*d!ba*
مــدیـر بـازنشـسـتـه
- تاریخ ثبتنام
- Jul 22, 2013
- ارسالیها
- 130
- پسندها
- 16
- امتیازها
- 0
- سن
- 28
- محل سکونت
- وسط اقيانوس
- تخصص
- همه كاره و هيچ كاره
اعتبار :
روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد ا رها کنه .
همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟
غضنفر گفت: من برایت نامه مینویسم….
همسرش گفت: ولی تو نه نوشتن بلدی و نه من خوندن !
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم … تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟
خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!؟؟؟
حال ترجمه از زبان همسرش
خط اول :حالت چه طوره زن؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه….
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان…
همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟
غضنفر گفت: من برایت نامه مینویسم….
همسرش گفت: ولی تو نه نوشتن بلدی و نه من خوندن !
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم … تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟
خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!؟؟؟
حال ترجمه از زبان همسرش
خط اول :حالت چه طوره زن؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه….
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان…