sting
معـاون ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 26, 2013
- ارسالیها
- 27,708
- پسندها
- 5,661
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- تهـــــــــــران
- وب سایت
- www.biya2forum.com
- تخصص
- کیسه بوکس
- دل نوشته
- اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
- بهترین اخلاقم
- نــــدارم
اعتبار :
زندگی یک چمدان است که می آوریش بار و بندیل سبک می کنی و می بریشخودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستمدسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستمگاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرمبه سَرم می زند این مرتبه حتما بپرمگاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منمقرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منمچمدان دست تو و ترس به چشمان من استاین غم انگیزترین حالت غمگین شدن استقبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکشهی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکشقبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شومطوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوممثل سیگار،خطرناک ترین دودم باششعله آغوش کنم حضرت نمرودم باشمثل سیگار بگیرانم و خاکستر کنهر چه با من همه کردند از آن بدتر کنمثل سیگار تمامم کن و ترکم کن بازمثل سیگار تمامم کن و دورم اندازمن خرابم بنشین،زحمت آوار نکشنفست باز گرفت،این همه سیگار نکشآن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند، منمآنقدر داغ به جانم ،که دماوند منمتوله گرگی ،که در اندیشه ی شریانِ منیکاسه خونی،جگری سوخته مهمان منیچَشم بادام،دهان پسته،زبان شیر و شکرجام معجونِ مجسم شده این گرگ پدرتا مرا می نگرد قافیه را می بازم... بازی منتهی العافیه را می بازمسیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منمرطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منمماده آهوی چمن،هوبره ی سینه بلورقاب قوسِین دهن، شاپریه قلعه ی دورمظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندمو به جز ماه دل از عالم و آدم کندمماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنمنکند خیز برم پنجه به خالی بزنمخنده های نمکینت،تب دریاچه ی قمبغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتممویِ بَرهم زده ات،جنگل انبوه از دودو دو آتشکده در پیرهنت پنهان بودقصه های کهن از چشم تو آغاز شدندشاعران با لب تو قافیه پرداز شدندهر پسربچه که راهش به خیابان تو خوردیک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُردمن تو را دیدم و آرام به خاک افتادمو از آن روز که در بندِ توام آزادمچشممان خورد به هم،صاعقه زد پلکم سوختنیزه ای جمجمه ام را به گلوبند تو دوختسَرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسیدسرطانی شدم و مرگ لبم را بوسیددوزخِ نی شدم و شعله دواندم به تنتشعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنتبه خودم آمدم انگار تویی در من بوداین کمی بیشتر از دل به کسی بستن بودپیش چشم همه از خویش یَلی ساخته امپیش چشمان تو اما سپر انداخته امناگهان دشنه به پشت آمد و تا بیخ نشستماه من روی گرفت و سر مریخ نشستآس ِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدندکرکسان قاعده را از همه بهتر بلدندچایِ داغی که دلم بود به دستت دادمآنقدر سرد شدم،از دهنت افتادمو زمینی که قسم خورد شکستم بدهدو زمان چَنبره زد کار به دستم بدهدتو نباشی من از آینده ی خود پیرترماز خر زخمیِ ابلیس زمین گیر ترمتو نباشی من از اعماق غرورم دورمزیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورمتو نباشی من و این پنجره ها هم زردیمشاید آخر سر ِ پاییز توافق کردیمهر کسی شعله شد و داغ به جانم زد و رفتمن تو را دو... دهنه روی دهانم زد و رفتهمه شهر مهیاست مبادا که تو راآتش معرکه بالاست مبادا که تو رااین جماعت همه گرگند مبادا که تو راپی یک شام بزرگند مبادا که تو رادانه و دام زیاد است مبادا که تو رامرد بد نام زیاد است مبادا که تو راپشت دیوار نشسته اند مبادا که تو رانا نجیبان همه هستند مبادا که تو راتا مبادا که تورا باز مبادا که تو راپرده بر پنجره انداز مبادا که تو رادل به دریا زده ای پهنه سراب است نهبرف و کولاک زده راه خراب است نروبی تو من با بدن لخت خیابان چه کنمبا غم انگیزترین حالت تهران چه کنمبی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکنداین شب وسوسه انگیز مرا می شکندبی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیستگل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیستبی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاستو جهان مادر آبستن خط فاصله هاستپسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارمبعد از این هم به دعاهای پدر شک دارممی پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش... خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش