این ترانه همیشه ورد زبانم هست . مخصوصا بیت اولش . چند نفر از اساتید موسیقی آن را خوانده اند . مرضیه - مهستی - شکیلا - بنان و حتی سوسن . این که شما زحمتش را کشیدید فکر کنم ایرج بسطامی باشه . اشعار بیژن ترقی روح غریبانه ای دارد که آدمی را به حس و حال عاشقانۀ او می کشاند .
اما تنها چیزی که دلم نمیخواهد حس و حال غریبانۀ توست .
حس و حال عاشقانه ات را دوست میدارم .
بگو چشم ببینم بلدی بچه ؟
نه بلد نیستم...
اصن چشم چی هس؟
خوردنیه یا پوشیدنی
نه خوردنی نیس..اگه خوردنی بود بلد بودم
.
نه دیگه من مثه لپ لپ می مونم
ممکنه هر چیزی توش باشه....
دیگه شانسیه
چو ز گلشن روکرده نهان.....در رهگذرش باد خزان.....چون پیک بلا بود
.
ای برگِ ستمدیده ی پاییزی.....آخر تو ز ِگلشن زِ چه بگریزی؟
روزی تو هم آغوش گلی بودی....دلداده و مدهوشِ گلی بودی
ای عاشقِ شیدا ...دلداده ی رسوا....گویمت چرا فسردهام!
.
در گل نه صفایی باشد نه وفای....جز ستم ز وی نبردهام
آاااه... بار غمت در دل بنشاندم....در ره او من جان بفشاندم
تا شود نوگلِ گلشن و دیده شود....
رفت آن گل من از دست.....با خار و خسی بنشت
من ماندم و صد خارِستم.... این پیکر بی جان