Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

Rubaiyat hafiz

اطلاعات موضوع

Kategori Adı Peom (شعر)
Konu Başlığı Rubaiyat hafiz
نویسنده موضوع *JujU*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *JujU*

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

1


The only vision I have is your sight
The only thing I follow is your light.
Everyone finds his repose in sleep,
Sleep from my eyes has taken flight.
جز نـقـش تو در نـظر نیامد ما را
جز کوی تو رهـگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حـقا کـه بـه چشم در نیامد ما را
2


Pick up the joy giving wine and come hither.
Temptations of mean foes decline and come hither.
Don’t listen to the one who says sit down and stay;
Listen to me, pick up the line and come hither.
بر گیر شراب طرب​انگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا
3


I said, your lips said, your lips we revive;
I said, your mouth said, sweetness we derive;
I said your words, he said, Hafiz said;
May all sweet lips be joyous and alive.
گفتـم که لبت, گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت, گفت زهی حب نبات
گفتـم سخن تو, گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صـلوات
4


One, beautiful and full of grace
Mirror in hand, grooming her face
My handkerchief I offered, she smiled,
Is this gift also part of the chase?
ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست
آیینه به دست و روی خود می‌آراست
دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که توراست
5


I put my arms around your waist,
A lover’s embrace to taste.
From your resolve it’s obvious
All my efforts will go to waste.
مـن باکـمر تو در میان کردم دسـت
پنداشتمش که در میان چیزی هست
پیداسـت از آن میان چو بربست کمر
تا من ز کمر چه طرف خواهم بربسـت
6


You are the moon and the sun is your slave;
As your slave, it like you must behave.
It is only your luminosity and light
That light of sun and moon can save.
تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بنده تو شده‌ست تابنده شده‌ست
زان روی کـه از شـعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست
7


A new challenge everyday
You keep away and delay;
When I act to close the gap
Fate says there is a bigger play.
هر روز دلم بـه زیر باری دگر اسـت
در دیده من ز هجر خاری دگر اسـت
مـن جـهد همی‌کنم قضا می‌گوید
بیرون ز کـفایت تو کاری دگراسـت
8


My beloved is brighter than the sun,
Put in the heavens, my only one.
Placed the hearts upon the earth
To watch the sun’s daily run.
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمه کوثر بگرفـت
دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگـه سر چاه را به عنبر بگرفت
9


My broken heart’s sorrows are deep.
Painful, disturbed, broken my sleep.
If you don’t believe, send me your thoughts
And you will see how in sleep I weep.
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرسـت
تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت
10


Candle’s story how can I tell?
Of the broken heart’s living hell?
My sorrow is in how I can find
Another who knows these sorrows well.
نی قصه آن شمع چگل بتوان گفـت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفـت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

11


First enticed me to take the cup,
When I got drunk, told me to stop.
My eyes watery, my heart on fire,
I became dust and your wind picked me up.
اول بـه وفا می وصالـم درداد
چون مست شدم جام جـفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتـش دل
خاک ره او شدم بـه بادم برداد
12


All treasures ain’t worth this oppression.
All pleasures ain’t worth one transgression.
Not even seven thousand years of joy
Is worth seven days of depression.
نی دولـت دنیا به ستـم می‌ارزد
نی لذت مستی‌اش الـم می‌ارزد
نـه هفت هزار ساله شادی جهان
این محنت هفت روزه غـم می‌ارزد
13


Every friend who talked of love, became a foe.
Every eagle shifted its shape to a crow.
They say the night is pregnant, and I say,
Who is the father? And how do you know?
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر پاکروی که بود تردامـن شد
گویند شب آبستن و این است عجب
کاو مرد ندید از چه آبستـن شد
14


Since the flower withers in the dark,
The bud blooms to leave its mark,
Happy is the heart, light as a bubble,
At the tavern is naked, stark.
چون غنچـه گـل قرابـه‌پرداز شود
نرگـس به هوای می قدح ساز شود
فارغ دل آن کسی که مانند حـباب
هـم در سر میخانـه سرانداز شود
15


Spend time with wine by a stream,
And let sorrows away stream.
My life, like a rose, is but few days;
Youthful and joyous live this dream.
با می به کـنار جوی می‌باید بود
وز غصه کـناره‌جوی می‌باید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خـندان لب و تازه‌روی می‌باید بود
16


This rose is from the dust of one like me.
His joy within the rose, thus I can see.
My companion and confidant it is, because
The colorful rose brings the sweet scent of he.
این گـل ز بر همنفـسی می‌آید
شادی به دلم از او بـسی می‌آید
پیوسته از آن روی کنم همدمی‌اش
کز رنگ وی‌ام بوی کـسی می‌آید
17


With fate you still hope to trade;
Passage of time should make you afraid.
You said no color comes after black,
I said my black hair to white degrade.
از چرخ به هر گونه هـمی‌دار امید
وز گردش روزگار می‌لرز چو بید
گفتی که پس از سیاه رنگی نبود
پس موی سیاه من چرا گشت سفید
18


In times of youth, drinking is better.
With the joyful, linking is better.
The world is a mere temporal inn;
With the shipwrecked, sinking is better.
ایام شـباب اسـت شراب اولیتر
با سـبز خـطان باده ناب اولیتر
عالم همه سر به سر رباطیست خراب
در جای خراب هـم خراب اولیتر
19


You can buy everyone with gold;
Either in one shot, or slowly are sold.
Even the narcissus, pride of the world,
Sold itself, why, its crown of gold behold.
خوبان جـهان صید توان کرد بـه زر
خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر
نرگـس که کله دار جهان است ببین
کاو نیز چـگونـه سر درآورد بـه زر
20


This tired life is the flood of age,
With a full cup began this outrage.
Wake up, and see the carrier of time
Slowly carries you along life’s passage.
سیلاب گرفـت گرد ویرانـه عـمر
وآغاز پری نـهاد پیمانـه عـمر
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حـمال زمانـه رخـت از خانه عـمر
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

21


Don’t make me fall in love with that face
Don’t let the drunk the wine seller embrace.
Sufi, you know the pace of this path,
The lovers and drunks don’t disgrace.
عـشـق رخ یار بر مـن زار مـگیر
بر خـسـتـه دلان رند خـمار مـگیر
صوفی چو تو رسـم رهروان می‌دانی
بر مردم رند نـکـتـه بـسیار مـگیر
22


I needed to hang on to her curly ring,
Help me please, let my affairs take wing.
Said, release my hair, instead take my lips,
Let go of long life, with good times swing.
در سنبلـش آویختـم از روی نیاز
گفتـم مـن سودازده را کار بساز
گفـتا کـه لبم بگیر و زلفم بگذار
در عیش خوش‌آویز نه در عمر دراز
23


From warriors learn courage,
And wisdom from the sage.
If you truly seek God’s grace,
Ride with the heavenly carriage.
مردی ز کـنـنده در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجه قنـبر پرس
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
سر چشمه آن ز ساقی کوثر پرس
24


At dawn your eyes from Jupiter learn
O God, may fantasies of my mind burn.
The ear adorned with that elegant ring
Gems of Hafiz’s poems may earn.
چشم تو که سحر بابل است استادش
یا رب که فسونـها برواد از یادش
آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال
آویزه در ز نـظـم حافـظ بادش
25


O friend, from your foes your heart release,
In pleasant company drink the good wine with ease.
Confer with those who know, open your heart
And from the ignorant fleas flee like the breeze.
ای دوست دل از جفای دشمن درکش
با روی نکو شراب روشـن درکـش
با اهـل هنر گوی گریبان بگـشای
وز نااهـلان تـمام دامـن درکـش
26


One with such beauty none will make.
When her garments off we take
You can see her heart in her fragile breast,
Like a hard rock in a clear lake.
ماهی که نظیر خود ندارد به جـمال
چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
در سینـه دلش ز نازکی بـتوان دید
مانـنده سـنـگ خاره در آب زلال
27


The morning breeze tended to the rose,
A maid-in-waiting, as the flower grows.
If in the sun you have a shady refuge,
Seek the shade of a rose, and one who glows.
در باغ چو شد باد صـبا دایه گـل
بربسـت مـشاطـه‌وار پیرایه گـل
از سایه به خورشید اگرت هست امان
خورشید رخی طلب کن و سایه گـل
28


Don’t let go of the cup’s lips
Till you receive your worldly tips.
Bittersweet is the world’s cup
From lover’s lips and the cup sips.
لـب باز مگیر یک زمان از لـب جام
تا بسـتانی کام جهان از لـب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است
این از لب یار خواه و آن از لـب جام
29


I long for your hug and kiss,
I want the wine that will bliss.
Let me cut the story short,
Please return, cause you I miss.
در آرزوی بوس و کـنارت مردم
وز حـسرت لـعـل آبدارت مردم
قـصـه نـکـنـم دراز کوتاه کـنـم
بازآ بازآ کز انـتـظارت مردم
30


I spent my life chasing my wishes
What benefits fate furnishes?
Whomever to I said I loved you,
Turned to my foe, why my luck ravishes?
عمری ز پی مراد ضایع دارم
وز دور فلک چیست که نافع دارم
با هر که بگفتم که تو را دوست شدم
شد دشمن من وه که چه طالع دارم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

31


My life has only brought me sorrow;
Love’s good and bad only taught me sorrow.
My constant companion is only pain,
My lover has only bought me sorrow.
مـن حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غـم
یک هـمدم باوفا ندیدم جز درد
یک مونـس نامزد ندارم جز غـم
32


When there is wine, no need to cry;
Army of sorrows, no need to defy.
Your lips are green, bring forth the wine.
Drinking at the green, everyone must try.
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
33


Beauty of the rose you eclipse,
Every bud quietly away slips.
How can the rose compete with you?
Rose shines in moonlight, moon in your grips.
ای شرمزده غنچه مـسـتور از تو
حیران و خجل نرگس مخـمور از تو
گـل با تو برابری کـجا یارد کرد
کاو نور ز مـه دارد و مـه نور از تو
34


Your eyes enrapture, and colors pour,
Alas, your love’s arrows score.
Too soon you gave up on the lovers,
Alas, your heart has rocks in store.
چشمت که فسون و رنگ می‌بازد از او
افسوس که تیر جنگ می‌بارد از او
بس زود ملول گشتی از همنفسان
آه از دل تو که سنگ می‌بارد از او
35


O breeze, my story quietly share,
My heart’s secrets, to whoever you care.
Tell not to upset or bring sorrow,
Share them with a heart that’s aware.
ای باد حدیث من نـهانـش می‌گو
سر دل من بـه صد زبانـش می‌گو
می‌گو نه بدانسان که ملالـش گیرد
می‌گو سخنی و در میانـش می‌گو
36


Every flower its beauty bestows,
Your lips the dearest gems dispose.
May your lips nurture our souls
With the wine that every spirit knows.
ای سایه سنبلت سمـن پرورده
یاقوت لـبـت در عدن پرورده
همچون لب خود مدام جان می‌پرور
زان راح که روحیست به تن پرورده
37


Let not your thoughts constantly be fought,
Let thoughts in patience and joy be caught.
What patience? Cause what they call the heart
Is a drop of blood, and a thousand thought.
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه
دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
کو صبر و چه دل, کانچه دلش می‌خوانند
یک قطره خون است و هزار اندیشه
38


Bring me the cup that preys on joy;
Bring me a lover who is shy and coy.
The wine that twists and turns like a chain
Bring me to enslave and destroy.
آن جام طرب شکار بر دسـتـم نـه
وان ساغر چون نگار بر دسـتـم نـه
آن می‌کـه چو زنـجیر بـپیچد بر خود
دیوانـه شدم بیار بر دسـتـم نـه
39


With good company and harp and reed
In a corner, jug of wine and time to heed,
The warmth of wine runs through my veins,
Why should I succumb to my greed?
با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی
کنجی و فراغتی و یک شیشه می
چون گرم شود ز باده ما را رگ و پی
منت نبریم یک جو از حاتم طی
40


O divider of heaven and hell bring relief,
Don’t let us give in to our grief.
How long upon our lives you prey?
Why don’t you hunt our lives’ thief?
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نـگذارد کـه درآییم ز پای
تا کی بود این گرگ ربایی, بنـمای
سرپنجه دشمن افکن ای شیر خدای
41


I wish that fate would cease this carnage,
And to the lovers give their due wage.
In times of youth the rein in my hands,
Now on the saddle, I ride in old age.
ای کاش که بخـت سازگاری کردی
با جور زمانـه یار یاری کردی
از دسـت جوانی‌ام چو بربود عـنان
پیری چو رکاب پایداری کردی
42


If like me, you too fall in this trap,
Hold the wine and cup upon your lap.
We are the lovers, burning our tracks,
Join us, if you can put up with the crap.
گر همچو من افتاده این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نـه بدنام شوی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ops
بالا پایین