mosTafa
مـدیـر ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Sep 15, 2013
- ارسالیها
- 5,132
- پسندها
- 4,080
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- مشهد
- تخصص
- انتخاب آدم اشتباهی
- دل نوشته
- لیاقت ش رو نداشت ...
- بهترین اخلاقم
- احمق م
اعتبار :
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
بیا تا مهربانی پیشه سازیم / به مشتی زرق و برق خود را نبازیم
چه آمد بر سر اقوام و خویشان / که گردید جمعشان این طور پریشان
چرا فامیل ها از هم جدایند / چرا دوستان رفیقان بی وفایند
چرا خواهر ز خواهر می گریزد / برادر با برادر می ستیزد
چرا دختر ز مادر ننگ دارد / پدر با بچه هایش جنگ دارد
چرا مهر و محبت کیمیا شد / همه دوستی رفاقتها ریا شد
نبینم خنده ای بر روی لبها / نه روز آرامشی داریم نه شبها
نه کس را لحظه ای آسوده بینی / به صد کار جمله را آلوده بینی
نه پولدار را ز پولش لذتی است / نه نادار را به جایی عزتی است
نه آسایش نه آرامش نه راحت / همه مشتاقه یک آن استراحت
نبینی یک نفر را که کسل نیست / پر است دلها و جای درددل نیست
همه درگیر نوعی اضطرابند / چو نفرین گشته دائم در عذابند
به خود آیید عزیزان،راه کج شد / ازین رو زندگانی ها فلج شد
چو مردم را عوض شد زندگانی / شده این زندگانی،زنده مانی
همه چیز هست و روز خوش نبینیم / مدام سر در گریبان می نشینیم
به ظاهر خانه هامان کاخ شاه است / درونش یک جهان اندوه و آه است
درودیوارها کاشی و سنگ است / ولی هر خانه یک میدان جنگ است
تمام خیر و برکتها برافتاد / طبیعت با شما مردم در افتاد
چرا این گونه شد؟از من کنید گوش / شده مهر و محبت ها فراموش
دگر از بذل و بخشش ها اثر نیست / ز انصاف و مروتها خبر نیست
شده نایاب صفا و مهربانی / تعارف ها همه سرد و زبانی
هموجان،خاله جان دیگر نگوییم / برای مرگ هم،در آرزوییم
یکی حج میرود سالی دو سه بار / کنارش خواهرش نادارو ناچار
یکی با سود پولهای نزولی / رود مکه به امید قبولی
یکی از کربلا و شام گوید / برای فخر بر اقوام گوید
یکی نازد به ماشین و به باغش / یکی باد تکبر در دماغش
یکی انگار از بینی ه فیل است / زبس خودخواه و مغرور و بخیل است
یکی وقتی به ماشینش سوار است / فقط مثل بتی از زهرمار است
چنان در غبغبش باد غرور است / که گویی از نژاد سلم و تور است
تمام کارها گشته ریائی / نجابت شد عوض با بی حیائی
بزرگترها ندارند احترامی / به محتاجان نداریم اهتمامی
همه چسبیده جیب و کار خود را / به فکرند تا ببندند بار خود را
کسی را با کسی کاری نباشد / اگر باری بود،یاری نباشد
فقط دنبال نفع و کار خویشند / به فکر گرمی بازار خویشند
نه در فکر حلال و نه حرامند / همه دارند ولی نعمت زوالند
برای پول در آرند چشم هم را / به هر گندی نمایند پر شکم را
ز بس حرص و طمع در سینه دارند / مدام با هم چو دشمن کینه دارند
شرف را مثل کالا می فروشند / برادرها برادر را بدوشند
هنوز بابا نمرده،سر دماغ است / سر میراث، دعوا داغ داغ است
همه در عالمی دیگر بگردند / عبوس و مسخ و بی احساس و سردند
چنین مردم دگر خیری نبینند / اگر قارون شوند،باز هم همینند
خلاصه دوستان دانید چه کاریم؟ / همگی بر خر شیطان سواریم!
بیا تا راه دیگر پیش گیریم / سراغ از اصل و ذات خویش گیریم
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / غرور و کینه را از هم برانیم
بیا تا دست یکدیگر بگیریم / ضمانت نیست تا فردا نمیریم!!
:love_heart:
:love_heart::love_heart:
:love_heart::love_heart::love_heart:
بیا تا مهربانی پیشه سازیم / به مشتی زرق و برق خود را نبازیم
چه آمد بر سر اقوام و خویشان / که گردید جمعشان این طور پریشان
چرا فامیل ها از هم جدایند / چرا دوستان رفیقان بی وفایند
چرا خواهر ز خواهر می گریزد / برادر با برادر می ستیزد
چرا دختر ز مادر ننگ دارد / پدر با بچه هایش جنگ دارد
چرا مهر و محبت کیمیا شد / همه دوستی رفاقتها ریا شد
نبینم خنده ای بر روی لبها / نه روز آرامشی داریم نه شبها
نه کس را لحظه ای آسوده بینی / به صد کار جمله را آلوده بینی
نه پولدار را ز پولش لذتی است / نه نادار را به جایی عزتی است
نه آسایش نه آرامش نه راحت / همه مشتاقه یک آن استراحت
نبینی یک نفر را که کسل نیست / پر است دلها و جای درددل نیست
همه درگیر نوعی اضطرابند / چو نفرین گشته دائم در عذابند
به خود آیید عزیزان،راه کج شد / ازین رو زندگانی ها فلج شد
چو مردم را عوض شد زندگانی / شده این زندگانی،زنده مانی
همه چیز هست و روز خوش نبینیم / مدام سر در گریبان می نشینیم
به ظاهر خانه هامان کاخ شاه است / درونش یک جهان اندوه و آه است
درودیوارها کاشی و سنگ است / ولی هر خانه یک میدان جنگ است
تمام خیر و برکتها برافتاد / طبیعت با شما مردم در افتاد
چرا این گونه شد؟از من کنید گوش / شده مهر و محبت ها فراموش
دگر از بذل و بخشش ها اثر نیست / ز انصاف و مروتها خبر نیست
شده نایاب صفا و مهربانی / تعارف ها همه سرد و زبانی
هموجان،خاله جان دیگر نگوییم / برای مرگ هم،در آرزوییم
یکی حج میرود سالی دو سه بار / کنارش خواهرش نادارو ناچار
یکی با سود پولهای نزولی / رود مکه به امید قبولی
یکی از کربلا و شام گوید / برای فخر بر اقوام گوید
یکی نازد به ماشین و به باغش / یکی باد تکبر در دماغش
یکی انگار از بینی ه فیل است / زبس خودخواه و مغرور و بخیل است
یکی وقتی به ماشینش سوار است / فقط مثل بتی از زهرمار است
چنان در غبغبش باد غرور است / که گویی از نژاد سلم و تور است
تمام کارها گشته ریائی / نجابت شد عوض با بی حیائی
بزرگترها ندارند احترامی / به محتاجان نداریم اهتمامی
همه چسبیده جیب و کار خود را / به فکرند تا ببندند بار خود را
کسی را با کسی کاری نباشد / اگر باری بود،یاری نباشد
فقط دنبال نفع و کار خویشند / به فکر گرمی بازار خویشند
نه در فکر حلال و نه حرامند / همه دارند ولی نعمت زوالند
برای پول در آرند چشم هم را / به هر گندی نمایند پر شکم را
ز بس حرص و طمع در سینه دارند / مدام با هم چو دشمن کینه دارند
شرف را مثل کالا می فروشند / برادرها برادر را بدوشند
هنوز بابا نمرده،سر دماغ است / سر میراث، دعوا داغ داغ است
همه در عالمی دیگر بگردند / عبوس و مسخ و بی احساس و سردند
چنین مردم دگر خیری نبینند / اگر قارون شوند،باز هم همینند
خلاصه دوستان دانید چه کاریم؟ / همگی بر خر شیطان سواریم!
بیا تا راه دیگر پیش گیریم / سراغ از اصل و ذات خویش گیریم
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم / غرور و کینه را از هم برانیم
بیا تا دست یکدیگر بگیریم / ضمانت نیست تا فردا نمیریم!!
:love_heart:
:love_heart::love_heart:
:love_heart::love_heart::love_heart: