parivash
مـدیـر ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Feb 1, 2014
- ارسالیها
- 1,664
- پسندها
- 1,287
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- شیــــــــراز
- دل نوشته
- فقط یه ابــــانی میتونـــه با وجود قلـب شکستش، همه ی قلبای شکستــه رو آروم کنه...
اعتبار :
در این شاخه از روان شناسی ابعاد مختلف شخصیت، جنبه های ادراكی، هیجانی، ارادی و بدنی افراد و چگونگی سازگاری فرد با محیط مورد مطالعه قرار می گیرد.
تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کرده*اند. هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه*های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می*کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می*شوند» تعریف می*کنند.شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره می*گذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود می*زند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق می*شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می*توان این خصلتها را شامل اندیشه ، احساسات ، ادراک شخص از خود ، وجهه نظرها ، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می*شود.
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت، نشان می*دهد که تمام معانی شخصیت را نمی*توان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال کارل راجرز شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی می*دانست که محور تمام تجربه*های وجودی بود. یا گوردن آلپورت شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت*های فردی را جهت می*دهد تلقی کرده است. واتسن شخصیت را مجموعه سازمان یافته*ای از عادات می*پنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت که شخصیت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.
تاریخچه مطالعه روان*شناسی شخصیت
کوشش دانشمندان برای توصیف و طبقه*بندی منش آدمی را می*توان در یونان باستان ردیابی کرد. در عهد باستان، تفاوت افراد را از نظر خلق و مزاج به غلبه یکی از مزاج*های چهارگانه(خون، صفرای سیاه، بلغم و صفرای زرد) نسبت می*دادند و بر این اساس، افراد را به چهار سنخ یا تیپ شخصیتی: دموی *مزاج، سوداوی *مزاج(مالیخولیایی)، بلغمی* مزاج و صفراوی *مزاج طبقه*بندی می*کردند. بدین ترتیب، ضمن این*که افراد به سنخ*های مختلف شخصیتی طبقه*بندی می*شدند علت تفاوت*های فردی نیز توجیه می*شد. این نظریه تا قرن 19 هم*چنان دوام یافت.
نظریه*های شخصیت، طی دوران شکل*گیری خود مانند هر پدیده دیگری تحت تاثیر عوامل مختلف تاریخی قرار گرفته*اند. از آن میان، چهار عامل نقش موثری داشته*اند که عبارتند از: پیشرفت طب بالینی اروپا، روش*های روان*سنجی، روان*شناسی رفتارگرایی و روان*شناسی گشتالت. علاوه بر این عوامل تاریخی، عوامل معاصر موجود نیز در روان*شناسی شخصیت تاثیر گذاشته*اند. از جمله این عوامل می*توان از پیدایش یا تکامل رشته*هایی مانند روان*شناسی میان*فرهنگی، فرایندهای شناختی، روان*شناسی در پهنه زندگی(تمام مدت عمر) و انگیزش نام برد.
روان*شناسان شخصیت برای مطالعه و تحقیق، از چهار نوع داده استفاده می*کنند که عبارتند از: داده*های مربوط به سوابق زندگی فرد، داده*های جمع*آوری شده توسط مشاهده*گر، داده*های حاصل از آزمون*ها و داده*های حاصل از گزارش*های شخصی. هر یک از روان*شناسان، نوعی از این داده*ها را ترجیح می*دهند. اما همه آن*ها در مورد فایده بالقوه هر یک از انواع چهارگانه داده*ها تردیدی ندارند.
تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کرده*اند. هیلگارد شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه*های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می*کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می*شوند» تعریف می*کنند.شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره می*گذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود می*زند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد». شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق می*شود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله می*توان این خصلتها را شامل اندیشه ، احساسات ، ادراک شخص از خود ، وجهه نظرها ، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می*شود.
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت، نشان می*دهد که تمام معانی شخصیت را نمی*توان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال کارل راجرز شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی می*دانست که محور تمام تجربه*های وجودی بود. یا گوردن آلپورت شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت*های فردی را جهت می*دهد تلقی کرده است. واتسن شخصیت را مجموعه سازمان یافته*ای از عادات می*پنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت که شخصیت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.
تاریخچه مطالعه روان*شناسی شخصیت
کوشش دانشمندان برای توصیف و طبقه*بندی منش آدمی را می*توان در یونان باستان ردیابی کرد. در عهد باستان، تفاوت افراد را از نظر خلق و مزاج به غلبه یکی از مزاج*های چهارگانه(خون، صفرای سیاه، بلغم و صفرای زرد) نسبت می*دادند و بر این اساس، افراد را به چهار سنخ یا تیپ شخصیتی: دموی *مزاج، سوداوی *مزاج(مالیخولیایی)، بلغمی* مزاج و صفراوی *مزاج طبقه*بندی می*کردند. بدین ترتیب، ضمن این*که افراد به سنخ*های مختلف شخصیتی طبقه*بندی می*شدند علت تفاوت*های فردی نیز توجیه می*شد. این نظریه تا قرن 19 هم*چنان دوام یافت.
نظریه*های شخصیت، طی دوران شکل*گیری خود مانند هر پدیده دیگری تحت تاثیر عوامل مختلف تاریخی قرار گرفته*اند. از آن میان، چهار عامل نقش موثری داشته*اند که عبارتند از: پیشرفت طب بالینی اروپا، روش*های روان*سنجی، روان*شناسی رفتارگرایی و روان*شناسی گشتالت. علاوه بر این عوامل تاریخی، عوامل معاصر موجود نیز در روان*شناسی شخصیت تاثیر گذاشته*اند. از جمله این عوامل می*توان از پیدایش یا تکامل رشته*هایی مانند روان*شناسی میان*فرهنگی، فرایندهای شناختی، روان*شناسی در پهنه زندگی(تمام مدت عمر) و انگیزش نام برد.
روان*شناسان شخصیت برای مطالعه و تحقیق، از چهار نوع داده استفاده می*کنند که عبارتند از: داده*های مربوط به سوابق زندگی فرد، داده*های جمع*آوری شده توسط مشاهده*گر، داده*های حاصل از آزمون*ها و داده*های حاصل از گزارش*های شخصی. هر یک از روان*شناسان، نوعی از این داده*ها را ترجیح می*دهند. اما همه آن*ها در مورد فایده بالقوه هر یک از انواع چهارگانه داده*ها تردیدی ندارند.