Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

شقایق دهقان چطور با همسرش آشنا شد؟

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı خواستگاری و ازدواج
Konu Başlığı شقایق دهقان چطور با همسرش آشنا شد؟
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

به گزارش​
افکارنیوز
، مهراب در اینستاگرامش نوشت:​

  • اواخر سال هفتاد و هشت از دفتر یه تهیه کننده ای دعوت به کار شدم برای نویسندگی و طراحی صحنه یه برنامه ترکیبی به اسم گلخونه که قرار بود از شبکه جام جم پخش بشه. بعد از مذاکره اولیه قرار شد که گروه نویسندگان و کارگردان جلسه ای هم با مدیر شبکه جام جم داشته باشن. این شد که جلوی ورودی سازمان صدا و سیما قرار گذاشتیم. از بین گروه نویسندگان که جمع شدن فقط حمید برزگر رو می*شناختم که دو سالی بود با هم دوست و همکار بودیم. شقایق رو اونجا برای اولین بار دیدم. قبلاً توی تلویزیون دیده بودمش ولی نمیدونستم نویسندگی هم می کنه. توی همون سلام علیک اول حس کردم چقدر دختر خوبیه. آروم و ساده و مهربون و مودب بود و اصلاً شبیه بازیگرا نبود... ولی روایت شقایق از اون دیدار فرق می کنه. اون پیش خودش داشت فکر می کرد این پسره عجب ... چطور فکر کرده با شلوار جین تنگ و موی بلند و یقه باز و آستین کوتاه و این سیبیلای احمقانه اجازه می دن از در سازمان وارد بشه. خوب تقصیری هم نداشتم. تا حالا داخل سازمان نرفته بودم و قوانینش رو نمی دونستم. خلاصه شقایق که از ورودی بانوان وارد شد دید من اون تو وایستادم و کلی تعجب کرد وقتی دید من داخلم. به نظرم اون روز اون دوست حراستی یا اصلاً منو ندید یا دید ولی به چشمش نیومدم چون در سال های بعد بارها به خاطر مو و لباس پشت در سازمان گیر کردم... به هر حال دوستی و همکاری ما از اون روز شروع شد و اصلاً فکر نمیکردم که این دختر مهربون قراره یه روزی مهمترین آدم زندگی من بشه..


 
بالا پایین