Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

کاروان مجازی

اطلاعات موضوع

Kategori Adı کِلکِ خیال انگیز
Konu Başlığı کاروان مجازی
نویسنده موضوع سایه های بیداری
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan سایه های بیداری

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

اون قدیما ، اتوبوس و قطار و کشتی و هواپیما نبود برای مسافرت .
مردم از اسب و شتر و قاطر و دیگر چهار پایان مدد می جستند برای سفر .
گاهی سفر به تنهایی انجام میشد . گاهی نیز به صورت گروهی .
سفر گروهی را کاروان می نامیدند که ممکن بود در اون کاروان هر نوع آدمی با هر نوع گرایشی مانند ، تاجر ، حکیم ، مجرم فراری ، پیر ، جوان ، زن ، مرد ، بچه وجود داشته باشد . و از آنجایی که گروه به این بزرگی نیاز به یک راهبر را ضروری میدانست ، لذا یک نفر به عنوان « قافله سالار » که البته کار آزموده و راه بلد نیز باشد ، انتخاب میشد و رهبری کاروان به وی سپرده میشد . لازم به ذکر است که یک نفر به تنهایی نمیتوانست چنین امری را عهده دار باشد . پس ضرورت استخدام افرادی به عنوان حامی و نگهبان کاروان نیز پیش می آمد . ولی در هر حال رهبری کاروان به عهدۀ همان قافله سالار بود . او باید مدیریت همۀ کارهای کارون را با نظم و ترتیب خاصی به عهده میگرفت .
کجا باید منزل کنند - مسئول حراست از اموال مردم را باید تعیین میکرد - مسئول آبرسانی شبانه روزی به کاروان و اهل کاروان - آذوقۀ چهارپایان - مسیر راه از راه های امن و بدون راهزن - مراقبت از کودکان در مقابله با حیوانات وحشی و درنده - و ده ها و صدها مورد دیگر که بتواند یک کاروان را به سلامت از شهری به شهر دیگر هدایت کند . حتی سگهای مراقب نیز با درایت قافله سالار ، می بایست جایگاهشان مشخص میشد . کدام سگ نزدیک کاروان - کدام سگ در پشت قافله و کدام سگ پیشرو و کدام سگ با فاصله و به موازات کاروان . یعنی یک قافله سالار ، نه تنها مدیریت انسانها ، بلکه مدیریت حیوانات را نیز می بایست به نحو احسن انجام میداد . پس ملاحظه می فرمائید که هر کسی نمیتوانست یک قافله سالار باشد . اگر همون فرمول هدایت و مدیریت کاروان در سالهای دور ، در زندگی و مدیریت جامعۀ امروزی به کار بسته میشد ، باور بفرمائید حتی سگها هم جایگاه خودشان را می شناختند و اینگونه نبود که توی یک شهر یا محله ، از ترس سگها ، ابتیاع یک نان سنگک برای صبحانه ، نیازمند یک سیبیل کلفت و گردن کلفت باشد . یک جامعه ، حتما و قطعا لزوم یک سیاهی لشکر از چند صد هزار و یا چندین میلیون انسان را نمی طلبد . یک جامعه میتواند یک خانواده باشد . میتواند یک ایل یا قبیله باشد . میتواند یک مدرسه باشد . میتواند یک اداره باشد . میتواند ... و حتی میتواند در دنیای مجازی ، یک فروم یا سایت باشد . حال اگر در هر کدام از این جوامع ، مدیریت ناکار آمدی در راس باشد ، باید فاتحۀ آن جامعه را خواند . چون قافله سالاری که نداند و یا نتواند در یک اداره ، مدرسه ، قبیله ، و یا حتی در یک فروم مجازی ، چگونه راهبری کند ، مشکلاتی فراهم خواهد شد که یا از دید و نگاه آن قافله سالار به دور خواهد ماند و یا بر عکس ، آن مشکلات درست جلوی چشم قافله سالار خواهد بود ولی به دلیل بی لیاقتی و نا کار آمدی قافله سالار ، هر کسی ساز خود را خواهد زد . و درست در همین آشفته بازار است که سگها ، جایگاهشان تعریف نشده خواهد ماند . مثلا در یک فروم مجازی این سگها ممکن است دقیقا نزدیکترین کسان به قافله سالار باشد . اما چون سگها با اشارۀ دست قافله سالار دم تکان میدهند ، لذا قافله سالار آن فروم ، خود را ملزم به پیگیری پاچه گیری این سگها نمیداند و پاچه خواری سگهای دور و برش را نشانی از مدیریت بی نقص خود میداند و گاهی حتی بدش نمی آید که برای ماندن در راس و مدیریت ، تنی چند از این سگها را دور و بر خودش ، برای روز مبادا ، چاق و چله کند . و حتی گاهی تا آنجا پیش میرود که خودش نیز خوی سگی میگیرد . اینکه این قافله سالار در یک فروم مجازی باشد یا در یک اداره و یا یک قبیله و ایل ، هیچ فرقی در ماهیت سگهای دور و برش و خوی سگی خودش نخواهد داشت . و نهایتا اینکه اینگونه افسار گسیختگی از بالا به پایین و از پایین به بالا رواج یافته و شیرازۀ یک کاروان را از هم خواهد پاشید . من بارها در دنیای مجازی و در رابطه با اینگونه فرومها ، حداقل در یکی دو فروم اخطار داده ام . اما متاسفانه ، مدیران این نوع فرومها ، یا هرگز به حرفهای من گوش نکرده اند و یا خودشان کنار نشسته اند و از سگهای تربیت شده علیه بنده استفاده کرده اند . البته اون سگها هم بدشان نمی آید در این گیر و دار ، استخوانی نصیبشان شود . مثل ارتقاء درجۀ مدیریت ، و یا مدالی کذایی آویزان در پروفایل . و جالب است مدیری را در یکی از فرومها می شناسم که 3500 پست ارسالی در کارنامه اش هست و ادعای پیامبری میکند ، بدون اینکه عقب گردی به کارنامۀ شش ساله اش بکند و یا نگاهی به پستهای ارسالی خود . بدبخت حتی یک پست ازاین 3500 پست ارسالی به قلم و اندیشۀ خودش نیست و همگی از دم کپی پیست است . و ای جان ! که مدیر ارشد نیز هست . خلاصۀ کلام اینکه : دنیای مجازی یک دنیای نامحدود است . یک کاربر امروز اینجاست و فردا در قسمت دیگری از این دنیای مجازی و خوشا به حال اون کاربرانی که با اندک وسع اندیشۀ خویش و با اندک اندوختۀ دانش و دانایی خویش ، نه پاچه خوار و گدای استخوانی بی مقدار شدند و نه گردن به مدیری سگ خو شده خم کرده اند . آزاد و رها از هر گونه قید و بند هستند و در عین حال تابع قوانین و مقرراتی که کاروان مجازی را از گردنه های خطرناک و پر از راهزن عبور داده و در راستای قوانین انسانی به سر منزل مقصود برسانند .
 
بالا پایین