Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

ضرب المثل تجارت بوق حمام

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı پند و ضرب المثل
Konu Başlığı ضرب المثل تجارت بوق حمام
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan سایه های بیداری

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :


در زمان های قدیم بازرگان ثروتمندی زندگی می کرد که بسیار درتجارت موفق بود و پسری داشت که بسیار تنبل و تن پرور بود و دنبال کسب روزی نمی رفت. تاجر دوست داشت به پسرش راه و رسم تجارت را بیاموزد اما پسر هر بار طفره می رفت و می گفت همه چیز را در باره تجارت می داند و تمام فوت و فن تجارت در این خلاصه می شود که ارزان بخری و گران بفروشی و از پدرش خواست که سرمایه ای به او بدهد و او را با کاروانی به تجارت بفرستد.

پدر قبول کرد و سرمایه ای به پسرش داد و تاکید کرد که حواسش جمع باشد و پول را از کف ندهد.
پسر قول داد که موفق شود و با کاروانی راهی سفر شد. چند روز گذشت تا اینکه به شهری رسیدند. مردی که بوق حمام می فروخت نوجه او را به خود جلب کرد. در شهر پسر وقتی آب حمام عمومی گرم می شد صاحب حمام به بلندی می رفت و بوق می زد تا مردم بفهمند به حمام بیایند. پسر قیمت بوق را پرسید. فروشنده گفت: 1 سکه نقره. پسر گفت: 5 کیسه بوق حمام می خواهم و مبلغ آن را پرداخت و خوشحال و خندان با کاروان به شهر برگشت و نزد پدر رفت و گفت: یک شبه ثروتمند خواهم شد.

پدر گفت: چه تجارت کردی؟
پسر گفت: 5 کیسه بوق حمام خریدم.
پدر فریادی زد و شکه شد. همه به سمتش دویدند و مادر پسر به پدر آب قند خورانید.
پدر که به هوش آمد با صدای نالان گفت: آخر ای پسر نادان مگر شهر ما چند حمام دارد؟
پسر گفت: یک حمام
پدر گفت: تا کی میخواهی صبر کنی آن بوق خراب شود؟

از آن زمان به بعد در مورد کسی که در تجارتی ضرر می کند می گویند: طرف تجارت بوق حمام کرده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

داشتم با خودم می اندیشیدم که اگر آن پسر هم اکنون و در زمان ما می زیست ،
به طور حتم و یقین تجارت پر سودی کرده بود .
می پرسید چگونه ؟ عرض میکنم :
مثلا ما حمامی داریم به نام وزارت خارجه . و این وزارتخانۀ فخیمه یک شیپورچی دارد با بوغی عظیم الصدا .
همانطور که مستحظر هستید این شیپورچی هر روز به پشت بام حمام وزارت فخیمه میرود و بوغ ( بوق ) میزند که آب وزارت داغ است . مردم هم پیچ تلویزیون و گوشی و تبلت خود را می پیچانند سمت همان بوغ و به محض اینکه مطلع میشوند که آب حسابی داغ شده ، هر کدام لُنگی به ماتحت می بندند و سراسیمه عازم خزینۀ حمام وزارت فخیمه می شوند . و باز مستحضر هستید که شیپورچی وزارت فخیمه هر روز از بوغی نو و آوایی نو استعانت می جویند که صد البته دست چوپان دروغگو را از پشت بسته است .

البته موضوع به همینجا ختم نمیشود
همۀ وزراتچی های فخیمه از این نوع شیپورچی و بوغ بهره می برند .
مثلا وزارت محترم « سمت » بوغ میزند که فلان خودرو برای عرضه در قرن آینده عرضه میشود و مردم سراسیمه لُنگ به ماتحت میکنند و در صف باز شدن درگاه حمام ثبت نام خودرو صف میکشند . البته شایان ذکر است که آب این وزارتخانۀ فخیمه زود داغ می شود و زود هم فسی سرد می شود . آخه هنوز به دقیقۀ بیست نرسیده ، در حمام را میبندند و میگویند آب سرد شده دیگه بروید پی کارتان .

وزارت تخم مرغ
وزارت گوجه
وزارت گوشت
وزارت مرغ
وزارت رب گوجه فرنگی
وزارت روغن نباتی
و ........
باقی وزارتخانه نیز هر روز به همین روال بوغ میزنند

حالا توجه فرمودید که چرا تجارت بوغ سود آور است ؟
پس ، پیش به سوی هر بوغی
الانم وقت بوغ خواب است
شب بخیییییییر کوچولوهای بوغ شنوی خوبم ...

چهارشنبه 10 دی 99
 
بالا پایین