Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

ریل قطار

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı دیابت
Konu Başlığı ریل قطار
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

بمان عزيزم
بمان لحظه خوب
خوب من حس بي وزني زيباست
راه حس من باش
عزيزم انتخاب راه است ولي کار نيست
کار من نيست باز نيست
از گذز اين همه گذر اين لحظات اين تکرار
انتخاب دست توست باز
باز من نميدانم
باز که زردي تنگ اين نفس بر بالهاي فکر ريشه فکنده
ريشه هايي از جنس چوب
چه بدجنس اند اين جنسها
کاش نرمتر ميبودند
عزيزم من عاشق نرمي ام
چرا نرمي را حس نکنم؟
من خودم نرمم بيا تو هم نرم باش نرم بودن زيباست
درست است که ريشه هايم سفت شده اند ديگر گلم
کمي آبشان بده
نگران من نباش
من زنده ميمانم
نيازي به تو ندارم فکر کني
حتي فکر هم نکن گلم
راحت ميگذرند ثانيه ها
ها! چظور که تا به اينجاي کار بي رحمانه عمرم را گذرانده اند
من فکر ميکنم ديده ام ديگر
شايد بس باشد
شايد
شايد پرواز کرده ام پيش از اين
سالياني ميگذرد
شايد در پس کوچه هاي گيشا دلم جا مانده است پيش جواني پدرم
شايد من هم با او مرده ام
آه....اي کاش بي رحمي اين دنيا و آن خداي لئيم اجازه ميداد همه حتي او را هم دوست بدارم
اي خدا بزرگترين لعنت بر خودت است
چه است هي به روزگار فوش ميدهيد؟؟
کار کار خداست
ديگر نيزه ات را سمت او بگير
چقدر ببين پست است_وقتي عيوبش را به يادش مي آوري چون پيرسگي پريود لج ميکند
پس بيخود نيست که من از کودکي اين کلمه را سزاوار زني دور ميدانستم زني سياه پوش و بي رحم
بي رحم، آري
آخر آنقدر مي يابمش که نابودم کند اما پيدا نشدني نيست هيچ.
ساعت اتاقم هم با اين اوضاع ميخواهد براي مدتي طولاني کار کند
راستش را بگويم؟؟
حتي او هم دلش برايم نمي سوزد
دردم را يافتم در همين جمله!!!
چه درد آور است اين درد
کسي نيست که حتي دلش بسوزد ديگر
کسي نيست که کمي فکر کند حتي
درک ثانيه ها و شعرها کار کيست
کي روي شعر من اسم ميگذارد که شعر نيست؟
آه....... هنوز نميتوانم بگويم که بريدم
من زنده ام چون
اين جرمي است بر گردنم
جرمي سنگين
هنوز راه داري... ميگويد....
نميخواهد بس کند
بس کن
دم از هيچ نزن ديگر..... که از دم ها ديگر باد کرده ام
آنقدر که دميده اند
باد کرده ام
باد
باد
مثل بادکنک شده ام
خنده بس است
حال کمي گريه کن به حال من
آيا تو شبيه مني؟
نه..نيستي کارهايت را هم توجيه نکن
دليل نياور
از اين دليل ها زياد هست...
دلم يک چيز ميخواهد در محله ي رازها
دلم يک ريل قطار ميخواهد
از آن قطار هاي قديمي بدون مسافر بگذرد از آنجا
برايم توقف کند
مرا با خودش از همه جا دور کند...
دلم اين را ميخواهد
دلم يک آسمان ابري تيره و تار ميخواهد
دلم...از آن علفهاي هرز کنار دره اي نه چندان شيب دار آرام هم بتوانم پايين بروم
اما حيف است پايين نميروم از بالا نگاه ميکنم
از بالا
کاش نگاه کنم از بالا
رنگ هايش دلوازتر ميشوند
اما هنوز دلگيرند
آنجا به چه مينگرم؟
کسي را گم کرده ام؟
چيزي هست آن ته؟
هر که بوده ته آن دره تا به حال جان داده است...
ديگر نيست کسي ته آن دره
قطار براي من ايستاده است
اما بهتر هست حرکت بکند ايستادنش اينحا بي تاثير است
ميترسم اگر دورتر شوم هوا سرد شود من گرما را دوست دارم اشکالي ندارد حالا کمي از اين هم گرمتر آبي هم باشد قناعت ميکنيم
بهتر از همه چيز داشتن اما مردم را ديدن
آن مردم فقط سايه اند
آنها بي شکايتند!!!
آنها دل ندارند در سينه
اگر کمي ذره اي احساس در او مانده باشد هم آنها آن را له ميکنند
نميخواهم آنها را
بيشتر از اين نه ديگر بس است
آرام نميمانم ديگر
ميخواهم هرچند کم اما همين جاي دور بميرم
کسي نيست اما عادت ميکنم
قطار با من خداحافظي کرد و رفت از آن جاي خيلي دور
خداحافظ قطار من
خدا حافظ ريل کنار دره
قطار با خودش ريل را هم برد
قطار رفت
دره هم نيست
من کجايم پس؟
من را زنده نگذاشته اند حتما
حتما من هم محو شده ام در همين نيستي
همين پوچ مطلق
همين هزيان فريبانه
رفتم من هم
چرکنوشته ريل قطار
 
بالا پایین