جوک جدید...

[sting]

رفتیم خونه مادربزرگم همه دایی و زن‌دایی‌ها هم بودن
مادربزرگم گفت پسرم زن بگیر
گفتم ننه با سلیقه خودت برام زن بگیر






یه نگاه به زن‌دایی‌هام انداخت و گفت من اگه سلیقه داشتم اینا عروسم نبودن
​

​

 

[sting]

این ماجرا کاملا واقعی است !


گفتم : مادر!
گفت : جانم!
گفتم : درد دارم!
گفت : بجانم!
گفتم : خسته ام!
گفت : پریشانم!
گفتم : گرسنه ام!
گفت : بخور از سهم نانم!
گفتم : کجا بخوابم!
گفت : روى چشمانم!
گفتم : پارچ آب برگشت رو فرش!
گفت : اى خدا ذلیلت کنه ، بمیرى راحت بشم از دستت !​

 

[sting]

شوهر عمه م زیر عکس عمه م تو اینستاگرام نوشته


میخواهم با تو کاری کنم که بهار با درخت گیلاس میکند








بابام عین ببر داره تو خونه حرص میخوره و راه میره​