Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

دوست دارم به خاطر دخترم حداقل زندگیم درست بشه

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı خواستگاری و ازدواج
Konu Başlığı دوست دارم به خاطر دخترم حداقل زندگیم درست بشه
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

سلام

من 26 سالمه 10 ساله که ازدواج کردم یه بچه 8 ساله دارم . من راهنمایی میخوام اخه خیلی دارم افسرده میشم دارم امیدمو تو زندگی از دست میدم.
من قبل از اینکه ازدواج کنم عاشق یه نفر بودم ولی به دلایلی نشد باهاش ازدواج کنم . بعد از ازدواجم با یه نفر که به صورت سنتی بود زندگیمو شروع کردم چون وضع مالی پدرم به خاطر ورشکستگی بد شده بود مجبور شدم زود ازدواج کنم .
خلاصه تو سن 16 سالگی ازدواج کردم اوایل خیلی همسرم رو دوست داشتم ولی شوهرم به خاطر اینکه پدر و مادرش پیر بودن بیشتر وقتش رو صرف اونا میکرد بیشتر مواقعی که به من نیاز داشت پیش من میومد همش هم طرف خانوادش بود یه جورایی من احساس سرشکستگی تو زندگی میکردم.
چون به شدت نیاز به محبت داشتم تا اینکه باردار شدم تو بارداریمم خیلی عذاب کشیدم به خاطر مادر شوهر و خواهر شوهرام حیلی اذیتم میکردن شوهرمم با اونا بود چیزی بهشون نمیگفت .
کم کم از شوهرم کینه به دل گرفتم حتی بعد از دو سال به شدت افسرده شدم چون راه برگشتی نداشتم حتی یه بار خودکشی کردم .

خلاصه چند سال گذشت بعد هفت سال سختی تو زندگیم مادر شوهرم فوت کرد بعد فوتش اخلاق شوهرم از این رو به اون رو شد یه دفعه مهربون شد پول خرج میکرد منم چون این اخلاقشو دیدم یه جورایی ازش نفرت پیدا کردم حتی به فکر خیانتم افتادم چون خیلی اذیتم کرده بود ولی جراتشو نداشتم.
الان ،10 سال از ازدواجم میگذره روز به روزم دارم افسرده تر میشم نمیدونم چرا اصلا دلم خوش نمیشه هر کاری میکنه همش گریه و بی حوصلگی نمیدونم چه کنم تو رو خدا راهنماییم کنید زندگیم داره از هم میپاشه .
دوست دارم به خاطر دخترم حداقل زندگیم درست بشه . از افسردگی و یک جا نشینی خسته شدم اخه هنوز خیلی سنم پایینه که ارزوی مرگ کنم بارها بوده به خودکشی و مرگ فکر کردم.
خواهش میکنم راهنماییم کنید چیکار کنم .
 
بالا پایین