Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

صنايع دستي استان هاي ايران (بخش اول)

  • نویسنده موضوع eLOy
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı هنر استان های ایران
Konu Başlığı صنايع دستي استان هاي ايران (بخش اول)
نویسنده موضوع eLOy
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan eLOy

eLOy

مدیر کل انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 21, 2013
ارسالی‌ها
8,742
پسندها
14,848
امتیازها
113
سن
41
محل سکونت
TeHrAn
وب سایت
www.biya2forum.ir
تخصص
نقاشی و خوشنویسی
ماه تولد

اعتبار :





صنايع دستي استان هاي ايران (بخش اول)








صنايع دستي آذربايجان شرقي


دراستان آذربايجان شرقی رشته های گوناگون صنايع دستی وجود دارد. از مهمترين صنايع دستی استان می توان از قالی بافی ياد کرد. رشته هايی که در حال حاضر فعال است عبارت است از: قالی بافی، گليم بافی، جاجيم بافی، رنگرزی سنتی و چاپ کلاقه ای، سوزن دوزی، سفال گری و سراميک سازی، فرآورده های پوست و چرم، هنرهای مرتبط با چوب، حصير بافی، طراحی سنتی و نگارگری، صحافی و جلد سازی سنتی و ساير صنايع دستی که عمدتاً در زمينه گيوه دوزی چاروق دوزی و... است.

قالی بافی

آذربايجان و بويژه شهر تبريز از دير باز در خلق قاليهای نفيس، نقش عمده ای داشته است. سابقه تاريخی هنری اين مردم به دوران مادها می رسد. طراحی فرش در اين مرز و بوم، سابقه طولانی دارد و طراحان بزرگی در اين منطقه وجود داشته اند که با خلق آثار گرانبها و با ارزش، خدمات ارزنده ای به فرش ايران کرده اند. تبريز يکی از مراکز بافندگی بسيار با اهميت ايران در زمينه قالی بافی است. فرش های آن چه آنها که زينت بخش موزه ها ی معتبر جهان است. و يا در مجموعه کلکسيونرهای مشتاق جای گرفته اند و يا آنهايی که در مقياس زياد سر از بازارها و چهار سوق ها در می آورند، همواره خوش اقبال و خوش معامله هستند. از هنرمندان اين رشته می توان به مير منصور، رسام ارژنگی، عبدالله باقری، احمد عماد، حبيب الله امين افشار، ميرزا تقی خيابانی، جعفر پاکدست، عباسعلی اعلاباف، اکبر برگی، قلی نامی، محمد حسن نجف زاده معروف به « بنام تبريزی»، ايپکچی، اهرابی، جوان، سلماسی، ممقانی، تهرانچی، آنتيکچی و طباطبايی اشاره کرد.

اولين عناصر و نقش سايه های سنتی ايران نظير اسليمی ها و ختايی ها قبل از آنکه از طريق مکتب اصفهان و فرهنگ دوره صفوی ابعاد جهانی يابند، از طريق نگاره ها و تذهيب و مرقعات بر روی فرشهای شمالی غرب ايران و تبريز ظاهر شدند. نقشه های اين فرشها اگر چه نام و نشانی برخود ندارند ولی در آن حدی از کمالند که طرح و رنگ آنها را می توان با آثار بهزاد و سلطان محمد و ديگر هنرمندان عصر مقايسه کرد. به دنبال رکود پس از عصر صفوی، تبريز در اواخر قاجاريه، از اولين شهرهايی است که تجارت فرش به طور گسترده در آن رواج می يابد و بازار پررونقی برای شرکتهای اروپايی می شود. فرش های تبريز در هفتاد سال اخير اغلب با طرحهای گلدانی، محرابی، شکارگاه، هراتی گل فرنگ، شاه عباسی، بندی، خشتی يا قابقابی، منظره بافی، قاب قرآنی، افشان، اسليمی و بعضی از آثار و ابنيه اسلامی آز کوچکترين تا بزرگترين اندازه های ممکن بافته شده اند. از ديگر طرحهای رايج در تبريز می توان به ريز ماهی، لچک ترنج و بته اشاره کرد. بافت انواع فرشهای سنتی با طرحها و رنگهای بديع و زيبا نمايشگر اوج تسلط طراحان و بافندگان برفنّ بافت است. چنين است تلفيق رنگهای سنتی و رنگهای متنوع ديگر که به طور هنرمندانه صورت می گيرد هر چند که ارزش رنگرزی گياهی قابل مقايسه با رنگرزی شيميايی نيست. مورد ديگری که به عنوان طراحی تابلو و عموماً تحت تأثير طراحی اروپايی در تبريز رايج شده است و ظاهراً بازار گرمی نيز دارد، جای بحث دارد.

اين تصاوير همراه بافتی نفيس و درخشان نتايج حيرت باری را به ارمغان آورده است. مسأله ديگری که در طراحی امروز نقشه های فرش در تبريز وجود دارد آن است که به ظاهر طراحی و رنگ تا حدودی جنبه ذوق آزمايی شخصی پيدا کرده است و بر اساس ذوق و استعداد و توانايی تعدادی هنرمند و يا تحت تأثير عوامل بيرونی طراحی می شود. با اطمينان می توان گفت اگر تبريز آسيبهای ناشی از بحران تورم و کمبود مواد مورد نياز را از عرصه توليدات دور سازد، تا ساليان طولانی فرش تبريز فرش غير قابل رقابت محسوب خواهد شد و فرشهای زيبا و نفيس آن کماکان در آن سوی مرزها به فتح بازارهای فرش خواهد رفت. قالی بافان هريس در گذشته از به کاربردن نقشه، احتراز می نمودند و اغلب فرش های خود را به کمک حافظه می بافتند. بافندگان محلی سابقاً پشمهای مورد مصرف خود را از گوسفند ان ايل شاهسون تأمين می کردند. اسامی نقشه هايی که از قديم در هريس بافته می شد به ترتيب زير است: راحله، افشان، حيات، تاجری، صمدخانی، پيشيکلی، چلينگری، علی اصلان، سيل آپادان يا صبوری، قره قاش، خاتون نقشه، ماری، اشرف، کف ساده، اسماعيل بگ، يدی گل، حافضعلی، دستمال نقشه. البته امروز بيشتر طرحهای صمد خان، تاجری، صبوری، يدی گل، علی اصلان، اسماعيل بيک، چلينگر، افشان و تلفيقی هريس بافته می شود.
گليم بافی

در استان آذربايجان شرقی، گليم بافی، بسيار رايج است و يکی از رشته های اصلی منطقه به حساب می آيد. از مهمترين گليم های منطقه می توان به بافت گليم، گليم های شاهسون اشاره کرد. شاهسونها يکی از مهمترين طوايف شمال غربی ايران هستند که اکثريت آنها ترک و اقليتی دارای اصليت کرد، تاجيک و گرجی هستند. شاهسون به معنای دوست دار و وفادار به شاه است که توسط شاه عباس برای مقابله با سپاه شيعه يعنی قزل باشها به وجود آمد. گليم رايج ترين کف پوش شاهسونها است و به همين علت تعداد زيادی از آنها توسط اين طايفه بافته شده است. اهسونها مردمی بسيار سنتی هستند و در طرح و بافت گليم های آنان نوعی محدوديت به چشم می خورد. در تمام گليم های شاهسونها از نگاره های بزرگ و برجسته استفاده شده است. اين نگاره ها بصورت رديفی در گليم ها بافته شده و توسط نوارهايی باريک با طرحهای ظريف تر و پيچيده تر از يکديگر جدا شده اند. شاهسونهای منطقه هشترود که زمستان را داخل و يا اطراف هشترود سپری می کنند و تابستان به دامنه های کوه سهند کوچ می کنند، از رنگهای ملايم به خصوص سبز و صورتی و کمی آبی تيره و قهوه ای در بافت گليم هايشان استفاده می کنند. حاشيه ها معمولاً ساده و تحت تأثير همسايگان کرد بر شيوه بافت آنها بيش از ديگر قبايل بوده است.

باوجود اينکه شاهسونهای ميانه و هشترود از لحاظ فرهنگی اختلاف ندارند ولی در بافت گليم تفاوتهايی ديده می شود. گليم های شاهسون ميانه بزرگتر از گليم های شاهسونهای هشترود است و طرحهای نواری سنتی و ترنج های بزرگ کنگره دار از جمله نگاره های آنها است. تارها معمولاً پشمين يا نخی بوده و ريسمان های خود رنگ در متن گليم به چشم می خورد. بافت چاک دار و خطوط حاشيه ای پيچ باف به وسيله رنگهای متضاد از ديگر قسمتهای آن متمايز می شود. زرد پرتقالی، قرمز گيلاسی، آبی روشن و قهوه ای ملايم از جمله رنگهای اين منطقه است. در استان آذربايجان شرقی هم گليم های ساده(دورو) و هم گليم های سوماک که به ورنی معروف است، بافته می شود. گليم های ساده يا دورو دارای تار از نوع پنبه ای و پود پشمی بوده و ورنی دارای تارو پود نازک از نخ پنبه ای و نيز پود پشمی آست. بافت ورنی به شيوه پود پيچی است و بر روی اين نوع گليم، طرحها و نقوش حيوانات اهلی و وحشی مشاهده می شود. گليم های آذربايجان شرقی، ذهنی باف است و هرگز از نقشه برای بافت استفاده نمی شود لذا طرح و نقش حاصل ذوق و خلاقيت بافنده گليم است.

چاپ های سنتی

چاپ کلاقه ای يا باتيک عبارت است از هنری دستی که در کشورهايی نظير تايلند، اندونزی، سريلانکا و هند از اعتبار ويژه ای برخوردار است و نوعی از آن که به کلاقه ای معروف است در تبريز يا اسکو رواج دارد. در چاپ کلاقه ای، کليه طرحها و رنگها را با استفاده از واکس و عمليات رنگرزی بر روی پارچه منتقل می کنند (که اکثراً در اثر نفوذ کامل واکس به داخل پارچه که به طور معمول از جنس ابريشم طبيعی انتخاب می شود) و پوشيده شدن کامل تاروپود از واکس هر دو روی پارچه يکسان نقش می شود. يکی از مشخصات و ويژگی های چاپ کلاقه ای ايجاد رگه های رنگی است که در اثر شکستن واکس و نفوذ رنگ از ميان اين شکستها به پارچه در حين عمليات رنگرزی برروی پارچه به وجود می آيد.
رودوزی ها و بافتنی ها

روکاری يا رودوزی در استان آذربايجان شرقی در زمينه ممقان دوزی انجام می شود. اين رودوزی به گونه ای است که زمينه اساسی پارچه را سراسر بخيه می پوشاند تا زمينه تازه ای از رنگ و نقش پديد آيد. مرکز مهم اين رودوزی ممقان، در ۴۰ کيلومتری تبريز، است.

طراحی سنتی و نگارگری

طراحی سنتی و نگاره های ايرانی مثل يک دنيای کوچک از گلهای هميشه بهار همراه با نسيمی فرح بخش و انسانهای باوقار، بيننده را به تفرج و نشاط هر چه بيشتر دعوت می کنند. تبريز از قديم الايام مأمن نگارگران بوده است و هنرمندانی چون استاد بهزاد در اين مکان استقرار داشتند، و در سال ۹۲۸ هجری شاه طهماسب از هرات به تبريز رفت و به همراه شاه استاد بهزاد و ديگر هنرمندان جوان به تبريز رفتند. اين عزيمت موجب تحولی در مکتب نگارگری شد و باعث شد مکتب تبريز در نگارگری بوجود آيد. در مکتب تبريز از فضا و فرم صخره ها، درختها و آسمان، بسيار استفاده می شود. اندازه اندامها را در نگاره ها اندکی بزرگ و در عوض تعدادشان را خلاصه کردند. اندامها حالتی درونگرا به خود گرفته اند. علاوه بر هنرهای سنتی ذکر شده عده اي نيز مشغول به کار در زمينه هنرهای صناعی از جمله نمد مالی، گيوه دوزی و چاروق دوزی هستند.

صنايع دستی استان آذربايجان غربی

انواع قالی و گليم, نساجی سنتی, رنگرزی و چاپهای سنتی, رودوزی و بافتنی, سفال*گری و سراميک سازی, فرآورده*های پوست و چرم, هنرهای مرتبط با فلز, چوب, حصيربافی, طراحی سنتی و نگارگری, صحافی و جلدسازی سنتی, گيوه*دوزی و نمدمالی.

قالی بافی

در مورد قالی های استان آذربايجان غربی تاريخ دقيقی در دسترس نيست و نقشه خاصی که مربوط به استان باشد نيز وجود ندارد. ولی هم اکنون تقريباً نقشة ساير مناطق را می بافند. در آذربايجان غربی, به دليل نزديکی و همجواريش با استان آذربايجان شرقی -که يکی از مراکز عمده قاليبافی در دنيا است - قاليبافی متداول می باشد. مهمترين مراکز قاليبافی استان شهرهای تکاب و مياندوآب و مناطق روستايی و عشايری آن است. گليم بافی در بخشهايی از استان, گليم سوماک نيز بافته می شود.

رنگرزی و چاپ های سنتی

کليه فرآورده هايی که بوسيله قلم مو, قالب و شابلون, رنگ آميزی می شود و پذيرای نقش می شود جزو چاپ های سنتی به حساب می آيند. البته در آذربايجان غربی عمدتاً در زمينه رنگرزی فعاليت می شود.
رودوزی

رودوزی های استان عمدتاً در زمينه «ممقان دوزی» انجام می شود. اين هنر- صنعت که توليدش در انحصار زنان و دختران خانه دار است. مواد اولية مورد نيار نخ ابريشم رنگين پارچه است. بيشتر محصولات اين رشته در تهيه کلاه است. البته در حال حاضر زيرليوانی, کمربند, کفش, جليقه, روميزی نيز تهيه می شود. اين رشته از سوزندوزی از بخش هايی است که طی آن زمينه اساسی پارچه را از بخيه می پوشانند و زمينه تازه ای از نقش و نگار ايجاد می شود. طرحهای سوزندوزی عمدتاً ذهنی و ملهم از برداشت های شخصی هنرمند است. استان اردبيل، مانند بسياری از مناطق مستعد کشور در زمينه بافت انواع زيراندازها دارای قدمت و اصالت بوده و صنعتگران و هنرمندان روستايی و شهری با عرضه هنر و استعدادهای درخشان خود، توانسته اند نمونه های بارزی از آثار نفيس و ارزنده صنايع دستی را با نام منطقه خود به ثبت برسانند. قالی بافی, ورنی بافی و جاجيم بافی که تقريباً منحصر بفرد بوده و در مناطقی همچون مغان و خلخال توسط هنرمندان بافته می شود. و يا بافت گليم و مسند که کار خاص هنرمندان بخش های نمين و عنبران و گرمی و خلخال است، از صنايع دستی شاخص استان اردبيل است.

صنایع دستی استان اردبیل

قالی بافی در استان اردبيل دارای سابقه طولانی است. قالی هايی با گره ترکی و طرحهائی چون هراتی، مشايخی، گلدانی، ظل السلطان و ترنجدار شيخ صفی در اين منطقه بافته می شود. بی مناسبت نيست که به قالی معروف اردبيل که شهره خاص و عام است نيز اشاره ای داشته باشيم.
قالی اردبيل

اين قالی مشهور از آن جهت قالی اردبيل ناميده می شود که از مسجدی واقع در مصلّی اردبيل که شاه اسماعيل و جد او شيخ صفی الدين (که سلسله صفويه نام خود را از او گرفته) مدفون شده اند، به دست آمده است. اين قالی بنابه توصيه "ويليام موريس" از شرکت "ونيست رابينسون" خريداری شد که شرکت مزبور آن را از شرکت "زيگلر" واقع در تبريز خريده بود. قالی اردبيل از نظر طرح و بافت يکی از نفيس ترين و مشهورترين قالی های جهان است. از لحاظ تاريخی نيز سند و مدرک مهمی محسوب می شود زيرا دارای تاريخ و امضاء است، و از اين رو هسته مرکزی گروه قالی های ترنجدان ياسبک مشابه است که با اطمينان کامل می توان آن را متعلق به اواسط قرن شانزدهم دانست. چه قالی در سال ۱۵۳۹ ميلادی(۹۴۶ه. ق.) يعنی در سيزدهمين سال سلطنت پنجاه و دوساله شاه طهماسب بافته شده است. تار و پود اين قالی ابريشم و گره آن فارسی است و در هراينج مربع تقريباً ۱۹ × ۱۷ گره دارد، که مساوی بهترين نوع قالی کاشان است. قالی اردبيل برخلاف بسياری ديگر از قالی های مشهور آن زمان طرحی آرام دارد و فاقد تصاوير حيوان و انسان است، چه هدف از بافت قالی استفاده از آن در مکانی مقدس بوده است. قالی در تبريز و در دربار شاه طهماسب که تبريز را به پايتختی برگزيده بود و در کارگاههای سلطنتی بافته شده است.

گليم بافی

با توجه به مواد اوليه فراوان و آشنايی اغلب صنعتگران هنرمند روستائی استان اردبيل به بافت گليم، اين رشته از صنايع دستی در بسياری از شهرها و روستاهای اين استان رواج داشته و از معروفيت خاصی برخوردار است. به طور مثال می توان از گليم نمين يا عنبران گرمی و خلخال نام برد. نوعی از گليم مناطق مزبور که به "مسند" شهرت دارد و معمولاً در اندازه ۵/۱ × ۱ متر بافته می شود، دارای کيفيت بالائی است و بافندگان سليقه و هنر زيادی را در بافت و ترکيب رنگ و طرح آن به کار می برند. گليم های مسند، گليم*های دورو است. نوع ديگر زيرانداز "ورنی" يا گليم سوماک است که مهمترين مراکز توليد آن مناطق عشايری و روستايی مغان، بيله سوار، پارس آباد و مشکين شهر است. طرحها و نقش های زيادی رامی توان در گليم های توليدی مناطق اردبيل مشاهده نمود، از جمله نقش های لچک و ترنج و لچک تکرار شوند. تفاوت گليم های ساده يا دوروی توليد شده در استان اردبيل درطرحها و نقش ها و گاه ابعاد و اندازه های آن است. مثلاً گليم های ساده توليد شده در مغان به اصطلاح دراز و باريک با طولی در حدود ۳ تا ۵ متر و عرضی حدود يک متر است و معمولاً در دو قسمت بافته و از جهت طولی به نحو مخصوصی به هم دوخته می شود. ضمن آن که در مناطق عشايری استان بيشتر به استفاده از چله پشمی در توليد کار تمايل دارند و کمتر از نخ پنبه ای به عنوان چله يا تار استفاده می کنند. گليم های توليدی خلخال در اندازه ۵/۱ × ۳ متر مربع است و طرح گليم نيز معمولاً با يک يا چند ترنج و يک حاشيه همراه است ومتن زمينه از يک رنگ است و خرده نقشی ندارد.

ورني

ورنی که گاه به آن گليم سوزنی نيز گفته می شود، نه تنها يکی از گليم های معروف اردبيل بلکه يکی از شاخصترين "سوماک" های ايران است. اين نوع زيرانداز در آثار پژوهشگران خارجی به نام "سوماک" معروف است و منسوب به شهر "شوماخی" در قفقاز است، ضمناً در ميان عشاير جمهوری های آذربايجان و ترکيه نيز ورنی با نقش هايی کم و بيش شبيه ورنی اردبيل و به همين نام شهرت دارد. بافت "ورنی" در ايران تنها در بين ايلات و عشاير استانهای آذربايجان شرقی و اردبيل رواج دارد و روستائيان استانهای مذکور نيز به دليل آميختگی با اين عشاير به بافت اين نوع گليم زيبا و منحصر به فرد می پردازند. "ال سون" ها و نيز عشاير "ارسباران" عمده ترين توليد کنندگان ورنی هستند. تفاوتی که در بافت گليم و "ورنی" وجود دارد اين است که در گليم، بافت به صورت گره های منقطع انجام می شود و نقوش آن توسط پود شکل می گيرد و تار بوسيله پود کاملاً پوشيده می شود، در حاليکه در بافت ورنی ايجاد طرح و نقوش بر سطح آن توسط پودگذاری اضافی حاصل می شود و تار و پود هر دو پوشيده است. پود اضافی، که پود اصلی خوانده می شود، مانند پود گليم به صورت ساده از بين تارها عبور نمی کند، بلکه به دور تار حرکت پيچشی و غيره منقطع دارد. متداول ترين مصارف ورنی شامل خورجين، مفرش(رختخواب پيچ يا فرمش) و زيراندازهايی است که غالباً در اندازه های ۳/۱×۱ متر و ۵/۱×۱ متر روی دارهای عمودی بافته می شود. بافندگان ورنی از نقش هايی چون گوزن, آهو, گرگ, سگ گله, بوقلمون, مرغ و خروس, شغال, روباره, پرندگان محلی و... به گونه ای بسيار زيبا و به صورت هندسی استفاده می کنند.

جاجيم بافی

بافت جاجيم در اکثر روستاها و مناطق عشايری اردبيل دارای سابقه ديرينه است و به علت وجود مواد اوليه در بين دامداران و عشاير تقريباً اغلب خانواده ها به اين فن آشنائی دارند. در استان اردبيل, منطقه خلخال, از نظر نوع بافت و ميزان توليد آن, از مراکز مهم جاجيم بافی اردبيل به شمار می رود. موارد استفاده از جاجيم شامل پشتی و رويه تکميلی کيف و ساک و مبلمان است. نقش های جاجيم به دو صورت ساده و گلدار طراحی می شود. نوع ساده آن با تعيير رنگ تارها به صورت راه راه بافته می شود و نوع گلدار آن که بيشتر مورد استفاده قرار می گيرد به عنوان رويه کرسی, پشتی, انواع ساک و کيف به کار می رود. اندازه جاجيم معمولاً دارای عرض ۲۰ تا ۳۰ سانتيمتر و به طول دلخواه تا ۷۰ متر است. پس از اتمام بافت و دوختن کناره های عرض جاجيم بر اساس نوع مصرف, قابل استفاده است.

صنایع دستی استان اصفهان

استان اصفهان يکی از بزرگترين مراکز توليد انواع مختلف صنايع دستی ايران محسوب می شود. اين استان از قديم الايام مهد هنرهای زيبا و صنايع ظريفه بوده است. تزئينات آجری، کاشی کاری، گچ بری و انواع خط در آثار تاريخی اصفهان، از حدود قرنها پيش تا دوره معاصر، بر اطراف و جوانب مناره ها و داخل و خارج مساجد، قصرها و هنرهای زری دوزی و قلم کاری، ترمه و نقره کاری و تذهيب و تحرير انواع کتاب، قرآن و قطعات نگارگری و نقاشی جملگی به مرکزيت هنری اصفهان گواهی می دهند. سيم کشی، زرکشی، زربافي, گلابتون دوزی، پولک دوزی، زنجيره بافی، قالی بافی و نساجی از صنايع دستی رايج اصفهان است. اين صنايع در عهد شاهان صفوی رونق فراوان داشت. در دوران قاجاريه، بازار صنايع دستی در اصفهان از رونق افتاد. ولی بعد از انقلاب مشروطه باز توسعه يافت. به طور کلی طرح و نقش عموم مصنوعات دستی اصفهان اعم از فرش و قلمکار و ظروف قلم زنی و کاشی، دوختنی های روی پارچه تحت تاثير طرحهای تزئينی دوران صفويه قراردارد و طراحان اصفهان، به نسبت قدرت درک و مهارت خود از آثار قديمی آقتباس می کنند و با خلاقيت خود، آنها را زيباتر می سازند. در حال حاضر اهم صنايع دستی استان عبارتنداز:

قالی بافی

اصفهان در زمان صفويه يکی از مراکز عمده قاليبافی بود. در اين شهر تعداد زيادی کارگاه وجود داشت که در آن قاليهای زر بفت بافته می شد. اصفهان در فتنه افغان آسيب فراوان ديد و تعداد بسياری از هنرمندان و صنعتگران خود را از دست داد ولی پس از چندی توانست رونق اوليه خود را به دست آورد. در زمان قاجاريه قالی بافی اصفهان دوباره احياء شد. در جنگ جهانی اول اصفهان يکی از مراکز عمده تهيه قاليچه بود و پس از آن نيز بحرانهای زياد اقتصادی تاثير در کار قالی بافی نگذاشت چون قاليچه های آن بسيار ارزان تهيه می شد. تعداد رنگهای انتخاب شده در قاليهای اصفهان بسيار محدود است. گره قاليهای اصفهان فارسی بوده و جفتی آن نيز کم نيست. رنگهای طبيعی بسيار کم مصرف می شود و بيشتر در قاليهای خوب از رنگهای شيميايی دندانه ای استفاده می شود. در روستاهای اطراف اصفهان نيز کم و بيش دارهای قالی وجود دارد. روی اين دارها قالی و قاليچه ها طرح شاه عباسی و ساير طرحهای اصفهان بافته می شود. رنگهای بکاررفته در آنها عموماً نباتی بوده و بيشتر از روناس، قارا، اسپرک، گنده يا گندل، پوست گردو، پوست انار و چند گياه ديگر استفاده به عمل می آيد.

از توابع اصفهان که در هنر قالی بافی مشهور هستند از قاليچه های بختياری و قالی های جوشقان بايستی نام برد. قاليچه های بختياری را البته بيشتر در روستاهای شهرکرد و چهار محال می بافند. قالی و قاليچه های جوشقان از زمان صفويه مشهور عالم بوده است و سابقه قالی بافی جوشقان به پيش از زمان صفويان می رسد. ولی در روزگار شاه عباس اين صنعت در آنجا توسعه بسيار يافت. در آن زمان کارگاههای متعدد شاهی در آنجا مشغول کار بوده اند. جوشقان در آن زمان از توابع کاشان بوده است. در موزه های اروپا و امريکا تعداد زيادی قالی وجود دارد که منصوب به اين روستای کوچک بوده است. قاليهای جوشقان ريز بافت و دوپوده است. نقش قالی جوشقان شکسته است و شايد از دويست و پنجاه سال پيش تابحال همچنين ثابت مانده است. رنگهای آن از بهترين رنگهای طبيعی انتخاب می شود و همچنين رنگها کاملاً زنده و شاداب است. نوع پشم قالی جوشقان بسيار خوب و خامه آن دستريس است و گره جفتی چندی است که در جوشقان رخنه کرده است. درميمه واقع در سه فرسنگی جوشقان بر سر جاده اصفهان به تهران نيز قاليهايی با همان نقش شکسته جوشقانی اما ريز بافت و بهتر از کار خود جوشقان بافته می شود.

نايين در شمال يزد و کناره دشت کوير قرار دارد و پيش از اين به بافتن عباهای بسيار لطيف شهرت داشت اما پس از آنکه در کشور ما مردم به لباس اروپايی درآمدند عبا منسوخ گشت. بافندگان نايين مانند شال بافان کرمان و مخمل و زيبا بافان کاشان به قالی بافی روی می آوردند. صنعت قالی بافی در نايين در آستانه جنگ دوم جهانی آغاز شد و چون بافندگان آنجا همواره با پشم نازکتر سروکار داشتند به بافتن قاليچه های بسيار ريز بافت پرداختند و از آنجا که ميزان توليد کم و جنس بسيار خوب بود، بازار خوبی برای کالای خود يافتند. که در زمان جنگ باز بر رونق آن افزوده شد. بدين ترتيب قالی نايين که شايد بهترين قالی امروز ايران باشد پديد آمد. پشم نايين نازکتر و نرمتر از ديگر پشمهای ايران است. رنگها چندان دلاويز نيست و تنوع ندارد. شايد۹۰ درصد قاليهای اصفهان دارای متنی است به رنگ کرم بايک ترنج سرمدادی يا آجری و حاشيه آجری تند، رنگهای فرعی نيز در مايه های تند و شماره آنها محدود است و شايد در سراسر صنعت قالی بافی اصفهان بيش از ۱۵ رنگ بکار برده نشود. مسئول اين امر البته رنگرزان اصفهان هستند. ولی همچنين خود صاحب کار که توجهی به مايه های رنگی که تحويل می گيرد ندارد نيز مقصر است.

قالی کاشان

قالي های تاريخی و گرانبهای کاشان مظهر زيبايی ذوق و هنر ايرانيان در جهان است. قالی ايران که عامل بزرگ شناسايی کشور کهنسال ما به جهانيان گشته و اکنون در زندگانی همه اقوام بشر از هر نژاد و ملت خودنمايی می کند، گذشته از تامين نيازمنديهای زندگی و تشکيل اندوخته پربهای هر خانه و خانواده ای، ارزنده ترين نماينده انديشه های لطيف انسانی و زيباترين پديده*های دلپذير بشمار می رود. اما قالی کاشان که شهرت آن دنيا را فرا گرفته و شامل گرانبها ترين آثار هنری و قطعه های ممتازی در نوع خود می باشد از نظر تاريخی دو عصر متفاوت و مختلفی را پيموده و يک تعطيل طولانی و فاصله زمانی قريب به دو قرن اين دو مرحله را از يکديگر جدا ساخته است. هر چند اظهار نظر قطعی درباره همه قالی های بافت کاشان که اکنون در موزه ها و مجموعه های دنيا موجود است کار سهل و آسانی نيست اما از بررسيهای فنی کارشناسان و تحقيق و تطبيق کلی و قراين ديگر خصوصياتی از قالی کاشان به دست آمده که برای شناختن و تشخيص آنها بسيار مؤثر است. از جمله تزئينات مربوط به نقش و تزئينات و ريزه کاريها و نقش و نگار مشترکی که با ظروف سفالی و کاشی سازی کاشان در آنها موجود است.همچنين بافت ريز و مخمل نما و ظرافت خاص آن نسبت به قالی های ديگری که باگره فارسی بافته شده است. پروفسور پوپ مختصات ديگری را هم برای نقشه قاليها ی کاشان شمرده است مانند: ترنجهای کنگره دار و برگهای ظريف، شاخه ها و برگهای دندانه دار و... .

قلمکارسازی

قلمکارسازی يکی از صنايع دستی پر سابقه ای است که قرنها در اوج شهرت بود و از دوره مغولها در ايران مرسوم شده است. در دوره مذکور به منظور جلب نظر خوانين مغول ايرانيان نيز دست به ابتکاراتی زدند که از جمله ابداع نقاشی روی پارچه يا پارچه های قلمکار بود، سپس اين صنعت در زمان صفويه گسترش بيشتری پيدا کرد. به هر صورت عمر پرشکوه اين صنعت در زمان صفويه بود و در اواسط عصر قاجاريه بتدريج از رونق آن کاسته شد. در زمان سلطنت شاه عباس کبير اين صنعت رونق بسزايی يافت و بيشتر لباسهای مردانه و زنانه از پارچه هاي قلمکار تهيه می شد و اين پارچه ها در اين زمان شهرت فراوان داشته و مورد توجه درباريان بود و از اينرو بيشتر لباس آنان از " قلمکارزر" يا " اکليلی" تهيه می شد. در آن زمان محلهای مخصوصی برای تهيه لباس درباريان در بازار قيصريه اصفهان وجود داشت وپارچه هاي قواره ای قلمکارراکه دراصطلاح آن روز "دلگه" ناميده می شدرا از آن محلها به دست می آوردند.

در زمان سلطنت رضا شاه با امتيازات خاصی که برای صنعتگران و ارباب حرف به ويژه صنعتگران قلمکار فراهم شد بار ديگر اين صنعت رونق گذشته خود را به دست آورد و عده ای از استادکاران بزرگ قديمی مثل شيخ حريری مشهدی عبدالخالق، حاج محمدرضا و حاج محمد تقی اخوان چيت ساز، برادران بيرجندی و شيخ بهايی و چند تن ديگر شرکت توليد قلمکار را تشکيل دادند. اگر علاقه و پشتکار عده ای از استادکاران اين فن نبود، اکنون اثری از اين صنعت ظريف باقی نمی ماند ولی تلاش پيگير صنعتگران اين رشته و استقبالی که از آن شد موجب شد تا بار ديگر حجم تقاضا برای اينگونه پارچه های نقش دار افزايش يابد و چون مقدار توليد و عرضه اين محصول محدود بود صنعتگران را به چاره انديشی و پيدا کردن راه حل جهت عرضه بيشتر باهمان کيفيت هنری واداشت. در اين مورد تنها راه چاره را ايجاد نقوش مورد نظر را روی قالب و انتقال قالبهای مذکور روی پارچه دانستند. معروفترين استاد قالب تراش در اين رشته مرحوم استاد رحيم بيدادی بود که سالها پيش در گذشت. از استادان ديگر قالب تراش می توان از استاد اسماعيل قالب تراش و استاد مهدی اوليايی نام برد.

خاتم سازی

خاتم هنر آراستن سطح اشياء با مثلثهای کوچکی است که طرحهای گوناگون آن همواره به صورت اشکال منظم هندسی بوده است. اين شکلهای هندسی را با قرار دادن مثلثهايی کوچک در کنار هم نقشبندی می کنند. می توان گفت، کار خاتم نقشهای هندسی تشکيل شده از مثلثهای سه پهلو (متساوی الاضلاع) است که از عاج، استخوان، چوب و مفتول برنج ساخته شده و معمولاً به ضخامت ۲ ميلی متر در سطح خارجی يا سطح داخلی و خارجی اشياء چوبی چسبانده می شود. آثاری که از قديم مانده نظير درهای کاخها، رحلهای قرآن و صندوقهای مقابر خاتمکاری نشان می*دهد که اين هنر در زمان قديم و به ويژه عهد صفويه رواج کامل داشته يکی ازمراکز اصلی آن هم اصفهان بوده است. اما همين معلوم می*کند تا چند سالی اين هنر در اصفهان رو به زوال گذاشته و تنها شيراز مرکز اين صنعت شده است. در ابتدا کار خاتم با استفاده از مثلثهای بسيار بزرگ که پهلوی هم قرار می دادند تهيه می شد ولی به تدريج با پيشرفت ذوق و تبحر هنرمندان ابعاد مثلثها ريزتر و کوچکتر شد. بهر حال هنر خاتم سازی از زمان پيدايش تا کنون تحولاتی را داشته است. صنعتگران خاتم ساز برای تهيه خاتم از مواد اوليه متنوعی استفاده می کنند که در کمتر صنعت دستی ديگری اين چنين تنوعی به چشم می آيد. اين مواد عبارتند از: چوب فوفل، چوب گردو، چوب نارنج، چوب عناب، استخوان شتر، مفتول برنجی، لايه برنجی، سريشم گرم، سريشم سرد، فرمالين، فيبر و روغن جلا و تخته سه لايی. غير از آن برای تکميل ساخت از چفت و لولا و غيره نيز استفاده می کنند. از خاتم در تهيه محصولات مختلفی استفاده می شود که از آن جمله است: قاب عکس، جعبه سيگار، عصا، پيپ، جعبه لوازم آرايش، جا کليدی، جاقلمی و جلد آلبوم. در اصفهان علاوه بر اشياء خاتم که به شيوه شيرازی می سازند قسمتی از مصنوعات خاتم را با نقره و مينا سازی توأم کرده اند که در شيراز وجود ندارد. مثلاً جعبه های خاتمی که رويه آن را نقاشی مينياتور می کنند و روی آنرا روغن می زنند.

ساخت و قلمزنی فرآورده های مسی و برنجی

يکی از پر رونق ترين رشته های صنايع دستی اصفهان ساخت و قلمزنی محصولات نقره ای مسی و برنجی است. مواد اوليه مورد مصرف سازندگان فرآورده های مس و برنج و نقره شامل نقره، مس، برنج و آلياژ مس و برنج است. مقداری از مواد اوليه مذکور از کشورهای ديگر نظير يوگسلاوی بقيه آن در ايران از شرکتهای برق منطقه ای و شرکت ملی نفت ايران و غيره تهيه می شود. ابزار کار صنعتگران اين رشته از دو دسته تشکيل می شود. يک دسته از ابزار در مرحله ساخت محصولات مورد استفاده قرار می گيرد مانند دستگاه خم کاری، موتور فرچه، کوره برقی، سندان، چکش و دسته ديگر که در مرحله قلمزنی مورد احتياج است و عبارت از دستگاه قير آب کنی، پرگار، تعدادی قلم آهنی، چکش و غيره است. برخی از کارگاه های اين رشته صرفاً بکار ساخت محصولات نقره مسی و برنجی مشغول هستند و در مقابل کارگاههايی نيز وجود دارد که فقط کارقلمزنی برروی اين فلزات را انجام می دهند و دسته سوم کارگاههايی می باشند که به هر دو کار ساخت و قلمزنی تواماً می پردازند.

منبت کاری

واژه منبت به معنای کنده کاری خاص و همراه با خلل و فرج روی چوب است که سابقه ای ديرينه دارد، شايد بتوان آغاز تاريخ منبت کاری را از زمانی دانست که انسان نخستين بار، با ابزاری برنده چوبی را تراشيده است. در حال حاضر هم هنر منبت کاری همچنان رواج دارد و در گوشه و کنار ايران هنرمندان بسياری بدان مشغولند اما متأسفانه رفته رفته استفاده از نقوش اصيل که شامل طرحهای اسليمی و ختايی يا گل و بوته است رو به فراموشی می رود و طرحهای خارجی جای آنها را می گيرد. در نوعی از اين هنر بجای آنکه زمينه چوب را کنده کاری کنند ونقش مورد نظر را برجسته سازند چوبهای مختلف را با رنگهای گوناگون طبيعی آن بريده پهلوی هم قرارمی دهند. اين کار شباهت زيادی به هنر موزائيک دارد. در اين گونه جديد از چوبهای شمشاد برای رنگ زرد و عناب برای رنگ قرمز استفاده می کنند. زمينه کار بيشتر از چوب گردو و يا ريشه درختان جنگلی است که خود دارای نقوش زيبايی هستند. مهمترين ماده ای که روی آن منبت کاری می کنند چوب است. اين چوب بايد محکم و بدون گره باشد. برای اين منظور از چوبهای آبنوس، فوفل، بقم، شمشاد، و عناب و گردو، استفاده می کنند. البته آبنوس و بقم چون هم محکمتر و هم چربتر هستند دوام بيشتری دارند اما در ايران بخاطر فراوانی چوب گردو اکثراً از اين چوب استفاده می شود. منبت کاری چوب در شهرهای گلپايگان و اصفهان رونق و رواج درخور و شايان توجه*ای دارد.

نمد مالی

نمد مالی در استان اصفهان رونق فراوان دارد و يکی از مراکز مهم توليد انواع نمد شهر«شهرضا» است.

گيوه بافی و گيوه دوزی

متأسفانه گيوه دوزی در شهرهای مختلف استان اصفهان در حال از بين رفتن است. گيوه دوزان اين شهر علاوه بر توليدگيوه به تعمير کفش نيز می پردازند. نحوه توليد گيوه که شامل تهيه رويه، تهيه تخت گيوه و نهايتاً دوخت رويه و تخت است، همانند ساير مناطق کشور است.

عبابافی در نايين

نايين در مشرق شهر اصفهان قرار دارد و تنها صنعت دستی آن عبا بافی که در ناحيه ای نزديک شهر نايين به نام محمديه وجود دارد. حدود ۲۵ درصد عباهای توليد شده در محل به فروش می رسد و بقيه به شهر های مشهد و قم و گاهی کشورهای عربی ارسال می شود.
سفال و سراميک سازی در شهرضا

در شهر اصفهان و نيز در شهرهای نطنز و شهرضا در استان اصفهان سفال و سراميک سازی رواج دارد. شهرضا از مراکز عمده سفال سازی ايران است و محصولات آن دارای خريداران بسيار است. نقش هايی که در سراميک شهرضا به چشم می خورد اغلب نقش گل و بوته و ماهی است و برای رنگ کردن لعاب نيز از اکسيدهای فلزات آهن، مس و منگنز و کبالت استفاده می شود. درشهر نطنز نيز يک کارگاه سراميک سازی با استفاده از خاک استون ور محصولات جالبی را توليد می کند. در شهر اصفهان هم کارگاه های متعدد سفال و سراميک سازی وجود دارد.

پوست و پوستين دوزی

صنعت پوست دوزی در اصفهان از صنايع دستی پررونق اين شهر در گذشته بوده است ولی اکنون آن رونق ديرين را ندارد. فرآورده های پوستی اصفهان به لحاظ ظرافت و لطافت الياف و رنگ سفيد يکدست آن خواستاران زيادی دارد. بررسی ها نشان می دهد که تعداد خريداران فرآورده های پوستی روز به روز در حال کاهش است، از طرفی کاهش تعداد کارگاه های پوست دوزی نيز حاکی از نقصان تقاضا برای محصولات مذکور است.

مليله سازی در اصفهان

يکی از رشته های صنايع دستی اصفهان که از ارزش هنری زيادی برخوردار است و توليد محصولات آن نياز به ظرافت و دقت فوق العاده دارد مليله سازی است و فرآورده های توليدی صنعتگران اين رشته نمايانگر ذوق سرشار آنان است. بايد به اين نکته توجه کرد که در توليد برخی از فرآورده ها چون گل سينه و گوشواره تنها مليله سازان دخالت ندارند بلکه از مينا سازان و زرگران هم استفاده می کنند و در مقابل انجام عمل به آنان کارمزد می دهند.

سکمه دوزی و قلاب دوزی

يکی ديگر از رشته های صنايع دستی موجود در شهر اصفهان سکمه دوزی و قلابدوزی است. مواد اوليه مورد استفاده سکمه دوزان و قلابدوزان عبارت است از: کتان ايرانی و خارجی و نخ پنبه ای (که از تهران تهيه می شود و به صورت کلاف يا عمامه ای است)، کتان خارجی را که بيشتر هم مورد استفاده دارد و عرض آن ۱۴۰ سانتيمتر است. روميزی گرد، زيربشقابی و دستمالهای مخصوص از انواع محصولات سکمه دوزان يا قلابدوزان است.
نگارگری در اصفهان

نگارگری در ايران از سابقه ای طولانی برخوردار است. در زمان شاه عباس دوم که اصفهان پايتخت و مرکز هنر ايران شد، نگارگری هم در اين شهر تکامل يافت. معمولاً برای نگارگری از چوب، عاج، فيبر و استخوان استفاده می شود و هر کارگاه رأساً اقدام به توليد می کند و معمولاً برای دور قاب عکس و جعبه از خاتم و مينا استفاده می شود. ضمن آن که بايد گفت عده*ای از هنرمندان اصفهانی نيز در زمينه طراحی فرش، تذهيب و تشعير هم فعاليت دارند.

نقره سازی

نقره سازی از جمله صنايع دستی رايج در شهر اصفهان است کارگاه هايی که در آنها کار نقره سازی انجام می شود کارهای ديگر از جمله قلمزنی روی نقره محصولات مسی و برنجی انجام می دهند. انواع فرآوده های توليدی نقره سازان عبارتست از: سرويس چايخوری، گلدان، شمعدان وسرويسهای چند پارچه.
ميناکاری اصفهان

مشکل بتوان گفت از چه زمانی هنر مينا کاری در ايران رواج گرفته است. زيرا از روزگاران پيش از عهد صفويه نمونه هايی از ميناکاری در دست نيست وحتی از دوران صفوي هم نمونه های قابل ملاحظه ای برجای نمانده است. لکن در دوران قاجاريه مينا کاری به مقدار کم وجود داشته است و اشيايی مانند سرقليان وکوزه قليان وکوزه و بادگير قليان را ميناکاری می کرده اند. رواج صنعت مينا کاری در اصفهان از دوران پهلوی و حدود سال ۱۳۱۰ ه.ش. است و مخصوصاً اين که اين هنر- صنعت به وسيله يکی از استادان هنرمند و بنام اصفهان يعنی استاد شکرا... صنيع زاده بسط و توسعه يافت و شاگردانی در اين مکتب تربيت شدند که هر يک کانون ديگری در هنر مينا بوجود آوردند. بيشتر اشيايی که مينا سازان فعلی به بازار عرضه می کنندعبارتست از گوشواره، گلوبند، انگشتر، جعبه های بزرگ و کوچک آرايش زنانه، قوطی سيگار، جعبه های خاتم کاری و مينا کاری، بشقاب مينا، گلدان مينابه اندازه های مختلف، تابلوهای بزرگ و کوچک ميناکاری که با هنرهای ديگر مانند طلا کاری و خاتم کاری و مينياتور ترکيب می شود. روی اشياء طلايی و نقره ای هم می توان مينا کاری کرد ولی اساساً مينا کاری روی مس انجام می شود.

کاشی سازی

کاشی سازی يکی از اصلی ترين صنايع دستی اصفهان است. در اين فرآورده ها ويژگی طرحها و نقشهای قديمی به خوبی حفظ شده است و حتی امروز هم خواستاران بسياری دارد. از ديگر هنر هايی که با استفاده از کاشی در اين استان انجام می گيرد کاشی معرق می باشدکه عبارت از بريدن و خرد کردن کاشی و در کنار هم قرار دادن آنهاست. از آنجاکه نقشهايی که روی کاشی ها پياده می شود تا حدی پيچيده است کاشی سازها نمی توانند آنها را به صورت ذهنی ترسيم کنند، از اين رو صنعتگران طرحهای مورد نظر را به طراحان سفارش می دهند. پس از اينکه طرح مورد نظر تهيه شد صنعتگران آنرا روی کاشی پياده می کنند. برای اين منظور طرح مورد نظر را روی کاشی ساده که قبلاً آماده شده قرار می دهند و سپس روی خطوط طرح، سوزن فرو می کنند و به اين ترتيب خطوط نقشه در جای سوزن باقی می ماند که باريختن گرد زغال روی منفذهای ايجاد شده، شکل و طرح مورد نظر برروی کاشی انتقال داده می شود. پس از آن خطوط را بر حسب ذوق و سليقه رنگ آميزی کرده و جهت پخت به داخل کوره می گذارند. از اين به بعد محصول آماده عرضه به بازار خواهد بود.

طلا کوبی روی فولاد

طلاکوبی يکی از شيوه های تزيين اشياء و آثار فولادی است که در شهر اصفهان رواج دارد. از فولاد علاوه بر افزارهای معمولی اقدام به ساخت علم نيز می کنند که می دانيم آن را پيشاپيش صف عزاداران بويژه در مراسم سوگواری سالار شهيدان حضرت امام حسين (ع)، حرکت می دهند. علم علاوه بر تيغه های فولادی معمولاً دارای پيکره هايی از برخی از پرندگان حيوانات ديگر و نيز گلدان، قوطی و شمعدان است که تمامی آنها به ميله ای که قاب بر آن تکيه دارد متصل است و برروی تيغه های علم بويژه تيغه وسط که از ساير تيغه ها بلندتر است اسماء مبارکه طلاکوبی می شود. در حال حاضر طلاکوبی برروی مجسمه های پرندگان و حيوانات نظير طاووس، کبوتر، آهو، شير و... (که در واقع به تقليد از پيکره هايی که به انواع علم های سوگواری متصل است، ساخته و پرداخته می شود.) نيز صورت می گيرد.

قفل سازی

چيزی که موجب شگفتی هر بيگانه ای که از ايران ديدن می کند می شود همانا نزديکی و پهلوی هم بودن اشيای بسيار کهن و کالاهای نو و وارداتی است. در مورد قفل و کليد هم همين طور است. قفل کردن خزانه ها و انبارهای گندم و پرستشگاهها در هزاره دوم ق.م. در مصر و بين النهرين متداول بوده است. قفلی که قفل ساز ايرانی می سازد نشانه نبوغ فنی او در جهات مختلف است. پاره اي از اين قفل ها همانند قفل های مصری و يونانی است، برخی ديگر همانند قفل های رومی ها است برخی به قفلهای چينی و هندی می ماند و تعدادی هم مانند قفلهايی است که در اروپا از قرون وسطی تا انقلاب صنعتی به کار برده می شد. قفلهای ايران را از ديدگاه فنی می توان به رده های زير بخش کرد.

الف) قفلهای ثابت در (کليدون خانه)


۱-کلون دان
۲-کلون
۳- قفل فنر پخش شو

ب) قفل آهن

۱- قفل فنر (با کليد پيچی)
۲- قفل فنری (با کليد فشاری)
۳- قفل لوله (با کليد پيچی)
۴- قفل رمز (حرفی بی کليد)
لاکی روغنی

محصولات لاکی روغنی مختلف هستند از آن جمله قلمدان سازی است. قلمدان و قلمدان سازی با هنر و فرهنگ ايران رابطه و پيوند ديرينه دارد. چرا که گرانمايه ترين ميراث های نقاشی و نگارگری تذهيب و منبت کاری هنرمندان قديمی ما بر جعبه های قلمدان نقش بسته است. از طرفی قلمدان در گذشته ای نه چندان دور مهمترين وسيله کتابت و بهترين عامل برانگيختن و ترغيب مردم طبقات گوناگون به فراگيری آموزش و خطاطی و خوشنويسی بود. قلمدان سازی از عهد صفويه رونق و اعتبار افزونی گرفت. قلمدانهای اين دوره از جمله اصيل ترين آثار هنری باستان به شمار می رود. قلمدان ها به طور عمده از سه دسته تشکيل يافته اند (از نظر جنس)

۱- قلمدانهای چوبی
۲- قلمدانهای فلزی
۳- قلمدانهای مقوايی

به طور کلی از لحاظ اندازه قلمدانها بر چهار گونه اند:

الف) کوچک که به آن نيم بهره نيز می گويند و ابعاد آن ۲*۱۳ سانتيمتر است.
ب) قلمدان متوسط يا يک بهره که ابعاد آن۷/۳۲۱ سانتيمتر است.
ج) قلمدان عادی که دوبهره نيز ناميده می شود و ابعادش ۴/۴۵/۲۳ سانتيمتر است.
د) قلمدانبزرگ که تقريباً به اندازه جعبه قلمدان است به ابعاد ۵/۵۲۸ و سه بهره نام دارد.

از قلمدان سازان معروف که قلمدان مقوايی می ساختند. که در دوره قاجار شهرت داشتندمی توان به ميرزا ابوالقاسم طباطبائی، مشهدی حسن تهرانی، عبدالحسين مقوا ساز اصفهانی و کريم مقوا ساز اشاره کرد. از محصولات ديگر لاکی روغنی می توان به جلد سازی و قاب آئينه اشاره کرد.

به لاکی روغنی هايی که از جنس کاغذ تهيه می شود پاپيه ماشه هم می گويند، پاپيه ماشه که اساساً واژه ای فرانسوی است و در فرهنگهای لغت به معنی کاغذ فشرده آمده، معمولاً به اشيايی مقوايی که سطح آنها به وسيله نگارگری تزيين و با لاک مخصوص پوشش يافته است اطلاق می شود. سابقه اين نوع هنر که در گذشته «نقاشی روغن» يا «لاکی» ناميده می شد، چندان روشن نيست، ليکن از آثار موجود در موزه ها چنين استنباط می شود که تا بعد از دوره سلجوقيان کليه کتابهای خطی دارای جلد چرمی ساده يا ضربی و فاقد هر نوع تزئينات اسليمی بوده است. در دوره ايلخانی نيز که شهر هرات مرکز عده تحقيقات و تأليفات بوده و جلد کتاب بسيار معتبر از نوع سوخت و جلد کتاب عادی معمولاً چرمی سادهيا ضربی و فاقد هر نوع تزئينات اسليمی بوده است. در دوره ايلخانی که شهر هرات مرکز عمده تحقيقات و تأليفات بوده و جلد کتاب بسيار معتبر از نوع سوخت و جلد کتاب عادی معمولاً چرمی ساده يا ضرب بوده وبرای تزئين کتب علاوه برنقوش اسليمی آزخطوط ختايي استفاده می شده و ظاهراً تا آن زمان پاپيه ماشه در ايران رواجی نداشته ولی اسناد معتبری در دست است که نشان می دهد اين هنر از دوره صفويه به ايران راه يافته و به موازات ساير انواع صنايع دستی شکل گرفته و متکامل شده است.
سوزن دوزی

اين «هنر- صنعت» توليدش در انحصار زنان و دختران خانه دار است. در حال حاضر از اين هنر علاوه بر کلاه برای تهيه زير ليوانی، کمربند، کفش، جليقه استفاده به عمل می آيد. طرحهای سوزندوزان عموماً ذهنی و ملهم از برداشتها و بينش های مشخص هنرمندان از محيط طبيعت است و بيشتر شامل گل بوته های تمثيلی می شود.

صحافی

عبارتست است از عمل اتصال همه برگهای کتاب و قراردادن آنها در پوشش و محافظ به نام جلد که می تواند با دست يا با ماشين باشد. البته اين کار در قديم بيشتر توسط دست هنرمندان با ذوق انجام می گرفت و هر هنرمند با ذوق و استعداد آثاری هنری خلق می*کرد که نمونه های آنها هم اکنون درموزه ها موجود است. قديميترين نسخه های جلد شده، از روايتهای انجيل بود که مربوط به شش قرن بعد از ميلاد است که در مصر نوشته و کاغذ آن از جنس پاپيروس است. که روی آن را از چرم می پوشاندندو برای بستن آن از چرم استفاده می کردند. جلدها را از نظر نوع ساخت آن به انواع مختلف میتوان تقسيم کرد که هر کدام از روشها به مرور زمان در اثر پيشرفت هنر جلد سازی بوجود آمده است.

۱-جلدهای سوخت
۲-جلدهای ضربی
۳-جلدهای لاکی

ضريح سازی

در اصطلاح فارسی ضريح را صندوقی بر قبر و حفاظی گرداگرد قبر معنا کرده اند. که بعضاً با عناوينی چون صندوق حايل حفاظ محجر نيز همراه است. در فرهنگ فارسی امروز چنين آمده است: ضريح صندوقی مشبکی است که برروی مزار اوليا و قدسيان نصب می کنند. نکاتی که در ساخت ضريح بايد رعايت شود: عامل تقدس، عدم کاربرد صورت در نقوش، کتيبه های قرآنی و طلا، آوردن سوره های ياسين، الرحمن (آيه تطهير، آيه نور، عددهای بکاررفته و سمبل آنها، ذکر نام بانی و تاريخ ساخت آن، علامتی به عنوان شاخص ضريح و صاحب آن، ديگر مدفونين در ضريح) ضريح از نظر فرم، محفظه ای است مکعب مستطيل با عرض و طول و ارتفاع متغير که اغلب پلان آن مستطيل است و در نگاه اول چون اتاقکی فضای داخل مقبره را از اطراف جدا نموده است. اجزاء متشکله ضريح به ترتيب: بدنه و اسکلت، پيکره های سنگی، ستونها، پايه ستون، گوی ماسوره ها، لچکی ها، ترنجها، کتيبه های نقره، حواشی برجسته کاری، کتيبه*های طلامشبکهای طلايی، زهوارها، ميخهای تزيينی، گلدانها، نقاشی های داخل ضريح، پارچه روی سقف مزار،

هنرهای تشکيل دهنده مجموعه هنری ضريح

طراحی و نقاشی سنتی، درودگری، مرصعکاری و ترصيع، زرگری، سازندگی، بافت، ترمه بافی و رودوزی، قلمزنی و سبکهای مختلف آن، مينا سازی، حجاری، خطاطی. استادان ضريح ساز شهر اصفهان عبارتند از: استاد حسين پرورش، استاد اصغر مباشرپور، استاد مهدی ذوفن، استاد حاج محمد تقی ذوفن و استاد کميليان، استاد محمد علی فرشيد، استاد علی واليان، استاد سطوت، استاد علی حاج زرگر باشی، استاد ديناری.

فيروزه کوبی

فيروز کوبی يکی از معدود رشته های صنايع دستی است که سابقه تاريخی چندانی نداشته و در حال حاضر هم توليد محدودی دارد و همين امر باعث آن گرديده تا فيروزه کوبی آنگونه که بايد شناخته نشده باشد هر چند که زيبايی و گيرايی يک محصول خوب صنايع دستی را با خوددارد. قدمت فيروزه کوبی به حدود ۷۰سال قبل می رسد و در آن زمان صنعتگری بنام«يوسف حکيمان» معروف به محمد رضا در مشهد کار فيروزه کوبی بر روی زينت آلاتی نظير دستبند، گل سينه، گوشواره... را شروع کرد. و حدود ۲۰ سال بعد اين صنعت توسط صنعتگر ديگری بنام«حاج داداش» از مشهد به اصفهان برده شد. در حال حاضر صنعت دستی فيروزه کوبی فقط در اصفهان رايج و صنعتگران شاغل در اين رشته نيز همچون توليد آن محدود است. در اصفهان فيروزه کوبی صرفنظر از جواهرات در ظروفی مانند بشقاب، ليوان، کاسه و گلاب پاش و... نيز مورد استفاده قرارمی گيرد. يکی از کارهای جنبی صنعت فيروزه کوبی تهيه«زيرساخت» است که در کارگاه زرگری و به طور جداگانه صورت می گيرد. يک فرآورده فيروزه کوب اعم از زيور آلات و يا ظروف عبارت از شيئی است مسی، برنجی، نقره ای و يا برنزی که ذرات و قطعات ريز سنگ فيروزه بر قسمتهايی از سطوح آن به فرم موزاييک در کنار هم نشانده شده و به اين ترتيب جلوه ای خاص به آن بخشيده می شود. ساخت و پرداخت چنين فرآورده ای شامل دو مرحله کلی است:

الف) زرگری
ب)فيروزه کوبی

صنعتگر توليد کننده فيروزه کوب در مراحل مختلف کار از ابراز کار و وسايلی نيز بهره می گيرد که عمدتاً شامل قالب، چکش، دريل، چراغ گاز، چراغ بنزينی، گاز انبر، انبردست، پنس، منقاش، لوله های مختلف فلزی، سوهان و سنگ سمباده است. نکته حايز اهميت در فيروزه کوبی در درجه نخست نصب صحيح فيروزه برروی فلز است به گونه ای که دارای قدرت کافی بوده و هنگام پرداخت قطعات فيروزه از آن جدا نشود و ديگر اينکه هر چه ظرف فيروزه کوبی شده پرکارتر باشد و قطعات سنگ منظم تر در کنار يکديگر نصب شده باشد و فاصله زيادی در بين قطعات فيروزه ديده نشود کار دارای ارزش هنری بيشتری است.

صنایع دستی استان ایلام

گليم بافی

گليم بافی يکی از اصيل ترين صنايع دستی ايران است که به مراتب بيش از قالی بافی قدمت دارد. از خصوصيات گليم آن است که از حيث وزن بسيار سبکتر از قالی بوده و به آسانی قابل حمل و نقل است ضمن آن که دارای ظرافت و زيبايی خاصی است. گليم بافی در تمام ايران به عهده زنان بوده و زنان عشايری ايلام نيز آن را به گونه ای زيبا انجام می دهند، گليم گل برجسته را می توان از گليم های خاص يا گليم های يک رو ولی غير "سوماک" دانست، چرا که در بافت آنها از روش و تکنيک های مختلف گليم ساده (پودگذاری)، بافت گليم سوماک (پودپيچی) و شيوه بافت قالی(گره کامل) استفاده می شود و گليم گل برجسته ايلام دارای معروفيت خاص است. اين نوع گليم با استفاده از نقشه بافته شود.

موج بافی

موج بافی از رشته های صنايع دستی رايج در ايلام است. موج بافی بيشتر در خانواده ها انجام می شود. انواع موج، احرامی، رانکه و چوغه (نوعی شال کردی که از حدود۲۲ متر آن يک دست لباس تهيه می شود) است. دستگاه موج بافی چوبی بوده که گاه در روی زمين و گاه در داخل گودالی قرار می گيرد. هر دستگاه نيازمند دونفر است. يک نفر بافنده و يک نفر ماسوره پيچ. موج(رختخواب پيچ)، احرامی، در اطراف پاوه(نوسود) بافته می شود. شال کردی نيز در ايلام بافته می شود که کردها از آن لباس تهيه می کنند. اندازه موج به علت متغير بودن عرض دستگاهها متفاوت است ولی بيشتر آن را يک پارچه به طول ۱۰ متر و عرض ۵۰ تا ۶۰ سانتيمتر می بافند. پس از بافت آن را به چهار تخته تقسيم کرده و از پهنا به هم می دوزند. در بعضی از کارگاهها که عرض دستگاه بيشتر و بين ۶۵ تا ۷۰ سانتيمتر است, موج از سه قطعه تشکيل شده است.
نمدمالی

نمد کف پوشی است که از پشم حلاجی شده پهنه می شود و اگر در توليد آن دقّت و مهارت به کار رود دارای مزايای گوناگونی است. چون افزون برزيبايی رطوبت کمی را جذب می کند, حمل و نقل آن آسان است و بالاخره نسبت به هزينه اش بادوام است. نمد مورد مصرف ايلات و روستائيان است. چادرنشينان معمولاً برای نمد پشم, چين اول گوسفند را مورد مصرف قرار می دهند که مرغوبتر است. محصولات توليدی از نمد عبارتند از: جليقه چوپانی و فرش نمدی.
چپغ بافی

چادرنشينان برای استراحت خود و داشتن سرپناه از چادری استفاده می کنندکه سقف آن معمولاً از موی بز است و توسط خود عشاير بافته می شود. ديواره آن را "چپغ" می نامند و آن عبارت است از بافت حصيری به صورت ديواره که قريب ۵/۱ متر پهنا دارد و در روی آن نقش های متفاوتی به وسيله نخ های رنگارنگ پشمی آيجاد شده است.
خراطی

در ايلام از چوب درخت "کيکم" برای خراطی استفاده می کنند. توليدات آنها بيشتر چوب سيگار و قوطی سيگار است. چوب سيگارها به شکل ماهی و يا اشکال ديگر بوده و بسيار ظريف و هنرمندانه ساخته می شود. چوب "کيکم" مصرفی را از جنگل مجاور شهر تهيه کرده و آن راتبديل به قطعات کوچکتر نموده واز آن, بدنه چوب سيگار را می سازند, سپس آن را با سوهان به شکل موردنظر درمی آورند. پس از تراش و پرداخت کامل آن را با روغن چرب می کنند و بعد از اين عمل چوب سيگار به رنگ نارنجی متمايل به سرخ درمی آيد که همراه با نقوش طبيعی چوب بسيار جالب می شود. در شهرهای مهران و ايوان نيز کار خراطی انجام می شود.
ساخت زيورآلات

کردها با توجه به اهميت نقره در گذشته و سنن قوی خويش دارای جواهراتی هستند که هر چند بی شباهت به جواهرات ترکمن نيست, اما دارای ريزه کاری های خاص خود است که با توجه ساکن شدن عشاير رونق ديرين خود را از دست داده است. جواهرات کردی در خانه ها ساخته شده و گاه نيز آنها را در مغازه های زرگری عرضه می کنند.

قالی بافی

بافت قالی و بويژه بافت قاليچه های ابريشمی و کرکی در مناطق شهری, روستايی و عشايری از استان ايلام رواج دارد و زيباترين قاليچه های ابريشمی و کرکی را در دره شهر و روستاهای اطراف آن و قالی های با رجشمارهای تا حدود ۴۰ را در شهرهای ايوان, ايلام و روستاهای اطراف آبدانان و... می بافند. توليد قاليچه های ابريشمی بويژه ظرف سالهای اخير در دره شهر از رونق قابل ملاحظه ای برخوردار شده است. از استادکاران نمونه استان ايلام می توان خانم ثروت منصوری, فريده ملکی, نسرين گوهری, صنعت بيگ محمدی در رشته گليم برجسته, آقای خدارحم اولاد در قالی بافی, خانم بانو خورانی و جيران عبدل خانی در احرامی بافی, خانم معصومه شفيعی و آقای ارسلان امير پناهی در رشته معرق کاری را نام برد.

صنايع دستی استان بوشهر

در حال حاضر مهمترين محصول صنايع دستي استان بوشهر گليم و گبه صادراتي است كه در مناطق وسيعي از شهرستان هاي استان رواج دارد. مهمترين مراكز گبه بافي در استان بوشهر عبارتند از روستاهاي تابعه شهرستان گناوه. پس از آن بايد از عباي شتري بوشهر نام برد كه البته امروزه به مقدار بسيار محدودي توليد مي گردد. گرگوربافي، حصيرباقي، سفال و سراميك از ديگر صنايع دستي استان بوشهر هستند.

صنايع دستی استان تهران

صنايع دستی استان تهران با توجه به بافت اجتماعی و تنوع قومی, به سه دسته شهری, روستايی و عشايری تقسيم می شود. عمده ترين صنايع دستی استان را قلم زنی روی مس و برنج, خراطی و سبدبافی، خاتم کاری، شيشه گری، تراش و نقاشی روی شيشه، زيلو بافی، نقاشی روی چرم، قالی بافی، سفال گری و چاپ باتيک تشکيل می دهد. رشته های مورد اشاره فاقد سابقه طولانی در منطقه هستند و دست اندرکاران اکثر رشته های صنايع دستی عمدتاً از شهرستانهای ديگر به تهران مهاجرت کرده اند. به طور مثال، ساخت مصنوعات خاتم و قلم زنی را به طور عمده، صنعتگران شيرازی و اصفهانی انجام می دهند. بيشتر خراطان اين صنايع نيز اهل دزفول هستند. صنايع دستی روستايی به طور عمده خانگی و غير دائمی هستندو فعاليتهای عمده آنها را قالی بافی، سفال گری، حصيربافی، گليم بافی(منجمله ورنی بافی) و دستبافی تشکيل می دهد.

صنايع دستی عشايری قديمی ترين نوع صنايع دستی استان است که توليد آن عموماً به طور خانگی و فصلی انجام می پذيرد. اين نوع از صنايع دستی، با توجه به ترکيب قومی منطقه، در ميان صنايع دستی استان جايگاهی ويژه دارد و هم اينک يکی از نقاط برجسته و مثبت صنايع دستی استان محسوب می شود. دست اندرکاران اين بخش از دست ساخته های ايرانی که بافت انواع قالی و قاليچه، ورنی، جاجيم و گليم، چنته، رويه پشتی، جوال، خورجين و نيز رنگرزی و ريسندگی پشم را در انحصار خود دارند، گروهی از عشاير لر، قشقايی، شاهسون و... هستند که در دهه های اخير از زادگاه خود به تهران، ری، ورامين و حومه کرج مهاجرت کرده اند.

روکاری (رودوزی)

اصطلاح روکاری معمولاً به آن گروه از توليدات دست ساز اطلاق می شود که طی آن دختران و زنان روستايی با استفاده از سوزن يا قلاب و به کمک نخهای رنگين، برروی پارچه نقشها و طرحهای اصيل و سنتی را پديد می آورند. رودوزيهای ايرانی کلاً قابل تقسيم به سه دسته است:

۱_ گونه ای که زمينه اساسی پارچه را سراسر بخيه می پوشاند تا زمينه تازه ای از رنگ و نقش پديد آيد مانند سوزندوزيهای بلوچ و قلابدوزی رشت و پته دوزی کرمان.

۲_ گونه ای که برروی پارچه نقش چندانی دوخته نمی شود بلکه با عبور نخهای رنگين از لابلای تاروپود پارچه و دوختن اين الياف به يکديگر پارچه ساده حالتی مشبک و رنگين بخود می گيرد مانند سکمه*دوزی قلابدوزی اصفهان.

۳_ گونه يی که در آن زمينه پارچه به رنگ اصلی باقی مانده و به کمک الياف دارای روکشهای فلزی، نقوش متنوعی برروی پارچه دوخته می شود مانند ده يک دوزی(که درحال حاضر منسوخ شده) نقده دوزی، تافته دوزی، خوس دوزی و زردوزی که گلابتون دوزی ناميده می شود. انواعی از رودوزی در شهر تهران رواج دارد و منجمله قلاب دوزی، قلاب بافی و گلدوزی از جمله رودوزی های رايج در شهر تهران است.
قالی بافی تهران

در بين صنايع دستی رايج در استان تهران بافت قالی و قاليچه گستردگی فوق العاده چشمگيری دارد و هم اينک به صورت حرفه ای خانگی تقريباً در تمام نقاط روستايی استان رايج می باشد و به طوری که از آمار برمی آيد قاليبافی در مناطق غير شهری کرج، دماوند و شميرانات داير بوده است و اين رشد شتابناک دليل برجا بازکردن صنايع دستی به عنوان يک عامل مکمل اقتصاد کشاورزی در جوامع روستايی می تواند باشد. گره رايج در قاليبافی استان تهران گره فارسی است که در آن خامه از کناره يک نخ تار به عقب رفته و پس از گره زدن نخ تار جنبی از ميان دو تار بيرون آمده و سفت می شود اما اکثر کسانی که ظرف سالهای اخير به قاليبافی روی آورده اند از گره ترکی که مختص قاليبافان ترکمن, آذربايجانی, همدانی و... است استفاده می کنند. گفتنی است که در شهر تهران تعدادی از طراحان هنرمند و نيز هنرمندان قالی باف نيز به فعاليت می پردازند که آثار بسيار نفيس و باارزشی نظير چهره بافی, تابلوبافی, آثار حجمی و قاليچه های با کيفيت بالا از لحاظ طرح و نقش و بافت را پديد می آورند. صنعت دستی ديگری که بويژه در مناطق روستايی استان تهران دارای سابقه توليد است و در گذشته گروه های کثيری نيز به آن اشتغال داشته اند بافت انواع گليم نقش دار و مخطط است.

جاجيم بافی

منطفه فيروزکوه به دليل کوهستانی بودن و از آنجا که دارای مراتع سرسبز و قهراً گله داری و دامپروری گسترده ای است يکی از مراکز توليد پشم ايران محسوب می شود و جاجيم های توليدی آن نيز دارای معروفيت خاصی است. جاجيم های توليدی و روستاهای فيروزکوه به دليل نزديکی منطقه با مازندران کاملاً تحت تأثير دستبافی آلادشت و شبيه پارچه های آلادشت است با اين تفاوت که عرض جاجيم های توليدی از ۲۵ سانت تجاوز نمی کند. گروهی از عشاير قشقايی ساکن در روستای قجر تخت رستم نيز در گذشته به توليد جاجيم هایی بسيار نفيس اشتغال داشته اند ولی در حال حاضر اکثراً به دليل جاذبه های اقتصادی بهتر قاليبافی جذب اين حرفه شده اند. در روستای کوهان ازتوابع دماوند عده ای به توليد جاجيم اشتغال دارند که بافته هايشان دارای عرض ۲۵ سانت می باشد.
چادرشب بافی

پرپيشينه ترين صنعت دستی رايج در منطقه روستايی استان تهران بافت چادرشب در اندازه های مختلف و برای مصارف متفاوت است که به صورت حرفه ای خانگی هم اينک در روستاهای کوهان و گيلان (از تواقع شهرستان دماوند) جريان دارد و دست اندرکاران آن که عمدتاً زنان و دختران خانه دار هستند با بهره گيری از دستگاههای چوبی ساده محصولاتی بسيار نفيس و ظريف که دارای طرحهای راه راه و پيچازی به رنگهای زرد, قرمز, سبز, بنفش, نارنجی, قهوه ای, نيلی و... است توليد می کنند.
نمد مالی

از جمله صنايع پرپشينه ديگری که در مناطق روستايی استان تهران رواج داشته ولی در حال حاضر تقريباً منسوخ شده صنعت نمدمالی است. اين حرفه که در گذشته گروه کثيری از ساکنان مناطق روستايی استان تهران به ويژه سکنه روستايی طالقان, ورامين و عشاير اسکان يافته در شهر ری و شهريار به آن اشتغال داشته اند به علت پائين بودن ميزان تقاضا و دشواری کار و بالا رفتن قيمت مواد اوليه در سالهای اخير کليه دست اندرکاران خود را از دست داده و هم اينک فقط تعداد معدودی از عشاير هنگامی که به مراتع حومه سد لار (در منطقه شميرانات) کوچ می کنند مقدار محدودی نمد برای مصارف شخصی توليد می نمايند. در روستای کش (از توابع طالقان) هنوز نشانه هايی از توليد اين محصول به چشم می خورد و نمدمالان در صورت دريافت سفارش گاهی اقدام به توليد نمی کنند. در منطقه امامزاده جعفر (از توابع ورامين) که در گذشته يکی از عمده ترين مناطق توليد نمد در استان تهران بود از چند سال قبل به اين سو فعاليت ها رو به کاهش گذاشته است.
زيلوبافی

در منطقه ورامين بافت زيلوهای نامرغوب و ارزان قيمت رواج بالنسبه گسترده ای دارد به طوری که در قشلاق داودآباد, باقرآباد, گرگ تپه, قرچک و خيرآباد زيلوبافی داير است و گروهی از توليدکنندگان غيربومی با بهره گيری از دستگاههای بافندگی دستی سرگرم کار هستند.
سفال گری و سراميک سازی

قسمتهای جنوبی سلسله جبال البرز به ويژه بخشهای جلگه ای استان (نظير دشت ورامين و ری) که حاصل رسوبات آبرفتی رودخانه های جاجرود و کرج است دارای طبقات رسی است که همين مسئله موجبات رشد و رونق صنعت سفال گری و آجرپزی در اين ناحيه را از سالهای پيش باعث شده و وجود کوره های متعدد آجرپزی در اين ناحيه را از سالهای پيش باعث شده و وجود کوره های متعدد آجرپزی در حومه ری و ورامين دليل خوبی بر مرغوبيت خاک در اين منطقه جهت سفال گری می باشد. توليدات عموماً بدون لعاب هستند ولی به لحاظ مرغوبيت خاک منطقه دارای شفافيت و ويژگی خاصی هستند. اما در شهر تهران کارگاههای متعدد سفال گری و نيز هنرمندان سفالگر بسياری که آثارشان را به ويژه از طريق گالری ها و نمايشگاه ها به فروش می رسانند و در دو سالانه های سفال گری هم شاهد آثار باارزش آنان هستيم به فعاليت می پردازند. گفتنی است که برخی از هنرمندان سفالگر در حدود شهر ری و نيز مهرشهر کرج و بعضاً در محل اقامت خود در شهر تهران به توليد انواع محصولات سفال و سراميک می پردازند.

صنایع دستی استان چهارمحال و بختياري

روستاهاي استان چهارمحال و بختياري محل توليد گليم و جاجيم است. محل توليد اين فرش شهرستان چالشتر و اكثر مراكز عشايري است. فرش چالشتر با طرح هايي نظير خشتي، لچك ترنج، سرو و كاج، گل مينا، بي بي باف، كف ساده، بته اي و... بافته مي شود.

منابع
۱- ایرانشناسی، سایت موسسه ایراس، گردآورنده: يهدا فرهنگ، شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۵
۲- سايت آفتاب، ۹ آبان ۱۳۸۶ http://www.aftab.ir/
۳- سايت مركز صنايع دستي ايران http://www.hcciran.com/iran.html


 
بالا پایین