودنی چشمان خود را روی محل دید قرار داده و به داخل جعبه نگاه می‌کند. آزمون‌گر بعد از روشن کردن دستگاه و روشن شدن لامپ درون جعبه، از آزمودنی می‌خواهد تا همان‌طور که درون جعبه را می‌بیند، با دست خود فرکانس لرزش نور را تنظیم کند و نقطه‌ی آستانه‌ی ادراک سوسوی خود را بیابد. سپس به آزمون‌گر بگوید تا نتیجه را ثبت کند. این کار را حدّاقل10 بار برای هر آزمودنی انجام می‌دهد.
ما در این آزمایش با توجّه به کمبود وقت و محدود بودن تعداد آزمودنی‌هایمان به حدّاقل اکتفا کرده و این آزمایش را بر روی 3 نفر که یکی از آن‌ها خودِ آزمون‌گر می‌باشد امتحان کرده‌ایم. هر آزمودنی می‌بایست بیست بار این عمل را تکرار کند و نتیجه را به آزمون‌گر اعلام نماید. به این صورت که ابتدا وقتی دستگاه روشن می‌شود نور داخل جعبه تقریباً با فرکانس 30 الی 40 هرتز در حال سوسو کردن است. این بدین معناست که آزمودنی حتماً می‌تواند در اوّلین بار چشمک زدن لامپ را ببیند. او می‌بایست این بیست مرحله را به دو بخش ده تایی تقسیم کند و به صورت یکی در میان یعنی، یکی از کمترین حدّ فرکانس و دیگری از بیشترین حدّ فرکانس این آزمایش را انجام دهد تا بیست مرتبه به پایان رسد و هر بار می‌بایست نتیجه را به آزمون‌گر اعلام کند تا او این نتایج را ثبت نماید. متوسّط آستانه‌ی ادراک سوسو تقریباً چیزی معادل 42 هرتز می‌باشد که این نتیجه را باید با آزمایش‌های بسیار زیاد بر روی آزمودنی‌های گوناگون انجام داد.
دستگاهی که به وسیله‌ی آن می‌توانیم آستانه‌ی ادراک سوسو را در افراد اندازه گیری کنیم، دستگاه اندازه‌گیریِ بسامد سوسو[13] نام دارد که عکس آن‌را در تصویر زیر می‌توانید ملاحظه کنید.اين دستگاه آستانه‌ی ادراك يك منبع نوريِ چشمك‌زن را به صورت ديجيتال اندازه‌گيري مي‌كند و براي انجام آزمايش آستانه‌ی مطلق و اختلافي به كار مي‌رود.تصویری که از دستگاه در این‌جا مشاهده می‌کنید مدل قدیمی‌تر می‌باشد. در مدل‌های جدیدتر که در آزمایشگاه مؤسّسه هم موجود می‌باشد، روی خود دستگاه یک نمایش‌گر دیجیتال وجود دارد که در کنار آن دکمه‌های مربوط به تنظیم فرکانس‌ها تعبیه شده‌اند. زمانی‌که دستگاه روشن می‌شود می‌توانیم میزان فرکانس را روی خود دستگاه مشاهده کنیم و نیازی به بزارهای مکمّل و جنبی نمی‌باشد.نتایجی که بنده از گرفتن این آزمایش از آزمودنی‌ها به دست آوردم به شرح زیر می‌باشد که در جدولی تنظیم شده است:
آزمودنی
آستانه‌ی تشخیص سوسو
X[SUB]1[/SUB]
5/35
X[SUB]2[/SUB]
5/41​
X[SUB]3[/SUB]
44​

میانگینی که برای نتایج فوق از سه آزمودنی به دست آمد برابر 33/40 می‌باشد. این عدد به این معناست که این افراد اگر نوری با فرکانس بیشتر از 33/40 هرتز بر آن ها تابیده شود، نمی‌توانند سوسوی آن‌را به صورت مستقیم تشخیص دهند و اگر نوری با فرکانس زیر 33/40 هرتز بر آن‌ها تابیده شود، به راحتی و با نگاه مستقیم می‌توانند آن‌را تشخیص دهند.نتایجی نیز که از کلّ دانش‌پژوهان کلاس به دست آمده است به شرح زیر می‌باشد. این نتایج از بین یازده نفر افراد کلاس جمع‌آوری شده است:
3/43
میانگین
51/13
واریانس
67/3
انحراف معیار

میانگین به دست آمده از کلّ دانش‌پژوهان با میانگینی که بنده به آن رسیدم تقریباً مساوی است و نزدیک به هم می‌باشد و پراکندگی بسیار کمی نیز مشاهده می‌شود.تحلیل:اوّلین نتیجه‌ای که می‌توان از این آزمایش به دست آورد این است که، مهتابی‌ها چشمک می‌زنند و سوسو دارند. این واقعیّتی می‌باشد که شاید خیلی از افراد به این امر بی‌توجّه باشند. امّا در هر صورت چیزی است که وجود دارد. یکی از آثار مهم چشمک زدن و فرکانس داشتن این نورها، مبتلا شدن به سردردهای شدید و یا ابتلا به چشم درد می‌باشد. ممکن است کسی که با این گونه‌ها نورها زیاد سروکار دارد، چشم‌درد یا سردرد داشته باشد امّا خودش دلیل آن‌را نداند. اگر به علّت آن واقف گردد می‌تواند برای رفع آن و یا حدّاقل کم کردن عوارض آن کوشش کند. از افرادی که این پدیده می‌تواند برایشان بسیار مهم باشد، صاحبان مشاغل و کارخانه‌دارها و یا مدیران شرکت‌های بزرگ باشند که تعداد زیادی کارگر و کارمند برای آن‌ها کار می‌کنند و سوددهی و بالا رفتن کیفیّت و بازدهی خوب کارها برایشان مهم است. زیرا با وجود این‌گونه نورها و استفاده‌ی از آن‌ها در محیط کار می‌تواند آثار بسیار بدی بر روی کارگران داشته باشد و آن‌ها را بی حوصله کند؛ و یا شاید مبتلا به سردرد شوند و از حضور بر سر کار امتناع کنند و یا این‌که کیفیّت نهایی کار پایین بیاید. با آگاهی داشتن به چنین نکته‌ای صاحبان مشاغل می‌توانند از نورهایی استفاده کنند که فرکانسای بالاتری داشته باشند و یا به صورت متناوب به کارگران و کارمندان خود نوبت استراحت چشم و اعصاب دهند.برای سازندگان دستگاه‌هایی مانند تلویزیون و مانیتور نیز مهم خواهد بود که محصولاتی تولید کنند که کمترین اثر سوء را بر روی مشتریان دارند. در این صورت با فروش بالای محصولات خود مواجه خواهند شد. ممکن است بگویید که مانیتور و تلویزیون سوسو ندارند، امّا با کمی دقّت می‌توانید به تصویری که از مانیتور پخش می‌شود و از آن توسّط دوربین فیلم‌برداری شده است نگاه کنید. در آن صورت است که خواهید دید این تصویر پخش‌شده چه‌قدر پرش و سوسو دارد، و به فکر چشمانتان خواهید افتاد که چه چیزهایی را مجبورند تحمّل کند.نتیجه‌ی دیگری که از تحققیقات دقیق‌تر و آزمودنی‌های بیشتر به دست آمده است این می‌باشد که هر چه انسان سروحال‌تر باشد و در وضعیّت روحی مناسب و شادابی قرار داشته باشد، به عبارت دیگر هرچه از لحاظ روانی روانِ شاداب‌تری داشته باشد، بهتر سوسوها را تشخیص می‌دهد و هرچه خسته‌تر باشد قدرت تشخیص پایین‌تری خواهد داشت. (مطالب کلاسی)
[h=1]منابع[/h]
1. اتکینسون، ریتا و همکاران. (1387). زمینه‌ی روان‌شناسی هیلگارد. ترجمه‌ی براهنی، محمّدنقی و همکاران. چاپ دهم. تهران: رشد.2. گلدشتاین، ای. بروس. (1384). احساس و ادراک. ترجمه‌ی مِهین، همایون. تبریز: انتشارات دانشگاه تبریز.مطالب مطرح شده در کلاس روان‌شناسی تجربی استاد: دکتر خدادادی. پاییز 1389. مؤسّسه‌ی آموزشی-‌ پژوهشی امام خمینی (ره).

[1] Absolute threshold

[2] Difference threshold

[3] psychophysical

[4] Flicker Fusion Frequency

[5] Just noticeable difference (JND)

[6] Elements of Psychophysics

[7] The method of limits

[8] Adjustment

[9] Constant stimuli

[10] Crossover point

[11] difference threshold

[12] fovea

[13] Flicker Fusion Frequency


منبع:mshams.blogfa.com

 
بالا پایین