Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

رابطه‌ی تن و روان

اطلاعات موضوع

Kategori Adı روش تحقیق و روانشناسی تجربی
Konu Başlığı رابطه‌ی تن و روان
نویسنده موضوع *JujU*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *JujU*

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

رابطه‌ی تن و روان
[h=1]چکیده[/h]
بحث ارتباط بین تن و روان از مباحث مشترک بین فلسفه و روان­شناسی کلاسیک می­باشد. همیشه این مسئله مطرح بوده است که این­دو چه ارتباطی با هم دارند و چه تأثیراتی بر هم می­گذارند. آیا هیچ تأثیری بر هم ندارند یا اگر دارند کدام­یک از آن­ها بر دیگری مؤثّر است؟ آیا روان ماهیّتی مستقل نسبت به تن دارد؟ آیا روان از تن ناشی می­شود؟ آیا روان همان روح مجرّد است؟ ماهیّت روان چیست؟این مباحث هرچند از جایگاه ویژه­ی خودشان برخوردارند امّا نوشتار حاضر درصدد بیان همه­ی این موارد و دادن جواب به همه­ی این سؤالات نیست. در این گزارش برخی موارد را به صورت پیش­فرض پذیرفته­ایم و به طرح آن­ها فقط به صورت مقدّمه می­پردازیم.مسأله­ی اصلی که پی خواهیم گرفت، اثرات متقابل روان و تن بر یکدیگر است و این­که این اثرات را چگونه می­توان سنجید و مورد اندازه­گیری قرار داد. سپس به معرّفی دستگاه سنجش این ارتباط خواهیم پرداخت.کلیدواژه: روان، تن، روان‌شناسی سلامت، دروغ‌سنج[1]، پاسخ الکتریکی پوست[2]
[h=1]مقدّمه[/h]
ارتباط بین روان و بدن، همواره یک موضوع جنجالی و بحث­انگیز بین فلاسفه، پزشکان و روان­شناسان بوده است. آیا تجربیات صرفاً روانی هستند، کاملاً جسمی­اند یا بین جسم و روان تعاملی وجود دارد؟ همان­طوری که برخی محقّقین[3] اشاره کرده­اند، این نظر که ارتباطات ظریفی مثلاً بین خشکی دهان و تپش قلب که با ترس و خشم همبسته است وجود دارد و یا سردردی که به علّت فشار عاطفی به­وجود می­آید را می­توان در اسناد باستانی که از یونان و بابل به­دست آمده است پیدا کرد. پزشک یونان باستان، بقراط یکی از نخستین نظریّات خلقی در مورد شخصیّت را ارائه داده است. او بر این اعتقاد بود که چهار مایع یا خلط با خصوصیّات ویژه­ی شخصیّتی یا مزاج[4] همبسته است. در این نظریّه فزونی صفرا با خلق صفراوی همبسته بود. چنین فرض می­شد که چنین خلط زردرنگی فرد را به طور جدّی عصبی و تحریک­پذیر می­کند. روی همین اصل اصطلاح صفراوی به معنای تحریک­پذیر یا عصبی است. افزایش سودا موجب می­شود که فرد به طور مزمن غمگین و یا مالیخولیایی باشد و واژه­ی مالیخولیا به طور تحت­اللّفظی به معنی سودایی است. دموی بودن یا خلق خوش­بینانه داشتن نتیجه­ی فزونی خون درنظام بدن است. و بالأخره خلق بلغمی که مشخّصه­ی آن آرامش و داشتن ویژگی­های شخصیّتی بی­تفاوتی و بی­توجّهی است به فزونی خلط جسمانی بلغم در انسان نسبت داده می­شد. (گاچل، 1377)البتّه این نظریّه­ی شخصیّت مدّت­ها قبل و همگام با تعدادی از تصوّرات مربوط به دوران­های قبل از علمی شدن روانشناسی منسوخ شد. با این وجود در یک سطح تاریخی چنین نظریّه­ای نشان می­دهد که چگونه عوامل جسمانی یا زیستی در خلال دوران­ها به عنوان عواملی مهم در تعامل با شخصیّت یا ویژگی­های روانی فرد و مؤثّر در آن­ها تلقّی می­شده است. دیدگاه سنّتی و تاریخی ارتباط ذهن و بدن، یعنی این باور که ذهن در جسم مؤثّر است در قرن هفدهم و با ظهور پزشکی جسمانی جذّابیّتش را از دست داده و غیر علمی تلقّی شد. شناخت ذهن و روح به عهده­ی مذهب و فلسفه گذاشته شد، درحالیکه شناخت جسم وظیفه­ی پزشکی جسمانی تلقّی گردید. این تلقّی موجب شد نگاه دوگانه به ذهن و جسم و کارکرد جدا و مستقلّ هر یک از دیگری در اذهان تثبیت شود. قبل از این زمان پزشکانی که نقش­های چند جانبه­ی فیلسوف معلّم، عالم مذهبی و شفا دهنده را ایفا می‌کردند به نوعی شناخت کل‌نگر از تعامل جسم و ذهن دست یافته بودند. (همان)فردی که در زمینه‌ی توسعه‌ی یک دیدگاه دوگانه‌نگر شهرت داشته و در نتیجه از رویکرد کل‌نگر فاصله گرفته است رنه دکارت فیلسوف فرانسوی است. دکارت معتقد بود که روان یا روح یک وجود جداگانه و موازی با جسم بوده و نمی‌تواند در وجود جسمانی یا فرآیندهای بدنی به هیچ نحوی مستقیماً مؤثّر باشد. دوگانه‌نگری روان و جسم دکارت رایج‌ترین مبنای فلسفی پزشکی شد. اگرچه دکارت به این نکته اشاره داشت که دو وجود (جسم و روح) می‌توانند با یکدیگر تعامل داشته باشند (او چنین فرض می‌کرد که غدّه‌ی صنوبری که در مرکز مغز قرار دارد ارتباط اساسی بین روان و جسم است) با این وجود دوگانه‌نگری بنیادی او زمینه‌ی مستقل و جدید پزشکی را از یک رویکرد کل‌نگر که بر تأثیرات متقابل جسم و روح تأکید می‌کرد به‌سوی یک رویکرد مکانیکی بیماری شناسی فیزیولوژیکی که تقریباً تا این اواخر ادامه داشت هدایت کرد. دوگانه‌نگری محض با کار کلودبرنارد[5] در نیمه‌ی قرن نوزدهم تا حدّی تعدیل شد. برنارد یکی از نخستین پزشکان برجسته‌ای بود که به سهم عوامل روان‌شناختی در بیماری‌های جسمانی تأکید کرد. پس از او فروید در تأکید بر تعامل عوامل روانی و جسمانی در اختلالات مختلف بسیار مؤثّر واقع شد. اگرچه تأکید بازهم بیشتر بر جسم است ولی ما به تدریج از سایر عوامل مؤثّر آگاه می‌شویم. (همان)در حقیقت امروزه اکثر محقّقان بر این عقیده‌اند که روان و بدن دو موجودیّت جداگانه نیستند. تغییر در حالات عاطفی با تغییر در پاسخ‌های فیزیولوژیکی همراه است، و تغییر در کنش‌های فیزیولوژیکی غالباً دگرگونی در عواطف را با خود دارد. امروزه در درمان‌های بالینی از نوعی رویکرد کل‌نگر حمایت می‌شود که مبتنی بر این دیدگاه است که برای درک همه‌جانبه‌ی تندرستی و بیماری، باید افراد را به عنوان مجموعه‌های جسمی- ذهنی که پیوسته با محیط فیزیکی و اجتماعی‌شان در تعامل می‌باشند، مورد مطالعه قرار داد. (همان)بعد از علمی شدن روان‌شناسی و استفاده از روش تجربی، رشته‌اي به‌نام روان‌شناسی سلامت در سال1979م. پایه‌گذاری شد و این رشته عهده‌دار مباحثي چون؛ تعامل و نحوه‌ی تعامل و تأثیر پذیری هر کدام از دیگری گردید، در روان‌شناسی سلامت این موضوع مورد توافق قرار گرفت که تن و روان هر دو ارتباط بسیار نزديك به هم دارند و یادگیری مؤثّر نیز بر اثر اين تعامل صورت خواهد گرفت. (عالمی)
[h=2]تن و روان چه هستند؟[/h]
تن[SUP][SUP][6][/SUP][/SUP] همان بدن است که ماهیّتی مادّی دارد و برای ما بسیار واضح است و می­توان آن­را زیر ذرّه­بین مشاهده کرد یا زیر تیغ جرّاحی به تشریح آن پرداخت. (مطالب کلاسی)همان‌گونه که آقای عالمی در مقاله‌ی خود با عنوان یادگیری مؤثّردر پرتو تعامل تن و روان آروده است:«تن، جسم، در مقابل‌روان، تمام سلّول‌های بدن به‌استثنای سلّول‌های جنسی كه در فلسفه نيز جسم جوهري به حساب آمده كه پذيراي ابعاد سه‌گانه طول، عرض، عمق باشد. و اين خصوصيّات در محاورات فارسي نيز مورد توجه است.»ایشان در ادامه درباره‌ی روان این گونه مطلب آورده است:«روان، این اصطلاح اوّلین بار توسّط یونانی‌ها به کار گرفته شد و آنان، روان را روح واساس زندگی تلقّی می‌کردند و در فارسي نيز روان آن‌چه مايه‌ی زندگي افراد است تعبير شده است، كه بيشتر اين تعاريف برگرفته از تعريف افلاطون نقل شده كه او هم روان را، عامل حيات وحركت دانسته است.»امّا روان[7] در نگاه علم روان­شناسی کلاسیک و امروزی دارای ماهیّتی مادّی می­باشد و از امور مجرّد نیست. یکی از خصوصیّات امور مجرّد این است که قابل اندازه­گیری نمی­باشند و با ابزار حسّی نمی­توان آن­ها را اندازه­گیری کرده و مورد سنجش قرار داد. امّا همان­گونه که همه می­دانیم در علم روان­شناسی مبحثی مورد بحث است به­نام علم روان­سنجی[8] که روان را مورد سنجش و اندازه­گیری قرار می­دهند و از همین­جا و قبل از این­که به تعریف روان بپردازیم، می­توان فهمید که روان در نظر روان­شناسان امری مادّی است که سنجیده می­شود. (مطالب کلاسی)اگر از روان­شناسان پرسیده شود مکان این موجود که شما نام آن­را روان گذاشته­اید کجاست؟ به احتمال زیاددر پاسخ این جواب را خواهید شنید که،این موجود همان سیستم اعصاب مرکزی انسان است. یعنی روان انسان عبارت است از: سیستم اعصاب مرکزی که شامل مغز و نخاع و اعصاب سرتاسری بدن است. کسیکه به­وسیله­ی ضربات مادّی روانش آسیب می­بیند، این باعث نمی­شود که روح مجرّد او ناقص شود. مثلاً ضربه­ی به مغز و از بین رفتن بخشی یا تمامی خاطرات موجب وارد شدن ضربه به روان می­شود نه ضربه به روح. زیرا روح مجرّد است. در نهایت این­گونه می­توان نتیجه گرفت که هم تن و هم روان ابزار روح هستند. شاید بتوان "عقل" در ضرب­المثل معروف "عقل سالم در بدن سالم است" را حمل بر روان کنیم زیرا روان و بدن هستند که رابطه­ی بسیار عمیقی با یکدیگر دارند و اثرات مستقیمی بر هم می­گذارند. (همان)تن و روان ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و بر یکدیگر اثر می­گذارند و از هم مستقل نیستند.شاید بتوان گفت بحث حرکت جوهری ملّاصدرا در حکمت متعالیه با این مبحث ارتباطاتی دارد. زیرا ایشان در تعریفی که از روح دارند این مطلب را به ذهن نزدیک می­سازند. او در تعریف روح آن­را جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء می­داند. در واقع او روح را در ابتدای وجود و حدوثش، همراه جسم می­داند. در توضیح جوهر نفسانی این‌گونه آمده است که:«جوهر نفسانی که ذاتاً مجرّد است ولی تعلّق به بدن (موجود جسمانی) می‌گیرد بلکه بدون بدن، امکان پیدایش ندارد هرچند ممکن است پس از پدید آمدن، تعلّقش از بدن، قطع شود و بعد از مرگ بدن هم باقی بماند.» (مصباح یزدی، 1379، ص 164)
[h=2]آثار تن و روان بر یکدیگر[/h]
دراین­جا می­خواهیم به برخی آثاری که تن و روان بر هم می­گذارند اشاره کنیم تا مسأله به صورتی ملموس و واضح درآید.
[h=3]آثار تن بر روان[/h]
1- در داستان­های قدیمی این داستانی معروف است که بوعلی سینا، پزشک و حکیم نامی ایرانی برای درمان برخی بیماری­ها از همین شیوه استفاده می­کرده است. مانند داستان شخصی که دلبستگی بسیار زیادی به گاوش پیدا کرده بود. بعد از این­که حیوان مُرد او بسیار اندوهناک گردید و در غم او از خواب و خوراک دست کشید و همین عمل باعث شد تا بسیار ضعیف شود و در ادراکش دچار اختلال گردد. به همین خاطر خود را گاو فرض می­کرد و از اطرافیان می­خواست تا او را ذبح کنند. این بیماری در واقع اثری بود که کم خواب و خوراکی براو گذاشته بود و روان او را پریشان کرده و باعث شده بود تا او فکرهای توهّم­آمیز به فکرش برسد. بوعلی برای درمان این بیمار تنی و روانی تدبیری زیبا اندیشید. او در هیبت یک قصّاب وارد طویله شد و خواست که او را ذبح کند امّا ناگهان گفت تو گاو لاغری هستی و ذبحت ارزشی ندارد، باید چند روز خود را پروار کنی تا آن­وقت تو را ذبح کنم. بیمار که دوست داشت ذبح شود به این حرف قصّاب جامه­ی عمل پوشاند و زمانی­که تغذیه­ی مناسبی پیدا کرد خود به مریضی­اش پی برده و از آن حالت بیماری بیرون شد. (مطالب کلاسی)2- يكي از روش‌هاي تحقيق در علوم اعصاب و روان، روش تخريب وتحريك است كه بر اين اصل استوار است كه تن بر روان انسان تأثيرگذار است، چنان‌چه از نوع تغيير كاركرد يك اندام آسيب ديده مي‌توان به نقش‌هاي طبيعي آن اندام پي برد؛ مثلاً با تخريب ناحيه‌ی حركتي مغز؛ عضلات حيوان فلج مي‌شود؛ وحيوان ديگر قادر به حركت نيست، تأثير اين تخريب درحركات عضلاني تن ظاهر مي‌شود. (عالمی)3- کسانیکه دارای مشاغل سنگین هستند و کارهای سنگین انجام می‌دهند بیشتر مبتلا به سکته و بیماری می‌شوند در حالیکه اکوی قلب و معاینات پزشکی هیچ ضایعه‌ای را نشان نمی‌دهد. (مطالب کلاسی)
[h=3]تأثير روان بر تن[/h]
تأثير روان بر تن، داراي مصاديق فراوان است كه حكايت از تأثيرگذاري و تأثيرپذيري دارند كه به عنوان نمونه به موارد زير اشاره مي‌گردد:1. از آثار روان بر تن نیز از بوعلی حکایتی نقل شده است که به تفصیل آن نخواهیم پرداخت فقط برای یادآوری به همین بسنده می­کنیم که او با گرفتن نبض بیمار و برده­شدن نام معشوقه­اش فهمید که رنجوری و بیماری او روانی است نه جسمی. (همان)2. نشاط و شادابي، يكي ازخصوصيّات انساني است واز تأثير روان بر تن حكايت دارد، در مقابل غم و درد كه عامل بسياري از ناراحتي‌هاي تن به حساب مي‌آيد، هم چنان‌كه به تجربه ثابت شده، به عنوان مثال زخم معده كه يكي از بيماري‌هاي تن است، عامل مهم در پيدايش آن فشارهاي رواني است بدين‌صورت كه هاضمه‌ی فرد با مشكل رو برو مي‌شود و دستگاه ايمني به خوبي فعّاليّت نكند و در نتيجه آسيب بدني را به دنبال داشته باشد. (عالمی)3. نمونه‌اي ديگر، در بيماران مبتلا به افسردگي حاد، تغيرات فيزيولوژيكي در دستگاه قلبي، عروقي و ماهيچه‌اي (ضربان قلب والكتروميوگرام) و انحراف فعّاليّت در هر دو نيم‌كره بر اساس موج‌نگاري الكتريكي مغز مشاهده مي‌شود، در50% موارد واكنش‌هاي مقاومت پوست دچار وقفه است، وترشّح بزاق كاهش مي‌يابد، كه خود نمونه‌ی بارز تأثير روان بر تن است. (همان)4. در روایات رسیده از ائمّه‌ی اطهار :)) در موارد زیادی به همین مسأله یعنی اثر روان بر بدن اشاره شده است که به نمونه‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنیم: از امام علی(7)نقل شده است که فرموده‌اند: در شگفتم که چگونه حسودان از سلامتي بدن‌هايشان غافلند.[9] (مطالب کلاسی)5. ترسیدن و پریدن رنگ یا شرمنده شدن از چیزی و قرمز شدن پشت گوش‌ها و یا عصبانیّت از مطلبی و برافروخته شدن صورت.6. کسیکه حوصله‌ی خوبی ندارد و نمی‌تواند درس بخواند.7. بچّه‌هایی که در سنّ پایین به مهدکودک می‌روند زیاد سرما می‌خورند. شاید والدین ابتدای امر گمان کنند پوشش کودک کافی نبوده یا این‌که در مهدکودک کودک دیگری سرماخورده بوده است و این بیماری را به فرزندش سرایت داده است. گرچه این احتمالات نمی‌توانند صددرصد اشتباه باشند امّا بررسی بیشتر نشان داده است که کودک به خاطر اضطراب و استرسی که از دوری مادر و ورود به مکانی غریب می‌گیرد، دستگاه ایمنی بدنش ضعیف شده و باعث می‌شود میکروب‌های سرماخوردگی به راحتی او را تحت تأثیر قرار دهند.8. تحقیقات نشان داده است که استرس می‌تواند موجب سرماخوردگی شود. زیرا استرس موجب می‌شود که سیستم دفاعی بدن ضعیف گردد.همان‌گونه که اتکینسون و همکارانش (1387) در زمینه‌ی روان‌شناسی هیلگارد صفحه‌ی 498 آورده است:«ممکن است کوشش و تلاش شخص برای انطباق با تنش مستمر، ذخایر بدنش را تحلیل ببرد و آن‌را در برابر بیماری آسیب‌پذیر سازد. فشار روانیِ مستمر می‌تواند اختلالات جسمانی همچون زخم‌های معدی، فشار خون و بیماری قلبی به وجود آورد؛ با مختل شدن دستگاه ایمنی و کاهش توان مقابله و مبارزه‌ی بدن، راه بر هجوم ویروس‌ها و باکتری‌ها هموار می‌شود. در واقع پزشکان برآنند که تنش‌زاهای هیجانی در بیش از نیمی از همه‌ی اختلالات پزشکی نقش پراهمّیّتی دارند.»در ادامه می‌افزاید:«اختلالات روان- فیزیولوژیایی نام آن دسته اختلال‌های جسمانی است که گمان می‌رود هیجان‌ها بر آن‌ها نقش محوری داشته باشند. به غلط تصوّر می‌شود که گرفتاران اختلال روان- فیزیولوژیایی در واقع بیمار نیستند و به خدمات پزشکی نیاز ندارند حال آن‌که نشانه‌های این بیماری‌ها بازتاب اختلال فیزیولوژیایی ناشی از آسیب‌دیدگی بافت و وجود درد است؛ زخم گوارشی ناشی از فشار روانی را نمی‌توان از زخم گوارشیِ ناشی از عوامل بی‌ارتباط با فشار روانی از قبیل مصرف درازمدّت و فراوان آسپرین تمییز داد.»
[h=2]پاسخ الکتریکی پوست[/h]
برای سنجش مقدار تأثیر حالات روانی بر بدن تحقیقات زیادی شده است تا بتوانند دقیقاً تعیین کنند که مثلاً هیجان، استرس و ... بر روی بدن به چه میزان مؤثّر هستند و آن‌را اندازه‌گیری کنند،‌ برای انجام این منظور دستگاهی ساخته شده است که می‌تواند میزان فشارهای روانی را از سطح پوست اندازه‌گیری کند. این دستگاه که بایوفیدبک[10] یا همان دستگاه بازخورد زیستی نام دارد از طریق الکترودهای حسّاسی که در ابتدای آن تعبیه شده است و به پوست متّصل می‌شود می‌تواند مقدار پاسخ الکتریکی پوست یا[11]GSRرا از طریق امواج مغزی و فشار خون حس کند و به صورت صوت یا شاید عدد آن‌را به آزمایش‌گر گزارش کند. به این صورت که هرچه آزمودنی رو به آرامش روانی باشد و خیالی آسوده داشته باشد صدای بوق ممتدِّ دستگاه سیر نزولی پیدا می‌کند و هر چه اضطراب و پریشانی و استرس در آزمودنی بیشتر شود، صدای مذکور سیر صعودی پیدا کرده و بلندتر می‌شود. (مطالب کلاسی)این دستگاه در آزمایشگاه روان‌شناسی مؤسّسه به دو صورت جیبی[12] و کلینیکی موجود می‌باشد.در واقع این زبان پوست بدن است که به این صورت ترجمه می‌شود و برای ما کدگشایی می‌شود و در واقع این پوست ما است که دارد با ما حرف می‌زند. این قضیّه انسان را به یاد برخی آیات قرآن کریم می‌اندازد که اشاره به شهادت دادن اعضا و جوارح در جهان آخرت علیه فرد گنهکار دارند.[13]«زمانی‌که بر آتش وارد می‌شوند گوش‌هايشان و چشم‌هایشان و پوست‌هاي تنشان علیه آنان گواهی می‌دهند! (20) آن‌ها به پوست‌هاي تنشان مي‏گویند «چرا ضدّ ما گواهي داديد؟!» آن‌ها جواب مي‏دهند، «همان خدايي كه هر موجودي را به نطق در آورده ما را گويا ساخته است، و او شما را نخستين بار آفريد، و بازگشتتان بسوي اوست! (21)»[14]«امروز بر دهانشان مهر مي‏كنيد و دست‏هاي آنان ما سخن می‌گویند و پاهايشان كارهایي را كه کسب کرده‌اند شهادت مي‏دهند. (65)»با اختراع چنین دستگاه‌هایی باور شهادت دادن اعضا و جوارح در مؤمنان قوی‌تر گردیده و بر منکران اتمام جحّتِ بیشتری می‌شود. (مطالب کلاسی)
[h=1]آزمایش[/h]
هدف: بررسی اثرگذاری هیجان‌های ناشی از اضطراب دروغ گفتن، بر پاسخ الکتریکی پوست[15]،ضربان قلب[16] و تنفّس[17].
[h=2]کاربرد برانگیختگی در دروغ‌یابی[/h]
مطالبی که در زیر به آن خواهیم پرداخت برگرفته از کتاب زمینه‌ی روان‌شناسی هیلگارد (1385)، صفحه‌ی 400، می‌باشد.
[h=2]وسایل مورد نیاز[/h]
اگر برانگیختگی خودمختار بخشی از هیجان باشد و اگر به هیجان آمدن نتیجه‌ی احتمالی دروغ‌گویی باشد، می‌توان در این شرایط برانگیختگی خود مختار را نشانه‌ی دروغ‌گویی دانست. این نظریّه بر اساس آزمون دروغ‌یابی است که در آن از دستگاهی به نام دروغ‌سنج[18] (چندنگار) استفاده می‌شود. این دستگاه به طور همزمان چند پاسخ فیزیولوژیایی را می‌سنجد که معلوم شده است از از مؤلّفه‌های برانگیختگی خودمختار هستند.شاخص‌هایی که معمولاً ثبت می‌شوند عبارتند از: تغییر ضربان قلب، فشار خون، تنفّس و پاسخ الکتریکی پوست.
[h=2]روش کار[/h]
روش متداول کار با دروغ‌سنج این است که اوّلین نگاره را زمانی‌که شخص در حالت آرمیده است ثبت می‌کنند. این نگاره به عنوان خطّ پایه[SUP][SUP][19][/SUP][/SUP] برای ارزیابی پاسخ‌های بعدی به کار می‌رود. سپس آزماینده سؤال‌های دقیقی از آزمودنی می‌پرسد که او باید فقط با گفتن «آری» یا «نه» به آن‌ها پاسخ دهد. برخی سؤال‌ها اصلی و نشان‌گر[20] هستند. به این معنا که احتمال دارد فرد مجرم در پاسخ به آن‌ها دروغ بگوید. گروهی از سؤال‌ها نیز پرسش‌های کنترل هستند که گاهی حتّی افراد بی‌گناه نیز به آن‌ها پاسخ دروغ می‌دهند. گروه سوم سؤال‌های خنثی هستند. سؤال‌های نشان‌گر در بین سؤال‌های کنترل و خنثی می‌آید و بین سؤال‌ها وقت کافی منظور می‌شود تا شاخص‌های چندنگار به حالت طبیعی برگردند. اننتظار می‌رود مجرم، بیش از دیگران پاسخ‌های حاکی از تغییر فیزیولوژیایی به سؤال‌های نشان‌گر بدهد. دروغ‌یابی به طور کلّی نوعی فریبکاری است که طیّ آن پرسش‌گر می‌کوشد آزمودنی را متقاعد سازد که هرگونه تلاش برای گمراه کردن دستگاه بیهوده است. ایجاد این باور در آزمودنی‌ها احتمالاً بسیار مهم‌تر از نگاره‌های دروغ‌سنج است.عکس بر گرفته از www.static.howstuffworks.comبا این همه، استفاده از دروغ‌سنج برای دروغ‌یابی، نتایج کاملاً اطمینان‌بخشی به دست نمی‌دهد. پاسخ سؤال ممکن است برانگیختگی فرد را نشان دهد، امّا علّت برانگیختگی را روشن نمی‌کند. چه‌بسا آدم بی‌گناهی که همواره دچار تنش زیاد است یا در برخی سؤال‌ها در برابر برخی کلمات واکنش هیجانی نشان می‌دهد و در نتیجه با این‌که حقیقت را گفته است، دروغگو شناخته شود. از سویی دیگر، دروغ‌گویی ورزیده ممکن است در حین دروغ‌گفتن هیچ‌گونه برانگیختگی نشان ندهد. همین‌طور هم کسی‌که از ماجرا اطّلاع دارد ممکن است «رو دست به دروغ‌یاب بزند»، به این صورت که وقتی پرسش‌های عادّی مطرح شود درباره‌ی موضوعی هیجان‌انگیز بیندیشد یا ماهیچه‌هایش را سفت کند و از این راه خطّ پایه‌ای به‌وجود آورد شبیه آن‌چه در واکنش به سؤال‌های نشان‌گر دیده می‌شود.عکس بر گرفته از www.static.howstuffworks.comآن‌چه در تصویر بالا می‌بینید نمونه‌ای از نگاره‌های واکنش است. در این آزمایش آزمودنی عددی را در نظر گرفت و سعی کرد آن‌را از آزماینده مخفی نگه دارد. در مواردی که قصد بر آن است تا دادگاه از این دستگاه برای پیدا کردن مجرم استفاده کند، بهتر است استفاده از دستگاه طبق رضایت طرفین دعوا باشد. با این حال، استفاده از این آزمون‌ها بیشتر محدود به بازجویی‌های اوّلیّه‌ی جنایی و گزینش کارکنان برای تصدّی مشاغل حسّاس و پرمسئولیّت است.نمایندگان انجمن دروغ‌سنج آمریکا ادّعا کرده‌اند که اگر آزمون دروغ‌سنج را افراد ماهر اجرا کنند میزان دقّت آن به 90 درصد یا بیشتر می‌رسد. امّا منتقدان رقم بسیار پایین‌تری را گزارش کرده‌اند. یکی از محقّقین بر این باور است که نتایج این آزمون فقط در قریب 65 درصد موارد درست در می‌آید و شانس گناه‌کار شناخته شدن اشخاص بی‌گناه با چنین آزمونی 50 درصد است. دروغ‌سنج نه تنها برانگیختگی هیجانی همایند با دروغ‌گویی را نشان می‌دهد بلکه در عین حال شاخصی است از ناراحتی فرد راستگویی که با چنین دستگاهی آزموده می‌شود. همچنین افراد مجرمی که کمتر اجتماعی هستند ممکن است موقع دروغ‌گفتن برانگیختگی کمتری داشته باشند و در نتیجه ردیابی دروغ‌گویی آنان مشکل می‌شود. با این همه بسیاری از مؤسّسات بر این باورند که مزایای آزمون‌ها بر خطر احتمالی آن‌ها می‌چربد، و در نتیجه استفاده از آن‌ها در شرکت‌های خصوصی و نیز در مؤسّسات انتظامی رو به افزایش است. برای مثال در آمریکا اف بی آی همه ساله هزار آزمون دروغ‌سنج اجرا می‌کند که هدف آن بیشتر پیگیری سرنخ‌ها و وارسی صحّت اطّلاعات است.در نهایت می‌توان به این نکته اشاره کرد که دستگاه دروغ‌سنج بر اساس اثراتی که روان بر تن می‌گذارد کار می‌کند و پاسخ الکتریکی پوست را برای ما ترجمه می‌کند و به صورت یک گراف نموداری، آن‌را به ما نشان می‌دهد.نتیجه‌گیری:از آن‌چه تا كنون مورد بحث قرار گرفت مي‌توان چنين نتيجه گرفت:1- بين تن و روان، ارتباط عميق و بسیار نزدیک وجود دارد.2- هر كدام از ديگري تأثير مي‌پذيرد و هر دو در تعامل كامل به سر مي‌برند.3- بر اثر اين تعامل و ارتباط قوي است كه انسان سالم به خاطرحفظ بهداشت روان خود نيازمند توجّه به مسائل رواني و نيازهاي بدني است، در مثل فنون آرميدگي، مي‌تواند به بيماران سرطاني كمك كند تا فشارهاي رواني زندگي را بهتر تحمل نمايند و توانايي خود را براي مقابله با بيماري افزايش دهند. روان نقش فعّال و برجسته‌اي در قدرت وافزايش توانايي جسم دارد چنان‌چه امام علي(7)درجواب اين سؤال كه چگونه برهماوردان پيروز مي‌شود؟ به قدرت روان آدمي اشاره مي‌كند.[21] (عالمی)منابع:1. اتکینسون، ریتا و همکاران. (1387). زمینه‌ی روان‌شناسی هیلگارد. ترجمه‌ی براهنی، محمّدنقی و همکاران. چاپ دهم. تهران: رشد.2. عالمی، محمّدضامن. مقاله‌ با عنوان یادگیری مؤثردرپرتو تعامل تن و روان. برگرفته از سایت:www.tarbeyat.com/index.php?option=com_content&view=article&id=73&Itemid=903. گاچل، رابرت جی و بم، آندروو کرانتس، دیوید. (1377). زمینه­ی روان­شناسی تندرستی، ترجمه­ی خوی­نژاد، غلامرضا. مشهد: انتشارات آستان مقدّس.4. مصباح یزدی، محمّدتقی. (1379). آموزش فلسفه جلد دوم. چاپ دوم. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی چاپ و نشر بین‌الملل.مطالب مطرح شده در کلاس روان‌شناسی تجربی استاد: دکتر خدادادی. پاییز 1389. مؤسّسه‌ی آموزشی-‌ پژوهشی امام خمینی (ره).

[1] Lie detector

[2] Galvanic Skin Response (GSR)

[3] رک: رابرت جی.گاچل و همکاران، زمینه­ی روان­شناسی تندرستی، ترجمه­ی غلامرضا خوی­نژاد، مشهد، انتشارات آستان مقدّس، 1377، ص20.

[4] temperament

[5] Claude Bernard

[6] body

[7] psycho

[8] psychometry

[9] وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ. نهج‌البلاغه (حکمت 225).

[10] biofeedback

[11] Galvanic Skin Response

[12] portable

[13] فصّلت (41) آیات 20 و 21.

[14] یس (36) آیه‌ی 65

[15] Galvanic Skin Responce

[16] Heart Rate

[17] respiration

[18] Lie detector(polygraph)

[19] baseline

[20] critical

[21] وَ قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ فَقَالَ (علیه السلام) مَا لَقِيتُ رَجُلًا إِلَّا أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ.
قال الرّضي يؤمئ بذلك إلى تمكّنِ هَيبَتِه في القلوبِ. (نهج البلاغه، حكمت 318)

منبع:mshams.blogfa.com

 
بالا پایین