kojolomojolo
کاربر انجمن
مروزه کلماتی وجود دارد که این کلمات بعضی از اوقات ظاهراً شبیه هم هستند اما معنای آنها متفاوت است و در جامعه متاسفانه مترادف به هم به کار برده می*شود مثبت اندیشی، منفی بافی و بی*خیالی نمونه*ای از این کلمات است.
منفی*باف*ها:
افرادی که منفی*بافی می*کنند، معمولا خصوصیات اخلاقی شبیه افراد وسواسی دارند، این افراد طوری هستند که همیشه سعی می*کنند نیمه خالی لیوان را دیده و برای هرکاری بیش از اندازه انرژی بگذارند و کلماتی از قبیل «نمی شود» و «نمی توانم» به کار می*برند.
این افراد با وجود اینکه وقت می*گذارند و دوره*های مشاوره*ایی طولانی را سپری می*کنند و همیشه سعی دارند کمال گرا و بهترین باشند در نهایت از سرانجام کارشان رضایت ندارند.
بی*خیال*ها:
گروه دیگر از شخصیت ها که نقطه مقابل منفی*باف*ها هستند، این افراد برنامه*ریزی خاصی ندارند.
بی*خیال*ها موضوعات را خیلی سریع و با تکیه بر هیجانات و احساساتشان انجام می*دهند و خیلی راحت و کمال آرامش ممکن است یک موضوع خیلی مهم را پشت گوش بیندازند و یا به فردا موکول کنند. این امر باعث می*شود کارهایشان را طبق برنامه*ریزی و هدفمندی انجام ندهند و یا از مشاوره استفاده نکنند.
این دسته از افراد به خود هیچ آسیبی نمی*رسانند و بیشتر با ناهماهنگی*هایشان و یا بی*برنامه*ریزی* دیگران را به مشکل و زحمت می*اندازند.
در صورتیکه افراد منفی*باف با دقت زیاد مراقب هستند که دیگران از رفتار آنها متضرر نشود و از خودشان بیشتر انرژی مصرف می*کنند و در نتیجه لذت و رضایت از زندگی ندارند؛ ولی افرادی که بی*خیال هستند به خاطر همین خصوصیاتشان بیشتر مشکلات را برای اطرافیان به وجود می*آورند و خودشان ضربه نمی*خورند.
مثبت*اندیش*ها:
در بعضی از مواقع افراد جامعه مثبت*اندیشی را معادل بی*خیالی می*دانند خیلی*ها اگر زیاد از حد مثبت*گرا شوند، شاید به بی*خیالی برسند و این خود مرز و حدی دارد.
حد تعادل بین مثبت اندیشی تا بی*خیالی واقعه*گرایی است. اگر بخواهیم بدانیم که به دلیل چه چیزی این نگرش*ها در فرد به وجود می*آید؛ عواملی مانند آموزش اطرافیان در فرد و یا مسایل و مشکلات و همچنین تجربیات در جامعه می تواند تاثیر گذار باشد و یک نکته مهم دیگر خصوصیات شخصیتی فرد است. افراد مختلف براساس خصوصیات شخصیتی شان واکنش نشان می*دهند.
افراد مثبت اندیش معمولاً نیمه پر لیوان را می*بینند که در نهایت یک انسان مثبت اندیش نباید مانع واقع*گرایی آنها شود و اگر از مرز واقع*گرایی بگذرد به حد بی*خیالی می*رسد.
یک فرد مثبت اندیش باید واقعیت را بپذیرد و ببیند. برای اتفاق واقعی* که می*بیند برنامه*ریزی، از مشاوره دیگران استفاده و سعی کند در آن شرایط بهترین کار را با دید مثبت انجام دهد و با خود بگوید:«من این تلاشم را انجام می*دهم و امیدوارم به نتیجه می*رسد.»
این مثبت اندیشی باعث می*شود با مشکلات راحت*تر بجنگد و تصمیم عاقلانه بگیرد و از مشاوره و دیگران بهتر استفاده کند و با انرژی بیشتر به سمت هدف خودش جلو برود.
اگر آن واقع*گرایی در فرد از بین برود؛ یعنی فرد شرایط و مشکلات را نبیند و برایش مشکلی به وجود آید و نتواند برای آن برنامه*ریزی داشته باشد و بدون مشاوره و بدون استفاده از برنامه*ریزی و روش*های علمی بخواهد کارش را پیش ببرد تبدیل به یک فرد بی*خیال می*شود .
ما باید خط باریک و میانه*روی را بین مثبت اندیشی و بی*خیالی بوجود آوریم و مشکلات را ببینیم و برای آن برنامه ریزی کنیم و با توجه به شرایط*مان آن برنامه را پیاده کنیم.
یک فرد منفی*باف و یا کمال*گرا ممکن است مشکلات را بیش از اندازه آن بزرگ کنند و نکات مثبت را نبینند؛ اما یک فرد واقعه*گرای مثبت اندیش مشکلات و همین طور نکات مثبت را هم می *یند و برنامه ریزی می*کند.
در این زمینه می*توان به مثالی اشاره کرد:« روزی حواریون همراه حضرت عیسی در حال رفتن به مکانی بودند و در میان راه با لاشه سگی برخرود کردند، حواریون گفتند چه بوی تعفن و بدی می*دهد، اما حضرت عیسی گفت چه دندان های سفید و قشنگی دارد.»
منفی*باف*ها:
افرادی که منفی*بافی می*کنند، معمولا خصوصیات اخلاقی شبیه افراد وسواسی دارند، این افراد طوری هستند که همیشه سعی می*کنند نیمه خالی لیوان را دیده و برای هرکاری بیش از اندازه انرژی بگذارند و کلماتی از قبیل «نمی شود» و «نمی توانم» به کار می*برند.
این افراد با وجود اینکه وقت می*گذارند و دوره*های مشاوره*ایی طولانی را سپری می*کنند و همیشه سعی دارند کمال گرا و بهترین باشند در نهایت از سرانجام کارشان رضایت ندارند.
بی*خیال*ها:
گروه دیگر از شخصیت ها که نقطه مقابل منفی*باف*ها هستند، این افراد برنامه*ریزی خاصی ندارند.
بی*خیال*ها موضوعات را خیلی سریع و با تکیه بر هیجانات و احساساتشان انجام می*دهند و خیلی راحت و کمال آرامش ممکن است یک موضوع خیلی مهم را پشت گوش بیندازند و یا به فردا موکول کنند. این امر باعث می*شود کارهایشان را طبق برنامه*ریزی و هدفمندی انجام ندهند و یا از مشاوره استفاده نکنند.
این دسته از افراد به خود هیچ آسیبی نمی*رسانند و بیشتر با ناهماهنگی*هایشان و یا بی*برنامه*ریزی* دیگران را به مشکل و زحمت می*اندازند.
در صورتیکه افراد منفی*باف با دقت زیاد مراقب هستند که دیگران از رفتار آنها متضرر نشود و از خودشان بیشتر انرژی مصرف می*کنند و در نتیجه لذت و رضایت از زندگی ندارند؛ ولی افرادی که بی*خیال هستند به خاطر همین خصوصیاتشان بیشتر مشکلات را برای اطرافیان به وجود می*آورند و خودشان ضربه نمی*خورند.
مثبت*اندیش*ها:
در بعضی از مواقع افراد جامعه مثبت*اندیشی را معادل بی*خیالی می*دانند خیلی*ها اگر زیاد از حد مثبت*گرا شوند، شاید به بی*خیالی برسند و این خود مرز و حدی دارد.
حد تعادل بین مثبت اندیشی تا بی*خیالی واقعه*گرایی است. اگر بخواهیم بدانیم که به دلیل چه چیزی این نگرش*ها در فرد به وجود می*آید؛ عواملی مانند آموزش اطرافیان در فرد و یا مسایل و مشکلات و همچنین تجربیات در جامعه می تواند تاثیر گذار باشد و یک نکته مهم دیگر خصوصیات شخصیتی فرد است. افراد مختلف براساس خصوصیات شخصیتی شان واکنش نشان می*دهند.
افراد مثبت اندیش معمولاً نیمه پر لیوان را می*بینند که در نهایت یک انسان مثبت اندیش نباید مانع واقع*گرایی آنها شود و اگر از مرز واقع*گرایی بگذرد به حد بی*خیالی می*رسد.
یک فرد مثبت اندیش باید واقعیت را بپذیرد و ببیند. برای اتفاق واقعی* که می*بیند برنامه*ریزی، از مشاوره دیگران استفاده و سعی کند در آن شرایط بهترین کار را با دید مثبت انجام دهد و با خود بگوید:«من این تلاشم را انجام می*دهم و امیدوارم به نتیجه می*رسد.»
این مثبت اندیشی باعث می*شود با مشکلات راحت*تر بجنگد و تصمیم عاقلانه بگیرد و از مشاوره و دیگران بهتر استفاده کند و با انرژی بیشتر به سمت هدف خودش جلو برود.
اگر آن واقع*گرایی در فرد از بین برود؛ یعنی فرد شرایط و مشکلات را نبیند و برایش مشکلی به وجود آید و نتواند برای آن برنامه*ریزی داشته باشد و بدون مشاوره و بدون استفاده از برنامه*ریزی و روش*های علمی بخواهد کارش را پیش ببرد تبدیل به یک فرد بی*خیال می*شود .
ما باید خط باریک و میانه*روی را بین مثبت اندیشی و بی*خیالی بوجود آوریم و مشکلات را ببینیم و برای آن برنامه ریزی کنیم و با توجه به شرایط*مان آن برنامه را پیاده کنیم.
یک فرد منفی*باف و یا کمال*گرا ممکن است مشکلات را بیش از اندازه آن بزرگ کنند و نکات مثبت را نبینند؛ اما یک فرد واقعه*گرای مثبت اندیش مشکلات و همین طور نکات مثبت را هم می *یند و برنامه ریزی می*کند.
در این زمینه می*توان به مثالی اشاره کرد:« روزی حواریون همراه حضرت عیسی در حال رفتن به مکانی بودند و در میان راه با لاشه سگی برخرود کردند، حواریون گفتند چه بوی تعفن و بدی می*دهد، اما حضرت عیسی گفت چه دندان های سفید و قشنگی دارد.»