Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

کتاب آئینه های روبرو

اطلاعات موضوع

Kategori Adı کتاب نمایشنامه و فیلمنامه
Konu Başlığı کتاب آئینه های روبرو
نویسنده موضوع !!!OMID!!!
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan !!!OMID!!!

!!!OMID!!!

کـاربــر حـرفــه ای
تاریخ ثبت‌نام
Jul 25, 2015
ارسالی‌ها
2,090
پسندها
526
امتیازها
0
محل سکونت
کرمانشاه
تخصص
مهندس عمران
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :


زبان: فارسی
نویسنده: بهرام بیضایی
نوع فایل: PDF
تعداد صفحات: 99
ناشر: ای ار پی دی اف
حجم کتاب: 1.35 مگابایت
توضیحات
نگارش فیلم نامه‌ی آینه‌های روبرو توسط بهرام بیضایی در بهمن سال ۱۳۵۹ به اتمام رسیده و دو سال بعد در زمستان ۱۳۶۱چاپ شده است. در بحبوحه‌ی انقلاب در حمله‌ی عده‌ای به شهر نو که به آتش سوزی و خانه خرابی فواحش می‌انجامد، نزهت از خانه‌ای که در آن ساکن است، وحشت‌‌زده بیرون می‌دود و از مردی به نام قناعت کمک می‌خواهد‌. قناعت او را که بچه محل قدیمش بوده، می‌شناسد و نزهت از این که شناخته شده، سرافکنده از او می‌گریزد. قناعت نزهت را با خود به کافه‌ای می‌برد و در این جا هریک به شرح زندگی خویش می‌نشینند. ۲۲ سال از آن روزها گذشته. نزهت خواهر سروان حق‌نظر است. سروان حق‌نظر یک تنه در ارتش طوری علیه رژیم مبارزه می‌کرده که به نظر یک گروه بزرگ بیاید‌. نزهت ۱۸ ساله و نامزد آقای افتخاری است. افتخاری سه دهنه مغازه و یک پونتیاک دارد و منتظر است همین که نزهت دیپلمش را گرفت، با او ازدواج کند. اما دستگیری سروان حق‌نظر همه چیز را به هم می‌ریزد. نزهت برای نجات جان برادر که حکم تیربارانش آمده، به توصیه‌ی یکی از مامورهای زندان با تیمساری که مسئول پرونده است، همخوابه می‌شود و طی یک هفته دست به دست شدن سرانجام می‌فهمد که بازی خورده‌ و برادرش پیش از این‌ها تیرباران شده. او پیش از آن که برای کام دهی نزد تیمسار برود، نامزدی‌اش را با افتخاری به هم می‌زند و این در حالی است که افتخاری هم‌چنان او را دوست دارد و ماجرای برادر نزهت کمترین تاثیری بر تصمیم او نگذاشته‌. نزهت به تصور خود برای آن که سطح تیمسار را پایین بیاورد، با پایین‌ترین سطوح جامعه همخوابه می‌شود. پدرش از غصه‌ی فحشای او دق می‌کند و فامیل طردش می‌کنند و او را حتی به مراسم ختم پدر راه نمی‌دهند‌. نزهت تا زمانی که پول دارد، در ازای فاحشگی خود از کسی پول نمی‌گیرد. سرانجام از تک پرانی دست برداشته، در شهر نو ساکن می‌شود، و در تمام این مدت یک فکر او را زنده نگه می‌دارد، این که روزی انتقام خود را از تیمسار بگیرد.....

 
بالا پایین