Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

بیوگرافی « فروغ فرخزاد»

اطلاعات موضوع

Kategori Adı زندگينامه شاعران و نويسندگان
Konu Başlığı بیوگرافی « فروغ فرخزاد»
نویسنده موضوع پرنده ی مهاجر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan پرنده ی مهاجر

پرنده ی مهاجر

مدیر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Dec 1, 2015
ارسالی‌ها
353
پسندها
1,016
امتیازها
93
دل نوشته
گاهی ﯾﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻥِ ﺗﻤﻮﻡِ ﺩﺭﺩﺍ ﺑﺴﻪ...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت

اعتبار :

اشعار زیبایی از فروغ فرخزاد شنیدیم , بانوی عرصه ی تاریخ و شعر ایران و ایرانی و چه بجاست که با زندگینامه این بانوی فرهیخته مختصر آشنایی نیز داشته باشیم
در این تاپیک به بیوگرافی ایشون میپردازیم

امیدوارم با مطالعه شیرین زندگینامه« فروغ فرخزاد» کمال استفاده رو ببریم ( بخصوص علاقمندان به شعر و شاعری )


« فروغ فرخزاد» شاعر نامدار ونواندیش معاصر در هشتم دی ماه 1313ه . ش در خانه ای قدیمی ، در محله امیر آباد تهران دیده به جهان گشود . او فرزند سوم « محمد فرخزاد» - نظامی سختگیر و خشن – و توران وزیری تبار بود . فروغ دو خواهر وچهار برادر داشت با نامهای پور اندخت ، امیر مسعود ، فریدون ، گلوریا ، مهرداد و مهران .



فروغ فرخزاد شش ساله بود که پا به دبستان گذاشت .در سال 1319 ه . ش در سن هفت سالگی ، نخستین جرقه های تراوش ذهنی ، شیطنت و یکه تازی شروع میشود که تا سال های بعد ادامه می‌یابد .


پس از اتمام دوره ابتدایی برای کذراندن دوره متوسطه در سال 1325 ه . ش، به دبیرستان خسرو خاور رفت . او بعد از اتمام دوره دبیرستان در هنرستان « بانوان » ثبت نام کرد و ضمن تجربه اندوزی در رشته خیاطی نزد « بهجت صدر » ، نقاشی را از استاد « علی اصغر پتگر » آموخت ، و با« سهراب سپهری» ، شاعر و نقاش بزرگ معاصر و « مهری رخشان » آشنا شد و توانست با استفاده از تجربیاتشان طرح هایی از چهره خود را ترسیم کند .


هنوز 16 سال بیشتر نداشت که علی رغم میل اطرافیان در 23 شهریور 1329 ه . ش، با « پرویز شاپور » همسایه پشت به پشت خانه شان و نوه خاله مادرش که 15 سال از خودش بزرگتر بود ازدواج کرد . آن دو برای ادامه زندگی در سال 1332 به اهواز رفتند و نه ماه بعد تنها فرزندشان پسری به نام « کامیار » به دنیا آمد . از این سالها به بعد بود که فروغ به طور جدی به شعر وشاعری روی آورد.






فروغ قطعه « شعری برای تو » را از مجموعه « عصیان » برای پسرش سروده است ؛

« این شعر رابرای تو می گویم / در یک غروب تشنه تابستان / در نیمه های این ره شوم آغاز / در کهنه گور این غم بی پایان / ...»


اختلافات زناشویی ونداشتن تجانس روحی و ناهمگونی های اخلاقی و فکری وفرهنگی بسیار ، سرانجام در سال 1334 ه . ش ، باعث جدایی او از همسرش شد . پرویز مردی اهل قلم واندیشه بود و در حوزه طنز و طراحی هجایی فعالیت می کرد .در پی طلاق قانون فرزندش را از او می گیرد این بی عدالتی را در اشعارش اینچنین بیان میکند :

« وقتی اعتماد من بر ریسمان سست عدالت آویزان بود / و در تمام شهر / قلب چراغ های مرا تکه تکه میکردند /وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا / بادستمال تیره قانون میبستند / ...»



در سال 1337 ه .ش سینما توجه فروغ را به خود جلب کرد ودر این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا شد که این آشنایی مسیر زندگی او را تغییر داد 4 او در« سازمان فیلم گلستان » برای پاسخ گویی به تلفن و امور دفتری استخدام شد و پس از مدت کوتاهی به فراگیری تدوین فیلم ازابراهیم گلستان پرداخت واز طرف او برای آموزش دوره تدوین به انگلستان اعزام شد و پس از بازگشت فیلم « یک آتش » را تدوین کرد.

فروغ پس از بازگشت از انگلستان به فیلم برداری وبازیگری روی آورد .و در فیلم هایی چون؛« خواستگاری » به کارگردانی ابراهیم گلستان و« چرا دریا طوفانی شد » به نویسندگی « صادق چوبک » بازی کرد وهمچنین در نمایش نامه « شش شخصیت در جست وجوی نویسنده » اثر « لویئچی پیر اندلو » به صحنه رفت.




فرخزاد در تیر ماه 1341 ه . ش سفر تحقیقی ای به جذام خانه « باباباغی » در تبریز داشت ، برای ساخت فیلم مسندی به سفارش « جمعیت کمک به جمین » به نام « خانه سیاه است ». این مستند جایزه بهترین فیلم را از جشنواره «اوبر هاوزن » آلمان و« کن » فرانسه را برای فروغ به همراه داشت .

این شاعر نو اندیش معاصر در سال 1342 ه . ش بدنبال مشاجره با ابراهیم گلستان دست به خود کشی زد ویک جعبه قرص « گاردینال » را یکجا بلعید که کلفتش متوجه می شود و او را به بیما رستان منتقل می کند و از مرگ حتمی نجاتش میدهد.او داستان نویسی ، دوبله فیلم ، ساخت مستند ، بازی در فیلم ونمایش نامه وترجمه متون هنری غرب را نیز تجربه کرده بود .


فروغ به زبان های ایتالیایی ،فرانسه و آلمانی در حد نیاز آشنایی داشت و انگلیسی را به خوبی می‌دانست ، هم در مکالمه و هم در نوشتن وترجمه تبحر زیادی داشت .
سر انجام فروغ فرخزاد در روز دوشنبه 24 بهمن ماه 1345 ه . ش به هنگام بازگشت از صحنه فیلم برداری به دلیل جلو گیری از برخورد با ماشین حامل دانش آموزان دبستان « قلهک » اتومبیلش از مسیر منحرف شده و فروغ به بیرون پرت میشود ، او را به بیمارستان انتقال دادند ولی پیش از هر اقدام پزشک جانش را از دست داد و در تاریخ
26 بهمن ماه در گورستان « ظهیر الدوله » در «در بند » تهران به خاک سپرده شد .



سازمان فرهنگی یونسکو فیلم نیم ساعته ای از او تهیه کرده است زیرا او در بیرون از مرز های ایران به خوبی مطرح شده بود و تعدادی از شعر هایش در آلمان ، سوئد و انگلستان ترجمه شدند .
مرگ زود هنگام فروغ در حقیقت پایان یک زندگی کوتاه و آغاز یک تولد دیگر بود .




آخرین شعر فروغ

«پرنده مردنی است » که آن را اندکی پیش از حادثه مرگش سروده است :

« دلم گرفته است / دلم گرفته است / به ایوان میروم وانگشتانم را / بروشت کشیده شب میکشم / چراغ های رابطه تاریکند / چراغ های رابطه تاریکند / کسی مرا به آفتاب / معرفی نخواهد کرد / کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد / پرواز را به خاطر بسپار / پرنده مردنی است .»




شعر فروغ را میتوان به دو دوره تقسیم کرد : دوره نا شعری که همان دوره بیان ساده احساسات و دوره «من» شخصی اوست ، و دوره شعری که دوره بیان آگاهانه بر پایه ی نگاه هایی تازه به خود وبه هستی و دوره « من » اجتماعی وبه عبارتی « ما »ی اوست.1میتوان گفت فروغ یک چهره دارد با دو نیمرخ نیمرخی که آیینه شعر شاعر « اسیر » ،
« دیوار » و «عصیان » است، ونیمرخی که آیینه چهره شاعر« تولدی دیگر »و« ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» است.


آیینه نیمرخ اول آیینه ای است کوچک، درخانه ای محدود، نماینده زنی تنها ومعترض ، با تلاطم احساسات زنانه ومادرانه ودر قیام در برابر آداب وسنن معمول ومعهود ، در شعرهایی در قالب چهار پاره ، با خط محتوایی ،که در سطح می گذرد و از آنجا که بی هیچ ایستگاه ومنزل توقف وتاملی است خواننده را تنها بر خط افقی ودرازای شعر پیش می برد .

و آیینه نیمرخ دوم آیینه ای است در جهانی نا محدود و نماینده زنی همچنان تنها با سریان وجریان تخیل و تفکری جهانی در شعرهایی آزاد وبا خط محتوایی ،که در عمق حرکت دارد ، با ایستگاه ها ومنازل توقف و تعمق بسیار که خواننده را ضمن پیشبرد در خط شعر،گاه تاجرفای آن نیز می‌برد .


بن مایه های اصلی ومکرر ، در سه کتاب نخست فروغ عبارتند از : « عشق و کامروایی ، بی وفایی مرد، تردید ، تنهایی و اضطراب ،عشق مادری ، آرزو ، ترس ، یاس ومرگ » که پاره ای از این مضامین در دو کتاب پایانی او هم دیده می شود مانند :« تنهایی ، عشق ، یاس و مرگ ». اما با اندکی تامل می بینیم که این مفاهیم در دوره دوم کاملا متفاوت است .



انتظار فروغ در دوره نخست چیزی جز آمدن معشوق ، وصال و تسلیم خود به او نیست .1 اما انتظار دوره دوم او اانتظار عاشقی است که آگاه به آمدن موعود است ، کسی که مثل هیچ کس نیست کسی که با خود روشنی ، سبزی وعدالت به همراه می آورد .2خود فروغ نیز بی آنکه دلایلی اقامه کند اشعارش را به دو دوره تقسیم کرده است و میگوید :" من متاسفم که کتاب های « اسیر »،« دیوار» و«عصیان» را بیرون داده ام و افسوس می خورم که من چرا اشعارم را با « تولدی دیگر » آغاز نکردم ."



اکنون بد نیست در مقایسه این دو دوره ، تحول فکری فروغ را با دور شدن از حال وهوای دوره نخست زندگیش نشان دهیم ؛ فروغ پس از جدایی از همسرش به شدت احساس تنهایی ونا امنی می کند وسعی می کند در برابر هجوم ملامت ها و تهمت ها ایستادگی کند و در دفاع از خود بسراید : « بگذار تا به طعنه بگویند مردمان / در گوش هم حکایت عشق مدام ما / ... .» او با رهایی از چنبره هراس وحسرت ، به دوره دوم زندگی شعریش پا میگزارد ... وتاذه می فهمد که دیگران از ابتدا متئجه انتخاب کور او در ازدواج بوده اند ؛ اکنون در بیداری عقل به مواخذه و ملامت خود می‌پردازد : « چرا نگاه نکردم / انگار مادرم گریسته بود آن شب / ... .» زمانیکه فروغ از اضطراب ودغدغه اش کاسته می شود با پناه بردن به هنر ، سینما ، تئاتر ، سفرهای خارجی و مطالعه فرهنگ و تمدن ملت ها در درون خود پناهگاهی امن می سازد ؛ به همین میزان در شعرش از تعداد واجه هایی که به نحوی بیانگر هراس وسرگشتگی وناخویشتن شناسی آن دوره است کاسته می شود .



فروغ فرخزاد در حقیقت پس از عبور از کانال دوره اول با پشتوانه شش عامل موثر یعنی ، آمادگی و استعداد ، جسارت وشهامت ، ارتباط با نخبگان ، مطالعات مداوم ، سفرهای خارجی و آشنایی با سینما توانست به جوهر معنوی وشکل سوری شعر والای خود پس از « تولدی دیگر » دست یابد



اشعار فروغ کمتر تاثیر پذیرند وبیشتر تاثیر گذار ؛ تاثیر پذیری شعر او بیشتر از نظر محتواست واز دو طریق توجیه می شود یکی تاثیر اکتسابی به اعتبار مطاله تورات ودیگری تاثیر تجربی به علت توجه به سینما و خاصه پس از تجربه در جذام خانه تبریز ، که زمینه ذهنی مساعد ، ناشی از مطالعه تورات ، موجب می شود که با تمام وجود حقیقت جاری در جذام خانه را احساس کند و این احساس بیش از پیش مفاهیم نگرانی ، وحشت وزوال را در اعماق وجودش تعین بخشد و در نهایت به سرایش شعرهایی پیامبرانه همچون « آیه های زمینی » وادارد.


اما در مورد تاثیر گذاری او ، فروغ تاثیر منفی در شاعران جوان ، خاصه شاعره ها داشت ،بویژه در دهه های 1340و1350ه . ش که کمتر شاعر جوانی بود که صورت ساده زبان فروغ او را به صرافت تقلید نیاندازد .

دنیای شعری فروغ چه از نظر فکر وچه از نظر زبان ، روح چیرگی مدرنیت بر قوانینادب وسنت های دیرین ماست ؛ از همین رو است که او در یک مقیاس جهانی مدرن ترین وامروزی ترین شاعر ، واز معدود روشنفکران ما به شمار می رود که به اندیشه انسان مدرن تعلق دارد



منبع : blogfa
 

پرنده ی مهاجر

مدیر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Dec 1, 2015
ارسالی‌ها
353
پسندها
1,016
امتیازها
93
دل نوشته
گاهی ﯾﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻥِ ﺗﻤﻮﻡِ ﺩﺭﺩﺍ ﺑﺴﻪ...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت

اعتبار :

« اسیر » نخستین مجموعه شعر فروغ فرخزاد استکه اشعار سال های 1332 ،1333 و1334 ه . ش شاعر رادر بر میگیرد ؛ سال های 19، 20و21 سالگی او ، یعنی سه سال اول ازدواج زنی شاعر که صمیمانه وگستاخانه احساسات غریزی وزنانه خود را برملا می کند .1 « نمی دانم چه می خواهم خدایا / به دنبال چه می گردم شب وروز / چه می جوید نگاه خسته من / چرا افسرده است این قلب پر سوز / ...»


« اسیر» شامل 29 قطعه است که همه در یک حد از ارزشند و از آنجا که نه شکل ، زبان وبیانی پیشرفته دارند و نهبافت ونسجی نو ، هیچکدام از دیگری متما یز نیست.2
« دیوار» دومین مجموعه شعری فروغ است که اشعار سال های 1335،1336واوایل سال 1337ه . ش او را در بر می گیرد. برخی از شعرهای این مجموعه در خط شعرهای مجموعه « اسیر» جریان دارند ؛ مثل شعر« رویا» که رویای آشنای دختران همسن وسال اوست ، وبرخی شعرها که از حوزه احساسات فراتر می روند وبه قلمرو اندیشه های خیامی - اگرچه به خامی – نزدیک می شوند تا آنجا که می توان گفت کتاب «دیوار» از نظر تضمن ، توامان احساس و اندیشه فروغ در دو مجموعه« اسیر» و«عصیان » است .3« بر روی ما نگاه خدا خنده می زند / هرچند ره به ساحل لطفش نبرده ایم / زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش / پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم / ...»

« عصیان » سومین مجموعه شعری فروغ است که آثار سال های 1336و1337ه . ش شاعر را در بر می گیرد ؛ شاعر در این مجموعه با به متون کتب مقدس و خاصه به آن بخش ها که به مساله خلقت انسان وعصیان شیطان ارتباط دارد توجه زیادی کرده است ، وبا عنایت به خط اندیشگی خیامی از بیان حالات واحساسات غریزی زنانه خود دور شده است.4 « ساختی دنیای خاکی را ومی‌دانی/ پای تا سر جز سرابی جز فریبی نیست/ ما عروسک ها ودستان تو در بازی/کفر ما ، عصیان ما، چیز غریبی نیست./ ... »



چون همه سوال ها بی پاسخ می مانند به تسلیم خدا رضایت می دهد و از او طلب بخشایش می‌کند و در همین حیطه است که بتدریج تفکر مرگ بر روح شاعر سایه می افکند ؛ شعرهای این کتاب نیز همچون «اسیر» و «دیوار» بیشتر با زبانی صریح ومنطقی و اغلب در همان غالب معمول چهار پاره اند ، با این تفاوت که در این مجموعه ، خاصه در نیمه اول کتاب که حاوی شعرهای عصیانی اوست با ترکیب های رمانتیک واحساساتی کمتر می توان برخورد . این مجموعه شعری 18 قطعه شعر دارد.




«تولدی دیگر»چهارمین مجموعه شعر اوست که اشعارسال های 1338تا1342ه . ش اورا دربرمی‌گیرد؛ شعرهایی حاصل دومین میلاد زنی که در سال1331ه . ش نخستین سال تولد شاعری او بوده است.2 فروغ با انتشار این مجموعه شخصیت اصیل وممتازش هویدا گشت ونامش به عنوان یکی از بزرگترین شاعران زن نوپرداز در عرصه شعر وادب فارسی ثبت گردید 3
این کتاب از نظر محتوا با سه مجموعه پیشین شاعر بکلی متفاوت است ؛ در این کتاب بود که فروغ دریچه هایی به دنیاهای دیگر گشود واز ورای آنها حس هایی را در یافت کرد که هرگز در اتاق های در بسته خانگی توان دیدنش را نداشت .4 این کتاب 35 شعر دارد .


« ایمان بیاوریم به آغز فصل سرد » پنجمین وآخرین کتاب شعر فروغ است که حاصل سه سال آخر عمر اوست ، از سال1342تا1345ه . ش .این کتاب چه از نظر شکل و چه از لحاظ پختگی زبان ، بیان و اندیشه بر پله ای والاتر از« تولدی دیگر» قرار دارد .کتابی که تنها با 7 شعر اوج تخیل وتفکر شاعر را نشان می دهد . در این مجموعه شاعر موقیت خود را در همان سطور اول کتاب ترسیم می‌کند :« و این منم زنی تنها / در آستانه فصلی سرد / در ابتدای درک هستی آلوده زمین/ ... »


به جرئت می توان گفت شعر فروغ چه در مضمون وچه در فرم، از دیگر شاعران هم عصر خود چون
شاملو ، اخوان و سهراب به جهان جدید نزدیکتر است واین موضوع از چند جهت قابل طرح است ؛



1- همه می گویند وبرای همه پذیرفته شده است که زبان شعری فروغ زبان محاوره است ، نتیجه به کارگیری این زبان ارتباط گسترده با اقشار وطبقات مختلف جامعه است ... در واقع فروغ شعر را از دست نخبگان بیرون کشیده و ثابت کرده است که شعر نه مختص مخاطبان روشنفکر است ، نه متفکران و نه شاعران حرفه ای ، در عین حال این گروه ها نیز خواننده شعر او هستند و این زبان را همانقدر که جوانان می پسندند دوست دارند .


2- در زبان شعر فروغ عنصر مهم دیگری نیز وجود دارد که آن را به زبان عامه نزدیک می سازد ؛ بخش مهمی از واجه هایی که در زبان فروغ دیده می شود ، برگرفته از اشیائی است که در دنیای جدید وجود دارد - البته دنیای جدید دهه های 1330و40ه . ش – مثل ؛ رادیو ، شناسنامه ، مقوا، روزنامه، ایستگاه، و ... ؛ وجود این واجه ها همراه با زبانی محاوره باعث می شود که زبان یا به عبارتی شعر ، به غایت مدرن باشد .


3- مفهوم شعر فروغ هم بسیار مدرن است ، شعر او شعر عصیان وبحران است ودرست به همین دلیل است که در شعر او قطعیت وجود نداشته وبا سنت ها مواجهیم . ... او شاعر بحران انسان امروز است ؛بحران هویتی که زاییده دنیای جدید است و با قطعیت ومطلق انگاری هیچ سنخیتی ندارد . فروغ با جهانی که در آ« زندگی می کند ومانع رهایی او می شود سر ستیز دارد .

4- فروغ اسطوره ای ندارد که به آن متوسل شود وآن را بستاید ؛ بنابر این چیزی در هستی او وجود ندارد که بتواند برای او یقین به همراه بیاورد .این امر ماخوذ از نشانه های اصلی جهان جدید است.با چنین نگاهی به جهان ، شعر فروغ ، شعر چند صدایی است ؛ شعری که ایدئولوجی و اندیشه های قطعی را کنار گذاشته و در خود تنوع صداها را جای داده است ، از همین دریچه می توان شعر فروغ را ، شعر دموکراتیک نامید .1 فروغ فرخزاد از معدود شاعرانی است که مصداق این گفته پاوند است : "ادبیات برای بارور شدن خود در هر نسل به طبع متمایز معدودی از هنر مندان وابسته است "






منبع : blogfa
 

پرنده ی مهاجر

مدیر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Dec 1, 2015
ارسالی‌ها
353
پسندها
1,016
امتیازها
93
دل نوشته
گاهی ﯾﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻥِ ﺗﻤﻮﻡِ ﺩﺭﺩﺍ ﺑﺴﻪ...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت

اعتبار :

تاثیر فرازهای زندگی‌ فروغ فرخزاد بر اشعار,آثار و كتابهای او




زندگی فروغ دارای دو فراز اصلی است كه هریك از ویژگی‌های خاصی برخوردار بود.
در فراز اول و در نوجوانی خانه پدری را ترك و به عنوان دختری مستقل زندگی را آغاز می‌كند. البته او اتكا به نفس و سرسختی‌اش را مدیون نوع تربیت پدرش می‌داند، عاشق می‌شود و ازدواج می‌كند فرزند به دنیا می‌آورد اما به سرعت دوران عاشقی، ازدواج و مادری وی با طلاق از همسرش «پرویز شاپور» پایان می‌یابد!



مجموعه‌های «اسیر» (1331)، «دیوار» (1336) و «عصیان» (1337) به این فراز از زندگی فروغ تعلق دارد.
در «اسیر» او مقهور احساسات جوانی و اوهام ذهنی است.
در «دیوار» كشمكش‌هایی در وی وجود دارد و با همین ویژگی‌های جوانی ادامه می‌یابد و مرز میان عشق و گناه و شك او را یك دم رها نمی‌كند...
و در «عصیان» پرسش‌هایش همچنان پابرجا است.



فروغ فرخزاد در قامت یك زن در راه شعرش ناچار می‌شود از همسر و فرزندش جدا بماند و این رنجی كه هر دو برده‌اند در سنگینی، ویرانگری و تنهایی مطلق بوده است. شعر فروغ در این فراز زندگی حسی و غریزی است و پیوند چندانی با آگاهی‌های فكری و ادبی وی ندارد. تجربه‌های تلخ جدایی از «پرویز شاپور» و پسرش «كامیار» برای فروغ بسیار تلخ، گزنده و سخت بوده است و او برای كنار آمدن با چنین ضربه و صدمه ای به فرصت نیازمند بوده هر چند فروغ با انتخاب شعرش به زندگی ادامه داد اما واكنش‌ها و اشعار فروغ نشان می‌دهد كه عبور از چنین مرحله ای وضعیتی دشوار و سخت را برایش فراهم آورده و رنج‌ها و تنهایی‌هایش را تنها توانسته است با تسلیم شدن و رضا دادن به چنین وضعی حمل كند.
اما جدایی از «كامیار» كه نمی‌گذاشتند او را ببینند بسیار برایش دشوار بود:



دانم اكنون از آن خانه دور
شادی زندگی پر گرفته
دانم اكنون كه طفلی به زاری
ماتم هجر مادر گرفته


*****
لیك من خسته جان و پریشان
می‌سپارم ره آرزو را
یار من شعر و دلدار من شعر
می‌روم تا به دست آرم او را



«فكر می‌كردم كه اگر من بروم چه كسی موهای او را شانه خواهد زد؟ چه كسی برای او لباسهای قشنگ خواهد دوخت؟ چه كسی برای او روی كاغذ عكس فیل و ماشین دودی و سه چرخه خواهد كشید؟ چه كسی او را به قدر من دوست خواهد داشت!
قضاوت درباره این بخش از زندگی خصوصی او برعهده هیچ كس به جز خود وی، همسر و پسرش نیست. البته او در «شعری برای تو» به پسرش گفته امیدوار است كامیار روزی وی را بشناسد:



روزی می‌رسد كه چشم تو به حسرت
لغزد بر این ترانه درد آلود
جویی مرا درون سخن هایم

گویی به خود كه مادر من او بود
«شعری برای تو»/ عصیان

اما بار و فشاری كه به لحاظ قوانین اجتماعی بر دوش زنی چون فروغ قرار گرفته موضوعی است كه جامعه ادبی، اجتماعی و سیاسی ایران نمی‌تواند در مقابل آن خاموش بماند. اثر سیاهی كه جدایی و دوری بر فروغ اعمال كرد تا پایان حیات تمامی ‌شعر و كار وی را تحت تاثیر قرار داد تا آن كه فروغ حسین پسر دو جذامی ‌در تبریز را با خود به تهران آورد و وی را به جای فرزندش قرار داد و اندكی آرام گرفت. در واقع این تنهایی با «حسین» پسر «نور محمد» تعریف و بازسازی شد.





منبع : blogfa
 

پرنده ی مهاجر

مدیر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Dec 1, 2015
ارسالی‌ها
353
پسندها
1,016
امتیازها
93
دل نوشته
گاهی ﯾﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻥِ ﺗﻤﻮﻡِ ﺩﺭﺩﺍ ﺑﺴﻪ...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت

اعتبار :

در فراز دوم زندگی فروغ كه به تولد دوم وی منتهی می‌شود، وی با هوشمندی و هوشیاری به همراه كوشش و تلاش بسیار علاوه بر شعر به كارهای سینمایی نیز می‌پردازد.
«ابراهیم گلستان» مشوق و دوست نزدیك وی در این مرحله به شمار می‌آید. فروغ در سال 1338 به انگلستان سفر كرد. تا در امور تشكیلاتی تهیه فیلم بررسی و مطالعه كند در سال 1339 در فیلم مراسم خواستگاری از «گلستان فیلم» بازی كرد و در تهیه آن هم نقش به عهده گرفت.


در سال 1340 قسمت سوم فیلم زیبای «آب و گرما» را در «گلستان فیلم» تهیه كرد و نیز در تهیه صدای فیلم «موج و مرجان و خارا» ابراهیم گلستان را یاری كرد.
در بهار 1341 به تبریز مسافرت كرد تا هم در مورد تهیه فیلم در باره جذامی‌ها مطالعه كند و هم در فیلم «دریا» گلستان را یاری كند. این فیلم ناتمام ماند. در پاییز 1341 فروغ همراه سه تن دیگر به تبریز رفت و دوازده روز در آنجا ماند و فیلم «خانه سیاه است» را از زندگی جذامی‌ها ساخت، فروغ توانسته بود اعتماد جذامی‌ها را جلب كند.



فروغ می‌گفت: «با آنها خوب رفتار نكرده بودند هر كس به دیدارشان رفته فقط عیبشان را نگاه كرده بود. اما من به خدا نشستم سر سفره شان دست به زخمهایشان می‌زدم، دست به پاهایشان می‌زدم كه جذام انگشتان آن را خورده بود»

فیلم «خانه سیاه است» جایزه بهترین فیلم مستند از فستیوال «اوبرها وزن» را به دست آورد و این برای یك زن ایرانی افتخار بزرگی بود. اما وی در مصاحبه ای گفت: «این جایزه برایم بی‌تفاوت بود من لذتی را كه باید می‌بردم از كارم برده بودم.»
و بالاخره در زمستان 1343 با انتشار چهارمین مجموعه شعرش «تولدی دیگر» تولد دوم خویش را رسماً اعلام كرد، اثری فراموش نشدنی در تاریخ شعر و ادبیات این سرزمین.





آثار فروغ
مجموعه‌های شعر فروغ عبارتند از: «اسیر»، «دیوار»،‌ «عصیان»، كه به فراز نخست زندگی او ارتباط دارد.
همچنین «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» كه متعلق به دوران رهایی و خود آگاهی اوست.



اسیر: ( 1331)
در این مجموعه فروغ، مسئله خصوصی، معمولی و احساسی خود را به تجربه ای عمومی ‌مبدل ساخته است. مجموعه «اسیر» كه در بحبوحه نهضت ملی شدن صنعت نفت و به رهبری دكتر مصدق انتشار یافته است هیچ نشانی از جنبش را با خود به همراه ندارد. اما فضای كلی و عمومی‌ و حال و هوای شعر آن دهه و شاعران آن را با خویش همراه دارد فروغ در آن سال‌ها با عشق غریزی دست و پنجه نرم كرده و گرفتار آن بوده است. آدم‌ها و شاعران آن دوره چنین عاشق می‌شدند. او اغلب میان رویا و واقعیت در نوسان است و بالاخره نمی‌داند كه:
«راز این حلقه كه در چهره او.. این همه تابش و درخشندگی است… حلقه بردگی و بندگی است» {یا نشانه همسری است} حلقه / اسیر
فروغ در «اسیر» احساسات جوانی و اوهام ذهنی عشق در آن دوران و مشتقات آن نظیر عشق زمینی و تضاد آن با اخلاق رایج و… را به شكلی جذاب و روان سرائیده است.
«من از چشم روشن وگریان گریختم... از خنده‌های وحشی طوفان گریختم...
از بستر وصال به آغوش سرد هجر... آزرده از ملامت وجدان گریختم»
گریز و درد / اسیر

م زمان با سرودن این مجموعه، فروغ اشعار« حافظ»، «عمر خیام»، «گوته» و «میلتون» را مطالعه می‌كرد. به نظر او «در اوج عشق و در نهایت آمیختگی عشاق است كه انسان به خدا می‌رسد». آما آیا او می‌توانست از این دهلیز تاریك یا بن بست یخ زده به خدا برسد؟ و در ضمن آن عصمت عشق هم نگه دار نشود؟
« می‌روم …. اما نمی‌پرسم زخویش ره كجا…. ؟ منزل كجا……مقصود چیست؟»
چه ره آورد سفر دارم ای مایه عمر
سینه ای سوخته در حسرت یك عشق محال
نگهی گمشده در پرده رؤیایی دور
پیكری ملتهب از خواهش سوزان وصال


البته او كار لیلی را نیمه تمام می‌داند و درصدد است عشق را به تمام و كمال رساند:
«در چشمهای لیلی اگر شب شكفته بود
در چشم من گل آتشین عشق
لغزیده بر شكوفه لبهای خامشم
بس قصه‌ها ز پیچ و خم دلنشین عشق
**********
من هستم آن زنی كه سبك پا نهاده است
برگور سرد و خامش لیلی بی وفا»
برگور لیلی /دیوار
در آخرین سروده‌های دیوار، دیگر از آن التهاب‌های جسمی ‌و توهم‌های ذهنی عشق جوانی اثری وجود ندارد. نشانه‌هایی از آگاهی شاعر به چشم می‌خورد كه از پیوند با طبیعت بیشتر خود را جلوه می‌دهد.






منبع : blogfa
 

پرنده ی مهاجر

مدیر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Dec 1, 2015
ارسالی‌ها
353
پسندها
1,016
امتیازها
93
دل نوشته
گاهی ﯾﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻥِ ﺗﻤﻮﻡِ ﺩﺭﺩﺍ ﺑﺴﻪ...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت

اعتبار :

در زمانی كه این مجموعه منتشر شد، مطالعات فروغ را تورات عهد عتیق و قرآن تشكیل می‌داد. او در عصیان،‌ سال‌ها ساكت از یك بحران روحی و عقلانی گذشته و به یك سكوت و نوعی ایمان عمیق دست یافته بود. در عصیان، شعر و فكر فروغ آرام است هر چند عصیان را باید هنوز ادامه «دیوار» به شمار آورد. اما گویا شاعر به گشایش‌های بیشتری در بیان دست یافته است او در عصیان جایگاه زبان شعری خویش را در جهان پیرامونش شناخته و فهمیده است هر چند در طغیان‌های انسانی خود چندان پیروز نبوده است.
فروغ در «عصیان» بیش از دو مجموعه پیشین با طبیعت انس و مغازله دارد و مفهوم عشق را با طبیعت در می‌آمیزد:
«سر بسر پوچ دیدم جهان را
باد نالید و من گوش دادم
خش خش برگهای خزان را»

تولدی دیگر: (1343)
بدون اغراق باید گفت كه بیشتر شعرهای این گنجینه از بیانی قوی برخوردارند و در همه آن‌ها یك نوع هویت انسانی و اجتماعی را می‌توان مشاهده كرد. هر چند شاعر مأیوس و تنها است اما عاشق و عمیق هم هست. در «آن روزها» با بیانی زیبا و پر از گیرایی شرح حال زندگی اش را مرور می‌كند و اعلام می‌دارد امروز «زنی تنهاست». «آن روزها» یاد آور ماه اسفند است كه خانواده اش برای آمدن عید آماده می‌شدند و او از پولك و اقاقی‌های كوچه شان می‌گوید،‌ از رشته سست طناب رخت وگرمای كرسی و مادربزرگ………………
«بازار مادر بود كه می‌رفت با سرعت به سوی حجم رنگی سیال
و باز می‌آمد
با بسته‌های هدیه با زنبیل‌های پر
آن روز، عشق هم بود اما حسی مغشوش بود»
او با حسرت رفتن «آن روزها »را اعلام می‌كند و نتیجه می‌گیرد
«اكنون زنی تنهاست
اكنون زنی تنها ست»
در شعر «آن روزها» و سایر اشعار این مجموعه فروغ سعی می‌كند كلمات تازه ای از زبان را وارد شعر كند تا شعر جاندار و زنده شود.
طناب رخت، پولك، بادبادك، گلدان، زنبیل، دریچه، حجم، چرخ زنان، انبساط عشق، جمعه‌ها، میدان، حل جدول، دود سیگار، یك فنجان، گنجه، فواره‌های آب، جیغ، ترنم دلگیر چرخ خیاطی، اجاق‌های پرآتش، منجوق، پاشوره، قولنج،.............. از جمله كلمات تازه است كه به نظر فروغ باید در شعر به كار گرفته شوند و او چنین كرده است.
فروغ در شعر «آفتاب می‌شود» از پایان غمش كه قطره قطره آب می‌شود خبر می‌دهد و از همراهش می‌خواهد او را به اوج ببرد تا به جاهای بلند برسد؛
اما در «روی خاك»ش یاد آور می‌شود كه زمینی است و درعین حال ناامید، و نگران از آلوده شدن انسان توسط انسان.
«ما یكدیگر را با نفسهامان... آلوده می‌سازیم... آلوده تقوای خوشبختی »




آبهای سبز / تولدی دیگر





او در میان حیرت‌ها و بازگشت به حال و گذشته در نوسان است اما زندگی‌اش آرام و پر غرور می‌گذرد.
فروغ در «عروسك كوكی» مفهوم زندگی مورد اقبال و توجه هم عصرانش را به نقد می‌كشد و آن را ملال آور و كاذب می‌داند.
او در «آیه‌های زمینی» وضعیت عمومی‌جامعه را به چالش می‌كشد و با آن كه خود با سیاهی و تیرگی و فریب دست به گریبان است جامعه ای در حال گذار را به خوبی توصیف می‌كند:
«خورشید سرد شد... و بركت از زمین رفت»
در این وضعیت دیگر كسی به عشق و پیروزی و هیچ چیز نمی‌اندیشد، زن‌ها نوزادان بی سرمی‌زایند و پیامبران از وعده‌گاههای الهی می‌گریزند. در این شرایط به شكلی مضحك، فحشا و قداست با هم در می‌آمیزد و روشنفكران در مرداب‌های الكل گمند و مردم گروهی ساقط و غریب اند كه میل به جنایت در دست‌هایشان فوران می‌كند و گلوی یكدیگر را با كارد می‌برند و در میدان‌های مراسم اعدام‌شان جانیان كوچك، دوباره متولد می‌شوند. ایمان از قلب‌ها گریخته است اما فروغ منتظر است.
او در تلاش است «بی‌هویتی»های انسانی و اجتماعی را به سوال بكشد و پاسخ می‌طلبد. آیا كسی هست كه حاضر باشد بدون آن كه دستخوش وحشت شود با چنین بی هویتی آشنا شود. همانطور كه در «عروسك كوكی»، «آیه‌های زمینی» و نیز «مرز پرگهر» بی هویتی‌های موجود را بارها و بارها برملا می‌كند!
در مجموعه ی «تولدی دیگر» شاعر به كنه زندگی پی برده است و زندگی‌های موجود را زنده‌های تفاله می‌داند:
«آیا شما كه صورتتان را... در سایه نقاب غم انگیز زندگی... مخفی نموده اید
گاهی به این حقیقت یاس آور... اندیشه می‌كنید...
كه زنده‌های امروزی... چیزی به جز تفاله یك زنده نیستند؟»




دیدار درشب / تولدی دیگر

در این مجموعه احساسات و خواسته‌های فروغ، بیانی نو و شاعرانه و آگاهانه یافته است و سه عنصر «عشق»، «زوال و مرگ» و «زیبایی» این مجموعه را جذاب تر و خواندنی تر از آنچه هست می‌كند.
شاعر دلتنگ است زیرا عشق نفرینی است (در آبهای سبز تابستان/ تولدی دیگر) او متلاشی اما عاشق است و « عشق در او به ایثار مبدل شده است:
عشق چون در سینه ام بیدار شد... از طلب پا تا سرم ایثار شد....... آه می‌خواهم كه بشكافم زهم…..» عاشقانه/ تولدی دیگر
و همین بیان است كه به عرفان شرقی و نیز مولانا شباهت بسیاری می‌یابد عشق به ایثار واز خود گذشتگی منتهی می‌شود و عاشق از هم شكافته می‌شود...
فروغ، سنت دیگری را هم شكسته است زنان معمولاً معشوق اند یعنی دوست داشته می‌شوند اما فروغ خود عاشق است و معشوق دارد او معشوق دیگران نیست:
«معشوق من... همچون طبیعت... مفهوم ناگزیر صریحی دارد
او با شكست من... قانون صادقانه قدرت را... تایید می‌كند»
معشوق من / تولدی دیگر
«زوال» عنصر مهم شعر فروغ در تضاد با عشق است اما بر زیبایی‌های مجموعه می‌افزاید. زیرا به نظر فروغ: «پوسیدگی و غربت ــ برای من مرگ نیست،‌ یك مرحله ای است كه از آنجا می‌شود با نگاهی دیگر و دیدی دیگر زندگی را شروع كرد»


یمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
این مجموعه در 7 قطعه و پس از مرگ شاعر انتشار یافت. فروغ همچنان در این جهان تنها و غریب است. آینده برایش تاریك و در ابهام است اما یك دید و نگاه خاص را دنبال می‌كند. فلسفه ای كه مخصوص اوست.
در این 7 قطعه فروغ در تكاپوی جایگاه روشنگرانه خویش و عشق همگانی اش در دنیای تازه ای از یأس و سرما فرو رفته است او دیگر روشنگری است كه به اجتماع، زندگی و هستی می‌اندیشد، شعرش وسیع تر شده است. به اجتماع نیز جدی تر نگاه می‌كند:
«وقتی كه اعتماد من از ریسمان عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ‌های مرا تكه تكه می‌كردند
وقتی كه چشم‌های كودكانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون می‌بستند»
پنجره / ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
او دلش برای باغچه (جامعه) می‌سوزد و به جراحی جامعه امیدوار است. و در كسی كه مثل هیچكس نیست پیش گویی می‌كند و امید موفقیتی جدید را می‌دهد:
« كسی می‌آید... كسی می‌آید
كسی كه در دلش با ماست، در نفسش با ماست،‌ در صدایش با ماست
كسی كه مثل هیچ كس نیست»
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

هر چند چراغ‌های رابطه خاموش‌اند و پرنده هم مردنی اما می‌توان پرواز را به خاطر سپرد!



منابع : blogfa
persianpersia
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین