Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

مقاله در مورد آسیب شناسی اجتماعی برای رشته روانشناسی

اطلاعات موضوع

Kategori Adı روانشناسی اجتماعی
Konu Başlığı مقاله در مورد آسیب شناسی اجتماعی برای رشته روانشناسی
نویسنده موضوع ♔ŠĦДĦДB♔
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan ♔ŠĦДĦДB♔

♔ŠĦДĦДB♔

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Aug 2, 2013
ارسالی‌ها
5,570
پسندها
1,239
امتیازها
113
محل سکونت
اهواز
تخصص
چت كردن
دل نوشته
زندگي هميشه برخلاف ارزوهايم گذشت.....
بهترین اخلاقم
زودرنج

اعتبار :

مقاله در مورد آسیب شناسی اجتماعی برای رشته روانشناسی
<H2 class=contentheading>آسیب شناسی اجتماعی
تعريف آسيب شناسي : آسيب شناسي اجتماعي يعني شناخت ريشه اي بي*نظمي هاي اجتماعي استفاده ازاين واژه به خاطراين است كه هماننديهاي بين پيكره جامعه ازنظردانشمندان وانشهاي اجتماعي وپيكره انسان دردانشهاي زيستي وجوددارد.به طوريكه نخستين واحددرجسم انسان سلول است .مجموعه سلولهاي يك بافت رابه وجودمي آورد .مانندبافت روده ،معده ،مخاط بيني .


مجموعه ازبافتها اندام رابوجودمي آورندماننداندام :بينايي وغيره .ومجموعه اندام دستگاه رابه وجودمي آورد مانند: دستگاه گوارش ،گردش خون ،دفع ادرارومجموعه چنددستگاه روي هم اورگانسيم موجودزنده ياانسان راسبب مي شود.
پس هرانسان ازمجموعه دستگاههاي :عصبي ،تنفسي ،گردش خون ،گوارشي ودفع ادرارتشكيل شده است .همين وضعيت درموردجامعه نيزقابل بحث مي باشد .به طوريكه سلول درجامعه يك فردمي باشدويك اورگانسيم انساني كل جامعه مي باشد.بافت گروه مي باشدودستگاه طبقه اجتماعي .حال همچنان كه يك تك سلول دربدن ماشروع به رشدياتكثيرناموزون بيرون ازقاعده كنداصطلاحاَآن بافت سرطاني شده است .اگرآن سلول رادرمان نكنيم بايستي در انتظارسرطاني شدن كل وجوديك انسان باشيم .به همين ترتيب انتظارمرگ آن فردراداشته باشيم .
درجامعه نيزاگرافرادناراضي مشكل دارناگام ويامحروم پديدآيندوآنان احساس منفي نسبت به اجتماع خودپيداكنند و تعدادآنهاافزايش يابدآنان بارفتارهاي خلافكارانه وضداجتماعي سلامت كل جامعه رانيزبه خطرمي اندازد.بنابراين آسيب شناسي اجتماعي مانندآسيب شناسي وروانشناسي زيستي براين باوراست كه پيشگيري ازدرمان آسانتر،ارزانتر وكارآمدترمي باشد.وهمينطورپيشگيري ازپشيماني بهتراست .وآنگاه كاري منطقي ونتيجه بخش خواهيم داشت كه به اين پاسخ رسيده باشيم كه :چه بكنيم تا مشكلي پديدنيايد؟به طوريكه درروانشناسي زيستي براي نمونه مي گويندكه زيرآفتاب مستقيم زيادقرارنگيريد.خوراكيهاي سوخته ،ته ديك سوخته سيب زميني سوخته رانخوريدمواد شيميايي راكه به غذاهاي كنسروي اضافه مي كنندازآنهايي كه مي توانندسرطان زاباشندازخوردن آنهاپرهيزكنيد سيگارنكشيد.دربرابرپرتوهاي ايكس (x)بيش ازچهاربارقرارنگيريدمانندعكس برداري .تااينجا پيشگيري مي باشد يك مرحله بعدازآن چكاپهاي شش ماهه ويك ساله است .مثلاَازآنجايي كه روي چهل وپنج سال احتمال سرطان پرستات درآقايان زيادمي باشدبه جاست كه هرمردچهل وپنج ساله ،سالي يك بارپرستاتش راموردمعاينه قراردهدوهمينطورميزان اسيدفسقات يا(P,G,A)رااندازه گيري كندتاروشن شودكه دفع پرستات اونگران كننده است ياخيروازآنهايي كه خانمها درمعرض سرطان واژون هستنديادرمعرض دستگاه زنانگي مي باشندخوبست كه سالي يك بارآزمايش پاپ اسميرراانجام دهندويامعاينه شوندواگرخدايي ناكرده وضعيت نگران كننده اي دربخش پرستاپ درآقايان ودربخش رحم ،پستان ،واژن خانمهاباشنديعني ملكنتي (يعني سرطان )تشخيص داده شودحتماَباخارج كردن رحم درخانمهاويابيرون آوردن پرستات درآقايان متاقازتادچارسازي همه سلولهابه ملكنتي ياسرطان پيشگيري كنيم .
پيش ازمتاتازشيمي درماني انجام مي گيردكه درصورت عدم موفقيت ممكن است كه فردبميرد.به همين ترتيب يك جامعه نيزمي تواندمانندفيزيولوژي يك انسان كه به كام مرگ مي رودسقوط كرده نابودشده واز بين برودبنابراين همچنان كه براي پيشگيري ازمرگ هاي نابهنگام مي توان باتوجه به مشاهده هاي ژنتيكي پيش ازازدواج وتوجه به عوامل دوران بارداري وتغذيه ،بهداشت جسمي نيرومنددرمقابل بيماري داشت .بابرنامه ريزي درزيست اجتماعي تقسيم نسبي عادلانه دارايي ها،توزيع منصفانه وبرنامه ريزي براي متولدين بعدي وپيش بيني كادرمسكن ،بهداشت وغيره براي آنان ازپيدايش افرادضداجتماعي قانون گريز،قانون بسته (زندان )وكساني كه شيشه اتومبيل مي شكنند وغيره جلوگيري كرد.
حال كه مي توانند به جامعه خسارت جبران ناپذيري واردكنندپيشگيري كنيم .
هدفهاي آسيب شناسي اجتماعي :
1ـشناسايي آسيب هاي اجتماعي وعوامل ايجادكننده آن :گفتني است كه ماناهنگامي كه ازعلل وريشه هرمشكلي بي خبرباشيم درمان ،برطرف سازي وبهبودبخشيدن به آن حدوداَناممكن مي باشد .پس بنابراين به جاخواهد بودكه مابراي ريشه يابي علل طلاق ابتدابه دلايل ازدواجهاي نادرست ودسته پايين .زيراازنظراستاددرس طلاق پايان زندگي نيست ولي طلاق مي تواندپايان يك ازدواج نادرست باشد.
2ـپيشگيري :به طوري كه براي پيشگيري ازپيدايش وگسترش بزهكاران تنهايك راه وجوددارد.اصلاح ساختارخانوادگي محيط زيست همگاني دربخش خانواده بايدموردآموزش قرارگيرد.بهسازي ايرادهاي ازدواجهابرطرف شودوبه خانواده ها اين پيامهادرآغاززندگي بايستي انتقال پيداكند:«1ـآنگاه خانواده اي مجازبه بچه دارشدن است كه به طورنسبي اطمينان داشته باشدكه فرزندشان آنگاه بايدبه دنيابيايد كه دست كم ازخودشان خوشبخت ترباشد.بنابراين خانواده هابايدبدانندكاركردامروزه آنهاخوشبختي وبدبختي آينده فرزندان آنهاسبب گشته وآينده فرزندان آنهاخوشبختي وبدبختي خودآنهاراسبب مي شود.
چيزي كه بسيارمهم است كه بايدتوجه شودكه هرخانواده اي خوشبخت يا بدبخت بالقوه آينده است حال به فعل شدن آنهابه يك خوشبخت واقعي وبدبخت واقعي به چگونگي ايجادفضاي ايمن ويامضطرب خانوادگي وهمين طورشناخت نيازهاي رفاهي فرزندان وبرآوردسازندگي نيازهاي بهنجارآنهاست دريك مثال مكان خانوادگي يااجتماعي ،برنامه ريزان اجتماعي باتوجه به اين نكته كه خانواده خودنيزازسوي عوامل اجتماعي ثأثيرمي پذيرد يعني خانواده متصل اجتماع مي باشد.بنابراين براي داشتن خانواده هايي استانداردوپذيرفتن برنامه ريزان ارشداجتماعي بايدبه سه چيزبرخوردكنند:1ـبرخوردبافقرونداري ،2ـبرخوردباجهل وناداني ،3ـبرخوردباترس .
كه دراين راستابرخوردبافقرونداري لازمه داشتن توسعه اقتصادي است .
برخوردباجهل وناداني لازمه داشتن توسعه فرهنگي جامعه مي باشد .
برخوردباترس لازمه داشتن توسعه سياسي مي باشد.استاددانشگاه نترسدوحرف خودش رابزند.پس بنابراين عوامل سالم ودرست وسازنده اگردرجامعه وجودداشته باشد،خانواده هايي درست وسالم وانسان سازشكل مي گيرندواگرخانواده هاي استانداردشكل گرفتند.فرزندبهنجاروسازگاروسودمنداجتماعي رابدنبال مي آورد.ودردامن خودپرورش مي دهنداين مجموعه راپيشگيري ازآسيب هاي اجتماعي مي ناميم .
پيشگيري ازپيدايش بزهه وانحراف درجامعه براي بهسازي محيط زيست اجتماعي يا همگاني .
3ـبرخوردودرمان بنابه دلايل پيدايش آنها.
4ـپيشگيري :براي پيشگيري انواع پيگيري هالازم است پس دراين راستا فعاليت آسيب شناسي اجتماعي بررسي گرفتاريهاي اجتماعي همچون فقرونداري ،بيكاري ،بزهكاري ،خودكشي ،اعتياد،روسي گرحي ،ولگردي و…….مي باشد .ودراين جهت بايستي به موجبات بنياني وهسته هاي شكل گيري هريك ازمواردبالاتوجه نموده وپرداخته شود.
اجتماع اجتماعي ورفتارفردي:اين روشن است كه اجتماع انساني بدست ازجمع گروهي افرادنيست .
آقاي«اميل دوركيهام »جامه شناس نامدارفرانسوي :مي گويدجامعه تنهاازگردآمدن اجزاءخودوگردهمايي انسانهابه وجودنيامده است بلكه درهرجامعه يك وجدان گروهي وهمگاني وجودداردكه عبارتست ازهمگي باورها واحساسات مشتركي كه دربين حدوسط اغضاي يك جامعه وجوددارد.اوبراي روشن نمودن نظرخود نمونه اي آورده وچنانچه در شيمي ازتركيب دوپديده ،پديده تازه اي بدست مي آيد. 02 + H2 كه همويت ديگر ازدوپديده نخستين است اجتماع همه چيزي به جزءمجموع ادبي افراد آن است .اين هم پذيرفتني است كه اجتماع ازافرادپديدآمده ورفتارافرادرامي توانداجتماع رادگرگون سازد.ولي اثرگذاري فردبراجتماع بسيارنا ممكن ودشوارواندك مي باشد . در صورتي كه اثربخشي اجتماع برفردبسياروحتمي تراست پس اين معناجامعه خودواقعيتي است كه بررفتارافراداثرمي گذارد.چنانچه بخش بزرگي ازشخصيت مامتاَثرازروابط حاكم برجامعه پيرامون ماست .بنابراين شايددرست باشدكه بپذيريم بين انسان وجامعه يك ميان كنش مي باشد.ازاين روبراي پي بردن به گروهي ازرفتارهاي اجتماعي بهتر است كه اجتماع رابهتر بشناسيم براي شناخت هر جامعه توجه به جنبه هاي زيرلازم است .1ـساختار 2ـكاركرد
1ـساختار:براي شناخت خانواده بايدببينيم كه افرادخانواده هركدام سرجاي خودهستنديا نه راه شناسايي هر جامعه نخست بايستي به شناسايي ساختارآن جامعه بپردازيم ومنظورازآن ساخت اجتماعي ،مناسبات وروابط هميشگي پايداري است كه ميان افرادوگروههاي اجتماعي يايك جامعه برپايه مجموعه اي ازحقوق وقواعدوبايدها ونبايدهاي شناخته شده ومعين باشد.
2ـانواع مناسبات :
1ـمناسبات كاري :يعني هركسي درهر موقعيتي قرار مي گيرد مي بايستي كه پاسخگوي آنان باشدكه به اومراجعه مي كنند.
2ـمناسبات خانوادگي :مسؤليتهاي پدري ومادري وفرزندي مشخص مي شود.
3ـمناسبات سياسي :مسؤليتهاي افرادجامعه درجاي خودش .درراستاي مناسبات سياسي لازم به گفتن مي داندكه دريك جامعه باساختاردرست هميشه سياست پيرواقتصاداست ودرجامعه كه ايرادساختاري مورداقتصادپيروسياست است .
لازم هست بدانيم كه بعدازجنگ دوم جهاني برندگان جنگ دنيارادريالتا1954به دوبخش بلوك شرق وغرب تقسيم نمودند.بلوك شرق داراي بازوي نظامي شدبلوك غرب بازوي نظامي اش پيمان ناتو شد.هدف ازاين تقسيم بندي دو چيز بود:1ـكشورهاي صنعتي پيوسته وپيوسته نيازشان به مواداوليه براي پخش كارخانه ها افزوده مي شد.2ـبراي ادامه حيات جامعه صنعتي بازار فروش لازم است .به همين خاطربود كه فرانسوي هاالجزايرراگرفتند .ايتاليايي ها جنوب آمريكا راگرفتند .انگليسي هاهندوپاكستان راگرفتندوبقيه جاهاي دنياعملاَمال آمريكاشد:مثل ايران سوريه وغيره.ودراين راستا لازم است بدانيم كه امروزه جنگهاجنگهاي اقتصادي مي باشد.وهمينطورمرزها،مرزهاي اقتصادي مي باشدپس واقعيت جنگهاي نظامي ومرزهاي نظامي نيست .
2ـكاركرد:
درجامعه شناسي نتيجه عيني هرساختاراجتماعي راكاركرد آن اجتماع گوينديعني آنكه هرساختارداراي كاركرداجتماعي ويژه خودمي باشد .منظوراين است كه باديدن هرپديده مي توان به ساختارپديدآورنده آن آگاهي يافت وبامشاهده هرساختاربه گونه نسبي نتيجه عيني آن راپيش بيني نمود .درآناليزكاركردهاي گوناگون يك سيستم مي توان انواع زيررامشاهده كرد:
1ـكاركردمناسب :يعني آنگاه كه نتايج يك پديده اجتماعي براي كل جامعه سودبخش باشد .وبه پايداري آن كمك كند.
2ـكاركردنامناسب :آنگاه كه نتايج يك پديده اجتماعي براي سيستم اجتماعي زيان بخش باشد مانند:نژادپرستي وتبعيض نژادي .
3ـكاركردآشكار:چنانچه يك پديده اجتماعي همان واكنش رابه بارآوردكه مورد نظربوده است براي نمونه :اگراعدام قاچاقچيان ويازنداني كردن معتادان دركاهش اعتيادنقش مثبت داشته درآن صورت جامعه به هدف آشكارخوددست پيداكرده بود.
4ـكاركردپنهاني (ضمني ):هرگاه اجراءيك سري ازاطلاعات پيدايش نتايج ديگري راهم باعث شودبه آن كاركردپنهان ،آن اصطلاحات مي گويند.گاهي ممكن است كه ورزش منجربه بهبود روابط زن وشوهري بشود.براي درك كاركردآشكاروپنهان پديده هاي اجتماعي براي نمونه لازم است بدانيم كه آموزش وپرورش داراي دونمونه گروه هدف مي باشد .
1ـ گروه وهدف آشكاركه همه ازآن باخبرهستندمانند:انتقال دانش واطلاعات وآموزش مهارتها وهمينطورپرورش توانائيهاي شناختي كه اصطلاحاَباسوادشدن گفته مي شود.
2ـ هدف پنهان آموزش وپرورش به سبب آنكه آموزش وپرورش ازنيازمنديهاوسازمانهايي است كه ازدوره جامعه صنعتي وبعدشكل گرفته دوهدف پنهان رادنبال مي كندكه ازبعضي ازلحاظ ازهدف آشكارآن بااهميت ترهستندكه عبارتنداز اطاعت ووقت شناسي .
فرهنگ :
فرهنگ عبارت است ازابزار غيرمادي شكل دهنده ونظم بخش اجتماع كه رفتارهريك ازافراداجتماع ازآن تاَثير مي پذيرد .هركس درروندزندگي اجتماعي ازآغازازدومرحله مي گذردكه به آن دومرحله مرحله جامعه پذيري وفرهنگ پذيري مي گويند .دريك ساختارفرهنگي افرادمي آموزندكه چه رفتاري نشان دهندتاموفق وموفقترشوند.هرفرهنگ داراي اصالت نوعي مي باشد .تنهامي توان گفت كه فرهنگي ارزشمند ،پوينده ،شايسته ،رشد دهنده است كه اول : درحل مسائل اجتماعي سودهمگاني رادرنظرگرفته ونه فردي وشخصي راودوم :زندگي درآن فرهنگ آسان وكم مشكل بوده وسوم :رشدوترقي اجتماعي برپايه شايستگي هاصورت مي گيرد .
ويژگيهاي فرهنگي :1ـانتقال پذيري 2ـآموختن 3ـهمگاني بودن 4ـابزاري است براي كنترل ونظم اجتماعي
1ـانتقال پذيري :فرهنگ ازراه آموزش انساني به نسل ديگرانتقال مي يابد.
2ـآموختن :شايدتوان فرهنگ رابه عنوان مجموعه ويژگيهاي رفتاري پنداشت كه آموختني نيست پس نتيجه مي گيريم فرهنگ ازراه وراثت ،خون ،ژنتيك وتغذيه به كسي انتقال پيدانمي كندوبايدفرهنگ راآموخت .
3ـهمگاني :يعني ويژگيهاي يك نفرنيست وهمه افرادجامعه درآن نقش دارند.
4ـابزاري است براي كنترل ونظم اجتماعي :وبه آن سبب كه همگي مردم جامعه آن راپذيرفتندبه صورت عملي آن رافرهنگ پذيري وبه صورت سطحي جامعه پذيري مي گوئيم به هرحال فرهنگ وستاوردرفتاروخواستارواكنش هاوكنش هاي انسانهارايكنواخت مي كند .جهاز،سيسموني ،سفره عقد ،چشم روشني ،شب هفت ،سوم وغيره هريك درفرهنگ مامفهوم ،ارزش وموقعيتي رامعطرمي سازدكه حتي درفرهنگ كشورهمسايه ماممكن است براي هرجنس ، سن وموقعيتي به لحاظ شغلي ،اجتماعي وفرهنگي ،شرح وظايفي رامشخص نموده است .
بخشهاي اصلي فرهنگ :
انسان بدون برخورداري ازنيروي انديشه ازهمه جانوران ناتوانتر است دانستني است كه توانايي بسياري ازجانوران دربخش جسماني وفيزيكي ازانسان بيشتراست به طوري كه هيچ انساني درجهان نمي تواندماننديك مكس پروازكند.وياهيچ انساني درجهان نمي تواندمانندقورباغه شناكند.يعني بزرگترين قهرمان شنا نمي تواند مثل توباشد.هيچ انساني به اندازه يك موش نمي تواندديوارراسوراخ كند،ماننديك سك بوهاراشناسايي كندوياماننديك تازي بدود.ولي آنچه راكه سبب شدتاانسان بركل هستي تسلط يافته وباقي جانداران درتسلط طبيعت باقي مانند،تنهاوتنهابرخورداري انسان ازسيستم عصبي پيچيده وپيشرفته است كه تنهابه انسان فرصت يادگيري رامي دهدبراين پايه مي گوئيم رفتاردرانسان برپايه يادگيري ودرجانوران برپايه غريزه است .
پس اگرزنبورعسل خانه اش رابه صورت شش ضلعي منظم مي سازدموريانه درلايي بافتهاي چوبي مي سازد،كلاغ باقطعه هاي چوب روي درخت مي سازدو…..همه وهمه ازالگوهاي غريزي پيروي مي كنند.(غريزه عبارت است ازالگوهاي رفتاري كه دريك گونه درهمه جاي دنيايكسان ديده شده وقابل پيش بيني باشد.).پس درهمه جاي دنياخروسهاي بالغ مي خواننددرهمه جاي دنيازنبورهاي عسل خانه خودرابه صورت شش ضلعي مي سازندودرهمه جاي دنياسك هاباديدن آشنايان خوددم خودراتكان مي دهند.اين رفتارگذشته ازآن كه دريك گونه قرارمي گيردقابل پيش بيني هست .ولي درموردانسان اينگونه نيست وقتي همسرت درزمان ازدواج مي گويدتوتاج سرمن هستي دوسال بعديا6ماه بعدباتوچه رفتاري دارد؟انسان غيرقابل پيش بيني است به جزءآنكونه ازجانوراني كه درسيرك آموزش هايي رايادگرفته اند.واين شرايط به انسانها امكان دادتاتنهابين بدوخوب بلكه بين بدوبدتروبدترين نيزفرق قائل شده اين درصورتي است كه جانوران تنها بدوخوب راتشخيص مي دهند.انسان مسلط برطبيعت است وجانوران برسلطه طبيعت هستند.همچنان كه گفته شدانسان به ياري انديشه خودازتنگناهاي طبيعي خودرارهانموده است و بامسافت ،ابزاروپي بردن به شيوه هاي مبارزه باطبيعت ازنيروي شناختيش سودبرده است .اراش ديدگاه فرهنگ مجموعه پاسخهاي انسان به پرسش ونيازهاي گوناگون ناشي ازمترورتهاي زندگي درطبيعت ودرجامعه است .براي روشن شدن مطلب بخشهايي ازفرهنگ رامعرفي مي كنيم :
1ـارزشهاي اجتماعي :ازديدگاه جامعه شناسي ارزشهاي اجتماعي به آن دسته ازواقعيتهاواموري گفته مي شودكه نيازمادي وغيرمادي افرادجامعه رابرآورده مي سازدهرچيزي كه براي يك سيستم اجتماعي موردنياز ،محترم ،مقدس وخاليتي دلخواه تلقي مي شودجزءارزشهاي آن جامعه است .چنانچه درستكاري ،احترام ،رعايت حقوق ديگران ،احترام به بزرگترها ،خوش حسابي ،نمونه هايي ازاين رفتارها مي باشد.پس ارزشها والگوهاي استانداردشده ياشاخص خواستن واحساس بهاءداري كه برپايه آن عموم پديده هاورويدادها محك زده وارزيابي گرديد ودرطبقه بندي جاي مي گيرند.افزودني است كه ارزشهاجنبه هميشگي نداشته وهمچنان كه هيچ چيزدردنيا ثابت نمي مانند ارزشهانيزپديده اي جاودانه نيستند وهمين طورارزشها پديده هايي هستندكه درون مرزملي اعتقاددارند.لازم به يادآوري است كه ارزشها هدفهايي گسترده انتظامي هستندكه ارزشي ،مشخص ونقطه ارجاع مي باشند.همچون زيبايي ،شجاعت ،آزادي .
كاربردارزشها:
1ـملاك برتصميم گيري :آدمي كه ملاكش زيبايي هست درفرش فروشي زيباترين فرش راانتخاب مي كندنه كيفيت را.
2ـابزاري است براي استانداردذهني
3ـارزش يابي :برپايه استانداردذهني افرادوپديئه ها راارزش يابي مي كنيم وهمچنان كه گفته شدارزشهاهم پديده اي پايدارنيستندبه طوري كه ارزشها پيش ازسال 57باارزشهاي سالهاي كنوني حتماَداراي تفاوت است وهمينطورتفاوتهاي سال بعدباارزشهاي حال حاظر.
هنجار:
هنجارترجمه واژه نرم است ومنظوراز آن الگوي رفتاري است كه اكثريت آماري مردم جامعه بدون فشارعيني وفيزيكي وظاهراَبه صورت دلخواه آن راپذيرفته اند وانجام مي دهند .هركسي كه هنجارهارارعايت كند اورابهنجاروآن كسي كه بيش ازحدلازم رعايت بكندفرابهنجاروآناني كه هنجارها راناديدبگيرندنابهنجاروآناني كه زيرپابگذارندفرانابهنجارمي گويند.دانستني است كه هنجارهابامقررات رسمي ،قوانين ،آداب ورسوم ومذهب بستگي دارند.
انواع هنجارها :
هنجارهاي اجتماعي يافرهنگي دراصل معيارهاي پذيرفته شده اي هستندكه هرجاي رفتاربه آن راازوابستگان خودخواستاراست كه اين درخواست ورفتاربه آن درهرفرهنگي متفاوت مي باشد .درهرجامعه اي هنجاربه شكلهاي گوناگون مطرح مي شود بخشي ازهنجارهاي جامعه متاَثرازدين ومذهب ،يعني پايه دراصول اعتقادي ياباورهاي شخصي دارد.مانندمراسم عقدوعذاوخاك سپاري وسوگ داري .
هنجارهاي رسمي :كه پايه درقوانين رسمي وجاري جامعه دارندوقانون نقش دهنده آن است وبراين پايه براي هرگونه رفتاروقرارتأئيدوفسخ بايستي مسئله به گونه اي كيتي وامضاءكه درست اين است گردرحضورگواه قراربگيردشكل مي گيرد.برپايه هنجارهاي امروزي معاملات بايستي به صورت اسنادرسمي دردفترخانه هاصورت پذيردودراين راستاتعهدهركسي به روشي مشخص مدت تعهدمشخص ،شرايط كار،هزينه ها،نهوه پرداخت ،كيفيت كارنيزمشخص باشد.درآغازلازم است بدانيم درهرجامعه اي قوانين نوشته شده اي وجودداردوقوانين نانوشته ازقوانين نانوشته مي توان مفهوم هنجارهاي سنتي را برداشت كرد.دانستني است كه قوانين نانوشته كيفرش عبارتند ازطرد ـكنارگذاشتن ،فاصله گرفتن ازاوكسي كه قوانين نانوشته رارعايت نكند.بدنام شدن كسي كه اين قوانين رااجرانمي كند .افزودني است كه قوانين نانوشته به وسيله فرد مشخصي وضع نشده است ولي هركسي كه درهر جامعه اي زندگي مي كندناچاراست تاازقوانين نانوشته پيروي كرده وبه آنهاتوجه بنمايد زيرادرغيراين صورت همچنانكه گفته شدبه موقعيت اجتماعيش آسيب وارد مي شودمجازهاي مرتبط به هنجار لازم به گفتن است كه سرپيچي ازقوانين رسمي چهار گونه كيفررابدنبال دارد :1ـكيفرهاي مالي كه كمترينش جريمه هاي رانندگي است وبيشترينش مصادره اموال خودفردوخانواده اش است 2ـتنبيهات اداري درآغازبايستي بدانيم كه كيفرهاي اداري تنهادربخش دولتي لارم به انجام است چون دربخش خصوصي كارفرمادرصورت نارضايتي ازكاورخودباپرداخت حقوق اووي رااخراج مي كند.دربخش دولتي يعني جاهايي كه حقوق هركسي ازيك رديف حقوقي بودجه هئيت دولت مشخص شده وپرداخت مي شوددرنهايت هرآنكس كه ازسودناشي ازارائه سرويس خودبه ديگران مستقيماَبهره مي گيردبه آن بخش خصوصي مي گويند.درمجموع آنهايي كه ازبندهاي ويژه سازمان برنامه وبودجه حقوق مي گيرند كه به آنان كاركنان دولت مي گويند.دوگروه مي شوندگروه اول كاركنان لشگري گروه دوم كاركنان كشوري .دربخش لشگري كوچكترين تنبيه خواندن اسم فرددرصحبگاه ،مرحله بعدبازداشت درپادگان .دراينجالازم است بدانيم كه پليس نيروهاي لشگري دژبان همچنان كه پليس نيروهاي لشگري متفاوت است ،پليس نيروهاي انتظامي نيزمتفاوت است .به همان ترتيب زندان نظامي ودادگاه نظامي درپايان شيوه اعدام نظاميهانيزدرصورت جرم نظامي متفاوت است پس بنابراين درصورتيكه جرم فردنظامي كيفرش بيش ازاندازه زندان دربازداشتگاه پادگان خواندن اسم وي درصبحگاه وهمين طورعدم امكان خروج ازپادگان راداشته باشد يعني جرم اوفراترنيازبايستي اوراتحويل دادگاه نظامي بدهنددردادگاه نظامي قاضي بازپرس ودادستان وحتي وكيل دعاوي نيزخوددارنظاميان مي باشدكه داراي تحصيلات حقوقي مي باشند كيفرهايي كه دادگاه نظامي درنظرمي گيردبه ترتيب زندان بلندمدت ،خلع درجه ،خلع لباس ، اخراج ،تبعيدواعدام است كه درصورتي كه جرم آنها نظامي باشداعدام آنها بصورت تيرباران است اين درشرايطي است كه درجرمهاي غير نظامي اگر اعدامي دركار باشد . دار زدن ،اطاق گاز ،صندلي الكتريكي ومواردي قطع سر نيز ديده شده است درمورد افراد كشوري كيفرهاي مربوط به افراد كشوري دربر كيرنده موارد زير است به شرط آنكه فرد خلاف اداري كرده باشد . خلاف اداري توبيخ ودرج درپرونده است گرفتن سمت فرد كه به آن اصطلاحاً معلق كردن ويادرانتظار خدمت قرار گرفتن مي گويند حقوق بدون سمت وباز خريدي غير داوطلبانه –بازنشستگي پيش ازموعد واجباري ،اخراج انفصال ازمشاغل دولتي ودرپايان بالاترين نقديهاي اين گروه كه دربخش تنبيهات اجتماعي مي توان درآن جاي داد ،محروم ساختن از حقوق مدني اش است كيفرهاي جاني كه فرد را مورد آزار جسماني قرار مي دهد بطور يكه حداقل آن يك شلاق حداكثر اعدام كيفرهاي اجتماعي رادر راستاي كار او .لازم به گفتن است كه يكي از امور مورد علاقه انسان معاشرت دلخواه اوست نياكان ما كه ازاين خواست انسانها باخبر بودند يكي ازكيفرهايي را كه درنظر گرفتند محروميت معاشرت رفت وآمد وبرقراري ارتباط بود براي اين كار درآغاز جاهايي به نام سياه چال درنظرگرفته شد . درجاهايي هم اردوگاههاي كاراجباري درنظرگرفتند درمكان نخست كه سياه چال بود افراد گذشته از محروميت اجتماعي دورو حتي هواي كافي نيز آسيب مي ديدند بگونه اي كه به طور معمولي پس ازچند سال نابينايي دردهاي استخواني دراردوگاههاي كار اجباري نيز وضع اجباري بسيار ناگوار بود وبعد گذشته از آن موقعيت رنج آور يك زنداني راتحمل مي كردند افزون بر آن روز نيز حداقل انرژي خود را صرف كارهاي سنگين وخشمناكي مي نمودند كه زندانيانهاي بي انصاف به آنها تحميل مي نمودند ولي پس از آنكه منشور حقوق بشر درسازمان ملل تصويب شد يكي از اتفاقاتي كه روي داد همين بود كه باور پذيرش هر شهروند به عنوان مالك بخشي از كشور خود به تناسب جمعيت باشد حال آنكه اين مالك مي تواند خطاكار ،خلافكار وقانون گر نيز باشد كه از نظر روانشناسان هيچگاه ودر هيچ جاي دنيا هيچ كس نمي خواهد تا فرد بد نام ،بد كاره ،سابقه دار ،زنداني ومجرم ناميده شود . بنابر اين گاهي شرايط ،امكانات ،موقعيتها وبسياري از چيز ها در پيرامون يك نفر مثبت قرار بگيرند تا از او فردي نيك نام ،نيك روش ونيكوكار وخوشنام پديد مي آورد ودر كنار ديگر اين مجمو عه منفي بوده واز او فردي بزهكار ،خلافكار ،قانون شكن وايراد دار پديد مي اورد وبراي درك اين مطلب گمان كنيم درهمين سال در همين شهر دو نوزاد پسر باهوش ،هم اندازه بدنيا مي آيند . نفر اول به خانه اي برده مي شود كه پيش ازبدنياآمدنش پدر از دنيا رفته يعني هرگز پدر را لمس نكرده ،بو نكرده است . نفر دوم به خانه اي مي رود كه تا پنجاه سالگي هم پدر در كنار اوست يانفر اول به خانه اي مي رود كه پدر معتاد است . نفر دوم به خانه اي ميرود كه پدر سالم وتندرست ونيرومند است . همين طور نفر اول به خانه اي مي رود كه تحصيلكرده ومتخصص اند نفر دوم به خانه اي ميرود كه پدر ومادر قابليت امضاءكردن راندارند نفر اول به خانه اي مي رود كه فقر مالي ومحروميت بسيار بالاست ونفر دوم به خانه اي مي رود كه رفاه اجتماعي از متوسط نيز بيشتر است . نفر اول به خانه اي مي رود كه پدر ومادر از يكديگر متنفرند نفر دوم به خانه اي مي رود كه پدر ومادر به اندازه كافي يكديگر رادوست دارند نفراول به خانه اي مي رود كه هشت اولاد دارند ونفر دوم جايي مي رود كه 2 اولاد وجود دارد كه اولاد اول در دوران شكوفايي است نفر اول به خانه اي مي رود كه سيستم برپايه تنبيه است نفر دوم بر پايه تشويق آيا به نظر شما اين دو نفر روز نخست همجنس ،همسن وحتي از نظر نمره هوشي بسيار به هم نزديك بودند ؟آيا بايستي كه سرنوشت يكساني داشته باشند . حتي مي توان پذيرفت كه اگر تصادفي اين دو تا در بيمارستان عوض شده باشند براي يكي از شرايط پيراموني منفي برخوردار بوده است وآخر وعاقبتي نيكو را مي توان انتظار داشت پس بنابراين آنچه كه مقصره گناهكار وخطاكار است مجموعه شرايطي است كه در كنار فرد قرار مي گيرد با اين ديدگاه به جاي برخورد ي كه تاكنون صورت گرفته كه ان برخورد زدايانه مي گوييم . برخورد درست برخورد علت زدايانه است در مجموع هميشه به اين مطلب توجه داشته باشيم كه حقوق دانها تنها به كيفر مي انديشند در صورتيكه روان شناسان به علت وانگيزه جرم .زيرا آنان گمان راداشته وتجربه نشان داده كه به كيفر رساندن مجرم مانع شكل گيري وافزايش جرم نيست در صورتيكه بر طرف سازي انگيزه وموقعيتهاي منفي حتماً باعث كاهش جرم مي شود .


موضوع*های مرتبط با این موضوع...
 

♔ŠĦДĦДB♔

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Aug 2, 2013
ارسالی‌ها
5,570
پسندها
1,239
امتیازها
113
محل سکونت
اهواز
تخصص
چت كردن
دل نوشته
زندگي هميشه برخلاف ارزوهايم گذشت.....
بهترین اخلاقم
زودرنج

اعتبار :

:مقاله در مورد آسیب شناسی اجتماعی برای رشته روانشناسی
آشنايي با آسيب هاي اجتماعي:
با توجه به اينكه سنين نوجواني، بيشتر از ساير دوره هاي تحول در معرض آسيب هاي اجتماعي و تربيتي قرار دارد، لذا مي بايد نوجوانان را در حد مورد نياز با اين گونه آسيب ها آشنا ساخت. احتمال ابتلا به اعتياد، به خصوص اعتياد به سيگار، احتمال سوق پيدا كردن به سمت فساد، احتمال ارتكاب انواع بزهكاري از قبيل سرقت، قاچاق و حتي قتل و يا افت تحصيلي و تربيتي و دوري از مراكز تربيتي از قبيل مدرسه و يا حتي خانه و ... مواردي از آسيبهايي هستند كه همه ساله از ميان نوجوانان قربانيان خود را انتخاب مي كنند. لازم است در تربيت عاطفي و اجتماعي نوجوان او را با مواردي از اين آسيبها آشنا كنيم و خود نيز مراقبت لازم را انجام دهيم.
در ميان آسيبهاي فوق، توجه به فرايند جدا شدن نوجوان از خانواده و پيوستن او به گروه دوستان، مي تواند حائز اهميت فراوان تري باشد. اين فرايند اغلب اوقات بستري است براي پيدا كردن نوجوان به طرف هر يك از آسيب ها.
اگر نوجوان از خانواده سرخورده شود و جايگاه خود را در آن از دست بدهد، در درجه اول براي يافتن جايگاهي مناسب در اجتماع، به سراغ افرادي مي رود كه او را راحت تر بپذيرد و براي او به عنوان پشتوانه اي اجتماعي به شمار آيند. اين گروه اغلب خود از معيارها و هنجارهاي مثبت جامعه فاصله دارد و زندگي خود را در سطح نازلي اداره مي كند. از اي روست كه نوجوان رانده شده هنجارهاي نسبتا سختگيران را با سهلگيري مي پذيرد. وقتي نواجوان چنين جايگاهي را مي يابد، براي حفظ آن جايگاه، ملاكها و معيارهاي گروه را پذيرا مي شود. كشيدن سيگار ممكن است به رغم ميل نوجوان، به عنوان رفتاري كه نشانگر عضويت فرد در گروه است، تلقي شود ونوجوان به آن تن دهد. سرقت نيز چنين است. اگر گروهي كه سرقت در ميان افراد آن يك رفتار عادي به شمار مي آيد، نوجواني را به عضويت در درون خود بپذيرد، او را براي بقا در گروه به سرقت كردن وا مي دارد. خلاصه آنكه جامعه و تعليم و تربيت مي يابد در مرحله نوجواني از فرايند گسترده شدن روابط اجتماعي مراقبت به عمل آورند.
كجروي اجتماعي
دگرگوني اجتماعي تغييري است از مبدأ وضعيتي از پيش موجود، و مراقبت اجتماعي فرايندي است كه اين دگرگوني را به سمت همنوايي و تثبيت آن سوق مي دهد. دگرگوني ومراقبت هر دو با هنجارها و با ارزشها سرو كار دارند. هر دو از پديده هاي اجتماعي-فرهنگي عمومي هستند، در اين معنا كه همه جا و همه وقت حضور دارند. دگرگوني ماهيت زندگي اجتماعي آگاهانه پيوسته در راستاي ارزشها و هنجارهاي جاري در فرهنگ، و مراقبت اجتماعي نيز در جهت همنوا كردن افراد جامعه با اين هنجارها صورت مي گيرد.
كجروي و نابهنجاري
كجروي اجتماعي و فرهنگي نتيجه نابسامانيها و گسيختگي ميان ارزشها و هنجارهاي اجتماعي است. جامعه شناس اصطلاح ” بهنجار“ را در عطف به رفتار يا ساختاري منظم و استاندارد شده به كار مي برد. معناي سخن اين است كه اين رفتار يا ساختار انتظام يافته به عنوان هنجارهايي براي كشف و ارزيابي آنچه كه نابهنجار گفته مي شود به كار مي آيد. به عبارت ساده تر مبناي تشخيص و سنجش ما براي رفتاري نابهنجار پيوسته يك رفتار بهنجار است. فرض بر اين است كه رفتار بهنجار مورد تأييد و تصويب جامعه است، در حاليكه رفتار نابهنجار منفور و مغضوب است، فرض ديگر اين است كه برسي اخلاقي كجروي و نابهنجاري با احكام ارزشي همراه است، در حاليكه كجروي در مفهوم مطلق علمي بايد از هرگونه جبهه گيري ارزشي محقق،چه عيني چه ذهني، چه مثبت چه منفي، مبرا باشد.
اگر مراقبت اجتماعي مكانيسمي براي همنوايي اشخاص با الگوهاي بهنجار فرهنگ باشد، كجروي فرايندي است كه طي آن افراد از مدار اين مراقبتها خارج مي شوند. اشخاصي كه مطابق الگوهاي رفتاري معمول، متداول و بهنجار عمل نمي كنند، نابهنجار يا كجرو ناميده مي شوند. اما نبايد چنين تصور شود كه افراد نابهنجار يا كجرو كاملا بدون هنجار هستند.
وقتي دوركيم در قواعد جامعه شناسي جرم را در شمار پديده هاي اجتماعي بهنجار قرار مي دهد، در واقع مي خواهد ارتباط تنگاتنگي را كه ميان بهنجار و نابهنجار، ميان همنوايي و كجروي وجود دارد، گوشزد كند. از ديدگاه جامعه شناختي اشخاص بهنجار در هر جامعه اي آنهايي هستند كه مطابق الگوهاي رفتاري معمول، متداول و مرسوم عمل مي كنند، اعتقاداتشان همان اعتقاد عمومي جامعه است. آنهايي كه از اين معيار دور مي شوند كجرو به حساب مي آيند.
ارزشهاي اجتماعي
از نظر جامعه شناسي، ارزشهاي اجتماعي به عوامل و عناصري اطلاق مي شود كه اكثريت يك جامعه به اهميت و اعتبار آن پي برده اند و به صورت واقعيات و اموري در آمده اند كه نيازهاي مادي و معنوي افراد جامعه را برآورده مي سازند. به بيان ديگر هر چيزي كه براي يك نظام اجتماعي مورد نياز، محترم، مقدس، خواستني و مطلوب تلقي شود، جزء ارزشهاي آن جامعه است.درستكاري، احترام به حقوق ديگران، رعايت والدين، احترام به بزرگترها و مانند آن فقط چند نمونه از اين گونه ارزشهاي اجتماعي است. در هر جامعه، نيك و بد، زيبا و زشت، شرافتمندانه و ننگبار، دلپذير و نادلپذير، معلوم و معين است و مردم هر جامعه همچنين مي دانند كه چه چيز در بين آنان شايسته آن است كه انسان به خاطرش زنده بماند و يا زندگاني اش را در راه آن فدا كند. وقتي كه به كودك بدرفتار گفته مي شود: تو خجالت نمي كشي، اين كار كه تو كرده اي زشت است. در واقع، ارزشهاي جامعه بدينسان در وجود وي حك مي شود و به او ياد داده مي شود كه به آداب و رسوم احترام بگذارد، بي آنكه دليلي بر درستي رسوم مذكور، جز استناد به بديهي بودن آنها، ارائه گردد.(مندراس، 1369:162)
هنجارهاي اجتماعي
هنجارهاي اجتماعي، شيوه هاي رفتاري معيني هستند كه بر اساس ارزشهاي اجتماعي جامعه شكل مي گيرند و با رعايت آنهاست كه جامعه نظام پيدا مي كند. دراصطلاح جامعه شناسي هنجارها را الگوهاي استانداد شده رفتار و كردار مي گويند؛ اين الگوها نشان دهنده رفتار ايده آل يا مطلوب افراد جامعه است. مقررات رسمي، قوانين، احكام فقهي و شرعي، آداب و رسوم، شيوه هاي قومي و نظاير آن از جمله هنجارهاي جامعه به شمار مي روند.
هنجارهاي اجتماعي راهنماهاي آشكاري هستند كه به مردم يك جامعه مي گويند چگونه بايد در شرايط خاص رفتار كنند. در واقع، هنجارهاي اجتماعي تعيين مي كنند كه انسان چه بايد بگويد و از گفتن چه چيزهايي اجتناب ورزد. بايد چگونه بينديشد و چگونه رفتار كند، چه اعمالي را انجام دهد و از انجام كدام اعمال دوري گزيند و به همين دليل هر كس مي كوشد تا رفتار خود را با هنجارهاي اجتماعي سازگار كند تا جامعه او را به عضويت خود بپذيرد.
بنابراين، هنجارهاي اجتماعي براي تعضاي جامعه مشخص مي سازند كه در يك موقعيت اجتماعي چه نوع رفتاري را بايد در پيش گيرند و از چه نوع رفتار بايد پرهيز كنند. به عنوان مثال: هنجارهاي ممنوع، عملي را كه فرد مجاز به انجام آنها نيست مشخص مي كند. مثلا به فرد گفته مي شود كه دزدي، آدمكشي و وارد آوردن خسارت مالي و جاني به ديگران اجتناب كند و هنجارهاي مجاز ، رفتارهايي را مشخص مي كند كه از فرد انتظار مي رود در موقعيت معين، آن را انجام دهد، مثلا از فرد انتظار مي رود كه به موقع ماليات خود را بپردازد، قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت كند و لباس مناسبي بپوشد.
آسيب افت تحصيلي و عوامل آن يكي از مسائل و مشكلات اساسي نظام آموزشي هر كشوري مسأله افت تحصيلي است. اين مسأله هر ساله هزينه هاي بسيار بالايي را در برداشته (دورنمايي پيشرفت و توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشورها را مبهم مي كند. مطابق مطالعات انجام شده ، اين مشكل هر ساله در حال افزايش است و بسياري از دانش آموزان و حتي دانشجويان نمي توانند از پس مواد و محتواي آموزشي طراحي و تدوين شده، برآمده و يا آنها را در موعد مقرر انجام دهند.زماني اين مسأله اهميت بيشتري پيدا مي كند كه بدانيم بسياري از اين افراد، توانايي هاي لازم را براي كسب موفقيت دارند اما موفق نمي شوند.
منظور از افت تحصيلي” كاهش عملكرد تحصيلي دانش آموزان از سطح رضايت بخش به سطحي نامطلوب است.“ توجه به تعريف فوق نشان مي دهد كه مقايسه و سنجش سطح عملكرد تحصيلي قبلي و فعلي دانش آموزان بهترين شاخص از افت تحصيلي است. آنچه در اين رابطه شايان ذكر است، اين است كه اين مشكل داراي بعدهاي مختلف است كه تمامي آن را مي توان در سه بعد: فرد، خانواده و مدرسه و جامعه خلاصه نمود. قبل از شرح نقش هر يك از اين ابعاد و عوامل بايد اضافه نمود كه فقط در ذهن و روي كاغذ مي توان آنها را از يكديگر مجزا نمود، در واقعيت گاهي چنان اين عوامل در هم تنيده اند و كنش متقابل دارند كه تعيين نقش و سهم هر كدام به دشواري امكان پذير است.
الف)علل فردي:1-هوش 2-توجه3-انگيزه4-آشفتگيهاي عاطفي و هيجان 5-نارساي هاي حسي.
1-هوش: بدون شك يكي از عوامل مهم در افت تحصيلي كمبود هوش و توانايي هاي ذهني است. هوش هر فرد را مي توان به دو نوه هوش عمومي و اختصاصي تقسيم كرد.
هوش عمومي: نوعي توانايي است كه در اغلب فعاليتهاي انسان خود را نشان مي دهد/ هوش اختصاصي توانايي ذهني خاص است كه فرد در يك يا چند زمينه خاص دارد.
افراد از نظر ميزان برخورداري از هوش عمومي و اختصاصي با يكديگر تفاوتهاي بسياري دارند كه بايد به آنها توجه كرد. مطالعات نشان داده كه در صد بسيار اندكي (حدود 10درصد) از موارد افت تحصيلي به علت ناتواني ذهني فرد است.
اما امروزه ديگر آن اهميت را كه در گذشته براي هوش قائل بودند. گفته مي شود هر شخص با نردبان صفات شخصيتي خود، راه تكامل و پيشرفت را طي مي كند.
بنابراين از بين دو دانش آموز با بهره هوش مساوي، كسي موفق تر خواهد بود تلاش بيشتري داشته باشد.
2-توجه: براي يادگيري و به خاطر سپردن هر مطلبي اولين شرط، توجه به آن مطلب است بديهي است اگر دانش آموز از هوش بالايي هم برخوردار باشد. ولي به مطلب يا موضوعي توجه نكند نمي تواند آن را فراگيرد. علت افت و شكست تحصيلي بعضي از دانش آموزان از عدم توجه به معلم و مواد تدريس شده و نيز عدم تمركز هنگام مطالعه و انجام تكاليف درسي است.
3-انگيزه: به حالت هاي دروني فرد كه موجب هدايت رفتار او بسوي نوعي هدف مطلوب است، گفته مي شود. انگيزه در واقع موتور حركت هر فردي است.
محققان يكي از دلايل افت تحصيلي را نداشتن انگيزه پيشرفت مي دانند. افراد داراي انگيزه پيشرفت بالا به تكاليفي روي مي آورند كه درجه دشواري آن در حد متوسط باشد و از تكاليف خيلي آسان يا خيلي دشوار پرهيز مي كنند.
افرادي كه داراي انگيزه پايين هستند به سوي تكاليف نيمه دشوار روي مي آورند، اما در تمايل به نزديك شدن به آنها چندان مهم نيستند. كساني كه ترس زيادي از شكست دارند يا به سوي تكاليف بسيار آسان-كه احتمال موفقيت در آنها زياد است و احتمال شكست بسيار كم است روي مي آورند يا به تكاليف بسيار دشوار روي مي كنند كه بتوان از دشواري آنها به عنوان بهانه اي براي عدم موفقيت استفاده كرد.
معلمان و مربيان مي توانند از روشهاي زير براي ايجاد انگيزه در دانش آموز استفاده كنند.
لبف)تلاش در جهت ايجاد احساس نياز در فرد
ب)تلاش در جهت موفقيت در دروسي كه دانش آموز در آنها دچار نگرش منفي ناشي از عدم موفقيت در آن است تا به تصوري مثبت نسبت به توانايي خود در آن مورد دست يابد. زيرا يادگيري همراه با موفقيت به ايجاد انگيزه منجر مي شود.
ج)بازگويي هدف آموزشي به دانش آموزان در آغاز درس
د)بازگويي هدفهاي موجود متناسب با توانايي درك دانش آموزان
ه)استفاده از تشويق كلاسي در شرايط مقتضي
و)ايجاد شرايطي كه در آن دانش آموزان موفقيت خود را احساس كند، زيرا هيچ چيز مانند موفقيت به موفقيت كمك نمي كند.
ز)تكاليف ارائه شده نه بسيار مشكل باشد و نه ساده بلكه در حد متوسط
ح)عدم ارائه تكاليف يكنواخت به عبارت ديگر از خاصيت برانگيختگي مطالب مختلف استفاده مي شود.
ت)تبادل نطر با دانش آموز درباره مشكلات درسي و شركت آنها در طرح نقشه هاي كار و فعاليت فوايد زيادي در پي دارد.
ي)بازخواست تكاليف ارائه شده به دانش آموزان
ث)استفاده از آزمونها و نمره ها به عنوان وسيله اي براي ايجاد انگيزه در دانش آموزان
ق)ارائه مطلب آموزشي از زبان ساده به دشوار كه ابتدا در يادگيري مطالب ساده دانش آموزان را در حد كافي آماده مي سازد و قدمي براي رسيدن به موفقيت هاي بزرگ است.
ز)جلوگيري از ايجاد رقابت و همچشمي در ميان دانش آموزان
ك)ايجاد انگيزه با فعال نمودن دانش آموز در هنگام تدريس و ترغيب وي به انجام كارهاي مربوط به درس
ل)بالاخره، برقراري رابطه بين مطالب كتب درسي يا واقعيات زندگي در ايجاد انگيزه مؤثر است.
4-آشفتگي عاطفي و هيجاني
مشكلات عاطفي و هيجاني دانش آموزان در مقاطع مختلف رشد مي تواند باعث افت تحصيلي آنان شود، فشارهاي رواني خاص هر مرحله از رشد، مي تواند باعث اشتغال خاطر، آسيب وارد آوردن به قواي هوشي، تحليل انرژي ذهني، عدم تمركز حواس و در نهايت افت تحصيلي دانش آموز شود.
5-نارسايهاي جسمي
الف)دانش آموزاني كه داراي بنيه ضعيف هستند به خاطر دارا بودن استعداد ابتلا به انواع بيماري ها از پيشرفت درسي باز مي مانند.
ب)وجود ضعف شنوايي و بينايي نيز باعث عقب ماندگي و افت تحصيلي مي شود.
ج)ناراحتيهاي مربوط به مراكز عصبي و ناهماهنگي حسي و حركتي باعث افت تحصيلي خواهد شد.
د)مشكلات ارتباطي: توانايي برقراري ارتباط با معلمان و همكلاسي ها باعث استفاده هر چه بيشتر از مطالب و موضوعات ، كمك گرفتن براي حل مشكلات درسي و ايجاد صميميت خواهد شد.
گاهي فقدان مهارت اجتماعي باعث گوشه گيري و انزوا گزيني كودك و به دنبال آن افت تحصيلي خواهد شد.
ب)علل خانوادگي
1)روابط و نظام ارزشي خانواده
شايد بتوان گفت مهمترين عامل مؤثر در شكل گيري نگرش دانش آموز نسبت به تحصيل، خانواده است. اينكه والدين با دانش آموز ودرس او چگونه برخورد كنند و در الگوهاي تربيتي خود براي چه نوع رفتارهايي ارزش قايل شوند، يكي از عوامل اساسي در شكل گيري نگرش دانش آموز نسبت به تحصيل است. چنانچه نگرش خانواده نسبت به مدرسه ، معلمان و درس منفي باشد و يا بين آنچه مي گويند و آنچه عمل مي كنند تفاوت وجود داشته باشد، طبيعي است كه به تدريج فرزند آنها نيز نگرش منفي به درس و تحصيل پيدا خواهد كرد. در موارد بسياري علت افت تحصيلي و يا شكست تحصيلي به اين گونه نگرشهاي منفي، تضادها، مساعد نبودن شرايط خانواده از نظر عاطفي و رواني و ... بر مي گردد.
مهمترين نقش والدين در زمينه پيشرفت تحصيلي فرزندان ايجاد محيطي آرام و مساعد براي مطالعه و انجام تكاليف است. در بعضي مواقع والدين به طور ناخواسته و نا آگاهانه نه تنها محيطي مساعد را براي مطالعه فرزندان ايجاد نمي كنند، بلكه اصرار مي ورزند كه دانش آموزان در محلي آكنده از سروصدا و محركهاي مختلف مزاحم به انجام تكاليف بپردازند. آنها تصور مي كنند مطالعه و انجام تكاليف نيز مانند كارهاي ديگر در هر شرايط قابل انجام است. ولي بايد توجه داشت كه يادگيري در شرايطي بهتر صورت مي گيرد كه محيط ارام باشد و محركهاي مزاحم از جمله تلويزيون، بازي ساير كودكان و سر و صداهاي ديگر كمت باشد. والدين با اجتناب از ترتيب دادن جشنها و مراسم مختلف يا شركت در آنها در ايام امتحانات مي توانند در پيشرفت تحصيلي فرزندان خود نقش داشته باشند. والدين مي توانند به جاي خريد اشياي غير ضروري براي دانش آموزان، كتابهاي كمك درسي و وسايل كمك آموزشي تهيه كنند تا از اين طريق هم دانش آموزان اوقات فراغت خود را به خوبي بگذرانند و هم به يادگيري آنها مكم شود. متأسفانه در كشور ما، مطالعه كتاب هاي غير درسي و كمك درسي كمتر متداول است، در حالي كه از طريق تهيه اين كتاب ها مي توان كمك مؤثري به فرزندان كرد.
2)فقر مادي خانواده
يكي از عوامل مهم افت تحصيلي دانش آموز كه به طور غير مستقيم بر پيشرفت تحصيلي و درسي مؤثر است، محروم ماندن از غذاي سالم و كافي و نداستن استراحت لازم به علت فعاليت ها و كارهاي غير درسي براي كسب درآمد است كه موجب عقب ماندگي درسي مي شود.
3)فقر فرهنگي و بي سوادي يا كم سوادي والدين
4)فقدان والد يا والدين
5)مشاجره و ناسازگاري ميان والدين
6)نحوه ارتباط دانش آموز با برادران يا خواهران: اگر در خانواده بيشتر افراد همواره مشغول مطالعه باشند، دانش اموز به مطالعه روي مي اورد.
ج)علل آموزشي و مدرسه اي
گاهي افت تحصيلي يا شكست درسي دانش آموز زا بايد در مدرسه جست و جو كرد. اهم عللي كه مي توانيم از اين نظر مورد بررسي قرار دهيم به شرح زير است.
1-شيوه تدريس معلم
2-برنامه درسي مدرسه
3-انتظارات و پيشداوريهاي معلم
4-شرايط فيزيكي كلاس
5-تعويض مكرر معلمان در طول سال تحصيلي
6-ناتواني بعضي دانش آموزانبه منظور سازگاري با روش تدريس و خصوصيات معلم(در مقاطع پايين)
 

♔ŠĦДĦДB♔

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Aug 2, 2013
ارسالی‌ها
5,570
پسندها
1,239
امتیازها
113
محل سکونت
اهواز
تخصص
چت كردن
دل نوشته
زندگي هميشه برخلاف ارزوهايم گذشت.....
بهترین اخلاقم
زودرنج

اعتبار :

تاریخچه روان شناسی اجتماعی
ارسال شده توسط علی در 22/12/87:: 10:0 صبح

توجه به تاثیر اجتماع بر فرد و تعامل فرد و جامعه موضوعی نیست که بشر صرفا در قرن بیستم و با ظهور علم روان شناسی جدید به آن عنایت کرده باشد. بسیاری از فلاسفه و حکما از زمانهای بسیار دور موضوعات روان شناسی اجتماعی را به زبان خود و با روشهای مرسوم عصر خویش مورد بحث و بررسی قرار داده*اند. از نویسندگان غربی نزدیکترین آنان به عصر ما که در این راه کوشیده*اند، نام دانشمندان فرانسوی تارد و لوبون از همه بیشتر دیده می*شود.

اینان تحت تاثیر روان شناسی عصر خود به ویژه روان شناسی شارکو ، رفتارهای اجتماعی را حاصل تقلید و تلقین دانسته و هر یک از دید خود کیفیت نفوذ اجتماع بر فرد را توضیح داده*اند. این کوششها بالاخره در دهه اول قرن حاضر به نوشتن اولین کتابهای روان شناسی اجتماعی توسط راس و مکدوگال از انگلیس و وونت از آلمان انجامید. از آن تاریخ این دانش اجتماعی به ویژه در امریکا ، آهنگ رشد پرشتابی به خود گرفت و از جهات مختلف دستخوش تحول و تکامل شد.

به مرور روشهای دقیق تجربی در تار و پود این علم رسوخ کرد و نیازهای اجتماعی مسیر آن را از بحثهای صرفا نظری به جانب حوزه*های کاربردی مختلف هدایت کرد. موضوعات اصلی این شاخه در طی صد سالی که از عمر آن می*گذرد، تفاوت عمده نکرده است و تغییرات مشاهده شده به منظور استوار سازی روشهای تحقیق و گسترش موضوعات قبلی بوده است.

روان شناسی اجتماعی در طول عمر خود گهگاه با بحرانهایی جدی مواجه شده است که حملات پیاپی منتقدان در دهه 70 نمونه*ای از آن است. در این دوره منتقدان درباره فایده و نیز علمی بودن آن سوالاتی بنیادین مطرح کردند، اما روان شناسی اجتماعی با درگیر شدن روز افزون در روند حل معضلات اجتماعی به تثبیت موقعیت خود در میان سایر علوم انسانی و اجتماعی پرداخته است.
ارتباط روان شناسی اجتماعی با سایر علوم
آنچه مشخص است میان روان شناسی اجتماعی با سایر رشته*های علوم اجتماعی مرز روشنی وجود ندارد. روان شناسی اجتماعی با علوم سیاسی و اقتصادی و انسان شناسی فرهنگی همپوشی دارد و در بسیاری از جنبه*ها از روان شناسی عمومی قابل تفکیک نیست، به همین ترتیب با جامعه شناسی نیز نزدیک است. ای. آ. راس نویسنده اولین کتابی که با نام روان شناسی اجتماعی منتشر شد، یک جامعه شناس بود.

این رشته به طبیعت اجتماعی افراد علاقمندی خاصی دارد. برخلاف آن علوم سیاسی ، جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی در کار خود به نظامهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر محیطی که فرد در آن زندگی می*کند، می*پردازند. این رشته*ها علاقمندند سیر جامعه را بدون آن که توجهی به فرد داشته باشند، پی بگیرند در حالیکه روان شناسی اجتماعی علاقمند است بداند چگونه هر یک از اعضای جامعه از محرکهای محیط اطراف تاثیر می*پذیرد.

روانشناسی اجتماعی ارتباط مستقیمی هم با روانشناسی و هم با جامعه شناسی دارد. این رشته تاثیر متقابل فرد با گروه یا جامعه را بررسی می*کند. بعبارت دیگر روانشناسی اجتماعی اثری را که جامعه یا گروه بر فرد باقی می*گذارد مورد مطالعه قرار می*دهد. گاه نیز در مورد بعضی از پدیده*های اجتماعی , مرز مشخصی میان روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی دیده نمی*شوند ولی بطور خلاصه باید گفت که در ارتباط با گروه اجتماعی , جامعه شناسی اساساً و بالاخص به رفتار گروه توجه دارد و روانشناسی اجتماعی به رفتار فرد در وضعیت گروهی علاقه نشان می*دهد.

از سوی دیگر روان شناسی اجتماعی شاخه*ای از روان شناسی عمومی است و هر دو بر یک نکته تاکید دارند؛ طبیعت بشر آن گونه که در شخص نهفته است. از این رو ، روان شناسی اجتماعی با روان شناسی عمومی همپوشی دارد، ولی با آن یکی نیست.
روش پژوهش در روان شناسی اجتماعی
در این رشته همچون سایر علوم از روشهای معتبر علمی برای بررسی موضوعات مورد نظر استفاده می*شود. از آنجا که این شاخه ، از شاخه*های علوم انسانی است و با روان شناسی و علوم اجتماعی پیوند دارد، از روشهای رایج در این دو حوزه استفاده می*کند. مهمترین روشهای مورد استفاده برای جمع*آوری داده*ها ، بسته به نوع موضوع مورد پژوهش ، مشاهده ، مصاحبه و اجرای پرسشنامه را شامل می*شود. روش گروه سنجشی و سنجشهای نگرش نیز مانند علوم اجتماعی کاربرد زیادی در این شاخه دارد.

در تحقیقات بعمل آمده مطالعه رفتارهای فردی را به روانشناسی , جامعه را به جامعه شناسی و بالاخره فرهنگ را به مردم شناسی (انسان شناسی فرهنگی), اختصاص داده*اند, اکنون رفته رفته به این حقیقت وقوف حاصل گردیده است که تداخل فرد و جامعه و فرهنگ و تاثیر متقابل آنها آنچنان دائمی و مستمر است که پژوهشگری که قصد مطالعه درباره یکی از آنها را دارد, بدون مراجعه به دو بحث دیگر نمی*تواند تحقیق کاملی را ارائه نماید.<
موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی اجتماعی
مسائلی مثل رقابت در گروه , ستیزه , همکاری , سبقت جویی , رهبری و بطور کلی کنشهای متقابل گروهی از اهم موضوعاتی است که در روانشناسی اجتماعی مورد بررسی واقع می*گردد, بنابراین می*توان حیطه تحقیق در روانشناسی اجتماعی را در موارد زیر خلاصه نمود:
• اثر جامعه در فرد از طریق اجتماعی شدن
• اثر فرد بر جامعه از طریق پدیده*هایی مانند رهبری
• روابط میان افراد و کنشهای متقابل آنها در پدیده*هایی مثل ستیزه , رقابت , سازگاری و ... .

رفتار فرد در گروه ، مساله همرنگی ، بررسی نگرش و تغییرات آن ، تاثیر عوامل اجتماعی روی رفتار مثلا اثر تلویزیون بر خشونت و یا تاثیر جنگها بر روان افراد و ... ، توجیه خود ، مساله اسنادها و ارتباطات و ... عمده*ترین مباحث مورد علاقه روان شناسان اجتماعی است. همچنین روان شناسی اجتماعی با پدیده*های رایج و جاری اجتماعی به صورت کاربردی درگیر است. به عنوان مثال مساله استرس و بررسی عوامل اجتماعی موثر در بروز آن در جوامع پیشرفته بسیار مورد توجه روان شناسان اجتماعی است که در تلاش برای رفع این عوامل مثلا عامل ازدحام در جوامع پرجمعیت می*باشند. همچنین در دهه*های اخیر شاهد خدمات مهم روان شناسان اجتماعی در زمینه*های مهمی چون روابط پزشک و بیمار ، واکنش در برابر اطلاعات تشخیصی ، مهار بیماری و تجربه درد بر مبنای نظریه اسنادها بوده*ایم.

سرانجام باید به درگیری فزاینده روان شناسان اجتماعی در مطالعه مسائلی اشاره کرد که از دستگاههای قانونی و نظامهای دادرسی سرچشمه می*گیرد. در این حیطه روان شناسان اجتماعی به فرایند محاکمه ، روانشناسی شهادت ، اعتراف و ... پرداخته*اند. همچنین در فرایند طرح و اجرای مقررات اجتماعی مثلا مقررات راهنمایی رانندگی از یاخته*های روان شناسی اجتماعی استفاده بهینه*ای به عمل آمده است.
 
بالا پایین