Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

تقدیم به تو « ابرو کمان »

اطلاعات موضوع

Kategori Adı دلشدگان
Konu Başlığı تقدیم به تو « ابرو کمان »
نویسنده موضوع سایه های بیداری
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan نبات

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

5ufx_profile4.jpg


تقدیم به تو « ابرو کمان »

فایل صوتی با عجله ( از شوق دیدار ) و کم کیفیت :

پروانه و گل


گل ! کعبه و ، پروانه مداریست به گِردش
وان کعبه و پروانه چنین بود شگردش

بر طوف بر آمد چو یکی از ره دوری
آسیمه سر از باده و ، او کعبه ندیدش

پرسید که کو کعبه و بتخانۀ دلها
برهان ازل بود و یقین بود پدیدش

گفتند که رفت از پی دلدار عجوزی
بشکست مراد از پی دیدار مریدش

میگشت و به سر میزد و میگفت مکرر
یک جمع رها کرده و ، دیدار فریدش ؟

آن قصه رها کن که کنون این گل زیبا
آمد پی پروانه و پیمان و نویدش

یک بار دگر کعبه بر آن شد که عجوزی
لبخنده زند بر رخ گلخانۀ جودش

پروانه منم ، گر چه وی از صورت معنا
یک تار گلی هدیه کند بر تن و پودش

سنجاق کن ای نرگس زیبا ، گل رویت
بر سینۀ پروانه و ایمان جدیدش

یک شب که در آغوش تو جانم بستانند
گو بیخبران ، آئید و بر دوش بریدش


مدار = مسیر – دور – گِرد چیزی
شگرد = قانون – راه و رسم – نحوه
طوف = گردیدن – چرخیدن
برهان = حجت – قانون کلی – دلیل
یقین = اطمینان – باور – بی گمان
پدید = آشکار – نمایان – پدیدار
عجوز اول = پیر زن – گنده پیر و اشاره به رابعۀ عدویه ( اولین و آخرین شیخ زن در تاریخ اسلام )
فرید = بی همتا – یکتا – یگانه
عجوز دوم = پیر – پیر زشت و اشاره به راوی ( خودم )
سنجاق = وصل شدن – وصال – پیوستن



شرح داستان قسمت اول شعر :

نقل است که ابراهیم ادهم ، چهارده سال سلوک کرد تا به کعبه رسید . از آنکه در هر مصلا ، دو رکعت می گزارد .
چون به خانه ( کعبه ) رسید ، خانه ندید . گفت : چه حادثه است ؟ چشم مرا خللی رسیده ؟

هاتفی آواز داد : چشم تو را هیچ خللی نیست . خانه به استقبال ضعیفه ای شده که روی بدینجا دارد .

ابراهیم بر آشفت و پرسید : این کیست ؟

رابعه را دید که می آمد و کعبه به جای خویش شد .

ابراهیم گفت : رابعه ! این چه شور است در جهان افکنده ای ؟

رابعه پاسخ داد : من شور نیفکنده ام . تو شور افکنده ای که چهارده سال درنگ کرده ای تا به خانه رسیدی .

ابراهیم گفت : آری من چهارده سال در نماز ، بادیه قطع کرده ام .

رابعه گفت : تو در نماز قطع کرده ای و من در نیاز ....




معنی و تفسیر کل شعر : ( جسارتاً )

گل ، همانند کعبه است برای پروانه . گل همواره ثابت است و پروانه دور گل می چرخد . ( میگردد )
و این یک قانون کلی است .
یک نفر ( ابراهیم ادهم ) برای طواف کعبه از راه دور آمده بود .
« آسیمه سر از باده » ( عاشقانه و سر مست از شوق دیدن کعبه ، به طواف کعبه شتافته بود )
اما وقتی رسید ، کعبه را بر جای خود ندید .
پرسید که خانه کجاست ؟
هاتفی گفت : رفته به پیشواز پیر زن دلداده ای . ( رابعه )

« برهان ازل بود و یقین بود پدیدش » : کعبه یک نماد از روز نخست آفرینش است تا ابد .
و بودنش و دیده شدنش یک حجت و یک باور است .
و اینکه کعبه چیزی نیست که ناپدید شود . و یک حجت قابل دیده شدن است .

« بشکست مراد از پی دیدار مریدش » :

بشکست مراد به دو معنی :

معنی اول : کلمۀ « بشکست » باز گشت و ارجاع به قانون دیده شدن و پابرجایی کعبه است .
اما وقتی در آن لحظه دیده نمیشود ، قانون « برهان ازل بود و یقین بود پدیدش » شکسته شده
و دلیل این شکسته شدن را میطلبد . که دلیلش به پیشواز رفتن خانه به سوی رابعه است .

معنی دوم : کلمۀ « بشکست » به معنی فروتنی است .
یعنی « مراد » ( همان کعبه ) از سر فروتنی و عشق به پیشواز « مرید » ( رابعه ) میرود .

و اینکه راوی میخواهد بزرگمنشی و فروتنی « کعبه = گل » ( تو ) را در برابر « پروانه » نشان دهد
و بگوید که اگر او قانون ثابت بودن « گل » را عامدانه میشکند و خود به پیشواز « پروانه » میرود ،
( در صورتی که پروانه می بایست گرد گل بگردد )
اوج بزرگ منشی و فروتنی گل ( معشوق ) است و ارج نهادن به پروانه ( عاشق ) است .
و نه تنها از شیرینی و وجاهت و وقار « گل » نمیکاهد ،
بلکه از نظر « پروانه » رفتار « گل » ستودنی و قابل ستایش است و با هیچ کلامی قابل وصف نیست
و لذا خود را در مقابل « گل » عاجز و درمانده می بیند .

راوی بعد از گفتن قصۀ پیشین ،
تاکید میکند که آن قصه را رها کن و قصۀ اصلی که قصۀ گل و پروانه است ، گوش کن .

و میگوید : برای دومین بار در تاریخ ، یک بار دیگر قصۀ به پیشواز رفتن کعبه تکرار شد
و قصۀ گلی را بیان میکند که تداعی قصۀ پیشین است ،
طوری که عملکرد « گل » سبب میشود که پروانه ، لبخندی از سر شوق و مهر ،
بر بخشش و عطای گلخانۀ روی زیبای یار بزند
و ( گل ) را زیباتر و دلنشین تر از آنچه می پنداشت ، ببیند .
و همچنین تمام این توصیفات را صورت معنا می انگارد
و باطن معنا که همان ( فرا تصور ) بودن زیبایی های گل ( تو ) است ،
فقط و فقط در تکوین و جلوۀ خیال قابل دسترسی میداند .
همانند خورشید ، که نتوان در او نگریست .

و نیز آن شاخه گل را به ( تاری ) تشبیه میکند که با پیوستن به ( پود ) تار و پود جانش کامل میشود
و این تکامل را مدیون هنر گل ( تو ) میداند .
و نیز از ( تو ) میخواهد که گل رویت بر سینه اش بگذاری و دلش را امن بدانی
و در خانۀ دلش به او بپیوندی و ایمان جدیدش را باور کنی .

و نیز خوب میداند که عجوزی ( پیر زشتی ) بیش نیست
و زودتر از آنچه که در خیال تو بگنجد ، عمرش به سر آید
و شبی در خیال ( گل ) جان دهد
و تو وصی او خواهی بود و به فرمان تو ، او را بر دوش خواهند برد ...


به کجا ؟

« به آنجا که نشاط است و امید است
به آنجا که سرود است و سرورست

به آنجا که سراپای تو در روشنی صبح ،
رویای شرابیست که در جام بلور است

آنجا که سحر ، گونۀ گلگون تو در خواب
از بوسۀ پی در پی من ، پاک و طهور است

آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشا و تمنای تو دور است

من آتش افتاده به نیزار فراقم
من عاشق نورم ، سرورم ، صفایم

بگذار که سر مست و غزل خوان
پرواز کنم ، بال زنم ، سوی تو آیم »

شعر ضمیمه - با کمی دستکاری – ابر و کوچه – فریدون مشیری

یکشنبه 20 مهر 99
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین