Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

پیرمرد زیرک

اطلاعات موضوع

Kategori Adı دیدنی و شنیدنی
Konu Başlığı پیرمرد زیرک
نویسنده موضوع Mehrdad
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan Mehrdad

Mehrdad

کـاربـر ویــژه
کـاربــر حـرفــه ای
تاریخ ثبت‌نام
Mar 13, 2014
ارسالی‌ها
721
پسندها
1,208
امتیازها
93
محل سکونت
بندرعباس_یزد_اصفهان :|
دل نوشته
هرکه اینو خوند خر است :|
مدل گوشی

اعتبار :

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]يک پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديکي يک دبيرستان خريد. يکي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش مي رفت تا اين که مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي کلاسها سه تا پسربچه در خيابان راه افتادند و در حالي که بلند بلند با هم حرف مي زدند، هر چيزي که در خيابان افتاده بود را شوت مي کردند و سروصداى عجيبي راه انداختند.
اين کار هر روز تکرار مي شد و آسايش پيرمرد کاملاً مختل شده بود. اين بود که تصميم گرفت کاري بکند.
روز بعد که مدرسه تعطيل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خيلي بامزه هستيد و من از اين که مي بينم شما اينقدر نشاط جواني داريد خيلي خوشحالم. من هم که به سن شما بودم همين کار را مي کردم. حالا مي خواهم لطفي در حق من بکنيد. من روزي 1000 تومن به هر کدام از شما مي دهم که بيائيد اينجا و همين کارها را بکنيد.»
بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد،پيرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت:« ببينيد بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگي من اشتباه شده و من نمي تونم روزي 100 تومن بيشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالي نداره؟»
بچه ها گفتند: «100 تومن؟ اگه فکر مي کني ما به خاطر روزي فقط 100 تومن حاضريم اينهمه بطري نوشابه و چيزهاي ديگه رو شوت کنيم، کورخوندي. ما نيستيم.» و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش به زندگي ادامه داد.

[/FONT]
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: sting
بالا پایین