Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

فال منتخب کاربران از تاپیک فال حافظ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı فال و طالع بینی
Konu Başlığı فال منتخب کاربران از تاپیک فال حافظ
نویسنده موضوع سایه های بیداری
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan AynaZ

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

با سلام و احترام :

تقریبا تمام ایرانی ها علاقۀ خاصی به فال گرفتن دارند . خصوصا فال خواجۀ شیراز .
گاهی در شرایطی از حالات روحی قرار میگیریم که احساس میکنیم
باید با یک نفر هم کلام شویم
یا ما با او سخنی بگوییم
یا او با ما سخنی بگوید
فال حافظ یکی از بهترین گزینه ها برای بهینه سازی این حالات است
طوری که به بهبود حالمان کمک شایانی میکند
و در عین حال می توانیم همزمان با حال خوب ، به یادگیری بپردازیم
فرقی نمیکند که دو بیت از غزل حافظ را به اندوخته هایمان اضافه کنیم
و یا بیتی از آن غزل که چندان برایمان مفهوم نبوده ،
تلنگری باشد که ما را وادار به تحقیق و پویایی کند .
گاهی اتفاق می افتد که ما در پی معنا و مفهوم یک بیت شعر ، تجسسی را آغاز میکنیم
اما در پایان کار که شاید ساعتها طول کشیده باشد
وقتی با سر انگشت خویش ، چشمهای خستۀ خود را به آرامی مالش میدهیم
نگاهی به ساعت میکنیم و با خود می گوییم :
عجب ؟ به دنبال معنی یک بیت شعر بودم
اما سر از فلسفۀ « وحدت وجود » ملا صدرا در آوردم ...

این نوع یادگیری ، یکی از بهترین شیوه های یادگیری است
که به طور حتم حتی از عالی ترین کلاسهای درس دانشگاه نیز ، پر بارتر و ماندگار تر است

هر بار که با یک بیت شعر ، وارد دریایی از دانسته ها می شویم که پیش از آن نمی دانستیم
شوق و غوغایی درونمان ایجاد میشود که برای دوباره غرق شدن در آن دریا ، لحظه شماری میکنیم .

بعد از این مقدمۀ تقریبا طولانی
محضر کاربران گرامی عارضم که :
تاپیکی به نام « فال حافظ » در انجمن داریم


که کاربران عزیز میتوانند با مراجعه به آن تاپیک ، یک فال حافظ برای خود دست و پا کنند .
و اگر دلخواهشان بود ، میتوانند فال خود را در همینجا با کاربران دیگر به اشتراک بگذارند .
به این صورت که : کپی غزل حافظ و لینک صوتی غزل را در همین تاپیک ارسال میکنند
و در ذیل فال مورد ذکر ، میتوانند نظر خود را نیز به آن فال اضافه کنند .
هر نظری که باشد . فرقی نمیکند . حتی میتواند یک نظر طنز باشد .
با آرزوی فراخی دانش در همۀ امور برای همۀ سروران گرامی .
 

eLOy

مدیر کل انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 21, 2013
ارسالی‌ها
8,742
پسندها
14,848
امتیازها
113
سن
41
محل سکونت
TeHrAn
وب سایت
www.biya2forum.ir
تخصص
نقاشی و خوشنویسی
ماه تولد

اعتبار :

فال امروز من
چهارشنبه 9 مهر 99


فایل صوتی : r253

غزل شماره 253

اي خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ريخت بي گل رويت بهار عمر

از ديده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر

اين يک دو دم که مهلت ديدار ممکن است
درياب کار ما که نه پيداست کار عمر

تا کي مي صبوح و شکرخواب بامداد
هشيار گرد هان که گذشت اختيار عمر

دي در گذار بود و نظر سوي ما نکرد
بيچاره دل که هيچ نديد از گذار عمر

انديشه از محيط فنا نيست هر که را
بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر

در هر طرف که ز خيل حوادث کمين گهيست
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر

بي عمر زنده ام من و اين بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر

حافظ سخن بگوي که بر صفحه جهان
اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر


تعبیر :

به درگاه خداوند توبه کنید و مطمئن باشید پروردگار صدای شما را می شنود و توبه تان قبول خواهد شد. از کینه و کدورت دست بکشید و گذشت و بخشش داشته باشد. روزهای عمر در حال گذر است، تصمیم بزرگی گرفته اید و قصد دارید تغییر و تحولی عظیم در شخصیت خود ایجاد کنید. اگرچه تاکنون چندان به فکر خودتان نبوده اید اما فرصت های از دست رفته را جبران می کنید و می توانید کارهایی انجام دهید که نسل آینده از شما به نیکی یاد کنند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

فال امروز من
پنجشنبه 10 مهر 99


فایل صوتی : r212

غزل شماره 212

يک دو جامم دي سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقي شرابم در مذاق افتاده بود

از سر مستي دگر با شاهد عهد شباب
رجعتي مي خواستم ليکن طلاق افتاده بود

در مقامات طريقت هر کجا کرديم سير
عافيت را با نظربازي فراق افتاده بود

ساقيا جام دمادم ده که در سير طريق
هر که عاشق وش نيامد در نفاق افتاده بود

اي معبر مژده اي فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحي ، هم وثاق افتاده بود

نقش مي بستم که گيرم گوشه اي زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود

گر نکردي نصرت دين ، شاه يحيي از کرم
کار ملک و دين ، ز نظم و اتساق افتاده بود

حافظ آن ساعت که اين نظم پريشان مي نوشت
طاير فکرش به دام اشتياق افتاده بود

تعبیر :

مژده باد بر شما که به زودی نتیجه تلاش های خود را خواهید دید، اگرچه در گذشته اشتباهاتی انجام داده اید اما از آن جا که به فکر جبران آن ها بودید و برای دفع ضرر تلاش بسیار نموده اید، به زودی دوران غم و اندوه تمام می شود. در راه خداوند انفاق کنید و نگران و مشوش نباشید تا در راه رسیدن به مقصود ثابت قدم و پایدار بمانید. مسافرتان گره از کارش باز می شود. به والدین خود بیشتر توجه کنید و نذر خود را ادا سازید.



قبل از هر سخنی ، چند کلامی در مورد تعبیر فال :
اینطور به نظر میرسد که سالهاست ، اینگونه تعابیر کلیشه ای بر غزلیات حافظ با عنوان « فال حافظ » مستولیست و گویا قرار نیست که هنر شناسان و هنر دوستان و ادیبان ، تغییری در ماهیت اینگونه تعبیرها بدهند . داستانهایی از قبیل : باز گشت مسافر ، گشایش بخت ، دست یابی به پول و مقام ، یافتن عمر دراز ، بهبودی بیمار ، و صدها مورد نخ نمای دیگر ، همگی بر این اصل استوار هستند که لحظۀ دلخوش کنکی باشد بر احوال عوام و خواص . در اینگونه تعبیر ها ، بدون توجه به معانی ابیات و مصدر خلق غزل ، تعاریفی کهنه و رنگ و رو باخته به کار گزفته می شود که نیازمند ، بدعتی نو و اندیشه ورزانه است . مثلا همین تعبیر برای این غزل ، از هر جنبه ای که نگاه میکنم ، بی معنی و بسیار ساده انگارانه است . من نمیگویم که دلخوشیهای معمولی و سادۀ مخاطب را نیز باید به الفاظ درشت و ادیبانه آراست . اما اینگونه سخیف گوییها نیز در شآن یک ملت فرهیخته نیست و می بایست این ادبیات به تغییراتی بنیادین دچار شوند . در آن صورت ، هم شأن و منزلت حافظ محفوظ خواهد بود و هم شعور مخاطب .


تصحیح :
اول :
در مصرع دوم از بیت اول ، کلمۀ « و از » غلط است و « وز » صحیح می باشد .
چون قید حرف اضافه « و » به تنهایی در اول ابیات ، بی معنیست . و می بایست ترکیبی باشد .
مثل ترکیب « و » با « از » که نتیجه « وز » میشود .

دوم :
در فایل صوتی ، کلمۀ « مذاق » به صورت « مناق » خوانده میشود .
که با هیچ کدام از نسخه های حافظ مطابقت ندارد
و جستجوی بنده در باب معنی این لغت در فرهنگ های لغت بی نتیجه بود .
به نظرم ، دکتر سروش ! همانگونه که در بصیرت و بینش خود در سیاست ، دچار کور بینی شد و نه تنها خود ، بلکه ملتی را دچار قهقرای فکری کرد ، اینجا نیز دچار کور بینی شده و « مذاق » را « مناق » دیده است .
( داستان خیانت های وی ، در این مقال نمیگنجد . )


تفسیر :

کل غزل ، شرح خلاصه ای از تاریخ است .
تاریخی که خواجۀ شیراز با رندی خاص خود و به زیبایی بیان میکند .

امیر مبارزالدین محمد مظفر ، بانی سلسلۀ آل مظفر و پدر شاه شجاع بود .
محمد مظفر فردی سخت گیر ، تند خو و بسیار متعصب مذهبی بود .
طوری که در امر به معروف و نهی از منکر مبالغۀ بسیار می نمود
و مردم را به حدیث و فقه و موعظه ترغیب میکرد و همگان از دست وی عاصی بودند .
تعصب مذهبی و سخت گیرهای داعشی وی آن چنان بود که پسرش شاه شجاع این دو بیتی را در وصف پدر سرود :

در مجلس دهر ، ساز مستی بست است
نه چنگ به قانون و نه دف بر دست است

رندان همه ترک مِی پرستی کردند
جز محتسب شهر که بی مِی مست است

منظور شاه شجاع از محتسب ، پدرش بود که خون مردم را با تعصب مذهبی افراطی خویش به شیشه کرده بود .

تند خویی و بد رفتاری و تعصب بیجای مذهبی امیر مبارزالدین محمد و همچنین تهدید به قتل وی نسبت به پسرانش ، موجب شد که مردم بر علیه وی شوریدند و پسرش شاه شجاع را بر تخت پادشاهی نشاندند .

وی از پادشاهان نیک سلسلۀ آل مظفر بود و با اینکه دوران پادشاهی وی همواره در جنگ و ستیز علیه مغولها و سایرین بود ، مردی ادب دوست و شاعر مسلک بود . هر چند که جنگها ، مجال فراگیری علم و ادب را از وی باز ستاند .
شاه شجاع در عین حال که به فضایل باطنی آراسته بود ، مردی هنر دوست بود که خطی خوش و نثری روان و ظریف داشت . از نظر سیرت ظاهری بسیار زیبا و آراسته بود . چنانچه در مورد جوانمردی و حسن صورت و زیبایی وی داستانها نقل کرده اند :
یک بار کوکبۀ شاهی از میدان مشق نظام بازمی‌گشت. از آنجا که حسن صورتش زبانزد بود و همگان آرزوی دیدار او را داشتند، پیرزنی از فراز بام فریاد زد: فاطمه خاتون ، فاطمه خاتون بیا که شاه شجاع از کوی می‌گذرد. شاه ایستاد و کوکبه را ایستاند. سبب را پرسیدند و شاه شجاع گفت: دریغ است که آرزوی دل فاطمه خاتون برآورده نشود و دلش بشکند. ایستادم تا او یک نظر مرا ببیند. سپس به راه افتاد و رفت.

شاه یحیی خواهر زادۀ شاه شجاع بود . وی مردی بی ارزش و دون مایه و فاقد صفات مثبت و مردانگی بود . شاه شجاع در اوایل پادشاهی خود ، مدتی وی را زندانی کرد . ولی به زودی وی را از زندان آزاد نمود و او با ترفندی امارت یزد را عهده دار شد . وی در همان دوران امارت خود بر یزد ، چندین بار علیه دایی خود شاه شجاع شورش نمود و هر بار هم شکست خورد . ولی با این وصف ، شاه شجاع به هنگام مرگ وصیت کرد که وی در امارت یزد بماند .

شاه شجاع به دلیل بیماری زخم پا که در جنگ عارض شده بود در 51 سالگی درگذشت . وی در تمام عمر کوشش کرد که ایران را به صورت یک کشور یکپارچه حفظ کند و حتی در مقابل هجوم قوم مغول همواره ایستادگی کرد و مردم را از غارت آن قوم محافظت نمود .
پس از مرگ شاه شجاع ، پسر کوچکتر وی به نام سلطان زین العابدین بر تخت شاهی نشست . اما در برابر هجوم تیمور ، کاری از پیش نبرد و در همین زمان ، همین شاه یحیی که حافظ در این غزل از وی نام میبرد ، با نیرنگ و خواری ، مقام پادشاهی را با منصب امارت از جانب تیمور عوض کرد و بر حکومت شیراز دست یافت .

تفسیر و معنای بیت به بیت :


یک دو جامم ، دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی ، شرابم در مذاق افتاده بود

دیشب تا صبحگاهان در افکار خود غوطه ور بودم . طوری که سحرگاهان به پاس آن خیالات شیرین شبانه ، دلم میخواست با نوشیدن یکی دو جام شراب ( خیالی ) و بوسیدن لب ساقی ( در ابیات بعدی منظور از نماد ساقی را بیان میکند ) این خیالات خوش را پایانی شیرین دهم .
در حقیقت نه شرابی در کار است و نه ساقی حضوری . بلکه حافظ در خیال خویش افکاری را مرور میکند که آن افکار همانند جام شرابی بود که با نوشیدن آن و بوسیدن لب آن ساقی افکار ، اوج لذت و شیرینی را در وی تداعی میکرد .


از سر مستی ، دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی می خواستم ، لیکن طلاق افتاده بود

آنچنان در خیال خویش با آن افکار مست شده بودم که دلم میخواست دوباره به همان دوران برگردم . اما افسوس که آن دوران دیر زمانی بود که سپری گشته بود و بازگشت به آن میسر نبود
در حقیقت آن دوران را به عهد جوانی و حالت فعلی خود را به پیری تشبیه میکند و بعید میداند که سرمستی و عشق و علاقۀ جوانی را بتوان در سنین پیری باز یافت . به همین جهت از آن به عنوان طلاق مطلق ( بائن ) یاد میکند و میگوید حیف که نمیتوان رجعت نمود . در این دو بیت ، شاعر با توجه به افکار و خیال خویش از دوران گذشته ، یادی حسرت گونه از آن دوران دارد و گویا اندوهی سخت قلب وی را می فشارد .


در مقامات طریقت ، هر کجا کردیم سیر
عافیت را ، با نظر بازی فراق افتاده بود

زمانی که در طریقت به سیر و سلوک می پرداختم ، دیدم که بین سلامت ( عافیت ) و جمال پرستی جدایی افتاده است منظور حافظ این است که یک زندگی سالم و به دور از جنجال وقتی میسر است که نظر بازی و جمال پرستی را از آن بزدایی . و در عین حال تلویحاً اشاره میکند که سیر و سلوک عارف با نظر بازی ، ملازمه ای تنگاتنگ دارد .
عرفا ! سه مرحله از شناخت خدا را بیان میکنند : شریعت - طریقت و حقیقت
وصف این سه ، در فرصت این مقال نمیگنجد . اما مختصر اینکه : طریقت به باطن دین اطلاق میشود . و عارف برای وصول به آن ، می بایست نه اعمال فیزیکی ، بلکه سیری در افکار نماید .
در حقیقت حافظ با اشاره به طریقت در این بیت ، افکار شبانۀ خود را تشبیه به طریقت میکند که وی را شبانه به سیر و سلوک در دوران ماضی می کشاند و با یادآوری خاطرات شیرین آن دوران ، ذهن خویش را تلطیف می بخشد و اشارۀ تلویحی به نظر بازی نیز به این دلیل است که همزمان با این سیر و سلوک طریقت گونه در افکار و خیال خویش ، جمال یار دیرینه نیز پدیدار میشود و او این نظر بازی را با عافیت و سلامت روحی خویش ، نه تنها سازگار ؛ بلکه واجب و ضروری و خوشآیند می پندارد .


ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشق وش نیامد ، در نفاق افتاده بود

تقریباً ادامۀ مفهوم بیت پیشین است و تاکید بر این دارد که هر کس در سلوک طریقت ، عاشقانه گام ننهد ، نفاق و دو رویی بر او چیره میشود .
در حقیقت در این بیت ، حافظ به خود نهیب میزند که : از چه رو این افکار و خیالات گذشته را سر بسته و مبهم بیان میکنی ؟ و با همان تاکید ، خویشتن خویش را مخاطب قرار میدهد و میگوید : ای ساقی ( ای حافظ ) برای به کمال رساندن این خیال ، جام پشت جام نوش کن تا تو را مستی فزاید . زیرا که تو عاشقانه در این رویا غوطه وری و سیر و سلوک در این خیال ، نیازمند جامهای شراب پی در پی است . وی در پرده گفتن کلام خویش را نوعی نفاق و دو رویی می پندارد و این را دور از عاشقی و جوانمردی میداند .


ای معبر ! مژده ای فرما که دوشم آفتاب
در شکر خواب صبوحی ، هم وثاق افتاده بود

ای خوابگزار ! مژده بده که در رویای شیرین سحرگاهی دیشب ، من با خورشید هم خانه شده بودم .
معمولا اگر کسی خواب ببیند ، آن را به دیگری تعریف میکند و از وی میخواهد که خواب وی را تعبیر کند و انتظار دارد این تعبیر ، بر مبنای خوشی احوال وی تعبیر شود نه بر روال بدشگونی .
در حقیقت حافظ اینجا نیز خود را مخاطب قرار میدهد و از خویش به عنوان یک خوابگزار خوب انتظار دارد که خواب وی به خوشی تعبیر شود . لذا میگوید : ای خوابگزار ! اولا مژده بده که من در رویای شیرین دیشب ، با آفتاب هم خانه شدم و در ضمن خواب مرا دلنشین و خوش تعبیر کن که همنشینی من با آفتاب ، واقعۀ دلنشنی است .
مسیحیان بر این باورند که مسیح بعد از به دار کشیده شدن ، در آسمان چهارم که جایگاه خورشید است ، جای گرفت . لذا حافظ با اشاره به این داستان ، خبر از مرگ زود هنگام خویش نیز میدهد و خود را همچون مسیح ، رها از دست نامردمان روزگار می پندارد . طوری که دو سال پس از سرودن این غزل ، به سرای خاک شتافت .
و این بیت نیز اشاره به همان داستان مسیح دارد :
مسیحای مجرد را برازد
که با خورشید سازد ، هم وثاقی



گر نکردی نصرت دین ، شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین از اتساق افتاده بود

اگر شاه یحیی ، دین را یاری نمیکرد ، امروز از دین ، چیزی در این ملک باقی نمانده بود .
اکثر حافظ شناسان بر این عقیده هستند که این بیت از غزل ؛
یک بیت الحاقی است و به غیر از چند نسخه از دیوان حافظ ، در نسخ دیگر وجود ندارد .
اما من شخصا عقیده دارم که این بیت الحاقی نیست و از خود حافظ می باشد و به نظرم کلمۀ « کرم » در این بیت ، نه تنها تمجید و تعریف از شاه یحیی نیست بلکه نوعی کوچک و اندک انگاشتن وی در بُعد مفهومی این کلمه می باشد . همانطور که در محاورۀ عامه نیز به چنین کوچک انگاریها بر میخوریم . به طور مثال وقتی در محاورۀ دو نفر ، یکی از آنها ؛ از فعل به ظاهر خوب شخصی به تمسخر یاد میکند ، نفر دوم با بیان این جمله : « آره خیر سر باباش » به طور نیش دار ، در حین تایید ظاهری کلام نفر اول ، اشاره به بی محتوایی عمل آن شخص مورد نظر دارد و عمل وی را بیهوده و پوچ می انگارد
در حقیقت حافظ با توجه به عملکرد شاه یحیی ، او را انسانی بی لیاقت و نادان میداند که در قبال پذیرفتن انتصاب فرمایشی تیمور برای امارت شیراز ، شرف و انسانیت و وطن خویش را در گرو پذیرش آن میگذارد و به قول امروزیها ، در مقابل ارباب خویش دم تکان میدهد . و حافظ نیز به همین منظور کلمۀ « کرم » را در مفهوم بار منفی آن به کار میبرد و وی را با کوچک انگاری ، در ظاهر مدح و در باطن مورد تحقیر قرار میدهد .



حافظ ، آن ساعت که این نظم پریشان می نوشت
طایر فکرش ، به دام اشتیاق افتاده بود

حافظ زمانی داشت این غزل را می سرود که غم و اندوه فراوانی در دل داشت و فکر و ذهنش در اشتیاق آن دوران ( دوران شاه شجاع ) بود و دلش میخواست که ای کاش آن دوران دوباره باز میگشت .

کل غزل ، از نظر من ؛ نه یک معاشقۀ مجازیست و نه یک معاشقۀ عرفانی و الهی .
حافظ با یاد آوری دوران شاه شجاع و مقایسۀ آن با دوران شاه یحیی به صورت یک معاشقۀ زیبا و دلنشین ، و با اشاره به « شاهد عهد شباب » یادآور دوران پیش از آن و دورانی جوانیست که شاه شجاع را در سیمای معشوق وصف میکند . اما افسوس میخورد که آن دوران به خاطر مرگ شاه شجاع ، سه طلاقه شده و هرگز قابل باز گشت نخواهد بود .

منابع مورد استفاده :
ویکی پدیا
سایت گنجور
شرح جلالی بر حافظ ( دکتر عبد الحسین جلالی )
شرح غزلهای حافظ ( دکتر حسینعلی هروی )



 
آخرین ویرایش:

eLOy

مدیر کل انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 21, 2013
ارسالی‌ها
8,742
پسندها
14,848
امتیازها
113
سن
41
محل سکونت
TeHrAn
وب سایت
www.biya2forum.ir
تخصص
نقاشی و خوشنویسی
ماه تولد

اعتبار :


فال امروز من
سه شنبه 15 مهر 99


غزل شماره 477

فایل صوتی :

دو يار زيرک و از باده کهن دوم
فراغتي و کتابي و گوشه چمني
من اين مقام به دنيا و آخرت ندهم
اگر چه در پي ام افتند هر دم انجمني
هر آن که کنج قناعت به گنج دنيا داد
فروخت يوسف مصري به کمترين ثمني
بيا که رونق اين کارخانه کم نشود
به زهد همچو تويي يا به فسق همچو مني
ز تندباد حوادث نمي توان ديدن
در اين چمن که گلي بوده است يا سمني
ببين در آينه جام نقش بندي غيب
که کس به ياد ندارد چنين عجب زمني
از اين سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوي گلي هست و رنگ نسترني
به صبر کوش تو اي دل که حق رها نکند
چنين عزيز نگيني به دست اهرمني
مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ
کجاست فکر حکيمي و راي برهمني





تعبیر :


انسان خوب و معنوی هستید و مقام و منزلت بالایی نزد خداوند دارید
و حاضر نیستید آن را به توجه به مادیات یا جاه و مقام عوض کنید.
قناعت و شکر پروردگار عامل سعادت دنیا و آخرت است.

تاکنون از آزمایش های زیادی سربلند بیرون آمده و صبوری کرده اید.
مراقب باشید که شیطان ممکن است با دسیسه های خود
قصد فریب شما را داشته باشد. به خداوند پناه ببرید.




 

پرنده ی مهاجر

مدیر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Dec 1, 2015
ارسالی‌ها
353
پسندها
1,016
امتیازها
93
دل نوشته
گاهی ﯾﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻠﻔﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻥِ ﺗﻤﻮﻡِ ﺩﺭﺩﺍ ﺑﺴﻪ...
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت

اعتبار :

مرررسی از تایپیک خوبتون 😍👏🏼🌸🤗
Screenshot_۲۰۲۰۱۰۱۱-۱۱۳۱۰۹_Chrome.jpg

Screenshot_۲۰۲۰۱۰۱۱-۱۱۳۰۴۵_Chrome.jpg
 

AynaZ

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Oct 9, 2020
ارسالی‌ها
54
پسندها
201
امتیازها
33
محل سکونت
Tabriz
وب سایت
xnforo.ir
تخصص
کارگردانی و نویسندگی

اعتبار :

غزل شماره 256

نصيحتي کنمت بشنو و بهانه مگير
هر آن چه ناصح مشفق بگويدت بپذير
ز وصل روي جوانان تمتعي بردار
که در کمينگه عمر است مکر عالم پير
نعيم هر دو جهان پيش عاشقان بجوي
که اين متاع قليل است و آن عطاي کثير
معاشري خوش و رودي بساز مي خواهم
که درد خويش بگويم به ناله بم و زير
بر آن سرم که ننوشم مي و گنه نکنم
اگر موافق تدبير من شود تقدير
چو قسمت ازلي بي حضور ما کردند
گر اندکي نه به وفق رضاست خرده مگير
چو لاله در قدحم ريز ساقيا مي و مشک
که نقش خال نگارم نمي رود ز ضمير
بيار ساغر در خوشاب اي ساقي
حسود گو کرم آصفي ببين و بمير
به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
ولي کرشمه ساقي نمي کند تقصير
مي دوساله و محبوب چارده ساله
همين بس است مرا صحبت صغير و کبير
دل رميده ما را که پيش مي گيرد
خبر دهيد به مجنون خسته از زنجير
حديث توبه در اين بزمگه مگو حافظ
که ساقيان کمان ابرويت زنند به تير

تعبیر :

در زندگی چیزهای زیادی دارید که باید قدرشان را دانسته و به آن ها قانع باشید. سعی کنید از لحظات عمر به بهترین شکل ممکن استفاده کرده و ایام را با خوشی بگذرانید. برای مسائل بی اهمیت خود را آزار ندهید و غصه نخورید.

افکار بیهوده را از سر بیرون کرده و قدر زندگی خود را بدانید. بسیاری افراد به شما حسادت می کنند و حتی به دنبال از بین بردن خوشبختی شما هستند، از حسودان دوری کنید.​
 
بالا پایین