Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

مقاله ای در باب ادبیات و هنر(هنرهای تجسمی)

اطلاعات موضوع

Kategori Adı هنر استان های ایران
Konu Başlığı مقاله ای در باب ادبیات و هنر(هنرهای تجسمی)
نویسنده موضوع ♔ŠĦДĦДB♔
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan ♔ŠĦДĦДB♔

♔ŠĦДĦДB♔

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Aug 2, 2013
ارسالی‌ها
5,570
پسندها
1,239
امتیازها
113
محل سکونت
اهواز
تخصص
چت كردن
دل نوشته
زندگي هميشه برخلاف ارزوهايم گذشت.....
بهترین اخلاقم
زودرنج

اعتبار :

[h=2]مقاله ای در باب ادبیات و هنر(هنرهای تجسمی)[/h] ادبیات و هنر،هر دو زبان بیان احساسات* اند،ولی یکی زبان گفتاری و دیگری زبان تصویری است. هنر و ادبیات،هر دو برای بیاناحساسات بشر به وجود آمده*اند.هنر موقعی وارد کار می*شود که زبان نوشتاری و گفتاری الکن بماند.در این موقع،هنر جلوه پیدا می*کند زیرا بعضی احساسات را نمی*توان گفت؛اما با هنر می*توان آن*ها را تصویر کرد. گونه*های مختلف نقدی که الان داریم،در گذشته* هم در ادبیات داشته*ایم. برای مثال،نقد فنی که اثر هنری را می*شکافد و براساس اصول فنی تولید اثر،آن را بررسی* می*کند،در ادبیات داشته*ایم.کتاب اسرار النقطه که در سده*ی هفتم هجری به عربی نوشته شده است،این کار را کرده و به صورت مقاله*ی کوچکی درآورده که عملنیک* نقد فنی است. در این کتاب آمده است که :گفتار و نوشتار همه از نقطه به وجود می*آیند.بعد،از حرکت نقطه خط به وجود می*آید و الی آخر.نظامی هم به*گونه*ی دیگر همین بیان را در اشعارش آورده است و می*گوید از حرکت* آن نقطه،خطوط مختلف به وجود می*آید و اولین خطی که* به*وجود آمد خط عمودی(الف)و بعد از آن سطح و از حرکت سطح هم حجم به وجود آمد. در واقع،آن*چه نظامی* می*گوید،مبانی هنرهای تجسمی است؛زیرا می*توان از نقطه* به خط و از آن به سطح و سپس به حجم رسید.آن*چه* نظامی گفته است به حسب ظاهر شعر و ادبیات است،اما محتوای آن،مبانی هنرهای تجسمی است.بنابراین، می*توانیم به این نتیجه برسیم که ما منتقد هنری داشته*ایم* ولی به دلیل آن*که هنر پوشیده بود،نقد هنر آشکار نگشت.بسیاری از شعرای سده*ی پنجم تا هشتم هجری از پوشیده شدن هنر و بی*توجهی مردم به هنر حرف زده*اند. مخزن الاسرار نظامی بیست مقاله است.مقاله*ی بیستم* عنوانش"در وقاحت ابنای بشر"است و در آن،شاعر درباره*ی کسانی که هنر را کنار می*گذارند و بی*هنری* می*کنند،صحبت می*کند و بعد هم یک بیت زیبا دارد که* حالا در ایران ما صادق است.او می*گوید:
"خاک زمین جز به هنر پاک نیست*
این هنر،امروز در این خاک نیست"
اکثریت تسننی که بر ایران مسلط می*شود،هنر را خوار می*سازد؛آن هم در مملکتی که همیشه یکی از ویژگی*های فرهنگی*اش تولید هنری بوده است؛ به واسطه*ی چند حدیث ضعیفی که نه از اهل بیت(ع)بلکه* از صحابه یا تابعین نقل شده و یا از کسانی مثل کعب الاحبار است.از پیامبر اسلام(ص)نقل می*کردند که نگارگری حرام* است.به این ترتیب هنرهای تجسمی را تضعیف کردند. عجیب آن*که در یک تصویر نگارگری،چهره*ی زنی را که* مثلن چهار میلی*متر در چهار میلی*متر است سیاه کرده*اند. آن*ها تا این اندازه تعصب به خرج می*دادند.خوب،هنرمند به ناچار به شعر پناه برده است. فردوسی تجسمش آن قدر قوی است که من به یکی از دانشجویان ،که می*خواست با من پایان*نامه درباره*ی شاهنامه بگذارند،گفتم برو پرچم*آرایی فردوسی را بررسی کن و ببین او چگونه* صف*آرایی می*کند و رنگ*آمیزی پرچم*ها را چگونه تصویر می*کند؟فردوسی شاعر، به پشتوانه*ی دانشی که از رنگ*شناسی داشت،سروده*هایش همانند یک نقاشی، تصویری است. الحزین، دانشمند مسلمان،در آن روزگار رنگ*شناسی علمی را مطرح کرده بود.او نور را از منشور گذرانده و معلوم ساخته بود که رنگ*های اصلی نور خورشید،سبز،سرخ و آبی است و از ترکیب آن*ها سه رنگ* مکمل زرد و سرخابی و سبز آبی به دست می*آید.این* شخص در اواخر سده*ی سوم و اوایل سده*ی چهارم* هجری قمری می*زیست و از اهالی خراسان و شاگرد جابر بن حیان بود.خود جابر هم شاگرد امام صادق(ع)بود. همین الحزین،شاگردی به نام ابن هیثم ترتیب می*کند که* فیزیکدان بسیار بزرگی می*شود. "ابن هیثم "در آن موقع با امکانات بسیار کمی که داشت،محیط کره*ی زمین را اندازه* گرفته بود و سرعت نور و صوت را هم مشخص کرده بود. ارقام محاسبات او اختلاف جزئی با اندازه*گیری*های* امروزی ما دارد.به نظر من نیوتن،فیزیک*دان مشهور انگلیسی،یقینن به ترجمه*های لاتین کتاب*های "ابن هیثم و الحزین"در قرون بعد دسترسی داشته است. خوب،شاعری مانند فردوسی که کمی بعد یا قبل از روزگار الحزین می*زیست،مطمئنن از نظریات این شخص* پیرامون رنگ*شناسی آگاهی داشته است،زیرا در اشعارش* رنگ زرد را با لاجورد(آبی)قافیه و از آن*ها صحبت کرده* است.او زرد را با آبی ترکیب می*کند و در اشعارش در قالب* توصیف و تجسم صحنه*ها ارائه می*دهد.بنابراین،این* شاعران واقعا هنرمند هم بوده*اند اما جوّ زمانه مجبورشان* کرده بود به جای آن*که نقاشی و پیکره*سازی کنند،شاعری* پیشه گیرند. کسی مثل نظامی وقتی آفرینش جهان را مطرح* می*کند،از نقطه و خط و سطح و حجم می*گوید که ما الان* در قرن بیستم میلادی در کلاس مبانی هنرهای تجسمی* در سال اول دانشکده*های هنری درس می*دهیم.آیا غیر از این است که آن*ها هنرمند بوده*اند؟! در ایران پس از اسلام به مدت چند قرن،تعصبات* مربوط به تفسیرهای اشتباه موجب بی*رونقی هنرهای* تجسمی*شده بود.در این شرایط اگر نقد هنر هم* وجود داشت چون هنر پوشیده مانده و صرفن برای خواص* بود،نقد هنری هم رشد نکرد؛زیرا نقد برای هنرمندی انجام* می*شود که هنرش آشکار باشد.وقتی این هنر به سبب* خشک*اندیشی پوشیده مانده بود،چگونه منتقدی* می*توانست آن را نقد بکند.اما برخلاف هنر،ادبیات و شعر پوشیده نبود.به دلیل آن*که هنر جای را خالی کرده بود، ادبیات در ایران بسیار گسترش پیدا کرد.گسترش شعر فارسی به حدی است که شاید در هیچ ملتی نباشد؛حتی* در مقایسه با شعر عرب.هیچ ملتی سعدی را ندارد؛عرب*ها هم ندارند؛او شعر عربی را بهتر از عرب زبان و شعر فارسی* را بهتر از هر فارسی*گوی دیگر گفته است.یا حافظ را عرب که ندارد هیچ،ملت و نژاد دیگر هم ندارد. "فخر الدین* عراقی"را مملکت دیگری ندارد و یا در قصیده*سرایی در هیچ* جای دنیا کسی مثل انوری پیدا نمی*شود.حماسه*سرایی مثل* فردوسی را کجا دارد؟اما چرا شعر ما این*گونه شد؟به* عقیده*ی من برای این*که هنر پوشیده مانده بود.در ایران، ادبیات آشکار و هنر پوشیده مانده بود.منتقد زمانی اثری را نقد می*کند که آشکار شده باشد.اگر تولیدی به وجود بیاید اما مخفی بماند و مردم هم ندانند،منتقد برای چه کسی آن* را توضیح بدهد و چه کسی را ارشاد کند؟
 
بالا پایین