Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

حرف های بی تعارف!!!

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı انجمن دوستان
Konu Başlığı حرف های بی تعارف!!!
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan Swan

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

سعی کنید هیچ

کاش تووو

زندگیتون نذارین....
====================

مورد داشتیم دختره رفته بستنی فروشی فروشنده بهش گفته تموم کردیم

دختره پرسیده کی پخت میکنید!!!!

من دیگه حرفی ندارم




 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

یکی از تاپیکهای مورد علاقۀ من ، همین تاپیک حرفهای بی تعارف است .
در فرومها و سایتهای دیگر هم مشابه همین تاپیک هست .
اما متاسفانه با سانسور شدید و سلایق شخصی آگین شده .
حرف بی تعارف ، یعنی حرف بی تعارف .
قید و بند و چرت و پرت هایی به نام قانون تاپیک و فروم و سایر افاضات بی معنی و مفهوم ، معنی و مفهوم تاپیک را زیر سوال می برد و کاربر را در تنگنای خود سانسوری قرار میدهد . به غیر از توهین با هر عنوان و به هر چیزی و شخصی ، هر نوع کلامی در این تاپیک ، جایگاه خود را دارد و باید و می بایست گفته شود . امیدوارم مدیران رنگی این فروم ، مثل برخی مدیران فرومهای دیگر رفتار نکنند و اجازه بدهند کاربر به راحتی حرف دلش را بزند . البته واقفم که طبق قوانین جمهوری اسلامی برای فرومها ، قانون : « خفه شو - حرف نزن » یک قانون عمومی و متداول است . و این قانون ، 40 سال است که مانند یوغی ، زینت بخش گردن همۀ ساکنین سرزمین ماست . البته ما نیز قصد انهدام این یوغ زیبا و برازنده را نداریم . چون بشارت « خلایق هر چه لایق » نیز در همین رابطه تبشیر شده که همین کلمۀ آخری به غیر از معنی معینی و دهخدایی ، یک معنی دیگر نیز دارد که عرض میکنم :
تبشیر یک کلمۀ ترکیبی از دو کلمۀ « تب » و « شیر » است که گویا به دلیل تب شدیدی که در سال 57 عارض اون شیر شد ، شیر بیچاره فوت فرمودند و البته مجلس ترحیم با شکوهی نیز بدرقۀ راهش شد . اما اون تب لامصب خودش زنده ماند .
و آنچه بنده در این سطور عرض کردم ، احتمالا دستاورد همون تب لاگردار است که بنده را دچار هذیان فرمودند .
امید که دعای خیر شما عزیزان ، سلامتی و تندرستی برای این ناتوان به ارمغان بیاورد . همین .
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

چندی پیش یکی از سلبریتی های وطنی ، گویا در اینستای خود افاضاتی فرموده بودند بر خلاف توئیت 11 میلیون افاضات توئیتری دیگران . همین موضوع باعث شد که خانم سلبریتی مورد غضب کاربران مجازی قرار بگیرد و سخت ماخذه شود . ایشان که بازار هوادارانش را « بر باد رفته » میدید و ترس از سقوط سرمایه در بورس هواداری میرفت ، فوراً اون پست اینستایی خود را از صفحۀ « محبوبیت مجازیش » حذف نمود تا شاید الباقی سرمایۀ خود را قبل از ورشکستگی کامل ، حفظ کند .
گویا به دلیل رکود چند روز اخیر ، دیروز افاضاتی جدید فرمودند به این مضمون که : آقایی پیش من آمد و از من حلالیت خواست در رابطه با قضاوت نادرستی که در باره من کرده بود . من او را بخشیدم . همچنین سایر کسانی را که مرا به نادرستی قضاوت و داوری کرده بودند . و اضافه فرمودند : اگر منم قضاوتی نادرست در مورد دیگران داشتم ، آنها نیز مرا ببخشند .
هر چند این نوع عذر خواهی ، خود نشانگر « عذر نخواهی » می باشد و توهین به شعور دیگران . اما همینکه فهمید ، رعیت ، رعیت است نه رعیت خلیفه . جای شکر دارد .
یاد داستان بهلول و وزیر افتادم که :
روزی وزیر خلیفه ، به تمسخر بهلول را گفت :
شنیدم خلیفه تو را حاکم سگ و گربه و خوک و خروس و حیوانات کرده است ؟
بهلول گفت : آری درست شنیدی .
و از این ساعت حق نداری قدم از فرمان من بیرون نهی . چون رعیت منی .

امیدوارم ایشان نیز یاد گرفته باشند که اگر حواسشان نباشد ،
جایگاهشان در محدودۀ حاکمیت بهلول خواهد بود .
 
آخرین ویرایش:

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

دیشب خواب دیدم پدرم فوت فرمودند .

مجلس ترحیمی گرفته نگرفته ، به اتفاق همۀ وراث به صندوقچۀ اسناد آن مرحوم مغفور حمله ور شدیم .

اسناد زیادی داخل صندوقچه بود . و یکی از یکی نان و آبدارتر .

من و داداشم به هر سند که می رسیدیم ، یک انگشت از انگشتان دست خود را فرو می بستیم به نشانه یک سهم کامل از آن سند . چهار خواهر گرامی نیز به دو گروه تقسیم شده بودند و با دیدن هر سند ، یکی از دو خواهر مشترک در گروه خود ، یکی از انگشتان دست را فرو می بست به نشانۀ یک سهم برای دو نفر . تقسیم بندی عادلانه ای با استناد به پیش نویس قانون تقسیم ارث که تاریخ تصویب آن ، به چندین قرن پیش بر میگردد و من الان یادم نیست دقیقا چه قرنی .

از آنجایی که پدر مرحوم بنده ، بزرگ معتمد خانوادۀ بسیار بزرگ ما بود ، تعدد اسناد آنقدر زیاد بود که انگشتان دست کفاف شمارش نداد و ما مجبور شدیم از انگشتان پا نیز یاری بگیریم . اما باز از آنجا که انگشت پا قابلیت فرو بستن در کف پا را نداشت ، ناچار از لاک ناخن یکی از همشیره های گرامی استفاده فرمودیم و با هر سندی ، ناخن یکی از انگشتهای پا را لاک می زدیم تا کاملا حساب سرمایۀ آیندۀ خود را داشته باشیم . در واقع من و داداشم با لاک زدن ناخن انگشتهای پا ، با یک تیر دو نشان می زدیم . هم چرتکۀ حساب و کتابمان به راه بود و هم برای مراسم شب سوم پدر گرامی ، دغدۀ آرایش نداشتیم و پیشاپیش ، قسمتی از آرایش مخصوص مراسم را نیز احیا می فرمودیم .

انگشتان پا نیز تمام شد و من و داداشم مجبور شدیم به چوب کبریت رو بیاوریم . و با هر سند ، یک چوب کبریت ، به داشته های پیشین اضافه می فرمودیم . طوری که دقیقاً 600 چوب کبریت مورد استفاده قرار گرفت . البته خواهران گرامی نیز بیکار ننشسته بودند و پس از اتمام شمارش انگشتان دست و پا ، آنها نیز به تبعیت از من و داداشم ، به مصرف چوب کبریت روی آورده بودند . ولی خب ! چوب کبریت آنها به چوب کبریت ما نمی رسید . به دلیل همون قانون .

همانطور که گفتم پدرم معتمد خانواده و حتی شهرمان بود . اسناد زیادی بود که دیگران به پدرم وقف کرده بودند تا در راه خیر از آنها استفاده کند . و از آنجایی که پدر بزرگوارم خیلی آدم خیّری بود ، از هر ده تا سند ، یکی را هم برای روز مبادا نگه داشته بود . و روز مبادا هم چه روزی بهتر از « مباد » خودش بود که امروز بعد از فوتش به همان « مباد » رسیده بودیم .

البته این را هم بگویم که پدر بزرگوار ، اسناد خیلی پیش پا افتاده را از مدار موقوفات خارج کرده بودند و برای روز مبادا نگه داشته بودند طوری که ارزش اقتصادی چندانی نداشتند .

مثلا یکی از این اسناد ، سند 600 هکتاری یک جنگل تاریک و مخوف در یکی از دور افتاده ترین نقاط کرۀ زمین بود که هیچ گونه ارزش اقتصادی نداشت . و به همین خاطر ، من و داداشم و همشیره ها ، تصمیم گرفتیم به محض اینکه مراسم سوم پدر بزرگوار تمام شد ، به آن جنگل برویم و درختانش را به یکی از کارخانه های کبریت سازی بفروشیم . اینطوری هم جنگل را از مخوفی در می آوریم و هم خدمتی در راستای شادی روح مرحوم پدر به خلق خدا می کنیم . و اگر احیاناً عایدی کوچکی هم از این راه نصیبمان شد ، آن را هم به خرما و حلوا اختصاص می دهیم و خیرات می کنیم .

همینطوری در همین خیال بودم ، که درد شدیدی روی پهلویم احساس کردم ، چشمم را که باز کردم ، دیدم همسر محترم عین میر غضب بالای سرم ایستاده و میگه : یک روز تعطیل هم باید توی خونه به من کمک کنی ، بگیر تا لنگ ظهر بخواب . خب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جاتون خالی ! الان دو ساعته دارم لاک ناخن انگشتان پایم را با آستون پاک میکنم تا خانمم متوجه نشه که من دیشب کجا بودم .

گرفتاری شدیما . اون همه سند خواب بود و باد هوا .
اونوقت ده تا لاک انگشت از خواب به بیداری منتقل شده .

به قول کانال کوچه :

شما در این مورد چی فکر میکنید ؟
اگر نوشتۀ مرا پسندیدید ، زنگوله ام را بتکانید لطفا ... :D:D:D
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

یکی می گفت : روز پنجشنبه ، روز مرده هاست

یاد شعر پروین اعتصامی افتادم که :

گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت ، هشیاری بیار ، اینجا کسی هشیار نیست

روز پنجشنبه را ولش کن
روز زنده ها کدام است ؟
البته اگر در این کشور زنده ای داریم هنوز

و فکر کنم شعر را باید اینطوری تصحیح کنیم :

گفت ، بیداری بیار ، اینجا کسی بیدار نیست ....
 

Sky Moon

مـدیـر ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 19, 2020
ارسالی‌ها
390
پسندها
1,034
امتیازها
93

اعتبار :

لذت بخش ترین اجبار :D
انجام دادن کاری که یه عزیزی بهت میگه و توهم با غرغر انجامش میدی :D

خودش می‌دونه کیو میگم
 

Sky Moon

مـدیـر ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 19, 2020
ارسالی‌ها
390
پسندها
1,034
امتیازها
93

اعتبار :

اين فقـط يه روز ديگه نيست،
یه شـانس ديگه‌ست که روياهات رو
به حـقيقـت برســونی...
 

Sky Moon

مـدیـر ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 19, 2020
ارسالی‌ها
390
پسندها
1,034
امتیازها
93

اعتبار :

دنیا پر از انسانهای خوب است
اگر نمیتوانی یکی از آنها را پیدا کنی خودت یکی از آنها باش!!
 

Sky Moon

مـدیـر ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jul 19, 2020
ارسالی‌ها
390
پسندها
1,034
امتیازها
93

اعتبار :

درست مثل شطرنج است، وقتی حرکتی را انجام می‌دهی و دستت را از روی مهره برمی‌داری، تازه می‌فهمی چه اشتباهی انجام دادی و حس ترسی بر تو غلبه می‌کند چون هنوز ابعاد و عواقب این اشتباه را نمی‌دانی...
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

مطالبات ما از زندگی خودمان یک چیز است

و مطالبات از دیگران و زندگی آنها ، یک چیز دیگر .

گاهی فراموش می کنیم بین مطالبات زندگی خود و دیگران تفکیک قائل شویم . و همین باعث می شود ، شاید آن چیزی را که حق ما نیست ، در جدول طلب و خواسته های خود قرار دهیم . جدولی که شاخصه هایش ، بر عدالت جمعی استوار نباشد و فقط به بیان رویای ما از خواسته هایمان بپردازد . گاهی نیاز هست که رویای دیگران را نیز به تماشا بنشینیم . مثل یک فیلم سینمایی که همۀ اعضای خانواده نگاه میکنند ، اما برداشت و نگاهشان ممکن است متفاوت باشد .
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

معمولا برای هر چیزی معیاری داریم .
مثلا معیار وزن ، کیلو و خروار و تن و ...
و معیار طول ، متر و کیلومتر و ....
و معیار زمان ، ثانیه و دقیقه و ساعت و .... است .
دوستی می پرسید : معیار ریش چیه ؟
و دوستی دیگر پرسید : معیار احمقی ؟
برای ریش باز یه پاسخ طنز داشتم :
اندک ، اندازه ، انبوه ....
اما برای احمق ، راستش چیزی نیافتم در فرهنگهای لغت .
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

بی تعارف از وقت و نت خودتان مایۀ بیهوده می گذارید که چی بشه ؟
یا نیا
یا اگر اومدی ، یه اِهنی اوهنی . یه چیزی بگو اقلا :D
محو شدن در افق را مادر بزرگ منم بلده :D
مخصوصا وقتی پدر بزرگم هندونه میخره :aiwan_light_laugh2: :aiwan_light_laugh2: :aiwan_light_laugh2:
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

دنیای مجازی پر است از شگفتی .
در این شگفتی و حیرت و تعجب ، هر چیزی میتواند معنی خاصی داشته باشد .
اما گاهی نیز چنان بی معنی و نامفهوم است که جای هیچ سخنی باقی نمی گذارد .
انواع تاپیکها در قسمتهای مختلف یک فروم ، نوعی از انواع شگفتی ها را به نمایش می گذارد .
از مدل موی خانمها گرفته تا آخرین دست آوردهای دانش بشری .
اینکه بسیاری از مطالب در فرومها ، از کوچکترین ارزشها نیز بی بهره هستند ، حرفی در آن نیست .
مثل تاپیکهای سرگرمی که بیشتر به یک طنز بی مزۀ روزمره شباهت دارد تا یک مطلب آموزشی در سطح عادی .
ولی به قول دوستی : هر کلاس درسی ، به زنگ تفریح نیاز دارد . وگرنه مغز آدمی فسیل می شود .
اما گاهی اوقات ، فسیل شدن مغز دقیقا در زنگ تفریح اتفاق می افتد .
مثل تاپیک « من دعا میخوام »
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

در دنیای مجازی و دنیای حقیقی ، با هر کسی دو دقیقه حرف میزنی ، دنیایی از اعتراض است .
اعتراض به گرانی ، بی کاری ، فساد ، فحشا ، اعتیاد ، گرسنگی ، بی کفایتی مسئولین ، اختلاسهای نجومی و .....
یعنی از هر 100 نفر ، حداقل 95 نفر در همین راستا سخن می گویند .
اما :
همین که یکی از خودرو سازهای داخلی اعلام ثبت نام برای فروش میکند ، همین مردم صف های کیلومتری تشکیل میدهند .
همین مردم از سر آز و طمع ، فرش زیر پایش را می فروشد و وارد بازار ارز و طلا و بورس می شود
همین مردم تا ساعت 12 شب پای منبر آخوندی می نشیند که پشت سرش هزار تا فحش نثارش میکند .
و صدها مورد دیگر که حوصلۀ نوشتنش را ندارم .
حالا سوالم این است که جناب معترض ، اعتراضت برای چیست ؟
مگر نه این است که این جامعه را ما ساخته ایم ؟
مگر نه این است که تو خودت هم جزو همین جامعه ای هستی که در دو دقیقه مکالمه ، هفتاد مثنوی اعتراض می شماری ، اما هر روز داری همان کاری را میکنی که دیگران میکنند و تو به آن دیگران اعتراض داری ؟
نه آن مسئولین از امریکا آمده اند و نه تو و نه آن فاسد و نه آن فاحشه و نه آن دزد و نه آن اختلاسگر و نه آن معتاد و نه آن گران فروش و ...
تک تک ما در ساختار این جامعۀ فاسد و از هم پاشیده ، سهیم هستیم . هر وقت توانستی خودت را بسازی ، آنوقت خواهی توانست یک جامعۀ خوب را بخواهی . دشمن ما به غیر از خودمان ، هیچ کس دیگری نیست .
روزی که آدم شدی ، اون روز ، تازه اول جامعه سازیست .
من که چشمم آب نمیخوره ما به این زودیها ، آدم بشیم .
 
آخرین ویرایش:

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

توی این گرما ، همۀ در و پنجره ها را بسته ام .
به خاطر کلیه ام ، کولر را نیز نمیتوانم بزنم .
اما همچنان صدای طبل و سنج بیرون آرامشم را مختل کرده .
عزاداریه دیگه ....
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

اکثر کسانی که کم و بیش دستی بر تاریخ ایران و جهان دارند ، با نام کمپانی هند شرقی آشنا هستند .
و همچنین با عملکرد این به اصطلاح کمپانی .
اینکه می گویم به اصطلاح کمپانی ، از این منظر است که این کمپانی ، اسماً کمپانی بود . ولی رسما از سال 1757 تا سال 1858 در هندوستان حکومت کرد و تمام هندوستان در ید قدرت این کمپانی بود .

در اخبار شنیدم که یکی از دست اندرکاران « هنر » در مورد یکی از هنرهای ایرانی ، ادعا فرمودند که « غربی ها » قبل از ما به ارزش این هنر دست یافتند و ارزشش را کشف کردند .

یاد داستانی افتادم که در زمان حاکمیت و استعمار انگلیس بر سرزمین هندوستان اتفاق افتاده بود .
داستان از این قرار است که :
گویا « گاو پرستان » هندوستان ، هر سال مراسم مذهبی بزرگ و باشکوهی برگزار میکردند که در آن با تزئین یک « گاو » بزرگ به عبادت و دعا مشغول می شدند . و دعوت از سفرا و میهمانان خارجی نیز ، جزوی از این مراسم با شکوه بود .
گویند در یکی از این جشنها از چرچیل نخست وزیر وقت انگلستان دعوت می شود تا در این مراسم شرکت کند . چرچیل نیز با یک هیئت بلند پایه در این مراسم مذهبی شرکت کرد .
چرچیل همانطور که داشت مراسم مذهبی گاو پرستان را تماشا میکرد ، متوجه شد که رهبر مذهبی یا همان کاهن اعظم ؛ به گاو مقدس نزدیک شد و بعد از تعظیم به گاو مقدس ، جلو رفت و پیشانی گاو را بوسید .
چرچیل بعد از مشاهدۀ این منظره ، به همراهان اشاره کرد که بهتر است برای نشان دادن حسن نیت و ادای احترام به عقاید مردم هند ، ما نیز در این مراسم شرکت کنیم .
چرچیل به سوی میدان مراسم که با انواع و اقسام جواهرات و پارچه های گران قیمت تزئین شده بود می شتابد و پس از یک تعظیم طولانی به گاو مقدس ، همانطور به حالت تعظیم ، خود را به پشت گاو می رساند و بر کون مبارک گاو مقدس بوسه میزند . این عمل چرچیل در مقابل رسانه های عمومی آن زمان صورت میگیرد و باز تاب آن در رسانه ها موجب حیرت جهانیان می شود . و همین امر سبب می شود که پس از بازگشت به انگلستان ، او را در مجلس عوام باز خواست و وی را به آبرو ریزی ملت متمدن و دولت فخیمۀ انگلیس متهم میکنند . چرا که چرچیل به عنوان صدراظم بریتانیای کبیر ، از یک باور دوران بربریت تجلیل و در برابر آن تعظیم افراطی نموده است .
اما چرچیل پاسخی قانع کننده دارد .
وی میگوید : هندیها مردمانی سخت مذهبی هستند . مگر شما ندیدید که عوام هندو که به گاو بزرگ نزدیک میشدند ، اول سجده میکردند و بعد با بلند کردن دم گاو ، مقعد گاو را می بوسیدند و کمی از مدفوعش را به عنوان تبرک بر میداشتند .
و بعد اضافه میکند : مردم هندوستان از 500 سال پیش همین کار را میکردند . من وقتی دیدم کاهن اعظم فقط به بوسیدن پیشانی گاو بسنده کرد ، ترسیدم این جماعت چند سال دیگر به « مغز » برسند و به طور کلی دست از گاو پرستی بردارند . و آنوقت کار ما با آنها بسیار سخت شود . لذا من با بوسیدن کون گاو ، آنها را حداقل 200 سال به عقب باز گرداندم و این فرصت خوبی برای حکومت بریتانیا در آن سرزمین خواهد بود .
البته این داستان به اشکال مختلفی روایت شده . اما آنچه که مهم است ، حکایت یک تاریخ از تلاش دولتهای غارتگر برای استعمار و عقب ماندگی عقلی و فکری مردمان جهان سوم و تداوم حکومت خود و بهره کشی از آن مردمان و غارت ثروت و منابع طبیعی آنهاست که با مخفی شدن در زیر لباس اعتقادات مردم آن سرزمین و راندن توده ها در جهت غریزۀ کور مذهبی و استقامت آنها بر اوهام اعتقادی خویش ، همواره سوار بر اسب استیلا و استعمار ، بوده و خواهند بود .

اوریانا فالاچی ، روزنامه نگار مشهور از چرچیل می پرسد :
آقای نخست وزیر ! شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده ، به آن سوی اقیانوس هند می روید و دولت هند شرقی را به وجود می آورید در حالیکه نمی توانید اینجا بیخ گوش خودتان در ایرلند که سالهاست با شما در حال جنگ و ستیز است ، انجام دهید ؟
چرچیل پاسخ میدهد :
برای این کار دو ابزار مهم لازم است که در ایرلند نداریم
اول : اکثریت نادان
دوم : اقلیت خائن و خود فروخته
و مهمترین این دو ، همان اکثریت نادان است . چرا که از میان همین اولی ، دومی نیز خود به خود آشکار می شود .
 
آخرین ویرایش:

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

دموکراسی این نیست که مرد از سیاست بگوید و کسی به او اعتراض نکند

دموکراسی این است که زن از عشق بگوید و کسی او را نکُشد .
 

سایه های بیداری

کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
May 26, 2019
ارسالی‌ها
2,025
پسندها
2,875
امتیازها
3

اعتبار :

هر زنی برای زیباتر شدن
باید یک مرد عاشق داشته باشد
زن ها استعداد عجیبی در طنازی و دلبری دارند .

در زیبایی آفرینش زن ها شکی نیست
اما مردان عاشق
می توانند با یک نگاه و احساس ناب
روی این مرغوبیت ذاتی زنان ، تشدید بگذارند
شک ندارم تمام زنان شاد و موفق
جایی از دنیا ، مرد عاشقی دارند
که وجاهت و استعدادشان را تحسین میکنند
زنان ! زیباترین معجزۀ آفرینش هستند
باید یادشان آورد
باید تحسینشان کرد
باید عاشقشان بود ....
 
بالا پایین